I have 18 minutes to tell you what happened over the past six million years. All right. We all have come from a long way, here in Africa, and converged in this region of Africa, which is a place where 90 percent of our evolutionary process took place. And I say that not because I am African, but it's in Africa that you find the earliest evidence for human ancestors, upright walking traces, even the first technologies in the form of stone tools. So we all are Africans, and welcome home. All right.
من فقط ۱۸ دقیقه وقت دارم تا برای شما تعریف کنم که از۶ میلیون سال پیش تا حالا چه اتفاقاتی افتاده است. بسیار خوب. همۀ ما پیشینۀ طولانی ای داریم اینجا در آفریقا و این منطقۀ به خصوص از آفریقا، مکانی است که ۹۰ درصد فرآیند فَرگشت(تکامل) اتفاق افتاده است. و این را فقط به این خاطر که یک آفریقایی هستم نمی گویم، بلکه در آفریقا اولین مدارکی پیدا شد که مرتبط با اجداد نژاد انسان ها بود، آثار موجوداتی که روی دو پا راه می روند و یا حتی اولین تکنولوژی های موجود که به فرم ابزار سنگی بودند. پس همه ما آفریقایی هستیم، به خانه خوش آمدید. بسیار خوب.
I'm a paleoanthropologist, and my job is to define man's place in nature and explore what makes us human. And today, I will use Selam, the earliest child ever discovered, to tell you a story of all of us. Selam is our most complete skeleton of a three-year-old girl who lived and died 3.3 million years ago. She belongs to the species known as Australopithecus afarensis. You don't need to remember that. That's the Lucy species, and was found by my research team in December of 2000 in an area called Dikika. It's in the northeastern part of Ethiopia. And Selam means peace in many Ethiopian languages. We use that name to celebrate peace in the region and in the planet. And the fact that it was the cover story of all these famous magazines gives you already an idea of her significance, I think.
من یک دیرین-مردم شناس هستم و شغلم مشخص کردن جایگاه آدم در طبیعت و کشف کردن آن چیزی است که از ما انسان می سازد. و امروز از 'سِلام' - قدیمی ترین بچۀ کشف شده تا به امروز - استفاده می کنم تا برای شما داستان خودمان را تعریف کنم. 'سِلام' یک دختر بچۀ سه ساله و کامل ترین اسکلتی است که که ۳/۳ میلیون سال پیش زندگی می کرد و مرد. او متعلق به گونه ای با نام "جنوبیکپی عفاری" یا " استرالوپیتکوس افرانسیس" است. احتیاجی نیست این نام را حفظ کنید. این همان گونۀ "لوسی" است که توسط گروه محققین من در دسامبر ۲۰۰۰ در منطقه ای به نام دیکیکا کشف شد. این منطقه در شمال شرق اتیوپی است. و 'سِلام' در زبان اتیوپیایی به معنای صلح است. ما این اسم را برای گرامیداشت صلح در منطقه و دنیا انتخاب کردیم. و این واقعیت که تبدیل به خبر روی جلد مجله های معروف شد، فکر کنم اهمیت او را به شما نشان می دهد.
After I was invited by TED, I did some digging, because that's what we do, to know about my host. You don't just jump into an invitation. And I learned that the first technology appeared in the form of stone tools, 2.6 million years ago. First entertainment comes evidence from flutes that are 35,000 years old. And evidence for first design comes 75,000 years old -- beads. And you can do the same with your genes and track them back in time. And DNA analysis of living humans and chimpanzees teaches us today that we diverged sometime around seven million years ago and that these two species share over 98 percent of the same genetic material. I think knowing this is a very useful context within which we can think of our ancestry.
بعد از اینکه دعوت نامه TED را دریافت کردم، کمی جستجو کردم، زیرا این کاری است که معمولا همۀ ما برای بیشتر شناختن میزبان انجام می دهیم. هر دعوتی را نباید چشم بسته قبول کرد. و از این جستجو فهمیدم که اولین تکنولوژی به شکل ابزارهای سنگی متعلق به ۲/۶ میلیون سال پیش است. اولین مدرک نشاندهندۀ تفریح و سرگرمی با کمک ابزار، یک فلوت ۳۵,۰۰۰ ساله است. قدیمی ترین دلیل اثبات وجود طراحی، این دانه های ۷۵,۰۰۰ ساله است. همین کار را می توان با ژن هایتان انجام بدهید و ریشۀ تاریخی آنها را پیدا کنید. در مرحله بعدی، تحلیل زندگی انسانها و شامپانزه ها به ما نشان می دهد که چیزی در حدود ۷ میلیون سال قبل، این دو شروع کردند به از هم جدا شدن. و اینکه بیشتر از ۹۸ درصد ساختار ژنتیک این دو گونه -انسان و شامپانزه- مشترک است. فکر کنم دانستن این واقعیت، بستر مناسبی را فراهم می آورد تا با کمک آن به اجدادمان [بهتر] بیاندیشیم.
However, DNA analysis informs us only about the beginning and the end, telling us nothing about what happened in the middle. So, for us, paleoanthropologists, our job is to find the hard evidence, the fossil evidence, to fill in this gap and see the different stages of development. Because it's only when you do that, that you can talk about -- (Laughter) -- it's only when you do that, [that] you can talk about how we looked like and how we behaved at different times, and how those likes and looks and behaviors changed through time. That then gives you an access to explore the biological mechanisms and forces that are responsible for this gradual change that made us what we are today. But finding the hard evidence is a very complicated endeavor. It's a systematic and scientific approach, which takes you to places that are remote, hot, hostile and often with no access.
با این وجود تمام آنالیز ها به ما دربارۀ شروع و پایان می گویند و هیچ چیزی راجع به اینکه در این میان چه اتفاقی افتاد، نمی گوید. پس ما، دیرین-مردم شناسان، شغل ما این است که به دنبال دلایل محکم مثل فسیل های مرتبط باشیم تا بتوانیم این جای خالی را پر کنیم و مراحل مختلف تغییرات را ببینیم. زیرا فقط در این صورت است که می توان دربارۀ (خنده حضار) زیرا فقط در این صورت است که می توان دربارۀ اینکه چه شکلی بوده ایم و چقدر رفتارمان متفاوت بوده است، صحبت کنیم و ببینیم که چگونه آن شباهت ها و رفتارها در طول زمان تغییر و تحول پیدا کرده اند. و بعد از این است که می توان بررسی کرد چه مکانیزم های بیولوژیکی و نیروهایی عامل ایجاد این تغییرات تدریجی بوده اند تا به آن چیزی که امروزه هستیم، رسیدیم. ولی پیدا کردن این دلایل محکم و قاطع، کار بسیار دشوار و سختی است. پیدا کردنشان، یک روش سیستماتیک و علمی است که در مناطق دورافتاده ، خیلی گرم، ناسازگار و غالبا با دسترسی سخت، رخ می دهد.
Just to give you an example, when I went to Dikika, where Selam was found, in '99 -- and it's about 500 kilometers from Addis Ababa, the capital of Ethiopia. It took us only seven hours to do the first 470 kilometers of the 500, but took four, solid hours to do the last only 30 kilometers. With the help of the locals and using just shovels and picks, I made my way. I was the first person to actually drive a car to the spot. When you get there, this is what you see, and it's the vastness of the place which makes you feel helpless and vulnerable. And once you make it there, the big question is where to start. (Laughter) And you find nothing for years and years.
برای نشان دادن یک نمونه به شما، وقتی به دیکیکا رفتم، جایی که 'سِلام' را در سال ۱۹۹۹ پیدا کردیم -- جایی بود ۵۰۰ کیلومتر دورتر از آدیس آبابا پایتخت اتیوپی. ۴۷۰ کیلومتر اول را در عرض ۷ ساعت طی کردیم ولی ۴ ساعت برای عبور از ۳۰ کیلومتر آخر وقت صرف شد. با کمک محلی ها و بیل و کلنگ، راه ماشین رو ساختیم. من اولین نفری بودم که با ماشین به آن منطقه رفتم. وقتی به آنجا میرسید، این آن چیزی است که میبینید، و وسعت این مکان باعث می شود شما احساس درماندگی و ناتوانی بکنید. و وقتی به آنجا رسیدید، سوال اصلی این است که کار را از کجا باید شروع کرد؟ (خنده حضار) و برای سال ها و سال ها چیزی پیدا نمی کنید.
When I go to places like this, which are paleontological sites, it's like going to a game park, an extinct game park. But what you find are not the human remains, such as Selam and Lucy, on a day-to-day basis. You find elephants, rhinos, monkeys, pigs, etc. But you could ask, how could these large mammals live in this desert environment? Of course, they cannot, but I'm telling you already that the environment and the carrying capacity of this region was drastically different from what we have today. A very important environmental lesson could be learned from this. Anyway, once we made it there, then it's a game park, as I said, an extinct game park. And our ancestors lived in that game park, but were just the minorities. They were not as successful and as widespread as the Homo sapiens that we are.
وقتی من مکان های مشابه این می روم، که محل کار دیرین-مردم شناسان است، مثل رفتن به زمین بازی است، یک زمین بازیِ متروکه. ولی هر روز شما باقیمانده انسان ها، مثل 'سِلام' و 'لوسی' را پیدا نمی کنید. فیل، کرگردن، میمون، خوک و ... پیدا می کنید. ولی از خودتان می پرسید چطور این پستانداران بزرگ در این محیط بیابانی زندگی می کرده اند؟ مطمئنا نمیتوانستند، ولی دارم به شما می گویم که محیط و ظرفیت بالقوۀ این محیط با آن چیزی که امروز می بینید خیلی فرق داشته است. یک درس بسیار مهم محیط زیستی می توان از این واقعیت گرفت. در هر صورت، وقتی ما به آنجا رسیدیم، یک زمین بازی است ولی همانطور که گفتم یک زمینِ بازیِ متروکه. اجداد ما در آن زمینِ بازی زندگی می کرده اند ولی در اقلیت بوده اند. آنها به موفقی و گستردگی هوموساپینزها(انسان خردمند ایدالتو-همین خودِ ما) نبودند.
To tell you just an example, an anecdote about their rarity, I was going to this place every year and would do fieldwork here, and the assistants, of course, helped me do the surveys. They would find a bone and tell me, "Here is what you're looking for." I would say, "No, that's an elephant." Again, another one, "That's a monkey." "That's a pig," etc. So one of my assistants, who never went to school, said to me, "Listen, Zeray. You either don't know what you're looking for, or you're looking in the wrong place," he said. (Laughter) And I said, "Why?" "Because there were elephants and lions, and the people were scared and went somewhere else. Let's go somewhere else." Well, he was very tired, and it's really tiring.
برای اینکه برای شما در رابطه با پراکندگی و کمیابی آنها، مثالی بیاورم، من هر سال به این مکان میرفتم و تحقیقات عملی اینجا انجام می دادم و دستیارانم هم به من برای بررسی کمک می کردند. آنها یک استخوان پیدا می کردند و به من می گفتند:" این همون چیزیه که دنبالش می گشتی" و من میگفتم " نه، اون یک فیله" و دوباره یکی دیگشون، " نه اون یک میمونه"، " نه اون یک خوکه"، ... بعد یکی از دستیارانم، که هیچ وقت به مدرسه نرفته نبود، به من گفت: " گوش کن زرای. یا تو خودت هم نمی دونی داری دنبال چی می گردی، یا داری جای اشتباهی را دنبالش می گردی" (خنده حضار) و گفتم "چرا؟" "شاید چون فیل و شیر اینجا بوده، آدم ها ترسیده اند و رفته اند یه قسمت دیگه. پس ما هم میریم همون 'یه قسمت دیگه' " خوب او خیلی خسته بود و کار واقعا خسته کننده است.
It was then, after such hard work and many frustrating years that we found Selam, and you see the face here covered by sandstone. And here is actually the spinal column and the whole torso encased in a sandstone block, because she was buried by a river. What you have here seems to be nothing, but contains an incredible amount of scientific information that helps us explore what makes us human. This is the earliest and most complete juvenile human ancestor ever found in the history of paleoanthropology, an amazing piece of our long, long history. There were these three people and me, and I am taking the pictures, that's why I am not in.
و بعد از آن همه کار سخت و سال های ناامید کننده بود که 'سِلام' را پیدا کردیم و اینجا شما صورت پوشیده شده از سنگ ماسه اش را می بینید. و اینجا ستون فقرات و تمامِ - نیم تنه اش محصور در بلاکی از سنگ ماسه را می بینید، زیرا او در کنار یک رودخانه دفن شده بوده است. آنچه که اینجا می بینید به نظر بی معنی است، ولی مقدار زیادی اطلاعات علمی درون آن نهفته است که به ما کمک می کند بفهمیم که چه چیزی از ما انسان ساخته است. این قدیمی ترین و کامل ترین بچه از اجداد انسان است که تا به حال در تاریخ دیرین-مردم شناسی پیدا شده است و قسمتی شگفت انگیز از تاریخ واقعا طویل وطولانیِ ما. این سه نفر و من در آنجا بودیم که چون من دارم عکس می گیرم، در عکس نیستم.
How would you feel if you were me? You have something extraordinary in your hand, but you are in the middle of nowhere? The feeling I had was a deep and quiet happiness and excitement, of course accompanied by a huge sense of responsibility, of making sure everything is safe.
اگر جای من بودید چه احساسی داشتید؟ یک چیز فوق العاده و بی همتا در دستانتان هست ولی وسط ناکجا آباد هستید؟ احساس من شادی و هیجان عمیقی بود که صد البته همراه با احساس مسئولیت سنگینی بود تا مطمئن بشوم همه چیز سالم و درست هست.
Here is a close-up of the fossil, after five years of cleaning, preparation and description, which was very long, as I had to expose the bones from the sandstone block I just showed you in the previous slide. It took five years. In a way, this was like the second birth for the child, after 3.3 million years, but the labor was very long. And here is full scale -- it's a tiny bone. And in the middle is the minister of Ethiopian tourism, who came to visit the National Museum of Ethiopia while I was working there. And you see me worried and trying to protect my child, because you don't leave anyone with this kind of child, even a minister.
این نمای نزدیک فسیل بعد از ۵ سال کار پاکسازی بر روی آن است. آماده سازی و ثبت توصیفات اولیه خیلی وقتگیر بودند و باید استخوان ها را از بلاک سنگ ماسه جدا می کردم که در اسلاید قبلی نشانتان دادم. این کار ۵ سال طول کشید. به نوعی این تولد دوبارۀ این بچه بعد از ۳/۳ میلیون سال بود، ولی دورۀ درد زایمان این بار خیلی طولانی بود. و این تصویر او در مقیاس واقعی است - یک استخوان خیلی کوچک. در وسط تصویر، وزیر گردشگری اتیوپی است که برای بازدید از موزه ملی اتیوپی در زمانی که من در آنجا کار می کردم، آمده بود. و می بینید که من نگران هستم و دارم سعی می کنم از بچه ام مراقبت کنم، چون اینجور بچه ها را نباید پیش کسی گذاشت، حتی یک وزیر.
So then, once you've done that, the next stage is to know what it is. (Laughter) Once that was done, then it was possible to compare. We were able to tell that she belonged to the human family tree because the legs, the foot, and some features clearly showed that she walked upright, and upright walking is a hallmark in humanity. But in addition, if you compare the skull with a comparably aged chimpanzee and little George Bush here, you see that you have vertical forehead. And you see that in humans, because of the development of the pre-frontal cortex, it's called. You don't see that in chimpanzees, and you don't see this very projecting canine. So she belongs to our family tree, but within that, of course, you do detailed analysis, and we know now that she belongs to the Lucy species, known as Australopithecus afarensis.
خوب بعد، که این کارها را انجام دادید، مرحلۀ بعدی این است که بفهمید این چی چی هست اصلا. (خنده حضار) وقتی این کارها انجام شد، حالا میشد مقایسه انجام داد. ما توانستیم مشخص کنیم که او به خانوادۀ انسان ها تعلق دارد زیرا پاهای او و برخی خصوصیات دیگرش به وضوح نشان می دهند که او بر روی دو پایش (ایستاده) راه می رفته است و روی دوپا، ایستاده راه رفتن نشانۀ تمام عیار انسانیت است. ولی علاوه بر آن، اگر اینجا جمجمۀ او را با جمجمۀ شامپانزۀ همسن و جورج بوشِ کوچولو مقاسیه کنید، می بینید که پیشانیِ شما افقی است. و می بینید که انسان ها به خاطر تغییرات دارای پریفرانتال کورتکس -قسمت جلوی مغز- هستند ولی در شامپانزه ها چنین چیزی وجود ندارد و دندانهای نیش هم خیلی تیز نیستند. بنابراین او متعلق به خانوادۀ انسان هاست و در آن خانواده باید بیشتر وارد جزئیات بشویم، امروزه میدانیم که او به گونۀ " لوسی" ها تعلق دارد یا همان جنوبیکپی عفاری (استرالوپیتکوس افارنسیس).
The next exciting question is, girl or boy? And how old was she when she died? You can determine the sex of the individual based on the size of the teeth. How? You know, in primates, there is this phenomenon called sexual dimorphism, which simply means males are larger than females and males have larger teeth than the females. But to do that, you need the permanent dentition, which you don't see here, because what you have here are the baby teeth. But using the CT scanning technology, which is normally used for medical purposes, you can go deep into the mouth and come up with this beautiful image showing you both the baby teeth here and the still-growing adult teeth here. So when you measure those teeth, it was clear that she turned out to be a girl with very small canine teeth. And to know how old she was when she died, what you do is you do an informed estimate, and you say, how much time would be required to form this amount of teeth, and the answer was three. So, this girl died when she was about three, 3.3 million years ago.
سوال جالب بعدی این است که او دختر است یا پسر؟ و در زمان مرگ چند ساله بوده است؟ شما میتوانید جنسیت هر فردی را بر اساس سایز دندان هایش تعیین کنید. چطوری؟ میدانید که در نخستیسانان، پدیده ای به نام دودیسی جنسی وجود دارد که به تعریف ساده یعنی مذکرها گُنده تر از مونث ها هستن و دندان هایشان از مونث ها بزرگتر است. ولی برای انجام این مقایسه شما به دندان های اصلی نیاز دارید که در اینجا نمی بینید زیرا آن چیزی که اینجا هست دندان های شیری هستند. ولی با کمک تکنولوژی سی تی اسکن که معمولا کاربردش در پزشکی است، می توانید به عمق دهان بروید و این تصویر زیبا را ببینید که اینجا هم دندان های شیری و اینجا هم دندان های اصلیِ در حال رشد را نشان میدهد. پس وقتی آن دندان ها را اندازه میگیرید، به وضوح مشخص شد که او دختری است که دندان های نیش بسیار کوچکی دارد. و برای پیدا کردن سنش در زمان مرگ، باید اینکار را بکنید که حدسی از روی پیش-آگاهی و دانسته هایتان بزنید که چقدر زمان لازم هست تا این تعداد از دندان ها شکل بگیرند و جواب سه بود. پس این دختر بچه وقتی سه ساله بوده، مرده، ۳/۳ میلیون سال پیش.
So, with all that information, the big question is -- what do we actually -- what does she tell us? To answer this question, we can phrase another question. What do we actually know about our ancestors? We want to know how they looked like, how they behaved, how they walked around, and how they lived and grew up. And among the answers that you can get from this skeleton are included: first, this skeleton documents, for the first time, how infants looked over three million years ago.
خوب با همۀ این اطلاعات، سوال مهم این هست که در واقع او چه چیزی را به ما می گوید؟ برای جواب دادن به این سوال، بهتره سوال را به نحوۀ دیگری پرسید. در واقع ما از اجدادمان چه چیزهایی می دانیم؟ ما دوست داریم بدانیم که آنها چه ریختی بوده اند، چطور رفتار می کرده اند، و چجوری راه می رفتند، و چگونه زندگی می کردند و رشد پیدا می کردند. و در میان جواب هایی که شما می توانید از این اسکلت بگیرید، می توان گفت: اول اینکه این اسکلت مستدلا، برای اولین بار نشان می دهد که بچه های سه میلیون سال پیش چه ریختی بوده اند.
And second, she tells us that she walked upright, but had some adaptation for tree climbing. And more interesting, however, is the brain in this child was still growing. At age three, if you have a still-growing brain, it's a human behavior. In chimps, by age three, the brain is formed over 90 percent. That's why they can cope with their environment very easily after birth -- faster than us, anyway. But in humans, we continue to grow our brains. That's why we need care from our parents. But that care means also you learn. You spend more time with your parents. And that's very characteristic of humans and it's called childhood, which is this extended dependence of human children on their family or parents. So, the still-growing brain in this individual tells us that childhood, which requires an incredible social organization, a very complex social organization, emerged over three million years ago.
و دوم اینکه او به ما نشان داد که صاف و ایستاده راه می رفته است ولی سازش و انطباق خاصی هم برای بالا رفتن از درخت داشته است. با وجود همۀ این ها، از همه جالب تر این این است که مغز این بچه هنوز در حال رشد بوده است. در سه سالگی اگر مغز شما هنوز در حال رشد است، یعنی دارای یک خصیصۀ انسانی هستید. در شامپانزه ها، تا سه سالگی، ۹۰ درصد مغز شکل گرفته است. و این همان دلیلی است که راحت و سریع با محیطشان بعد از تولد تطبیق پیدا می کنند -- به هر حال راحت تر و سریع تر از ما. ولی در انسان ها، ما به بزرگ کردن مغز خودمان ادامه می دهیم. و به همین دلیل به مراقبتِ والدین نیاز داریم. ولی آن مراقبت یعنی شما هم یاد می گیرید. شما وقت زیادی را با والدینتان می گذرانید. و این یکی از خصوصیات اصلی انسان ها است و آن را بچگی می نامند، که این همان وابستگیِ گستردۀ بچه های انسان به خانواده یا والدین آنها است. بنابراین مغزِ همچنان در حالِ رشد این فرد به ما می گوید که دوران خردسالی که نیازمند سازمان دهی اجتماعی باورنکردنی ای هم هست، یک سازمان دهی اجتماعی بسیار پیچیده، که شروعش از سه میلیون سال پیش بوده است.
So, by being at the cusp of our evolutionary history, Selam unites us all and gives us a unique account on what makes us human. But not everything was human, and I will give you a very exciting example. This is called the hyoid bone. It's a bone which is right here. It supports your tongue from behind. It's, in a way, your voice box. It determines the type of voice you produce. It was not known in the fossil record, and we have it in this skeleton. When we did the analysis of this bone, it was clear that it looked very chimp-like, chimpanzee-like. So if you were there 3.3 million years ago, to hear when this girl was crying out for her mother, she would have sounded more like a chimpanzee than a human. Maybe you're wondering, "So, you see this ape feature, human feature, ape feature. What does that tell us?" You know, that is very exciting for us, because it demonstrates that things were changing slowly and progressively, and that evolution is in the making.
پس با توجه به اینکه الان در اوج تاریخ فَرگشتی خودمان هستیم، 'سِلام' ما را متحد می کند و به ما دیدی بی همتا از آن چیزی از که از ما انسان می سازد، می دهد. ولی همه چیز او انسانی نبود و برای شما یک مثال می زنم. این استخوان لامی (هایوئید) است. استخوانی در اینجاست. زبان شما را از پشت ساپورت و پشتیبانی می کند. به نوعی جعبۀ صدای شما است. تعیین می کند که چه نوع صدایی شما می توانید تولید کنید. تا مدت ها در مجموعه فسیل ها ناشناخته و ثبت نشده بود ولی در این اسکلت آن را داریم. وقتی این استخوان را آنالیز کردیم، روشن شد که بسیار شبیه مشابه آن در شامپانزه است. بنابراین اگر شما ۳/۳ میلیون سال پیش زندگی می کردید، که می توانستید صدای گریه این دختر برای مادرش را بشنوید، صدایش بیشتر شبیه شامپانزه بوده است تا انسان. ممکن است شما فکر کنید " خوب این ویژگی میمون، ویژگی انسان، ویژگی میمون را می بینید. ولی به چه معناست؟" بدانید که این موضوع برای ما بسیار هیجان برانگیز است، زیرا نشان می دهد که تغییرات ما جز به جز، تدریجا به آهستگی انجام شده است و فَرگشت (تکامل) در این بوده است.
To summarize the significance of this fossil, we can say the following. Up to now, the knowledge that we had about our ancestors came essentially from adult individuals because the fossils, the baby fossils, were missing. They don't preserve well, as you know. So the knowledge that we had about our ancestors, on how they looked like, how they behaved, was kind of biased toward adults. Imagine somebody coming from Mars and his job is to report on the type of people occupying our planet Earth, and you hide all the babies, the children, and he goes back and reports. Can you imagine how much biased his report would be? That's what somehow we were doing so far in the absence of the fossil children, so I think the new fossil fixes this problem.
برای جمع بندی اهمیت این فسیل، می توانیم این موارد را بگوییم: تا به حال دانش ما از اجدادمان برگرفته از بزرگسالان بوده است زیرا فسیل ها، فسیل بچه ای وجود نداشت. همانطور که می دانید خوب باقی نمانده اند. پس دانش ما دربارۀ اجدادمان، که چه شکلی بودند یا چطور رفتار می کردند صرفاً بر مبنای بزرگسالان بود. تصور کنید فردی از مریخ بیاید و وظیفه اش جمع آوری گزارش از انواع انسان های موجود بر روی کره خاکی باشد و شما همۀ نوزادان و بچه ها را پنهان کنید و او بدون دیدن آنها برگردد و گزارشش را ارائه بدهد. آیا می توانید تصور کنید چقدر گزارشش یک جانبه و ناقص خواهد بود؟ به نوعی تا الان ما هم داشتیم همین کار را درغیاب فسیلی از بچه ها انجام می دادیم، بنابراین فکر می کنم که فسیل جدید این مشکل را حل می کند.
So, I think the most important question at the end is, what do we actually learn from specimens like this and from our past in general? Of course, in addition to extracting this huge amount of scientific information as to what makes us human, you know, the many human ancestors that have existed over the past six million years -- and there are more than 10 -- they did not have the knowledge, the technology and sophistications that we, Homo sapiens, have today. But if this species, ancient species, would travel in time and see us today, they would very much be very proud of their legacy, because they became the ancestors of the most successful species in the universe. And they were probably not aware of this future legacy, but they did great. Now the question is, we Homo sapiens today are in a position to decide about the future of our planet, possibly more. So the question is, are we up to the challenge? And can we really do better than these primitive, small-brained ancestors?
پس مهم ترین سوال در پایان این است که از نمونه های نظیر این و با توجه به پیشینۀ کلیِ تاریخی خودمان چه چیزی را در حقیقت یاد می گیریم؟ صد البته در کنار استخراج این حجم بالا از اطلاعات علمی که نشان می دهد ما چگونه انسان شدیم، می دانید که چند نوع اجداد انسان در طی ۶ میلیون سال گذشته وجود داشته اند - بیش از ۱۰ تا- و آنها دانش، تکنولوژی و مهارت ما، هوموساپینز امروزی را نداشته اند. اما اگر این گونه ها، گونه های قدیمی، در زمان سفر کنند و ما را در دنیای امروز ببینند، به بازمانده های خودشان افتخار خواهند کرد، زیرا آنها به اجداد موفق ترین گونۀ موجود در تمام هستی تبدیل شده اند. و آنها به احتمال خیلی زیاد از این ارثیه ای که در آینده به جای می گذارند باخبر نبوده اند، ولی کارشان عالی بوده است. و حالا سوال این است که ما هومو ساپینزهای (انسان خردمند ایدالتوهای) امروزی در مسند قدرت و تصمیم گیری برای آیندۀ سیارۀ خودمان و چه بسا فراتر از آن هستیم. پس سوال این است که آیا آمادگی اینکار را داریم و از عهدۀ این کار بر می آییم؟ و آیا واقعا می توانیم بهتر از این اجداد نخستین با مغزی کوچک عمل کنیم؟ و آیا واقعا می توانیم بهتر از این اجداد نخستین با مغزی کوچک عمل کنیم؟
Among the most pressing challenges that our species is faced with today are the chronic problems of Africa. Needless to list them here, and there are more competent people to talk about this. Still, in my opinion, we have two choices. One is to continue to see a poor, ill, crying Africa, carrying guns, that depends on other people forever, or to promote an Africa which is confident, peaceful, independent, but cognizant of its huge problems and great values at the same time. I am for the second option, and I'm sure many of you are. And the key is to promote a positive African attitude towards Africa.
در میان بزرگترین چالش های متداوم گونۀ ما مشکل های قدیمی و مزمنی که در آفریقا با آن روبرو هستیم، وجود دارند. نیازی نیست آنها را اینجا لیست کنم و آدم های با صلاحیتتر از من هستند که می توانند دربارۀ این مشکلات صحبت کنند. هنوز به نظر من، ما دو تا انتخاب داریم. یکی اینکه به عادت دیدن آفریقایی فقیر، مریض و گریان ادامه بدهیم که سلاح حمل می کنند و تا ابد وابستۀ دیگران هستند و یا آفریقایی را توسعه بدهیم و بسازیم که دارای اعتماد به نفس بالا، آرام و مستقل است ولی همزمان به مشکلات بزرگ و ارزش های بزرگ خودش واقف است. من طرفدار راه دوم هستم و مطمئنم خیلی از شما هم همینطور هستید. و راه حل، ترویج رفتار مثبت آفریقایی نسبت به آفریقا است.
That's because we Africans concentrate -- I am from Ethiopia, by the way -- we concentrate too much on how we are seen from elsewhere, or from outside. I think it's important to promote in a more positive way on how we see ourselves. That's what I call positive African attitude. So finally, I would like to say, so let's help Africa walk upright and forward, then we all can be proud of our future legacy as a species.
این به این دلیل است که ما آفریقایی های --باید بگم اتیوپیایی هستم-- ما زیادی بر روی تصویر ارائه شده از خودمان از جای دیگر یا از بیرون تمرکز کرده ایم. من فکر می کنم مهم است که در راهی مثبت تر ترویج ایجاد کنیم که خودمان، خودمان را چگونه می بینیم و این همان چیزی است که من رفتار مثبت آفریقایی می نامم. و در نهایت دوست دارم بگویم بیاید به آفریقا کمک کنیم تا ایستاده و رو به جلو قدم بردارد، و در این صورت است که به ارثیه مان برای آیندگان به عنوان یک گونه می توانیم افتخار کنیم.
Thank you.
ممنون
(Applause)
(تشویق حضار)