(Music) This is the human test, a test to see if you are a human. Please raise your hand if something applies to you. Are we agreed? Yes? Then let's begin.
(موسیقی) این یک امتحان آدم شناسی است. امتحانی برای اینکه بفهمید شما آدم هستید یا نه. لطفا اگر چیزی شامل حال شما می شود، دستتان را بلند کنید. موافقید؟ بله؟ خب پس بیایید شروع کنیم .
Have you ever eaten a booger long past your childhood? (Laughter) It's okay, it's safe here.
آیا تا به حال ان دماغ خوردید ... خیلی وقت پیش در دوران کودکی؟ (خنده حضار) مشکلی نیست. اینجا امنه! (خنده حضار)
Have you ever made a small, weird sound when you remembered something embarrassing?
تا حالا از خودتون صداهای کوچیک و عجیب در آوردید... وقتی که یک چیز خجالت آور به یاد آوردید؟ (اوه !)
Have you ever purposely lowercased the first letter of a text in order to come across as sad or disappointed? (Laughter) Okay.
آیا شده از عمد اولین حرف یک متن رو با حروف کوچک بنویسید... تا ناراحت یا ناامید دیده بشین؟ (خنده حضار ) خیلی خب.
Have you ever ended a text with a period as a sign of aggression? Okay. Period.
تا به حال متنی رو با نقطه به نشانه "شروع " تموم کردید؟ خیلی خب. نقطه!
Have you ever laughed or smiled when someone said something shitty to you and then spent the rest of the day wondering why you reacted that way? Yes.
تا حالا شده وقتی کسی به شما حرف بدی زده، به او لبخند بزنید و بعد تمام روز رو با خودتون فکر کنید "این دیگه چه حرکتی بود من کردم"؟! (خنده حضار) بله!
Have you ever seemed to lose your airplane ticket a thousand times as you walked from the check-in to the gate? Yes.
تا حالا شده بنظرتون برسه که بلیط هواپیماتون را هزار بار گم کردید اون هم به محض اینکه از بازرسی به سمت ورودی حرکت کردید؟ بله.
Have you ever put on a pair of pants and then much later realized that there was a loose sock smushed up against your thigh? (Laughter) Good.
شده تا حالا شلواری را بپوشید و مدتها بعد متوجه بشید که یه جوراب شل و ول توی پاچه تونه؟ (خنده حضار ) خوبه!
Have you ever tried to guess someone else's password so many times that it locked their account? Mmm.
تا حالا شده اینقدر برای پیدا کردن رمز یکی دیگه تلاش کنید که باعث قفل شدن حسابش شه؟ هممم.
Have you ever had a nagging feeling that one day you will be discovered as a fraud? Yes, it's safe here.
تا حالا این احساس آزاردهنده رو داشتید که روزی بعنوان یه متقلب پیداتون خواهند کرد؟ درسته ، اینجا امنه!
Have you ever hoped that there was some ability you hadn't discovered yet that you were just naturally great at? Mmm.
تا حالا شده امید داشته باشید که توانایی داشته اید که هنوز کشفش نکردید و ذاتا در اون عالی هستید؟ هممم.
Have you ever broken something in real life, and then found yourself looking for an "undo" button in real life?
تا حالا شده چیزی رو توی واقعیت خراب کنید و بعد خودتون رو در حالتی پیدا کنید که دارید دنبال دکمه « عقبگرد » در دنیای واقعی می گردید؟
Have you ever misplaced your TED badge and then immediately started imagining what a three-day Vancouver vacation might look like?
تا حالا شده نشان TED خودتون رو گم کنید و به سرعت شروع کنید به تصور اینکه: یه تور ۳ روزه به ونکووور ممکنه چطوری باشه؟!
Have you ever marveled at how someone you thought was so ordinary could suddenly become so beautiful?
تا حالا شده تعجب کنید از اینکه کسی که شما فکر می کردید خیلی معمولیه ناگهان چقدر میتونه زیبا بشه؟
Have you ever stared at your phone smiling like an idiot while texting with someone? Have you ever subsequently texted that person the phrase "I'm staring at the phone smiling like an idiot"?
تا حالا شده وقتی دارید با گوشتیون برای کسی پیامی می نویسید مثل یه احمق شروع کنید به لبخند زدن؟! تا حالا شده بعد از آن به اون شخص پیام بزنید که: "من مثه یه احمق شروع کردم به لبخند زدن "!
Have you ever been tempted to, and then gave in to the temptation, of looking through someone else's phone?
تا حالا شده وسوسه شده باشید و به دام این وسوسه افتاده باشید که توی گوشی کسی دیگه ای سرک بکشید؟
Have you ever had a conversation with yourself and then suddenly realized you're a real asshole to yourself?
تا حالا شده شروع کنید با خودتون حرف بزنید و ناگهان متوجه شوید که شما یه احمق واقعی هستید؟
(Laughter)
(خنده حضار)
Has your phone ever run out of battery in the middle of an argument, and it sort of felt like the phone was breaking up with both of you?
تا حالا شده وسط یه جر و بحث شارژتون تموم شده باشه و تا حدی حس کرده باشید که تلفن با هردوی شما قهر کرده؟
Have you ever thought that working on an issue between you was futile because it should just be easier than this, or this is supposed to happen just naturally? Have you ever realized that very little, in the long run, just happens naturally?
تا حالا شده فکر کنید زحمتی که روی یه موضوع کشیدید بی فایده بوده چون باید ساده تر از این ها می بود یا اصلا قرار بود که این به روال طبیعی افتاق بیفته؟ آیا شما این واقعیت را میدونید که چیزهای جزئی و بی اهمیت به مرور زمان اهمیت پیدا میکنند و اتفاق می افتند؟
Have you ever woken up blissfully and suddenly been flooded by the awful remembrance that someone had left you?
تا حالا شده با خوشحالی بیدار شده و ناگهان سرشار از این یادآوری دردناک شوید که کسی شما را ترک کرده؟
Have you ever lost the ability to imagine a future without a person that no longer was in your life? Have you ever looked back on that event with the sad smile of autumn and the realization that futures will happen regardless?
تا حالا شده نتوانید آینده ای را بدون کسی تصور کنید که دیگه در زندگی شما نیست؟ تا حالا شده با لبخند غم انگیز پاییزی به حادثه ای که در گذشته افتاده نگاه کنید و بفهمید که اتفاقات بعدی خواه ناخواه رخ خواهند داد؟
Congratulations. You have now completed the test. You are all human.
تبریک میگم. حالا امتحان شما تموم شد. همه شما آدمید!
(Applause)
( تشویق حضار)