I am very, very happy to be amidst some of the most -- the lights are really disturbing my eyes and they're reflecting on my glasses. I am very happy and honored to be amidst very, very innovative and intelligent people. I have listened to the three previous speakers, and guess what happened? Every single thing I planned to say, they have said it here, and it looks and sounds like I have nothing else to say.
من بسیار، بسیار خوشحالم که در میان برخی از کسانی هستم--- این چراغ ها واقعا چشمانم را اذیت می کنند، و بخاطر بازتاب نور از روی شیشه های عینکم. من بسیار، بسیار خوشحالم که در میان برخی از بهترین و خلاق ترین و با هوش ترین انسان ها هستم. من به سخنان سه سخنران قبلی گوش داده ام، و حدس بزنید که چه اتفاقی افتاد؟ هر چیزی که من می خواستم اینجا بگویم، را آنها گفته اند. و اینجور بنظر می رسد که من دیگر چیزی برای گفتن ندارم.
(Laughter)
( خنده حاضرین)
But there is a saying in my culture that if a bud leaves a tree without saying something, that bud is a young one. So, I will -- since I am not young and am very old, I still will say something.
اما یک ضرب المثل در فرهنگ من وجود دارد که می گوید، اگر جوانه یک درخت، درختی را بدون گفتن چیزی ترک کند، به این معنی است که آن جوانه، جوان است. و از آنجا که من جوان نیستم و خیلی هم پیرهستم، بنابراین هنوز حرف هایی برای گفتن دارم.
We are hosting this conference at a very opportune moment, because another conference is taking place in Berlin. It is the G8 Summit. The G8 Summit proposes that the solution to Africa's problems should be a massive increase in aid, something akin to the Marshall Plan. Unfortunately, I personally do not believe in the Marshall Plan. One, because the benefits of the Marshall Plan have been overstated. Its largest recipients were Germany and France, and it was only 2.5 percent of their GDP. An average African country receives foreign aid to the tune of 13, 15 percent of its GDP, and that is an unprecedented transfer of financial resources from rich countries to poor countries.
ما این کنفرانس را در مقطع زمانی بسیار مناسبی میزبانی می کنیم، چون کنفرانس دیگری نیز در همین زمان در برلین برقرار است. آن نشست سران جی ۸ [هشت کشور صنعتی جهان] است. نشست سران جی ۸ ، اعلام کرده است که راه حل مسائل آفریقا کمک های گسترده و انبوه خواهد بود، چیزی شبیه طرح مارشال (طرح بازسازی اروپای بعد از جنگ دوم). متاسفانه، من شخصا به طرحی مثل طرح مارشال اعتقادی ندارم. اول، چون در مورد مزایای طرح مارشال اغراق شده است. بزرگترین دریافت کنندگان کمک های مالی طرح مارشال فرانسه و آلمان بودند، و آن فقط معادل ۲/۵ درصد تولید ناخالص ملی بود. ولی متوسط کمک های دریافتی خارجی مورد نیاز کشورهای آفریقائی چیزی معادل ۱۳ تا ۱۵ درصد از تولید ناخالص ملی شان خواهد بود، و انتقال مالی به این اندازه از کشورهای ثروتمند به کشورهای فقیر قابل تصور نیست.
But I want to say that there are two things we need to connect. How the media covers Africa in the West, and the consequences of that. By displaying despair, helplessness and hopelessness, the media is telling the truth about Africa, and nothing but the truth. However, the media is not telling us the whole truth. Because despair, civil war, hunger and famine, although they're part and parcel of our African reality, they are not the only reality. And secondly, they are the smallest reality.
می خواهم بگویم که ما باید دو چیز را به هم وصل کنیم . یکی مسئله پوشش رسانه ها از مسائل آفریقا درغرب و عواقب ناشی از آن، با به نمایش گذاشتن یاس ، ناامیدی و ناتوانی، البته رساناها حقایق آفریقا را نمایش می دهند؛ و نه چیزی بجز حقیقت. ولی به هرحال، رساناها همه حقیقت را نمی گویند. چون یاس، جنگ داخلی، گرسنگی و قحطی، اگر چه آنها بخشی از واقعیت آفریقا هستند، اما آنها تنها واقعیات موجود نیستند. و سوم اینکه، اینها کوچکترین واقعیتها هستند،
Africa has 53 nations. We have civil wars only in six countries, which means that the media are covering only six countries. Africa has immense opportunities that never navigate through the web of despair and helplessness that the Western media largely presents to its audience. But the effect of that presentation is, it appeals to sympathy. It appeals to pity. It appeals to something called charity. And, as a consequence, the Western view of Africa's economic dilemma is framed wrongly. The wrong framing is a product of thinking that Africa is a place of despair. What should we do with it? We should give food to the hungry. We should deliver medicines to those who are ill. We should send peacekeeping troops to serve those who are facing a civil war. And in the process, Africa has been stripped of self-initiative.
آفریقا ۵۳ کشور دارد، جنگ داخلی فقط در ۶ کشور آفریقائی جریان دارد. که این یعنی رساناها فقط ۶ کشور را پوشش می دهند. آفریقا دارای فرصت های بسیار ممتازی است که هرگز از طریق مجموعه ناامیدی و درماندگی که رساناهای غربی مرتب برای مخاطبانشان ارائه می کنند، نشان داده نشده است. اما تاثیر چنین تصویر سازی از آفریقا، درخواست همدردی است. درخواست چیزی به اسم خیریه است. و در نتیجه، دیدگاه غرب نسبت به معمای دشوار اقتصادی آفریقا به غلط چارچوب شده است. چارچوب غلطی که محصول طرز تفکری است که می گوید آفریقا محل یاس و ناامیدی است، بعد می گوید، خوب ما چکار باید بکنیم؟ باید به گرسنگان غذا بدهیم. ما باید دارو به بیماران برسانیم. ما باید گروه هائی برای حفاظت از صلح به منطقه اعزام کنیم برای آنانی که با جنگ داخلی درگیر هستند. و با این روند، آفریقا ابتکار عمل خود را از دست خواهد داد.
I want to say that it is important to recognize that Africa has fundamental weaknesses. But equally, it has opportunities and a lot of potential. We need to reframe the challenge that is facing Africa, from a challenge of despair, which is called poverty reduction, to a challenge of hope. We frame it as a challenge of hope, and that is worth creation. The challenge facing all those who are interested in Africa is not the challenge of reducing poverty. It should be a challenge of creating wealth.
من می خواهم بگویم که این بسیار مهم است که تشخیص دهیم که آفریقا نقاط ضعف اساسی دارد، ولی متقابلا، فرصت ها و امکانات بالقوه ای دارد. لازم است تا چالش هائی که آفریقا با آن روبروست را اصلاح کنیم. از یک چالش یاس و نا امیدی، که کاهش فقر نامیده می شود، به چالش امید. که ما آن را بعنوان چالش امید مطرح می کنیم، و این چالش ارزش دارد تا خلق شود. چالش پیش روی همه کسانی که علاقه مند به آفریقا هستند چالش کاهش فقر نیست. باید چالش تولید ثروت باشد.
Once we change those two things -- if you say the Africans are poor and they need poverty reduction, you have the international cartel of good intentions moving onto the continent, with what? Medicines for the poor, food relief for those who are hungry, and peacekeepers for those who are facing civil war. And in the process, none of these things really are productive because you are treating the symptoms, not the causes of Africa's fundamental problems. Sending somebody to school and giving them medicines, ladies and gentlemen, does not create wealth for them. Wealth is a function of income, and income comes from you finding a profitable trading opportunity or a well-paying job.
وقتی ما این دو موضوع را تغییر دادیم، اگر بگویید آفریقائی ها فقیرند و نیاز به کاهش فقر دارند، باعث سرازیر شدن سیلی از کارتل های بین المللی با نیت خیر به قاره آفریقا هستید، با چی ؟ دارو برای فقرا، کمک های مواد غذای برای آنان که گرسنه اند، و صلح بان برای آنها که درگیر جنگ داخلی هستند. و درطی این روند، هیچکدام از این کمک ها واقعا مولد ثروت نخواهند بود چرا که شما به جای علاج مشکلات اساسی مردم آفریقا معلول ها را دیده اید. فرستادن یک نفر به مدرسه و دادن دارو به آنها، خانم ها و آقایان، تولید ثروت برای آنها نمی کند. ثروت تابعی از درآمد است و درآمد ناشی از داشتن فرصت های تجاری سودآور و یا کار با حقوق مناسب است.
Now, once we begin to talk about wealth creation in Africa, our second challenge will be, who are the wealth-creating agents in any society? They are entrepreneurs. [Unclear] told us they are always about four percent of the population, but 16 percent are imitators. But they also succeed at the job of entrepreneurship. So, where should we be putting the money? We need to put money where it can productively grow. Support private investment in Africa, both domestic and foreign. Support research institutions, because knowledge is an important part of wealth creation.
حالا، وقتی ما شروع کنیم راجع به تولید ثروت در آفریقا صحبت کنیم، چالش بعدی ما این خواهد بود که، چه کسانی عامل ایجاد ثروت در جامعه ما خواهند بود؟ آنها کارآفرینان می باشند. به ما گفتند[نامعلوم] که آنها همواره حدود چهار درصد جمعیت هستند، ولی ۱۶ درصد دنباله رو هستند. اما آنها نیز در شغل کارآفرینی موفق می شوند. خوب، ما پول را در کجا باید مصرف کنیم؟ باید این پول را در جائی سرمایه گذاری کنیم که بتواند بطور موثر رشد کند. یعنی از سرمایه گذاری خصوصی در آفریقا، چه سرمایه گذاری داخلی چه خارجی، حمایت کنیم. از موسسات تحقیقاتی حمایت کنیم. چرا که دانش بخش اساسی فرآیند تولید ثروت است.
But what is the international aid community doing with Africa today? They are throwing large sums of money for primary health, for primary education, for food relief. The entire continent has been turned into a place of despair, in need of charity. Ladies and gentlemen, can any one of you tell me a neighbor, a friend, a relative that you know, who became rich by receiving charity? By holding the begging bowl and receiving alms? Does any one of you in the audience have that person? Does any one of you know a country that developed because of the generosity and kindness of another? Well, since I'm not seeing the hand, it appears that what I'm stating is true.
ولی امروز کمک های بین المللی جامعه جهانی در آفریقا چه می کند؟ آنها مقادیر عظیمی از پول را صرف برآورده کردن نیازهای اولیه بهداشتی، آموزش ابتدایی، و رفع گرسنگی نموده اند. کل قاره آفریقا به محل یاس و ناامیدی تبدیل شده است، که نیاز به کمک های خیریه دارد. خانم ها و آقایان، می توانید به من بگویید که همسایه ای، دوستی، فامیلی می شناسید که، با دریافت کمک های موسسات خیریه ثروتمند شده باشد ؟ با در دست گرفتن کاسه گدائی ودریافت صدقه ؟ کسی از میان شما، چنین شخصی را می شناسد ؟ کسی از شما کشوری را می شناسد که از راه کمک های خیریه و سخاوت و محبت دیگری توسعه یافته باشد ؟ خوب، از آنجا که من جوابی نگرفتم، بنظر می رسد که من درست می گویم.
(Bono: Yes!)
( بونو : بله!)[ خواننده ایرلندی و فعال در کمکهای انسان دوستانه]
Andrew Mwenda: I can see Bono says he knows the country. Which country is that?
آندرو موئند: امن می توانم ببینم که بونو می گوید او یک کشور را می شناسد. کدام کشور را می گویید؟
(Bono: It's an Irish land.)
بونو: سرزمین ایرلند.
(Laughter)
( خنده حضار)
(Bono: [unclear])
بونو:[چیزی می گویدنامعلوم.]
AM: Thank you very much. But let me tell you this. External actors can only present to you an opportunity. The ability to utilize that opportunity and turn it into an advantage depends on your internal capacity. Africa has received many opportunities. Many of them we haven't benefited much. Why? Because we lack the internal, institutional framework and policy framework that can make it possible for us to benefit from our external relations. I'll give you an example.
خیلی ممنون. ولی بگذارید تا من نکته ای را بگویم. عوامل خارجی فقط وقتی برای شما فرصتی ایجاد می کنند،. توانائی بکارگیری فرصت و تبدیل آن به یک مزیت بستگی به ظرفیت های داخلی تان دارد. آفریقا تا کنون فرصت های بسیاری داشته است. از بسیاری از این فرصت ها ما بهره ای نبرده ایم. چرا؟ چون ما فاقد چارچوب سازمانی داخلی و چارچوب سیاسی هستیم که بتواند امکان بهره وری از روابط خارجی را برایمان مهیا کند. من برای شما مثالی می آورم.
Under the Cotonou Agreement, formerly known as the Lome Convention, African countries have been given an opportunity by Europe to export goods, duty-free, to the European Union market. My own country, Uganda, has a quota to export 50,000 metric tons of sugar to the European Union market. We haven't exported one kilogram yet. We import 50,000 metric tons of sugar from Brazil and Cuba. Secondly, under the beef protocol of that agreement, African countries that produce beef have quotas to export beef duty-free to the European Union market. None of those countries, including Africa's most successful nation, Botswana, has ever met its quota.
تحت موافقتنامه کوتونو ( Cotonou Agreement) که قبلا بنام " معاهده لومه" ( Lome Convention)، خوانده می شد، به کشورهای آفریقایی از سوی اروپا این فرصت داده شده تا بتوانند صادرات کالا، معاف از حقوق گمرکی، به بازار اتحادیه اروپا داشته باشند. کشور من، اوگاندا، دارای سهمیه صادرات ۵۰٫۰۰۰ متریک تن صادرات شکر به بازار اتحادیه اروپا بوده است. ما هنوز 1 کیلوگرم هم صادر نکرده ایم. ما ۵۰٫۰۰۰ تن شکر از برزیل و کوبا وارد کرده ایم. دوما ، طبق پروتکل صادرات گوشت گاو از آن قرارداد ( Cotonou Agreement) کشورهای آفریقایی تولید کننده گوشت گاو دارای سهمیه بندی برای صادرات گوشت گاو آزاد از عوارض گمرکی به بازار اتحادیه اروپا هستند. هیچ یک از این کشورها، از جمله موفق ترین آنها، بوتسوانا هیچ صادراتی در این زمینه نداشته است.
So, I want to argue today that the fundamental source of Africa's inability to engage the rest of the world in a more productive relationship is because it has a poor institutional and policy framework. And all forms of intervention need support, the evolution of the kinds of institutions that create wealth, the kinds of institutions that increase productivity. How do we begin to do that, and why is aid the bad instrument? Aid is the bad instrument, and do you know why? Because all governments across the world need money to survive. Money is needed for a simple thing like keeping law and order. You have to pay the army and the police to show law and order. And because many of our governments are quite dictatorial, they need really to have the army clobber the opposition. The second thing you need to do is pay your political hangers-on. Why should people support their government? Well, because it gives them good, paying jobs, or, in many African countries, unofficial opportunities to profit from corruption.
بنابراین، من امروز می خواهم بگویم که دلائل اساسی ناتوانی آفریقا برای دعوت برای مشارکت و درگیر نمودن بقیه کشورهای جهان در یک رابطه بارور و موثر ناشی از ضعیف بودن چارچوبهای سازمانی و سیاسی می باشد. و هرگونه ابزار مداخله دیگری نیاز به حمایت دارد، تکامل انواع سازمانهایی که ایجاد کننده ثروت هستند، سازمانهایی که باروری را افزایش دهند. چطور می توانیم شروع بکار کنیم، و چرا کمک رسانی ابزار بدی است ؟ کمک رسانی ابزار بدی است،و می دانید چرا ؟ چون همه دولتهای جهان برای بقا نیاز به پول دارند. پول لازم است برای کارهای ساده مثل حفظ نظم و قانون. شما باید به ارتش و پلیس حقوق بپردازید تا نشان دهید که نظم و قانون حاکم است. و چون اکثر دولت های ما کاملا دیکتاتور هستند، واقعا نیاز دارند تا ارتش مخالفین را سرکوب کند. دلیل دیگرآن پرداخت پول به حامیان سیاسی تان است. مردم چرا باید ازدولت هایشان حمایت کنند؟ خوب، چون برایشان شغلهایی با درآمد خوب فراهم می کند، یا، در خیلی از کشورهای آفریقائی، فرصت های غیررسمی برای بهره گیری از فساد اقتصادی را بوجود میاورد.
The fact is no government in the world, with the exception of a few, like that of Idi Amin, can seek to depend entirely on force as an instrument of rule. Many countries in the [unclear], they need legitimacy. To get legitimacy, governments often need to deliver things like primary education, primary health, roads, build hospitals and clinics. If the government's fiscal survival depends on it having to raise money from its own people, such a government is driven by self-interest to govern in a more enlightened fashion. It will sit with those who create wealth. Talk to them about the kind of policies and institutions that are necessary for them to expand a scale and scope of business so that it can collect more tax revenues from them. The problem with the African continent and the problem with the aid industry is that it has distorted the structure of incentives facing the governments in Africa. The productive margin in our governments' search for revenue does not lie in the domestic economy, it lies with international donors.
واقعیت اینست که هیچ دولتی در جهان نیست که البته بجز تعدادی معدود مثل عیدی امین در اوگاندا، که بخواهد بطور تمام عیار از نیروی نظامی بعنوان وسیله ای برای حکمرانی استفاده کند. بسیاری کشورها در [ نامعلوم]، نیاز به ایجاد مشروعیت دارند. برای داشتن مشروعیت، دولتها اغلب نیاز به انجام کارهائی مثل ارائه تحصیلات ابتدائی بهداشت اولیه، ساختن جاده ها، بیمارستانها و درمانگاه ها دارند. اگر بقای مالی دولت وابسته به جمع آوری پول از مردم خود باشد، گرایش چنین دولتی بر اساس منافع شخصی در جهت اداره کشور به روش هدایت شده تری است. از مشورت با مولدان ثروت بهره می گیرد. با آنها در مورد سیاست ها و سازمانهایی صحبت می کند که برای گسترش مقیاس و دامنه تجارت لازم هستند تا بتواند درآمدهای مالیاتی بیشتری را از آنها جمع آوری کند. مشکل مربوط به قاره آفریقا و مشکل مربوط به صنعت کمک رسانی این است که نابود کننده ساختار آن مشوقهایی است که دولتها در آفریقا با آن مواجه هستند. در تحقیقاتی مرتبط با افزایش درآمدهای دولت، حاشیه های تولیدی در اقتصاد داخلی قرار نمی گیرند، هم راستا با کمک کنندگان بین المللی است.
Rather than sit with Ugandan --
به جای نشستن با اوگاندائی ها،
(Applause) --
( تشویق حضار)--
rather than sit with Ugandan entrepreneurs, Ghanaian businessmen, South African enterprising leaders, our governments find it more productive to talk to the IMF and the World Bank. I can tell you, even if you have ten Ph.Ds., you can never beat Bill Gates in understanding the computer industry. Why? Because the knowledge that is required for you to understand the incentives necessary to expand a business -- it requires that you listen to the people, the private sector actors in that industry.
به جای نشستن و تبادل نظر با کار آفرینان اوگاندائی، بازرگانان غنائی، رهبران کارآفرینی آفریقای جنوبی، دولت ما مذاکره با صندوق بین المللی پول و بانک جهانی؛ را کارسازتر میابد. می توانم به شما بگویم که اگر حتی ده مدرک دکترا داشته باشید، هیچگاه نمی توانید بهتر از بیل گیتس صنایع کامپیوتر را بفهمید. چرا؟ چون دانشی که لازم است تا بدانید کدام مشوق ها می تواند یک صنعت را توسعه دهد شما را ملزم به گوش دادن به مردم، وبخشهای خصوصی فعال در آن صنایع، می کند.
Governments in Africa have therefore been given an opportunity, by the international community, to avoid building productive arrangements with your own citizens, and therefore allowed to begin endless negotiations with the IMF and the World Bank, and then it is the IMF and the World Bank that tell them what its citizens need. In the process, we, the African people, have been sidelined from the policy-making, policy-orientation, and policy- implementation process in our countries. We have limited input, because he who pays the piper calls the tune. The IMF, the World Bank, and the cartel of good intentions in the world has taken over our rights as citizens, and therefore what our governments are doing, because they depend on aid, is to listen to international creditors rather than their own citizens.
بنابراین، از سوی جامعه بین المللی به دولتهای آفریقای فرصتی تقدیم شده که مانع ازشکل گرفتن مقدمات تولید کننده توسط شهروندان کشورهای خودتان می شود. و در نتیجه اجازه میدهد تا دور باطلی از مذاکرات با صندوق بین المللی پول، و بانک جهانی ادامه یابد، و نهایتا این صندوق بین المللی پول و بانک جهانی خواهند بود که بگویند که نیازهای شهروندان شما چیست . در این روند، ما مردم کشورهای آفریقائی، از سیاست گذاری، سیاست مداری و ارائه فرآیند اجرائی طرحها در کشورهای خود کنار گذاشته میشویم. تاثیر ما بعنوان شهروند بسیارمحدود است، چون آنکه ساز را می زند، می گوید بقیه چطور برقصند. صندوق بین المللی پول، بانک جهانی، و کارتل هایی از خیرخواهان جهان صاحبان حقوق شهروندی ما شده اند، بخاطر وابستگی به کمک های آنها،بنابراین کاری که دولت ما می کند گوش کردن به طلبکاران بین المللی خود در عوض شهروندانش است.
But I want to put a caveat on my argument, and that caveat is that it is not true that aid is always destructive. Some aid may have built a hospital, fed a hungry village. It may have built a road, and that road may have served a very good role. The mistake of the international aid industry is to pick these isolated incidents of success, generalize them, pour billions and trillions of dollars into them, and then spread them across the whole world, ignoring the specific and unique circumstances in a given village, the skills, the practices, the norms and habits that allowed that small aid project to succeed -- like in Sauri village, in Kenya, where Jeffrey Sachs is working -- and therefore generalize this experience as the experience of everybody.
اما من می خواهم یک نکته را در صحبت هایم اصلاح کنم، و آن اینکه این کمک های اقتصادی همیشه مخرب نیستند. بعضی از کمک ها صرف ساختن بیمارستان و یا غذا دادن به گرسنگان روستایی می شود. این کمک ها ممکن است جاده بسازند و آن جاده نیز نقش اساسی در توسعه کشور دارد. اشتباه صنعت کمک های بین المللی در اینست که موارد ایزوله از موفقیت را انتخاب می کنند، آنها را تعمیم داده،و میلیارد و تریلیون ها دلار پول را در آنها می ریزند. و سپس آنها را در سراسر جهان تبلیغ می کنند، شرایط ویژه و یگانه یک دهکده خاص، مهارت ها، شیوه ها، هنجارها و عادت هایی که منجر به موفقیت کمکها در یک پروژه کوچک را نادیده می گیرند، مثل پروژه روستای سائوری، در کنیا، که در آن جفری ساکس در حال کار روی آن است، و در نتیجه آن تجربه را بعنوان یک تجربه عام تعمیم می دهند.
Aid increases the resources available to governments, and that makes working in a government the most profitable thing you can have, as a person in Africa seeking a career. By increasing the political attractiveness of the state, especially in our ethnically fragmented societies in Africa, aid tends to accentuate ethnic tensions as every single ethnic group now begins struggling to enter the state in order to get access to the foreign aid pie. Ladies and gentlemen, the most enterprising people in Africa cannot find opportunities to trade and to work in the private sector because the institutional and policy environment is hostile to business. Governments are not changing it. Why? Because they don't need to talk to their own citizens. They talk to international donors. So, the most enterprising Africans end up going to work for government, and that has increased the political tensions in our countries precisely because we depend on aid.
کمک های اقتصادی منابع موجود دولت ها را افزایش می دهند، و این باعث می شود که کار کردن در بخش های دولتی سود آورترین شغلی باشد که شما بعنوان یک آفریقایی دنبال آن باشید. با افزایش توجهات سیاسی به در دست داشتن کشور، بویژه در جوامع متفرق قومی در آفریقا، کمک ها می تواند نقشی در شعله ورنمودن تنش های قومی ایجاد کند هر گروه قومی را می بینید که درگیر می شود تا به دولت راه یابد تا بتواند به این کمک های خارجی دسترسی یابد. خانم ها و آقایان، بهترین کارآفرینان آفریقا نمی توانند در بخش خصوصی فرصت کار وتجارت پیدا کنند چون محیط سازمانی و سیاستگذاری دولت ها در جهت دشمنی با کسب و کار است. دولت ها قرار نیست آنرا تغییر دهند . چرا؟ چون آنها نیازی به صحبت و مشورت با شهروندان خود ندارند. آنها با کمک دهندگان بین المللی صحبت می کنند. بنابراین، بهتر کارآفرینان آفریقائی نیز نهایتا کارمند دولت می شوند، و این تنش های سیاسی در کشورهای ما را افزایش داده است دقیقا بخاطر آنکه ما به این کمک ها وابسته شده ایم.
I also want to say that it is important for us to note that, over the last 50 years, Africa has been receiving increasing aid from the international community, in the form of technical assistance, and financial aid, and all other forms of aid. Between 1960 and 2003, our continent received 600 billion dollars of aid, and we are still told that there is a lot of poverty in Africa. Where has all the aid gone?
من می خواهم بگویم که این برای ما بسیار مهم است که توجه کنیم که طی 50 سال گذشته کمک های ارسالی .جامعه بین المللی به آفریقا افزایش یافته است در قالب کمک های فنی، و کمک های مالی و کلیه آن اشکال کمکی دیگر. بین سالهای ۱۹۶۰ تا ۲۰۰۳، قاره ما ۶۰۰ میلیارد دلار کمک دریافت داشته است، و به ما گفته می شود که هنوز در آفریقا فقر گسترده ای وجود دارد. این همه کمک ها کجا رفته است ؟
I want to use the example of my own country, called Uganda, and the kind of structure of incentives that aid has brought there. In the 2006-2007 budget, expected revenue: 2.5 trillion shillings. The expected foreign aid: 1.9 trillion. Uganda's recurrent expenditure -- by recurrent what do I mean? Hand-to-mouth is 2.6 trillion. Why does the government of Uganda budget spend 110 percent of its own revenue? It's because there's somebody there called foreign aid, who contributes for it. But this shows you that the government of Uganda is not committed to spending its own revenue to invest in productive investments, but rather it devotes this revenue to paying structure of public expenditure. Public administration, which is largely patronage, takes 690 billion. The military, 380 billion. Agriculture, which employs 18 percent of our poverty-stricken citizens, takes only 18 billion. Trade and industry takes 43 billion. And let me show you, what does public expenditure -- rather, public administration expenditure -- in Uganda constitute? There you go. 70 cabinet ministers, 114 presidential advisers, by the way, who never see the president, except on television.
من مثالی از کشورم، اوگاندا، در مورد ساختار تشویقی که این نوع کمک ها برای ما ارمغان آورده است، می گویم. در بودجه ۲۰۰۶- ۲۰۰۷ اوگاندا، درآمد مورد انتظار(پیش بینی دولت)، معادل ۲/۵ تریلیون شیلینگ بوده است، و درآمد ناشی از کمک های خارجی (مورد انتظار) ۱/۹ تریلیون شیلینگ بوده است. هزینه های جاری اوگاندا، وقتی می گویم هزینه های جاری، منظور چیست؟ حداقل آن بر ۲/۶ تریلیون شیلینگ خواهد بود. چرا دولت اوگاندا ۱۱۰% درآمد هایش خودش را خرج می کند؟ چون شخصی بنام " کمک های خارجی" وجود دارد که تامین این اضافه را تقبل کرده است. ولی این نشان می دهد که دولت اوگاندا تعهدی به هزینه کردن درآمدهای خود برای سرمایه گذاری در راه تولید ندارد، بلکه آن را برای پرداخت هزینه های عمومی مصرف خواهد کرد. مدیریت عمومی، که تا حد زیادی از سیستم حمایت می کند، ۶۹۰ میلیارد هزینه بر می دارد. ارتش، ۳۸۰ میلیارد. کشاورزی، که ۱۸% از ضعیف ترین قشر شهروندان مان را در بر می گیرد، فقط ۱۸ میلیارد. تجارت و صنایع ۴۳ میلیارد بودجه می گیرد. و اجازه بدهید به شما نشان دهم، هزینه های عمومی هزینه های مدیریت عمومی، در اوگاندا شامل چه اقلامی می شود ؟ بفرمائید. ۷۰ وزیر کابینه، ۱۱۴ مشاور ریاست جمهوری، به هر حال، چه کسی تا بحال رئیس جمهور را، بجز در تلویزیون، دیده است.
(Laughter)
(خنده حاضران)
(Applause)
(تشویق حاضران)
And when they see him physically, it is at public functions like this, and even there, it is him who advises them.
وقتی هم حضور فیزیکی اش در محل های عمومی می بینند، و حتی در آنجاها، این رئیس جمهور است که به مشاورانش توصیه می کند.
(Laughter)
( خنده حاضران)
We have 81 units of local government. Each local government is organized like the central government -- a bureaucracy, a cabinet, a parliament, and so many jobs for the political hangers-on. There were 56, and when our president wanted to amend the constitution and remove term limits, he had to create 25 new districts, and now there are 81. Three hundred thirty-three members of parliament. You need Wembley Stadium to host our parliament. One hundred thirty-four commissions and semi-autonomous government bodies, all of which have directors and the cars. And the final thing, this is addressed to Mr. Bono. In his work, he may help us on this.
ما در اوگاندا ۸۱ دولت محلی داریم. هر دولت محلی مثل دولت مرکزی سازماندهی شده است یک بورکراسی، یک دولت، یک مجلس، و مشاغل بسیاری مشاغل برای وابستگان و حامیانشان، این دولت های محلی قبلا ۵۶ بود ولی زمانی که رئيس جمهور ما می خواست به اصلاح قانون اساسی و حذف محدودیت مدت رئیس جمهور بودن دست بزند، مجبور شد که 25 ناحیه جدید ایجاد نماید، در حال حاضر تعداد آن به ۸۱ رسیده. ۳۳۳ نماینده مجلس داریم، برای دور هم جمع کردن نمایندگان شما نیاز به استادیوم ویمبلی دارید. ۱۳۴ کمیسون و نهاد های دولتی نیمه مستقل، همه اینها مدیر و اتومبیل دارند. و نکته نهایی خطاب به آقای بونو است.که ممکن است در این مورد به ما کمک کند.
A recent government of Uganda study found that there are 3,000 four-wheel drive motor vehicles at the Minister of Health headquarters. Uganda has 961 sub-counties, each of them with a dispensary, none of which has an ambulance. So, the four-wheel drive vehicles at the headquarters drive the ministers, the permanent secretaries, the bureaucrats and the international aid bureaucrats who work in aid projects, while the poor die without ambulances and medicine.
یک مطالعه اخیر دولت اوگاندا نشان می دهد که ۳٫۰۰۰ خودرو نقلیه با چهار چرخ محرک در مقر وزیر بهداشت و درمان وجود دارد. اوگاندا ۹۶۱ شهرستان فرعی دارد، هر کدام با یک داروخانه عمومی، که هیچیکدامشان آمبولانس ندارند. خوب، اتومبیل های چهار چرخه در مقر وزیر بهداشت و درمان برای خدمت به وزرا، منشی های دائمی، بوروکرات ها و و بوروکرات های کمک های بین المللی که در پروژه های کمک بین المللی کار میکنند، استفاده می شود. در حالی که فقرا بدون آمبولانس و دارو می میرند. و نهایتا، قبل از اینکه من برای سخنرانی به اینجا بیایم،
Finally, I want to say that before I came to speak here, I was told that the principle of TEDGlobal is that the good speech should be like a miniskirt. It should be short enough to arouse interest, but long enough to cover the subject. I hope I have achieved that.
به من گفتند که اصول سخنرانی خوب در TEDGlobal اینست که سخنرانی خوب باید مانند یک دامن کوتاه باشد، آن باید اینقدر کوتاه باشد که توجهات را جلب کند، و باندازه کافی بلند باشد که بتواند موضوع را بپوشاند. امیدوارم که من توانسته باشم اینکار را بکنم. ( خنده حضار)
(Laughter)
بسیار متشکرم.
Thank you very much.
( تشویق حضار)
(Applause)