The brilliant playwright, Adrienne Kennedy, wrote a volume called "People Who Led to My Plays." And if I were to write a volume, it would be called, "Artists Who Have Led My Exhibitions" because my work, in understanding art and in understanding culture, has come by following artists, by looking at what artists mean and what they do and who they are. J.J. from "Good Times," (Applause) significant to many people of course because of "Dy-no-mite," but perhaps more significant as the first, really, black artist on primetime TV. Jean-Michel Basquiat, important to me because [he was] the first black artist in real time that showed me the possibility of who and what I was about to enter into.
نمایشنامه نویس بااستعداد آدرین کرمدی کتابی نوشت ونام آنراگذاشت "مردمی که مرابه سمت نمایشهایم سوق دادند." واگرقرار بودمن آن کتاب رابنویسم, دلم میخواست نامش را بگذارم, "هنرمندانی که مرابه سمت نمایشگاه هایم سوق داده اند" برای اینکه کارمن درک کردن هنر است وفهم فرهنگ وتمدن، که توسط هنرمندانی که در زیر به آنها اشاره میکنم بدست آمده, بواسطه نوع نگاه به اینکه هنرمندان چه مقصودی دارند وآنها چه کارهایی انجام میدهند وهمچنین اینکه آنها چه اشخاصی هستند. یکی ازآنها جی جی است دربرنامه تلویزیونی " زمان خوب Good Times" تشویق حاضرین که البته برای بسیاری ازمردم مهم وقابل توجه بود به خاطر اصطلاح معروفش"دین -او-میت" ولی شاید بسیاری ازاین هنرمندان معروف در واقع اولین هنرمندان سیاه پوست مجموعه برنامه هایی که عصرها ازتلویزیون پخش میشد ، باشند. جین-مایکل باسکیت برای من مهم است به این دلیل که اواولین هنرمند سیاه پوست درروزگار حقیقی است که به من امکان چه کسی بودن وچه چیزی بودن را برای ورود به آن( پروژه مورد نظرش) نشان داد.
My overall project is about art -- specifically, about black artists -- very generally about the way in which art can change the way we think about culture and ourselves. My interest is in artists who understand and rewrite history, who think about themselves within the narrative of the larger world of art, but who have created new places for us to see and understand. I'm showing two artists here, Glenn Ligon and Kara Walker, two of many who really form for me the essential questions that I wanted to bring as a curator to the world. I was interested in the idea of why and how I could create a new story, a new narrative in art history and a new narrative in the world. And to do this, I knew that I had to see the way in which artists work, understand the artist's studio as a laboratory, imagine, then, reinventing the museum as a think tank and looking at the exhibition as the ultimate white paper -- asking questions, providing the space to look and to think about answers.
پروژه جامع من درباره هنر است، مخصوصادررابطه باهنرمندان سیاه پوست به صورت خیلی کلی درباره راهی که هنر میتونه اسلوب فکری مارو عوض کنه درباره تمدن وفرهنگ وخودمان. علاقه من به هنرمندانی است که تاریخ رادرک میکنند وآنرا دوباره مینویسند، آنهایی که دررابطه باهمگان می اندیشند درزمینه وسعت دنیای هنر ولی چه کسی مکانهای جدید راآفریده است برای ما تا ببینیم وبیندیشیم. من دوهنرمندرابه شما معرفی میکنم گلن لیگن وکارول والکر دو نفر از بین همه که واقعا مرا برای سوالاتی اساسی وبنیادی که من میخواهم به گوش جهانیان به عنوان یک مدیرموزه برسانم، شکل دادند دو نفر از بین همه که واقعا مرا برای سوالاتی اساسی وبنیادی که من میخواهم به گوش جهانیان به عنوان یک مدیرموزه برسانم، شکل دادند دو نفر از بین همه که واقعا مرا برای سوالاتی اساسی وبنیادی که من میخواهم به گوش جهانیان به عنوان یک مدیرموزه برسانم، شکل دادند من به این موضوع علاقمند شدم چراوچگونه میتوانم یک داستان جدید،یک روایت جدید در تاریخ هنر، ویک روایت جدید در جهان را خلق کنم. میتوانم یک داستان جدید،یک روایت جدید در تاریخ هنر، ویک روایت جدید در جهان را خلق کنم. میتوانم یک داستان جدید،یک روایت جدید در تاریخ هنر، ویک روایت جدید در جهان را خلق کنم. وبرای انجام این کار فهمیدم که باید شیوه ای که هنرمندان با آن کار میکنند را ببینیم و درک کنم که استودیو یک هنرمند به مانند یک آزمایشگاه است، وسپس تصور کنم این موزه به مانند یک مخزن فکر دوباره بازسازی شود، وبه نمایشگاه به مانند یک کاغذسفید نهایی نگاه کنم وسوالاتی بپرسم وفضایی رامهیاکنم تابنگریم وبه جوابها بیندیشم
In 1994, when I was a curator at the Whitney Museum, I made an exhibition called Black Male. It looked at the intersection of race and gender in contemporary American art. It sought to express the ways in which art could provide a space for dialogue -- complicated dialogue, dialogue with many, many points of entry -- and how the museum could be the space for this contest of ideas. This exhibition included over 20 artists of various ages and races, but all looking at black masculinity from a very particular point of view. What was significant about this exhibition is the way in which it engaged me in my role as a curator, as a catalyst, for this dialogue. One of the things that happened very distinctly in the course of this exhibition is I was confronted with the idea of how powerful images can be in people's understanding of themselves and each other.
درسال1994، زمانیکه من مدیرموزه ویتنی بودم، نمایشگاهی برپاکردم به نام "مردان سیاه" که به برخورد نژاد و جنسیت در هنر معاصر آمریکایی نگاه میکرد. که به برخورد نژاد و جنسیت در هنر معاصر آمریکایی نگاه میکرد. که به برخورد نژاد و جنسیت در هنر معاصر آمریکایی نگاه میکرد. این نمایشگاه به دنبال راههایی که درآن هنر میتواند فضایی برای گفتگو بیان کند، بود این نمایشگاه به دنبال راههایی که درآن هنر میتواند فضایی برای گفتگو بیان کند، بود این نمایشگاه به دنبال راههایی که درآن هنر میتواند فضایی برای گفتگو بیان کند، بود برای گفتگوهای پیچیده گفتگوهایی با موصوعات بسیار زیادی برای ورود، واینکه چگونه موزه میتواند فضایی برای رقابت ایده ها ایجادکند. این نمایشگاه شامل کارهای بیش از 20 هنرمند درسن ونژادهای مختلف بود، ولی دید همه آنها به کارهای مردان سیاه پوست بود با یک دیدگاه بسیار خاص. نکته مهم دررابطه بااین نمایشگاه این بود که آیا راهی هست که آن مرامجذوب نقش و وظیفه ام به عنوان یک مدیر ویاسازمان دهنده، برای این گفتگوها، کند. یکی ازچیزهایی که اتفاق افتاد به صورت خیلی واضح ومشخص درجریان این نمایشگاه این بودکه من با ایده ای مواجه شدم که چگونه تصاویر قدرتمند میتواند باعث این شودکه مردم خودشان ویکدیگر رادرک کنند
I'm showing you two works, one on the right by Leon Golub, one on the left by Robert Colescott. And in the course of the exhibition -- which was contentious, controversial and ultimately, for me, life-changing in my sense of what art could be -- a woman came up to me on the gallery floor to express her concern about the nature of how powerful images could be and how we understood each other. And she pointed to the work on the left to tell me how problematic this image was, as it related, for her, to the idea of how black people had been represented. And she pointed to the image on the right as an example, to me, of the kind of dignity that needed to be portrayed to work against those images in the media. She then assigned these works racial identities, basically saying to me that the work on the right, clearly, was made by a black artist, the work on the left, clearly, by a white artist, when, in effect, that was the opposite case: Bob Colescott, African-American artist; Leon Golub, a white artist. The point of that for me was to say -- in that space, in that moment -- that I really, more than anything, wanted to understand how images could work, how images did work, and how artists provided a space bigger than one that we could imagine in our day-to-day lives to work through these images.
من به شما دوتا کاررو نشون میدم یکی درسمت راست من ,کاری از لئون گلوب ودیگری درسمت چپم,کاری از روبرت کولسکات ودر طی برگزاری نمایشگاه که برایم جدال برانگیز ومباحثه ای بود ونهایتا برایم دگرگونی زندگی بود، نسبت به حس ودرک من که هنر چی میتونه باشه؟ روزی خانمی درسالن گالری پیش من آمد تا دلواپسیهایش را نسبت به این طبیعی بیان کنه که چگونه تصاویرمیتوانند قدرتمند باشند وچگونه مایکدیگر را درک کنیم. واو به کارسمت چپ من اشاره کرد تا به من بگه که مسئله حیرت آور این تصویر چی بوده ، برای او، این مربوط به طرز تفکری از چگونه نشان دادن شدن مردم سیاه پوست بود. برای او، این مربوط به طرز تفکری از چگونه نشان دادن شدن مردم سیاه پوست بود. وسپس او به تصویرسمت راست من به عنوان نمونه اشاره کرد (و گفت ) برای من ، این مثال با شکوهی است که نیاز دارد تا توصیف شود (و گفت ) برای من ، این مثال با شکوهی است که نیاز دارد تا توصیف شود تا از آن برعلیه این گونه تصاویردر رسانهها استفاده شود. سپس او آنرا هویت نژادی قلمداد کرد در واقع او به من گفت که کار سمت راست به وضوح حاصل کار یک هنرمند سیاه پوست است، وبه وضوح اثر سمت چپ متعلق به یک هنرمند سفیدپوست زمانیکه، در عمل این برعکس بود هنرمند آفریقایی -آمریکایی باب کولسکات بود لئون گلب هنرمند سفید پوست بود. امانکته آن برای من این بود که که بگویم درآن فضا ودرآن لحظه که درواقع من بیشتر ازهرچیزی، نیاز داشتم به دانستن اینکه چگونه تصاویر میتوانند موثر واقع بشوند وچگونه تصاویر این کارو کردند، وچگونه یک هنرمند فضایی بزرگتر ازآنچه که ما میتوانیم در زندگی روزمره مان تصور کنیم را فراهم میکند تادرمیان این تصاویر کارکنیم.
Fast-forward and I end up in Harlem; home for many of black America, very much the psychic heart of the black experience, really the place where the Harlem Renaissance existed. Harlem now, sort of explaining and thinking of itself in this part of the century, looking both backwards and forwards ... I always say Harlem is an interesting community because, unlike many other places, it thinks of itself in the past, present and the future simultaneously; no one speaks of it just in the now. It's always what it was and what it can be. And, in thinking about that, then my second project, the second question I ask is: Can a museum be a catalyst in a community? Can a museum house artists and allow them to be change agents as communities rethink themselves? This is Harlem, actually, on January 20th, thinking about itself in a very wonderful way.
سریعتر حرکت کنم,و به هارلم برسم، وهارلم خانه بسیاری از سیاهپوستان آمریکااست جایی که بیشترین تاثیرات ذهنی وروحی وقلب تجربه های هنرمندان سیاه پوست است به واقع جایی است که تمام رنسانس ها درآنجا موجودند. هارلم حالا به گونه ای از توضیحات وتفکرات در زمینه خودش در این قسمت از قرنمان تبدیل شده، که هم به پیش رو وهم به گذشته نگاه ویژه دارد. من معمولا میگویم که هارلم یک اجتماع جالب است زیرا برخلاف خیلی جاهای دیگر، هارلم همزمان به خودش درزمان گذشته ،حال و درآینده فکر میکند. هیچ کس تنها درباره آن درزمان حال صحبت نمیکند. واین معمولا چیزی است که بوده ومیتواند باشد. ودرباره آن می اندیشیم سپس دومین پروژه من ,ودومین سوالم را میپرسم موزه ها میتوانند به عنوان یک عامل فعال کننده دراجتماع مطرح باشند؟ موزه ها میتوانند خانه هنرمندان شوند وبه آنها اجازه دهد تاماموریتشان به عنوان اجتماعاتی که به خودشان دوباره فکرکنند را تغییر دهند؟ اینجا هارلم است درواقع در بیستم ژانویه( روزی که اوباما رئیس جمهور شد)، که به طرق شگفت آوری به خودش می اندیشد.
So I work now at The Studio Museum in Harlem, thinking about exhibitions there, thinking about what it means to discover art's possibility. Now, what does this mean to some of you? In some cases, I know that many of you are involved in cross-cultural dialogues, you're involved in ideas of creativity and innovation. Think about the place that artists can play in that -- that is the kind of incubation and advocacy that I work towards, in working with young, black artists. Think about artists, not as content providers, though they can be brilliant at that, but, again, as real catalysts.
حالا من درکارگاه هنری موزه هارلم کار میکنم، ودرباره برگزاری یک نمایشگاه درآنجافکرمیکنم، ودرباره این موضوع می اندیشم که یافتن امکانهای هنرچه معنی میدهد. وحالا این برای شما چه معنی ای دارد؟ در برخی موارد،,میدانم بسیاری ازشما درگیرگفتگوهای فرهنگی چندگانه شده اید شما درگیرایدههای خلاقانه ونوآوری هستید. وبه مکانی که هنرمندان درآنجا میتوانند ( نقشی) را ایفا کنند می اندیشید وآن نوعی دوره نقاهت ودفاع است که من به همراه با هنرمندان جوان سیاه پوست در این جهت کارمیکنم. به هنرمندان فکرکنید,نه به عنوان تهیه کنندگان خرسند، فکرکنید که آنها میتوانند درآن کار بااستعداد باشند، ولی دوباره به عنوان فعال کنندهها.
The Studio Museum was founded in the late 60s. And I bring this up because it's important to locate this practice in history. To look at 1968, in the incredible historic moment that it is, and think of the arc that has happened since then, to think of the possibilities that we are all privileged to stand in today and imagine that this museum that came out of a moment of great protest and one that was so much about examining the history and the legacy of important African-American artists to the history of art in this country like Jacob Lawrence, Norman Lewis, Romare Bearden.
کارگاه هنری موزه دراواخر دهه 60 بنا شد. واین موضوع رو گفتم برای اینکه این مهم است که این عمل رادرتاریخ معین کنیم، به سال 1968 نگاه کنید، به آن لحظات تاریخی باورنکردنی، وبه آن آثاری که از آن زمان به جامانده فکرکنید، وبه همه آن امکاناتی که ماهمه اعطا شده تاامروز بایستیم فکر کنید، وتصورکنید که این موزه ها ازیک لحظه از اعتراض بزرگ بوجود آمده، وچیزی که خیلی درآن مورد اهمیت دارد حفظ وبازبینی تاریخ ومیراث هنرمندان آفریقایی-آمریکایی بود برای حفظ تاریخ هنر دراین سرزمین مانند هنرمندانی ازجمله یاکوب لاورنس، نورمن لوئیس، رومر بردون.
And then, of course, to bring us to today. In 1975, Muhammad Ali gave a lecture at Harvard University. After his lecture, a student got up and said to him, "Give us a poem." And Mohammed Ali said, "Me, we." A profound statement about the individual and the community. The space in which now, in my project of discovery, of thinking about artists, of trying to define what might be black art cultural movement of the 21st century. What that might mean for cultural movements all over this moment, the "me, we" seems incredibly prescient totally important.
والبته، برای آوردن خودمان به این دوران درسال 1975 محمدعلی یک سخنرانی در دانشگاه هاروارد داشت بعد از سخنرانی یک دانشجو به سمت اوآمد وگفت " برای ما یک شعر بگو" ومحمد علی گفت"من,ما" معنی عمیق این سخن درباره فرد و اجتماع است، فضایی که حالا، درپروژه ام برای پی بردن ، درباره تفکرهنرمندان، سعی میکنم تاتعریف کنم نهضت فرهنگ هنر هنرمندان سیاه پوست درقرن21 چه چیزی ممکنه باشه نهضت فرهنگ هنر هنرمندان سیاه پوست درقرن21 چه چیزی ممکنه باشه و چیزی که ممکنه برای این نهضت فرهنگی درتمامی این لحظات معنی دهد ، "من,ما" به نظر میرسد که به طورباورنکردنی به پیش آگاهیست که کاملا با اهمیت است.
To this end, the specific project that has made this possible for me is a series of exhibitions, all titled with an F -- Freestyle, Frequency and Flow -- which have set out to discover and define the young, black artists working in this moment who I feel strongly will continue to work over the next many years. This series of exhibitions was made specifically to try and question the idea of what it would mean now, at this point in history, to see art as a catalyst; what it means now, at this point in history, as we define and redefine culture, black culture specifically in my case, but culture generally. I named this group of artists around an idea, which I put out there called post-black, really meant to define them as artists who came and start their work now, looking back at history but start in this moment, historically.
برای این اختتامیه، پروژه مشخصی که این امکان را برای من ایجاد میکند این سری ازنمایشگاه هاست که همه عناوینش با حرف Fشروع میشود "سبک آزاد" ، "تناوب", و" جریان", که هماهنگ شد برای کشف وتعیین جوانان هنرمند سیاه پوستی را که دراین زمان فعالیت میکنند کسانی که من به شدت احساس میکنم به کارهایشان درسالهای آینده نیزادامه خواهندداد. این سری ازنمایشگاه ها به طور مشخصی طراحی شد تابسنجد وبپرسد که این ایده چه معنایی میتواند بدهد حالا دراین شرایط تاریخی تابه هنر به دید یک فعال کننده نگاه کرد، وحالا این ایده دراین مرحله ازتاریخ چه معنایی میدهد، بطوریکه مافرهنگ را معین کنیم ودوباره تعریف کنیم، به خصوص فرهنگ سیاه پوستان را، ومعمولا فرهنگ من این گروه ازهنرمندان را که پیرامون ایدهای که من معین کردم حرکت میکنند هنرمندان معاصر آفریقایی -آمریکایی می نامم وواقعا قصدم این است که آنها را به عنوان هنرمندانی که آمدندوحالا کارشان راشروع کردند معرفی می کنم، آنها به به گذشته قبلا" نگاه کردند ولی دراین مقطع به طور تاریخی به آن نگاه میکنند.
It is really in this sense of discovery that I have a new set of questions that I'm asking. This new set of questions is: What does it mean, right now, to be African-American in America? What can artwork say about this? Where can a museum exist as the place for us all to have this conversation? Really, most exciting about this is thinking about the energy and the excitement that young artists can bring. Their works for me are about, not always just simply about the aesthetic innovation that their minds imagine, that their visions create and put out there in the world, but more, perhaps, importantly, through the excitement of the community that they create as important voices that would allow us right now to understand our situation, as well as in the future. I am continually amazed by the way in which the subject of race can take itself in many places that we don't imagine it should be. I am always amazed by the way in which artists are willing to do that in their work. It is why I look to art. It's why I ask questions of art. It is why I make exhibitions.
واین درواقع دراین حس از یافتههایم که یک سری سوالهای جدید دارم که از آنها میپرسم. مجموعه سوالهای جدیدم این است که: اکنون یک هنرمند آفریقایی-آمریکایی درکشورآمریکا بودن، چه معنایی میدهد؟ اکنون یک هنرمند آفریقایی-آمریکایی درکشورآمریکا بودن، چه معنایی میدهد؟ وهنردرباره آن چه میگوید؟ چه جاهایی موزه ها میتواند باشد به عنوان مکانی برای همه ما که این گفتگوها ؟ واقعابیشترین هیجان درباره این، زمانی است که درباره توانایی وهیجانی که این هنرمندان جوان میتوانند موجب آن شوند فکر میکنیم. کارهای آنها برای من درباره این است که نه همیشه ولی حقیقتا درباره نوآوری در زمینه زیبایی شناسی است که ذهنشان آنراتصورمیکند ،ودیدشان آنرا خلق میکند وآنرادراین جهان منتشر می سازد، ولی شاید اهمیت تر بخاطر هیجان جامعه است که آنها آواهای مهمی را خلق میکنند که به ما اجازه می دهد تا موقعیتهایمان را هم اکنون و همچنین در آینده درک کنیم. که به ما اجازه می دهد تا موقعیتهایمان را هم اکنون و همچنین در آینده درک کنیم. من همواره حیرت زدهام با شیوه ای که موضوع قوم ونژاد میتواند خودش را دربسیاری از مکانها نشان بدهد که ماحتی تصور بودنش را نمیکنیم. من همواره حیرت زدهام ازاین جهت که هنرمندان اغلب راضی وراغب هستند که آن کارها را در آثارشان انجام دهند. واین دلیلی است که من به هنر توجه دارم واین دلیلی است که من درباره هنر سوال میپرسم واین دلیلی است که من نمایشگاه برپا میکنم
Now, this exhibition, as I said, 40 young artists done over the course of eight years, and for me it's about considering the implications. It's considering the implications of what this generation has to say to the rest of us. It's considering what it means for these artists to be both out in the world as their work travels, but in their communities as people who are seeing and thinking about the issues that face us. It's also about thinking about the creative spirit and nurturing it, and imagining, particularly in urban America, about the nurturing of the spirit.
حالا این نمایشگاهی که گفتم 40هنرمند جوان متجاوزاز8سال برای برپایی آن کارکردند وبرای من این نمایشگاه درباره تفکر به معانی ومفاهیم است این تفکر درباره مفاهیمی است که این نسل چه چیزی برای گفتن به بقیه ما دارند. وبا در نظر گرفتن اینکه چه هدفی برای این هنرمندان وجوددارد که در هر دو جهان ، به عنوان سفری برای کارهایشان، ولی درجامعه هایشان باشند به مانند مردمی که میبینند وفکر میکنند درباره موضوعاتی که ما باآن مواجه میشوند. وهمچنین تفکر درباره روح آفریننده وتربیت وپرورش آن وتصورکنید به ویژه درمناطق شهری آمریکا درباره تربیت وپرورش روح وروان
Now, where, perhaps, does this end up right now? For me, it is about re-imagining this cultural discourse in an international context. So the last iteration of this project has been called Flow, with the idea now of creating a real network of artists around the world; really looking, not so much from Harlem and out, but looking across, and Flow looked at artists all born on the continent of Africa. And as many of us think about that continent and think about what if means to us all in the 21st century, I have begun that looking through artists, through artworks, and imagining what they can tell us about the future, what they tell us about our future, and what they create in their sense of offering us this great possibility of watching that continent emerge as part of our bigger dialogue. So, what do I discover
احتمالا این در کجا این خاتمه می یابد؟ برای من این دوباره متصور شدن گفتمانهای فرهنگی درزمینه های بین المللی است. لذا آخرین موضوعی برای بازگویی مجدد درباره این پروژه که "جریان " نامیده شده است، باایده ای که باعث ایجاد یک شبکه ارتباطی واقعی از هنرمندان دراطراف جهان میشود که به واقع نگاه بسیار زیادی به هارلم وخارج آن ندارد بلکه نگاهی گسترده به سرتاسر جهان دارد. واین "جریان" به همه هنرمندانی که درقاره آفریقا بدنیا آمده اند نگاه میکند. وهمچنین به خیلی از ما که به این قاره توجه داریم وفکرمیکنیم وبه این موضوع فکر میکنیم که چه معنی ای میدهد برای همه ما در قرن 21 ومن شروع به نگاه کردن به تمام هنرمندان وتمام کارهای هنری کردم، وتصور اینکه چه چیزی دررابطه با آینده میتوانند به ما بگویند وچه چیزی درباره آینده مان به ما میگویند وآنها با احساسشان چه چیزی میتوانند خلق کنند از این امکان مشاهده بزرگ وعظیم که آن قاره به عنوان جزئی از گفتگوهای بزرگتر برای ما پدیدار میکند. پس چه چیزی را کشف میکنم
when I look at artworks? What do I think about when I think about art? I feel like the privilege I've had as a curator is not just the discovery of new works, the discovery of exciting works. But, really, it has been what I've discovered about myself and what I can offer in the space of an exhibition, to talk about beauty, to talk about power, to talk about ourselves, and to talk and speak to each other. That's what makes me get up every day and want to think about this generation of black artists and artists around the world.
وقتیکه به کارهای هنری نگاه میکنم؟ درباره چه چیزی فکرمیکنم وقتیکه به هنر فکر میکنم؟ من احساس یک مزیت ویژه میکنم زمانیکه به عنوان موزهدار انجام وظیفه میکردم این تنها کشف درباره کارهای جدیدم نیست بلکه کشف هیجان کارهاست ولی واقعا این باعث شده که چیزهایی درباره خودم راکشف کرده ام وچیزی را که میتوانم در فضای یک نمایشگاه پیشنهاد کنم، که درباره زیبایی وقدرت صحبت کنیم که درباره خودمان صحبت کنیم وبایکدیگر صحبت کنیم وحرف بزنیم واین همان چیزی است که باعث میشود من هرروز صبح ازخواب بیدار شوم ومیخواهم که درباره آن فکر کنم درباره این نسل از هنرمندان سیاه پوست و هنرمندان سراسر جهان.
Thank you. (Applause)
خیلی ممنون