Thank you. I have only got 18 minutes to explain something that lasts for hours and days, so I'd better get started. Let's start with a clip from Al Jazeera's Listening Post.
متشکرم. من فقط ۱۸ دقیقه زمان دارم برای توضیح چیزی که شرح آن ساعت ها و روزها طول می کشد، بنابراین ترجیح می دهم که شروع کنم. بیایید با کلیپی از بخش "لیسنینگ پست الجزیره" شروع کنیم.
Richard Gizbert: Norway is a country that gets relatively little media coverage. Even the elections this past week passed without much drama. And that's the Norwegian media in a nutshell: not much drama. A few years back, Norway's public TV channel NRK decided to broadcast live coverage of a seven-hour train ride -- seven hours of simple footage, a train rolling down the tracks. Norwegians, more than a million of them according to the ratings, loved it. A new kind of reality TV show was born, and it goes against all the rules of TV engagement. There is no story line, no script, no drama, no climax, and it's called Slow TV. For the past two months, Norwegians have been watching a cruise ship's journey up the coast, and there's a lot of fog on that coast. Executives at Norway's National Broadcasting Service are now considering broadcasting a night of knitting nationwide. On the surface, it sounds boring, because it is, but something about this TV experiment has gripped Norwegians. So we sent the Listening Post's Marcela Pizarro to Oslo to find out what it is, but first a warning: Viewers may find some of the images in the following report disappointing. (Laughter)
ریچارد گیزبرت: نروژ کشوری است که پوشش رسانه ای نسبتا کمی دارد. حتی انتخابات هفته گذشته بدون نمایش زیادی سپری شد. و این رسانه نروژی ها است در مخلص کلام: اهل نمایش و هیاهو نیستند. چند سال قبل، شبکه سراسری تلویزونی NRK تصمیم به پخش زنده ۷ ساعتی از قطار سواری کرد -- هفت ساعت فیلم از تصاویرساده، یک قطار که مسیرهایی را پشت سر می گذارد. مردم نروژ، بیش از یک میلیون نفرشان، طبق رتبه بندیها، آن را دوست داشتند. یک نوع جدیدی از برنامه تلویزیونی نمایش واقعیت به وجود آمد، و بر خلاف تمام قوانین سرگرمی های تلویزیونی است. در اینجا نه سیر داستانی است، نه نمایشنامه، نه درام، نه نقطه اوج، و این تلویزیون آرام نام دارد. تا دو ماه گذشته، مردم نروژ در حال تماشای سفر کشتی کروز در طول ساحل بودند، آنجا مه بسیار زیادی در ساحل است. مدیران در سرویس پخش ملی نروژ در حال حاضر پخش یک شب از بافندگی در سراسر کشور را در نظر دارند. در ظاهر، خسته کننده به نظر می رسد، چون که هست، اما چیزی درباره این تجربه تلویزیونی گریبانگیر مردم نروژ شده است. بنابراین ما مارسلا پیزارو از بخش لیسنینگ پست را به اسلو فرستادیم برای فهمیدن اینکه موضوع از چه قرار است، اما در ابتدا یک هشدار: بینندگان ممکن است برخی از تصاویر نمایش داده شده در گزارش به نظرشان مایوس کننده باشد. (خنده حضار)
Thomas Hellum: And then follows an eight-minute story on Al Jazeera about some strange TV programs in little Norway. Al Jazeera. CNN. How did we get there? We have to go back to 2009, when one of my colleagues got a great idea. Where do you get your ideas? In the lunchroom. So he said, why don't we make a radio program marking the day of the German invasion of Norway in 1940. We tell the story at the exact time during the night. Wow. Brilliant idea, except this was just a couple of weeks before the invasion day. So we sat in our lunchroom and discussed what other stories can you tell as they evolve? What other things take a really long time?
توماس هلوم: و در ادامه شرح این داستان 8 دقیقه ای در الجزیره درباره یک برنامه تلویزیونی عجیب در نروژ کوچک. الجزیره. سی ان ان. چگونه ما آنجا بودیم؟ ما باید به سال ۲۰۰۹ برگردیم، زمانی که یکی همکارهای من ایده جالبی داشت. شما از کجا ایده های خودتان را کسب می کنید؟ در سلف ناهار خوری. پس او گفت، چرا ما یک برنامه رادیویی درست نکنیم به مناسبت روز تهاجم آلمان به نروژ در سال ۱۹۴۰. ما داستان را در زمان دقیق در طول شب می گوییم. واین ایده ی فوق العاده، به جز اینکه ما تنها دو هفته تا روز تهاجم فرصت داشتیم. پس ما در سلف ناهار خوری خودمان نشستیم و در این باره بحث کردیم چه داستان های دیگری شما می توانید بگویید تا آنها را کامل کند؟ چه چیزهای دیگری زمان واقعا طولانی را می گیرد؟
So one of us came up with a train. The Bergen Railway had its 100-year anniversary that year It goes from western Norway to eastern Norway, and it takes exactly the same time as it did 40 years ago, over seven hours. (Laughter) So we caught our commissioning editors in Oslo, and we said, we want to make a documentary about the Bergen Railway, and we want to make it in full length, and the answer was, "Yes, but how long will the program be?" "Oh," we said, "full length." "Yes, but we mean the program." And back and forth.
پس یکی از ما ایده ی قطار به ذهنش خطور کرد. صدمین سالگرد راه آهن برگن در آن سال بود که از غرب به شرق نروژ می رود. و آن دقیقا همان زمان طول می کشد که ۴۰ سال پیش طول می کشید، بیشتر از ۷ ساعت. (خنده حضار) بنابراین ما درگیر راه اندازی ادیتورها در اسلو شدیم، و ما گفتیم، ما می خواهیم یک مستند درباره راه آهن برگن درست کنیم، و ما می خواهیم این مستند را در زمان کامل درست کنیم، و جواب آن این بود، "بله، اما مدت این برنامه چقدر خواهد بود؟" ما گفتیم "وای"، "زمان کامل" "بله، اما منظورمان یک برنامه بود." و پشت و جلو.
Luckily for us, they met us with laughter, very, very good laughter, so one bright day in September, we started a program that we thought should be seven hours and four minutes. Actually, it turned out to be seven hours and 14 minutes due to a signal failure at the last station. We had four cameras, three of them pointing out to the beautiful nature. Some talking to the guests, some information. (Video) Train announcement: We will arrive at Haugastøl Station. TH: And that's about it, but of course, also the 160 tunnels gave us the opportunity to do some archives. Narrator [in Norwegian]: Then a bit of flirting while the food is digested. The last downhill stretch before we reach our destination. We pass Mjølfjell Station. Then a new tunnel. (Laughter) TH: And now we thought, yes, we have a brilliant program. It will fit for the 2,000 train spotters in Norway. We brought it on air in November 2009. But no, this was far more attractive. This is the five biggest TV channels in Norway on a normal Friday, and if you look at NRK2 over here, look what happened when they put on the Bergen Railway show: 1.2 million Norwegians watched part of this program. (Applause) And another funny thing: When the host on our main channel, after they have got news for you, she said, "And on our second channel, the train has now nearly reached Myrdal station." Thousands of people just jumped on the train on our second channel like this. (Laughter) This was also a huge success in terms of social media. It was so nice to see all the thousands of Facebook and Twitter users discussing the same view, talking to each other as if they were on the same train together. And especially, I like this one. It's a 76-year-old man. He's watched all the program, and at the end station, he rises up to pick up what he thinks is his luggage, and his head hit the curtain rod, and he realized he is in his own living room. (Applause)
خوشبختانه، ما با خنده آنها مواجه شدیم، بسیار، خنده بسیار خوب، بنابراین یک روز آفتابی در سپتامبر، ما یک برنامه ای را شروع کردیم که فکر می کردیم باید ۷ ساعت و ۴ دقیقه باشد. دقیقا، معلوم شد که آن ۷ ساعت و ۱۴ دقیقه است با توجه به مشکل سیگنال در ایستگاه آخر. ما چهار دوربین داشتیم، سه تا از آنها به سوی آن طبیعت زیبا بود. برخی از صحبت ها با مهمانان، برخی اطلاعات. (ویدیو) آگهی قطار: ما وارد ایستگاه هاگاستل خواهیم شد. و در مورد این است، اما حتما، همچنین آن ۱۶۰ تونل به ما فرصت پخش برنامه های آرشیوی را داد. گوینده [به زبان نروژی]: و سپس کمی خوش مشربی در حال هضم غذا. آخرین مسیر سرازیری قبل از رسیدن به مقصدمان. ما از ایستگاه میولسیل عبور کردیم. و یک طونل جدید. (حنده حضار) و ما الان فکر میکنیم، بله، ما یک برنامه خلاقانه داریم. که برای ۲٫۰۰۰ تماشاگر کنجکاو قطار در نروژ مناسب خواهد بود. ما آن را در نوامبر ۲۰۰۹ به روی آنتن بردیم. اما نه، آن خیلی جذاب تر بود. این یکی از پنج کانال تلویزیونی بزرگ در نروژ و در یک جمعه معمولی است، و اگر شما به NRK2 در آنجا نگاه کنید، ببینید چه اتفاقی افتاد وقتی آنها برنامه راه آهن برگن را به نمایش درآوردند: ۱/۲ میلیون نروژی بخشی از این برنامه را مشاهده کردند. (تشویق حضار) و یک چیز خنده دار دیگر: وقتی که مجری برنامه در کانال اصلی ما، اخبار برای شما پخش می کند، آن خانم گفت،"و در کانال دوم ما، قطار در حال حاضر نزدیک به ایستگاه میردال رسیده است." هزاران نفر به داخل قطار پریدند و در کانال دوم ما به همین صورت (خنده حضار) و این یک موفقیت بزرگ هم از نظر رسانه های اجتماعی بود. آن از نظر هزاران کاربر فیسبوک و توئیتر جالب بود بحث در مورد همین دیدکاه، صحبت با یکدیگر مثل اینکه آن ها در همان قطار با یکدیگر بودند. و مخصوصا من این را دوست دارم. این یک پیرمرد 76 ساله است، او تمام برنامه را نگاه کرد، و در ایستگاه آخر، او بلند می شود تا چمدانی را که فکر می کند مال خودش هست را بردارد، و سرش به میله پرده اصابت می کند، و او متوجه می شود که در اتاق نشیمن خودش هست. (تشویق حضار)
So that's strong and living TV. Four hundred and thirty-six minute by minute on a Friday night, and during that first night, the first Twitter message came: Why be a chicken? Why stop at 436 when you can expand that to 8,040, minute by minute, and do the iconic journey in Norway, the coastal ship journey Hurtigruten from Bergen to Kirkenes, almost 3,000 kilometers, covering most of our coast. It has 120-year-old, very interesting history, and literally takes part in life and death along the coast. So just a week after the Bergen Railway, we called the Hurtigruten company and we started planning for our next show.
بنابراین این یک برنامه قوی تلویزیونی است. چهارصد و سی و شش دقیقه به دقیقه در یک جمعه شب، و در طول آن اولین شب، اولین توئیت رسید: چرا ترسو هستید؟ چرا در دقیقه ۴۳۶ توقف کردید زمانی که شما می توانستید آن را بیشتر کنید تا ۸٫۰۴۰ دقیقه، دقیقه به دقیقه، و این سفر نمادین در نروژ را انجام می دادید، این سفر کشتی ساحلی هورتیریتین از برگن به تیریکینس، حدود ۳٫۰۰۰ کیلومتر، شامل تقریبا سواحل ما. این قدمتی ۱۲۰ ساله دارد، با داستان بسیار جالب، و به معنای واقعی کلمه بخشی از زندگی و مرگ را در بر میگیرد. پس بعد از یک هفته از نمایش راه آهن برگن، ما کمپانی هورتیریتین را در جریان گذاشتینم و شروع به برنامه ریزی برای نمایش بعدی شدیم.
We wanted to do something different. The Bergen Railway was a recorded program. So when we sat in our editing room, we watched this picture -- it's all Ål Station -- we saw this journalist. We had called him, we had spoken to him, and when we left the station, he took this picture of us and he waved to the camera, and we thought, what if more people knew that we were on board that train? Would more people show up? What would it look like? So we decided our next project, it should be live. We wanted this picture of us on the fjord and on the screen at the same time.
ما می خواستیم یک کار متفاوتی را انجام دهیم. نمایش راه آهن برگن یک نمایش ضبط شده بود. بنابراین ما در اتاق ویرایش خودمان نشستیم، ما این عکس را دیدم-- این ایستگاه مارماهی بود (به زبان نروژی) ما این روزنامه نگار را دیدیم. ما او را صدا کردیم و با او صحبت کردیم، و زمانی که ما ایستگاه را ترک کردیم، او این عکس را از ما گرفت و به دوربین دست تکان داد، و ما فکر کردیم، چرا مردم بیشتری ندادند که ما در آن قطار سوار بودیم؟ آیا مردم بیشتری به صحنه می آمدند؟ آن به چه صورت خواهد بود؟ بنابراین ما تصمیمی گرفتیم که پروژه بعدی ما باید به صورت زنده پخش شود. ما این تصویر از خودمان را بر روی آبدره وهمزمان بر روی صفحه نمایش می خواستیم.
So this is not the first time NRK had been on board a ship. This is back in 1964, when the technical managers have suits and ties and NRK rolled all its equipment on board a ship, and 200 meters out of the shore, transmitting the signal back, and in the machine room, they talked to the machine guy, and on the deck, they have splendid entertainment. So being on a ship, it's not the first time. But five and a half days in a row, and live, we wanted some help. And we asked our viewers out there, what do you want to see? What do you want us to film? How do you want this to look? Do you want us to make a website? What do you want on it? And we got some answers from you out there, and it helped us a very lot to build the program. So in June 2011, 23 of us went on board the Hurtigruten coastal ship and we set off. (Music)
پس این اولین بار نبود که NRK سوار یک کشتی میشد. این به سال ۱۹۶۴ بر میگردد، زمانی که مدیران فنی ما کت و شلوار و کراوات داشتند و NRK تمام تجهیزات را سوار بر کشتی کرد، و ۲۰۰ متر دورتر از ساحل تجهیزات انتقال سیگنال، و در داخل موتورخانه، آنها با متصدی آن صحبت کردند. و بر روی عرشه، آنها سرگرمی های جالبی داشتند. پس بودن در کشتی، برای اولین بار نبود. اما ۵ روز و نیم متوالی، و پخش زنده، ما نیازمند مقداری کمک بودیم. و ما از بینندگان خودمان که خارج از آنجا بودند درخواست کردیم، چه چیزی را میخواهند ببینند؟ شما از ما فیلم میخواهید؟ میخواهید به چه صورت باشد؟ شما از ما میخواهید که یک وبسایت درست کنیم؟ چه چیزی در آن میخواهید؟ و ما از شما که خارج از اینجا هستید چندین جواب دریافت کردیم، و این به ما بسیار کمک کرد تا این برنامه را بسازیم، بنابراین در ژوئن ۲۰۱۱، ۲۳ نفر از ما سوار کشتی ساحلی هورنیریتین شدیم و ما عازم شدیم. (موزیک)
I have some really strong memories from that week, and it's all about people. This guy, for instance, he's head of research at the University in Tromsø (Laughter) And I will show you a piece of cloth, this one. It's the other strong memory. It belongs to a guy called Erik Hansen. And it's people like those two who took a firm grip of our program, and together with thousands of others along the route, they made the program what it became. They made all the stories. This is Karl. He's in the ninth grade. It says, "I will be a little late for school tomorrow." He was supposed to be in the school at 8 a.m. He came at 9 a.m., and he didn't get a note from his teacher, because the teacher had watched the program. (Laughter)
من واقعا خاطرات قوی از آن هفته دارم، و این در مورد تمام افراد است. این فرد، برای مثال، او سرپرست محققین از دانشگاه ترومسو است (خنده حضار) و من به شما تکه پارچه ای را نشان خواهم داد. این. این یکی از دیگر از خاطرات قوی است. این متعلق به فردی است که اریک هانسون نام دارد. و این مردم همانند آن دو نفر کسانی هستند که قسمت های مهم برنامه ما را شامل می شوند، و با هم، با هزارن نفر از طول این مسیر، آنها این برنامه را ساختند. آنها تمام داستان ها را ساختند. این کارل است. او کلاس نهم است. او می گوید،"من فردا با مقداری تاخیر به مدرسه میرسم." او باید راس ساعت ۸ صبح در مدرسه حاضر میشد. او ساعت ۹ صبح به مدرسه رفت، و من هیچ یادداشتی برای معلم او ننوشتم، چون معلم او برنامه را نگاه میکرد. (خنده حضار)
How did we do this? Yes, we took a conference room on board the Hurtigruten. We turned it into a complete TV control room. We made it all work, of course, and then we took along 11 cameras. This is one of them. This is my sketch from February, and when you give this sketch to professional people in the Norwegian broadcasting company NRK, you get some cool stuff back. And with some very creative solutions.
چگونه ما این کار ار انجام دادیم؟ بله، ما یک اتاق کنفرانس را بر روی هورتیریتین تصاحب کردیم. ما آن را تبدیل به یک اتاق کنترل تلویزیونی کامل کردیم. ما تمام این کارها را انجام دادیم، البته، و با ۱۱ دوربینی که به همراه داشتیم. این یکی ار آنها است. این طرح من در ماه فوریه است، و وقتی شما این طرح را به افراد حرفه ای ارائه می دهید در سازمان رادیو و تلویزیون نروژ NRK، شما چیزهای جالبی دریافت می کنید. و با راه حل های بسیار مبتکرانه.
(Video) Narrator [in Norwegian]: Run it up and down. This is Norway's most important drill right now. It regulates the height of a bow camera in NRK's live production, one of 11 that capture great shots from the MS Nord-Norge. Eight wires keep the camera stable. Cameraman: I work on different camera solutions. They're just tools used in a different context.
(ویدیو) گوینده [به زبان نروژی]: این کار را کنید، بالا و پایین. این مهمترین تمرین نروژی ها در حال حاضر است. این ارتفاع قوس دوربین در تولیدات زنده NRK را تنظیم میکند، یکی از یازده دوربینی که تصاویر فوق العاده ای از شمال نروژ MS را ضبط می کند. ۸ سیم دوربین را ثابت نگاه می دارد. فیلمبردار: من روی راه حل های دیگری برای دوربین کار می کنم. آنها فقط ابزارهایی هستند که در زمینه های مختلف استفاده می شوند.
TH: Another camera is this one. It's normally used for sports. It made it possible for us to take close-up pictures of people 100 kilomteres away, like this one. (Laughter) People called us and asked, how is this man doing? He's doing fine. Everything went well. We also could take pictures of people waving at us, people along the route, thousands of them, and they all had a phone in their hand. And when you take a picture of them, and they get the message, "Now we are on TV, dad," they start waving back. This was waving TV for five and a half days, and people get so extremely happy when they can send a warm message to their loved ones.
این دوربین دیگری است. معمولا در صحنه های ورزشی مورد استفاده قرار می گیرد. این برای ما تهیه عکسهای نزدیک از مردم را ممکن می کرد ۱۰۰ کیلومتر دورتر، مثل این. (خنده حضار) مردم به ما تلفن می کردند و می پرسند، چگونه این مرد این کار ار انجام می دهد؟ او به درستی انجام می دهد. همه چیز به خوبی پیش می رفت. ما همنچنین توانستیم از مردمی که برای دست تکان می دهند عکس هایی بگیریم، مزدمی که در طول مسیر بودند، هزاران نفر از آنها، و تمام آنها تلفن در دست خودشان داشتند. و وقتی ما از آنها عکس می گرفتیم، آنها این پیام کوتاه را دریافت می کردند، " ما الان در تلویزیون هستیم، پدر" آنها شروع به دست تکان دادن متقابل می کردند. آن یک دست تکان دادن تلویزیونی بربه مدت 5 روز و نیم بود، و مردم بسیار خوشحال می شوند وقتی آنها می توانستند پیام های محبت آمیز خودشان را به کسانی که دوستش دارند بفرستند.
It was also a great success on social media. On the last day, we met Her Majesty the Queen of Norway, and Twitter couldn't quite handle it. And we also, on the web, during this week we streamed more than 100 years of video to 148 nations, and the websites are still there and they will be forever, actually, because Hurtigruten was selected to be part of the Norwegian UNESCO list of documents, and it's also in the Guinness Book of Records as the longest documentary ever. (Applause) Thank you.
این همچنین در شبکه های اجتماعی موفقیت بزرگی بود. در روز آخر، ما اعلیحضرت ملکه نروژ را ملاقات کردیم، و توئیتر نتوانست کاملا از عهده آن بر بیاید. و ما همچنین در اینترنت، در طول این هفته ما بیشتر از ۱۰۰ سال پخش ویدیو داشتیم برای ۱۴۸ کشور، و وب سایت همچنان آنجا برقرار است و ما می توانیم تا آخر در آنجا باشیم، واقعا، چونکه هورتیریتین انتخاب شده است به یک بخش از لیست سندهای نروژ در یونسکو، و این همچنان در کتاب رکوردهای گینس ثبت شده است به عنوان طولانی ترین مستند. (تشویق حضار) متشکرم.
But it's a long program, so some watched part of it, like the Prime Minister. Some watched a little bit more. It says, "I haven't used my bed for five days." And he's 82 years old, and he hardly slept. He kept watching because something might happen, though it probably won't. (Laughter) This is the number of viewers along the route. You can see the famous Trollfjord and a day after, all-time high for NRK2. If you see the four biggest channels in Norway during June 2011, they will look like this, and as a TV producer, it's a pleasure to put Hurtigruten on top of it. It looks like this: 3.2 million Norwegians watched part of this program, and we are only five million here. Even the passengers on board the Hurtigruten coastal ship -- (Laughter) -- they chose to watched the telly instead of turning 90 degrees and watching out the window.
اما این یک برنامه طولانی است، بنابراین برخی تنها قسمت هایی از آن را مشاهده کردند، همانند نخست وزیر. برخی بیشتر مشاهده کردند. او می گوید، " من برای 5 روز از تخت خوابم استفاده نکردم." و او ۸۲ سال دارد، و به سختی می خوابد. او به نگاه کردن ادامه می داد چون ممکن بود چیزی اتفاق بیفتد، هر چند که احتمالا اتفاق نمی افتاد. (خنده حضار) این تعداد بیننیده های ما در طول این مسیر است. شما می توانید ترولفیولد معروف را مشاهد کنید و یک روز بعد، تمام زمان های بالا برای NRK2. اگر شما چهار تا از بزگترین کانال تلویزیونی نروژی را ژوئن ۲۰۱۱ ببینید، آنها شبیه این بودند، و به عنوان یک تولید کننده ی تلویزیونی، این باعث افتخار من است که نروژی ها در بالای قرار دهم. شبیه این: ۳/۲ میلیون نروژی بخشی از این برنامه را مشاهده کردند، و ما تنها پنج میلیون نفردر نروژ هستیم. حتی این مسافرهایی که سوار کشتی ساحلی هورتریتین هستند-- (خنده حضار) -- آن ها تماشای تلویزیون را به جای یک چرخش ۹۰ درجه ای انتخاب کرده بودند و نگاه از طریق پنجره.
So we were allowed to be part of people's living room with this strange TV program, with music, nature, people. And Slow TV was now a buzzword, and we started looking for other things we could make Slow TV about. So we could either take something long and make it a topic, like with the railway and the Hurtigruten, or we could take a topic and make it long. This is the last project. It's the peep show. It's 14 hours of birdwatching on a TV screen, actually 87 days on the web. We have made 18 hours of live salmon fishing. It actually took three hours before we got the first fish, and that's quite slow. We have made 12 hours of boat ride into the beautiful Telemark Canal, and we have made another train ride with the northern railway, and because this we couldn't do live, we did it in four seasons just to give the viewer another experience on the way.
بنبراین ما اجازه پیدا کرده بودیم قسمتی از اتاق نشیمن مرم باشیم با این برنامه تلویزیونی عجیب، با موزیک، طبیعت، مردم. و تلویزیون آهسته الان یک کلمه شایع شده، و ما شروع به جستجو در مورد چیزهای دیگری شدیم که می توانست برای تلویزیون آهسته ساخته شود. پس ما هم می توانستیم هم یک چیز طولانی انتخاب و تبدیل به یک موضوع کنیم، همانند راه آهن و هورتیریتن، و هم ما می توانستیم یک موضوع را انتخاب کنیم و آن را بسط دهیم. این آخرین پروژه ماست. این یک نمایش از جوانه زدن است. این ۱۴ ساعت از تماشای پرندگان بر صفحه تلویزیون است، در واقع ۸۷ روز در اینترنت. ما ۱۸ ساعت به صورت زنده از ماهیگیری ماهی آزاد برنامه ساختیم. این در واقع ۳ ساعت طول کشید تا ما اولین ماهی را بگیریم، و آن کاملا آهسته است. ما یک برنامه ۱۲ ساعته از قایق سواری درون کانال زیبای تلمارک ساختیم، و ما یک برنامه دیگر از قطارسواری در راه آهن شمالی درست کردیم، و دلیل اینکه ما نتوانستیم آن را به صورت زنده تهیه کنیم، این بود که آن را در ۴ فصل مختلف انجام دادیم فقط برای دادن یک تجربه دیگر به بینندگان در این مسیر.
So our next project got us some attention outside Norway. This is from the Colbert Report on Comedy Central.
بنابراین پروژه بعدی ما خارج از نروژ را مورد توجه قرار داد. این از کلبرت ریپورت از کمدی سنترال است.
(Video) Stephen Colbert: I've got my eye on a wildly popular program from Norway called "National Firewood Night," which consisted of mostly people in parkas chatting and chopping in the woods, and then eight hours of a fire burning in a fireplace. (Laughter) It destroyed the other top Norwegian shows, like "So You Think You Can Watch Paint Dry" and "The Amazing Glacier Race." And get this, almost 20 percent of the Norwegian population tuned in, 20 percent.
(ویدیو) استفان کلبرت: من در حال تماشای یک برنامه بسیار مشهور نروژی هستم که "شب ملی هیزم" نام دارد، که شامل عمدتا مردم کاپشن پوش در حال گپ زدن و قطعه قطعه کردن چوبها هستند میشود، و حالا ۸ ساعت از سوختن آتش در شومینه. (خنده حضار) این دیگر برنامه های عالی نروژ را نابود کرد، همانند "شما فکر می کنید که برای یک مدت طولانی می توانید به یک چیز خسته کننده نگاه کنید" و "مسابقه شگفت انگیز یخچال طبیعی." و این را ببینید، تقریبا ۲۰ درصد از مردم نروژ آن را تماشا می کنند، ۲۰ درصد.
TH: So, when wood fire and wood chopping can be that interesting, why not knitting? So on our next project, we used more than eight hours to go live from a sheep to a sweater, and Jimmy Kimmel in the ABC show, he liked that.
بنابراین، زمانی که آتش گرفتن یک چوب و قطعه قطعه کردن آن می تواند جالب باشد. بافندگی چرا که نه؟ پس در پروژه بعدی ما، ما بیشتر از ۸ ساعت برای نمایش زنده گوسفند تا ژاکت زمان صرف کردیم، و جیمی کیمل در برنامه ABC، آن را دوست داشت.
(Music)
(موزیک)
(Video) Jimmy Kimmel: Even the people on the show are falling asleep, and after all that, the knitters actually failed to break the world record. They did not succeed, but remember the old Norwegian saying, it's not whether you win or lose that counts. In fact, nothing counts, and death is coming for us all. (Laughter)
(ویدیو) جیمی کیمل: حتی اگر مردم در حال تماشای این نمایش به خواب می روند، و در آخر، این بافندگی با شکست مواجه میشد برای شکستن رکورد جهانی. آن ها موفق نمی شدند، اما یک مثل قدیمی نروژی را بیاد آورید که، این که چه شما برنده یا بازنده هستید حساب می شود. در حقیقت، چیزی حساب نمی شود، و مرگ برای همه ما اتفاق می افتد. (خنده حضار)
TH: Exactly. So why does this stand out? This is so completely different to other TV programming. We take the viewer on a journey that happens right now in real time, and the viewer gets the feeling of actually being there, actually being on the train, on the boat, and knitting together with others, and the reason I think why they're doing that is because we don't edit the timeline. It's important that we don't edit the timeline, and it's also important that what we make Slow TV about is something that we all can relate to, that the viewer can relate to, and that somehow has a root in our culture. This is a picture from last summer when we traveled the coast again for seven weeks. And of course this is a lot of planning, this is a lot of logistics. So this is the working plan for 150 people last summer, but more important is what you don't plan. You don't plan what's going to happen. You have to just take your cameras with you. It's like a sports event. You rig them and you see what's happening. So this is actually the whole running order for Hurtigruten, 134 hours, just written on one page. We didn't know anything more when we left Bergen.
دقیقا. چرا این هنوز پابرجا است؟ این کاملا متفاوت از برنامه های تلویزیونی دیگر است. ما بینندگان را به تماشای سفری می بریم که در همین زمان در حال انجام است، و بیننده ها واقعا حس می کردند که در این سفر همراه هستند، بودن واقعی در قطار، یا بر روی کشتی، و بافندگی همراه با دیگران، و دلیلی که من فکر میکنم آنها این کار می کنند این است که ما ویرایشی در طول زمان فیلم انجام ندادیم. این بسیار مهم است که ما طول زمان فیلم را ویرایش نکنیم، و این هم همچنین مهم است که ما چه چیزی را موضوع تلویزیون آهسته قرار می دهیم تمام چیزی است که ما می توانیم در این مورد انجام دهیم، که بیننده بتواند با آن ارتباط برقرار کند، و اینکه چگونه ریشه در فرهنگ ما دارد. این یک عکس از تابستان گذشته است وقتی ما دوباره به آن ساحل برای مدت ۷ هفته به مسافرت رفتیم. و البته کاریست که نیاز به برنامه ریزی بسیار دارد، و همینطور کلی تدارکات. بنابراین این طرح کار است برای ۱۵۰ نفر در تابستان گذشته، اما مهم تر آن چیزی است که شما برنامه ریزی نکرده اید. شما برنامه ریزی نکنید که چه اتفاقی خواهد افتاد. شما باید فقط دوربینتان را با خود ببرید. این شبیه یک رخداد ورزشی است. شما آن ها را آماده می کنید و میبینید که چه اتفاقی می افتد. بنابراین این در واقعیت تمام هدفی است که در حال انجام است برای مردم نروژ، ۱۳۴ ساعت، فقط در یک صفحه نوشته شده است. زمانی که ما برگن را ترک کردیم چیز بیشتری نمی دانستیم .
So you have to let the viewers make the stories themselves, and I'll give you an example of that. This is from last summer, and as a TV producer, it's a nice picture, but now you can cut to the next one. But this is Slow TV, so you have to keep this picture until it really starts hurting your stomach, and then you keep it a little bit longer, and when you keep it that long, I'm sure some of you now have noticed the cow. Some of you have seen the flag. Some of you start wondering, is the farmer at home? Has he left? Is he watching the cow? And where is that cow going? So my point is, the longer you keep a picture like this, and we kept it for 10 minutes, you start making the stories in your own head. That's Slow TV.
بنابراین شما باید به بیننده ها این اجازه را بدهید که خودشان داستان ها را بسازند. و من به شما یک مثال از آن را ارئه خواهم داد. این از تابستان گذشته است، و به عنوان یک تهیه کننده تلویزیونی، این عکس خوبی است، اما الان شما می توانید به عکس دیگری بروید. اما این تلویزیون آهسته است، بنابراین شما مجبورید این عکس را تا زمانی که شکم شما درد بگیرد نگه دارید، و سپس شما این را بیشتر نگه می دارید، و وقتی شما به این اندازه طولانی آن را نگه می دارید، من مطمئن هستم که برخی از شما در حال حاضر متوجه این گاو شدید. برخی این پرچم را دیدید. برخی از شما شروع به فکر کردن کردید که آیا این یک مزرعه است یا یک خانه؟ آیا او رفت؟ آیا او این گاو را نگه می کند؟ و این گاو به کجا می رود؟ بنابراین از نظر من، زمان طولانی تری که شما یک همچنین عکسی را نگه می دارید، و ما برای ۱۰ دقیقه این کار را انجام دادیم، شما شروع به ساختن این داستان ها در ذهن خودتان می کنید. این تلویزیون آهسته است.
So we think that Slow TV is one nice way of telling a TV story, and we think that we can continue doing it, not too often, once or twice a year, so we keep the feeling of an event, and we also think that the good Slow TV idea, that's the idea when people say, "Oh no, you can't put that on TV." When people smile, it might be a very good slow idea, so after all, life is best when it's a bit strange.
بنابراین فکر می کنیم که تلویزیون آهسته این راه جالب را برای گفتن یک داستان تلویزیونی بیان می کند، و ما فکر می کنیم که می توانیم این راه را ادامه دهیم، نه بیش از حد معمول، یک یا دو بار در سال، بنابراین ما حس خودمان نسبت به آن را می توانیم حفظ کنیم، و ما همچنین فکر می کنیم که این ایده خوب تلویزیون آهسته، همان ایده ای هست که وقتی مردم می گویند، " وای نه، شما نمی توانید آن را از تلویزیون پخش کنید." زمانی که مردم لبخند می زنند، ممکن است یک ایده بسیار خوب آهسته باشد، پس با این وجود، زندگی زمانی بهترین است که کمی عجیب و غریب است.
Thank you.
متشکرم.
(Applause)
(تشویق حضار)