Both myself and my brother belong to the under 30 demographic, which Pat said makes 70 percent, but according to our statistics it makes 60 percent of the region's population. Qatar is no exception to the region. It's a very young nation led by young people. We have been reminiscing about the latest technologies and the iPods, and for me the abaya, my traditional dress that I'm wearing today.
هم من و هم برادرم متعلق به ردۀ جمعیتی زیر 30 سال هستیم، هم من و هم برادرم متعلق به ردۀ جمعیتی زیر 30 سال هستیم، که به گفتۀ "پت" 70 درصد جمعیت است، اما بنا بر آمار ما، 60 درصد جمعیت منطقه را تشکیل می دهد. کشور قطر از این قائده مستثنی نیست. کشوری بسیار جوانی که توسط افراد جوان اداره می شود. ما آخرین فن آوریهای گذشته و آی پاد را بخاطر می آوریم، ما آخرین فن آوریهای گذشته و آی پاد را بخاطر می آوریم، و در مورد من، عبا است، لباس سنتی که من امروز بر تن دارم.
Now this is not a religious garment, nor is it a religious statement. Instead, it's a diverse cultural statement that we choose to wear. Now I remember a few years ago, a journalist asked Dr. Sheikha, who's sitting here, president of Qatar University -- who, by the way, is a woman -- he asked her whether she thought the abaya hindered or infringed her freedom in any way. Her answer was quite the contrary. Instead, she felt more free, more free because she could wear whatever she wanted under the abaya. She could come to work in her pajamas and nobody would care. (Laughter) Not that you do; I'm just saying.
این نه یه لباس مذهبی است ، نه یه حکم مذهبی. بلکه، این یه جلوۀ فرهنگی متفاوتی است که ما برای پوشیدن انتخاب کردیم. بلکه، این یه جلوۀ فرهنگی متفاوتی است که ما برای پوشیدن انتخاب کردیم. یادم می یاد چند سال پیش، یه خبرنگاری از دکتر شیخا، که در اینجا حضور دارند ، رئیس دانشگاه قطر، که ایشان در ضمن یک زن هستند، سوالی پرسید، رئیس دانشگاه قطر، که ایشان در ضمن یک زن هستند، سوالی پرسید، که آیا دکتر شیخا گمان دارد عبا به نحوی مانع آزادی او شده یا آزادیش را نقض می کند. پاسخ او درست بالعکس بود. در عوض، او احساس آزادی بیشتری می کند، آزادی بیشتر چون می تونه هر چی دوست داره زیر عبا بپوشه. آزادی بیشتر چون می تونه هر چی دوست داره زیر عبا بپوشه. او می تونه با لباس خواب سر کار بیاد و کسی هم متوجه نشه. (خندۀ حاضرین) نه اینکه شما اینکارو کردید؛ فقط مثالی زدم.
(Laughter)
( خندۀ حاضرین)
My point is here, people have a choice -- just like the Indian lady could wear her sari or the Japanese woman could wear her kimono. We are changing our culture from within, but at the same time we are reconnecting with our traditions. We know that modernization is happening. And yes, Qatar wants to be a modern nation. But at the same time we are reconnecting and reasserting our Arab heritage. It's important for us to grow organically. And we continuously make the conscious decision to reach that balance.
حرفم اینه که، مردم حق انتخاب دارند درست مثل یک زن هندی که ساری می پوشه یا یک زن ژاپنی که می تونه کیمونو بپوشه. ما از درون در حال تغییر فرهنگمان هستیم ، ولی همزمان با سنتهایمان ارتباط مجدد برقرار می کنیم. ولی همزمان با سنتهایمان ارتباط مجدد برقرار می کنیم. ما می دانیم که مدرن سازی در حال رخ دادن است. و بله، قطر می خواد که یه کشور مدرن باشه. ولی ما همزمان با میراث عرب خود ارتباط مجدد برقرار کرده و آنرا دوباره تحکیم می بخشیم. ولی ما همزمان با میراث عرب خود ارتباط مجدد برقرار کرده و آنرا دوباره تحکیم می بخشیم. برایمان مهمه که بطور طبیعی رشد کنیم. و بطور دائم تصمیم گیریهای آگاهانه ای برای رسیدن به تعادل انجام می دهیم. و بطور دائم تصمیم گیریهای آگاهانه ای برای رسیدن به تعادل انجام می دهیم.
In fact, research has shown that the more the world is flat, if I use Tom Friedman's analogy, or global, the more and more people are wanting to be different. And for us young people, they're looking to become individuals and find their differences amongst themselves. Which is why I prefer the Richard Wilk analogy of globalizing the local and localizing the global. We don't want to be all the same, but we want to respect each other and understand each other. And therefore tradition becomes more important, not less important.
در حقیقت، تحقیقات نشان داده که هر چقدر زمین صاف تر باشد، بنا به تشابه "تام فریدمن" ، یا کروی باشد، بنا به تشابه "تام فریدمن" ، یا کروی باشد، مردم بیشتری خواهان متفاوت بودن هستند. و در مورد ما جوانان، آنها خواستار فردیت و در پی یافتن تفاوتها در میان خودشان هستند. و این دلیلی است که من قیاس "ریچارد ویلک" را در مورد جهانی کردن محله ها، و محلی کردن جهان ، ترجیح می دهیم. جهانی کردن محله ها، و محلی کردن جهان ، ترجیح می دهیم. ما نمی خواهیم همه یکسان باشیم، بلکه خواهان آنیم که به یکدیگر احترام گذاشته و یکدیگر را درک کنیم. و بنابراین سنت، از اهمیت بیشتری برخوردار می شود نه اهمیت کمتری.
Life necessitates a universal world, however, we believe in the security of having a local identity. And this is what the leaders of this region are trying to do. We're trying to be part of this global village, but at the same time we're revising ourselves through our cultural institutions and cultural development. I'm a representation of that phenomenon. And I think a lot of people in this room, I can see a lot of you are in the same position as myself. And I'm sure, although we can't see the people in Washington, they are in the same position. We're continuously trying to straddle different worlds, different cultures and trying to meet the challenges of a different expectation from ourselves and from others.
زندگی مستلزم یک دنیای جهانی و عالمگیر است، هرچند ما به امنیت در داشتن هویت محلی معتقدیم. هرچند ما به امنیت در داشتن هویت محلی معتقدیم. و این چیزی است که رهبران این منطقه سعی در انجام آن دارند. و این چیزی است که رهبران این منطقه سعی در انجام آن دارند. ما در تلاشیم که بخشی از این دهکدۀ جهانی باشیم، اما در عین حال از طریق توسعۀ فرهنگی و نهادهای فرهنگی مان ، در حال اصلاح خود هستیم. من نمایندۀ اون پدیده هستم. و فکر کنم خیلی ها در این سالن اینگونه باشند، می بینم که خیلی از شماها در موقعیتی مشابه من قرار دارید. اگرچه نمی تونیم مردم واشنگتن را ببینیم، مطمئنم آنها هم در موقعیت مشابهی قرار دارند. ما دائم تلاش می کنیم تا دنیاها و فرهنگهای متفاوت را در خود فرا بگیریم ما دائم تلاش می کنیم تا دنیاها و فرهنگهای متفاوت را در خود فرا بگیریم و سعی داریم در مواجهه با چالشها، توقع متفاتی از خودمان و دیگران داشته باشیم. توقع متفاتی از خودمان و دیگران داشته باشیم.
So I want to ask a question: What should culture in the 21st century look like? In a time where the world is becoming personalized, when the mobile phone, the burger, the telephone, everything has its own personal identity, how should we perceive ourselves and how should we perceive others? How does that impact our desert culture?
بدین ترتیب مایلم سؤالی بپرسم، فرهنگ در قرن 21 باید به چه شکل باشد؟ در زمانیکه جهان به سمت شخصی شدن درحرکت است، وقتی تلفن موبایل، همبرگر، تلفن، و هر چیزی، هویت شخصی خودش را دارد، چطور می توانیم خود را درک کنیم و چطور می توانیم دیگران را درک کنیم ؟ چطور می تونه بر فرهنگ رها شدۀ ما تأثیر گذارد؟
I'm not sure of how many of you in Washington are aware of the cultural developments happening in the region and, the more recent, Museum of Islamic Art opened in Qatar in 2008. I myself am personalizing these cultural developments, but I also understand that this has to be done organically. Yes, we do have all the resources that we need in order to develop new cultural institutions, but what I think is more important is that we are very fortunate to have visionary leaders who understand that this can't happen from outside, it has to come from within. And guess what? You might be surprised to know that most people in the Gulf who are leading these cultural initiatives happen to be women.
مطمئن نیستم چند تن از شماها در واشنگتن از پیشرفتهای فرهنگی که در منطقه در جریان است مطلع هستید، و آخرین آن، موزۀ هنرهای اسلامی است که در سال 2008 در قطر افتتاح شد. من به شخصه، این پیشرفتهای فرهنگی را شخصی می کنم، اما اینرا نیز درک می کنم که اینکار باید بصورت طبیعی انجام شود. بله، ما کلیۀ منابعی که برای گسترش نهادهای فرهنگی لازم داریم، را در اختیار داریم، بله، ما کلیۀ منابعی که برای گسترش نهادهای فرهنگی لازم داریم، را در اختیار داریم، اما چیزی که به گمانم مهمتره اینه که ما از داشتن رهبران با بصیرت سعادتمندیم اینه که ما از داشتن رهبران با بصیرت سعادتمندیم رهبرانی که می دانند این تغییرنمی تونه عامل بیرونی داشته باشه بلکه باید از درون نشأت بگیره. رهبرانی که می دانند این تغییرنمی تونه عامل بیرونی داشته باشه بلکه باید از درون نشأت بگیره. و حدس بزنید چه؟ شایه تعجب کنید اگه بدونید بیشتر افرادی که در خلیج فارس، هدایت این پیشگامان فرهنگی را عهده دار هستند، بر حصب تصادف، زنان هستند.
I want to ask you, why do you think this is? Is it because it's a soft option; we have nothing else to do? No, I don't think so. I think that women in this part of the world realize that culture is an important component to connect people both locally and regionally. It's a natural component for bringing people together, discussing ideas -- in the same way we're doing here at TED. We're here, we're part of a community, sharing out ideas and discussing them. Art becomes a very important part of our national identity. The existential and social and political impact an artist has on his nation's development of cultural identity is very important.
می خوام از شما بپرسم، فکر می کنید چرا اینطور است؟ آیا به این دلیله که این انتخابی راحت است؛ ما کار دیگری نداریم که بکنیم؟ نه، فکر نمی کنم اینطور باشه. فکر می کنم زنان در این قسمت از دنیا بر این امر واقفند که فرهنگ، جزء مهمی در ارتباط دادن مردم چه محلی و چه منطقه ای است. در ارتباط دادن مردم چه محلی و چه منطقه ای است. یک مؤلفۀ طبیعی است برای گرد هم آوردن مردم و تبادل نظرات آنها، به همان شکل که ما در اینجا در تد انجام می دهیم. ما در اینجا بخشی از یک اجتماع هستیم، که عقایدمان را به اشتراک گذاشته و در مورد آنها گفتگو می کنیم. هنر به بخش مهمی از هویت ملی ما تبدیل می شه. هنر به بخش مهمی از هویت ملی ما تبدیل می شه. اصالت وجودی و تاثیر اجتماعی و سیاسی که یک هنرمند روی توسعۀ هویت فرهنگی کشورش دارد، بسیار مهم است. که یک هنرمند روی توسعۀ هویت فرهنگی کشورش دارد، بسیار مهم است. که یک هنرمند روی توسعۀ هویت فرهنگی کشورش دارد، بسیار مهم است.
You know, art and culture is big business. Ask me. Ask the chairpersons and CEOs of Sotheby's and Christie's. Ask Charles Saatchi about great art. They make a lot of money. So I think women in our society are becoming leaders, because they realize that for their future generations, it's very important to maintain our cultural identities. Why else do Greeks demand the return of the Elgin Marbles? And why is there an uproar when a private collector tries to sell his collection to a foreign museum? Why does it take me months on end to get an export license from London or New York in order to get pieces into my country?
شما می دونید، هنر و فرهنگ، تجارت بزرگی هستند. از من بپرسید. از رؤسا و مدیران عامل شرکتهای "سوتبی" و "کریستی" بپرسید. از "چارلز ساچی" دربارۀ هنر بزرگ بپرسید. اونا پول خوبی در می آورند. بنابراین فکر می کنم زنان جامعۀ ما، مدیرانی خواهند شد، بنابراین فکر می کنم زنان جامعۀ ما، مدیرانی خواهند شد، چون آنها دریافتند که حفظ هویت فرهنگی مان چون آنها دریافتند که حفظ هویت فرهنگی مان برای نسلهای آینده ، بسیار مهمه. برای نسلهای آینده ، بسیار مهمه. پس چرا یونانی ها خواهان بازگشت "الگین مابلز" هستند؟ پس چرا یونانی ها خواهان بازگشت "الگین مابلز" هستند؟ و چرا وقتی یک کلکسیونر شخصی می خواد کلکسیونش را به یک موزۀ خارجی بفروشه،غوغایی برپا می شه؟ و چرا وقتی یک کلکسیونر شخصی می خواد کلکسیونش را به یک موزۀ خارجی بفروشه،غوغایی برپا می شه؟ و چرا وقتی یک کلکسیونر شخصی می خواد کلکسیونش را به یک موزۀ خارجی بفروشه،غوغایی برپا می شه؟ چرا چند ماه تمام وقت می بره تا من بتونم برای بردن چند تکه به کشورم ، از لندن یا نیویورک مجوز بگیرم؟ تا من بتونم برای بردن چند تکه به کشورم ، از لندن یا نیویورک مجوز بگیرم؟
In few hours, Shirin Neshat, my friend from Iran who's a very important artist for us will be talking to you. She lives in New York City, but she doesn't try to be a Western artist. Instead, she tries to engage in a very important dialogue about her culture, nation and heritage. She does that through important visual forms of photography and film.
بعد از چند ساعت، دوستم از ایران بنام "شیرین نشاط" که هنرمند مهمی برای ماست، با شما سخن خواهد گفت. او در نیویورک سیتی زندگی می کنه، اما سعی نداره که هنرمند غربی بشه. در عوض، او سعی داره در یک گفتگوی بسیار مهم دربارۀ فرهنگ، ملت و میراث کشورش وارد شود. او اینکار را در قالب تصاویر مهم بصورت عکس و فیلم انجام می دهد.
In the same way, Qatar is trying to grow its national museums through an organic process from within. Our mission is of cultural integration and independence. We don't want to have what there is in the West. We don't want their collections. We want to build our own identities, our own fabric, create an open dialogue so that we share our ideas and share yours with us. In a few days, we will be opening the Arab Museum of Modern Art. We have done extensive research to ensure that Arab and Muslim artists, and Arabs who are not Muslims -- not all Arabs are Muslims, by the way -- but we make sure that they are represented in this new institution. This institution is government-backed and it has been the case for the past three decades. We will open the museum in a few days, and I welcome all of you to get on Qatar Airways and come and join us.
قطر به همین صورت سعی در گسترش موزه های ملی خود از طریق روند طبیعی درونی دارد. مأموریت ما انسجام و استقلال فرهنگی است. ما خواهان آنچه در غرب است، نیستیم. ما کلکسیون های آنها را نمی خواهیم. ما می خواهیم هویت شخصی و ساختار خود را بسازیم، و با گفتگویی آزاد، عقاید خود را به اشتراک گذاشته و در عقاید شما سهیم شویم. تا چند روز آینده، ما موزۀ هنرهای مدرن عرب را افتتاح خواهیم کرد. ما تحقیقات جامعی انجام دادیم تا اطمینان حاصل کنیم هنرمندان مسلمان و عرب، و عربهای غیر مسلمان، -- درضمن همۀ عربها مسلمان نیستند-- همه در این نهاد جدید، معرفی می شوند. همه در این نهاد جدید، معرفی می شوند. این نهاد توسط دولت حمایت و پشتیبانی شده و برای سه دهۀ گذشته، موضوع بحث بوده. و برای سه دهۀ گذشته، موضوع بحث بوده. ما تا چند روز آینده، موزه را افتتاح می کنیم و من همۀ شما را دعوت کرده تا سوار بر هواپیمای قطری شده و به ما بپیوندید. و من همۀ شما را دعوت کرده تا سوار بر هواپیمای قطری شده و به ما بپیوندید.
(Laughter)
(خندۀ حاضرین)
Now this museum is just as important to us as the West. Some of you might have heard of the Algerian artist Baya Mahieddine, but I doubt a lot of people know that this artist worked in Picasso's studio in Paris in the 1930s. For me it was a new discovery. And I think with time, in the years to come we'll be learning a lot about our Picassos, our Legers and our Cezannes. We do have artists, but unfortunately we have not discovered them yet.
در حال حاضر، این موزه، به اندازۀ غرب برای ما اهمیت دارد. احتمالا" برخی از شما دربارۀ هنرمند افغانی، "بایا مهدالدین" ،شنیده اید، اما شک دارم افراد زیادی بدانند که این هنرمند در دهۀ 1930 در پاریس در استودیوی پیکاسو مشغول به کار بوده. این هنرمند در دهۀ 1930 در پاریس در استودیوی پیکاسو مشغول به کار بوده. اون برای من یک کشف جدید بود. و فکر کنم با گذشت زمان ،در سالهای آتی ما چیزهای زیادی دربارۀ پیکاسوها ، لِگِرز ها، و سزانزهای خودمان یاد بگیریم. ما چیزهای زیادی دربارۀ پیکاسوها ، لِگِرز ها، و سزانزهای خودمان یاد بگیریم. ما براستی هنرمندانی داریم، اما متاسفانه هنوز آنها را کشف نکرده ایم.
Now visual expression is just one form of culture integration. We have realized that recently more and more people are using the means of YouTube and social networking to express their stories, share their photos and tell their own stories through their own voices. In a similar way, we have created the Doha Film Institute. Now the Doha Film Institute is an organization to teach people about film and filmmaking. Last year we didn't have one Qatari woman filmmaker. Today I am proud to say we have trained and educated over 66 Qatari women filmmakers to edit, tell their own stories in their own voices.
در حال حاضر بیان بصری تنها یک صورت از یکپارچه سازی فرهنگی است. در حال حاضر بیان بصری تنها یک صورت از یکپارچه سازی فرهنگی است. ما دریافتیم که به تازگی بیشتر و بیشتر مردم با استفاده از یوتیوب و شبکه های اجتماعی داستان های خود را عنوان کرده، عکس های خود را به اشتراک گذاشته، و داستان های خود را با صدای خود بازگو می کنند. در روشی مشابه، موسسه فیلم دوحه را ایجاد کرده ایم. در حال حاضر موسسه فیلم دوحه یک سازمان برای آموزش مردم در مورد فیلم و فیلمسازی است. سال گذشته ما یک فیلمساز زن قطری نداشتیم. امروز من با افتخار می گویم ما بیش از 66 فیلمساز زن قطری تعلیم وآموزش داده ایم ما بیش از 66 فیلمساز زن قطری تعلیم وآموزش داده ایم تا کار ویرایش کرده و داستانهای خودشان را با زبان خودشان بگویند. تا کار ویرایش کرده و داستانهای خودشان را با زبان خودشان بگویند.
(Applause)
(تشویق حاضرین)
Now if you'll allow me, I would love to share a one-minute film that has proven to show that a 60-sec film can be as powerful as a haiku in telling a big picture. And this is one of our filmmakers' products.
حال اگر اجازه دهید، خیلی دوست دارم یک فیلم یک دقیقه ای را به شما نشان دهم فیلمی که با تصاویرش ثابت کرده که یک فیلم 60-ثانیه ای می تواند به قدرتمندی یک هایکو در گفتن یک تصویر بزرگ باشد. و این یکی از محصولات فیلمسازان ما است.
(Video) Boy: Hey listen! Did you know that the stocks are up? Who are you playing? Girl: Uncle Khaled. Here, put on the headscarf. Khaled: Why would I want to put it on? Girl: Do as you're told, young girl. Boy: No, you play mom and I play dad. (Girl: But it's my game.) Play by yourself then. Girl: Women! One word and they get upset. Useless. Thank you. Thank you!
(ویدئو) پسر: هی گوش کن! آیا می دونستی که سهام بالا رفته؟ به خاطر بسپار؟ دختر: عمو خالد. بیا، این روسری را سرت کن. خالد: چرا باید سرم کنم؟ دختر: همون کاری که بهت گفته شده انجام بده، دختر جوان. پسر: نه، تو مامان باش و من نقش پدرو بازی می کنم. (دختر: اما این بازی منه) پس خودت بازی کن. دختر: امان ازدست زنها! یک کلمه حرف اونا رو عصبانی میکنه. بی فایده است. متشکرم. متشکرم!
(Applause)
(تشویق حاضرین)
SM: Going back to straddling between East and West, last month we had our second Doha Tribeca Film Festival here in Doha. The Doha Tribeca Film Festival was held at our new cultural hub, Katara. It attracted 42,000 people, and we showcased 51 films. Now the Doha Tribeca Film Festival is not an imported festival, but rather an important festival between the cities of New York and Doha. It's important for two things. First, it allows us to showcase our Arab filmmakers and voices to one of the most cosmopolitan cities in the world, New York City. At the same time, we are inviting them to come and explore our part of the world. They're learning our culture, our language, our heritage and realizing we're just as different and just the same as each other.
SM: عطف به مسائل مابین شرق و غرب، ما دومین جشنوارۀ فیلم ترایبکا دوحه را ماه گذشته اینجا در دوحه داشتیم. ما دومین جشنوارۀ فیلم تریبیکا دوحه را ماه گذشته اینجا در دوحه داشتیم. جشنواره فیلم ترایبکا دوحه در مرکز جدید فرهنگی ما ، کاتارا Katara برگزار شد. آن، 42،000 نفر بازدید کننده داشت و ما 51 فیلم را به نمایش گذاشتیم. در حال حاضر جشنواره فیلم ترایبکا دوحه یک جشنواره وارداتی نمی باشد، بلکه یک جشنواره مهمی بین شهرهای نیویورک و دوحه است. به دو چیز بسیار مهم است. اولا"، فرصتی به ما می دهد تا فیلمسازان عرب و صدای آنها را در یکی از شهرهای بین المللی جهان، نیویورک سیتی، به نمایش بگذاریم. در یکی از شهرهای بین المللی جهان، نیویورک سیتی، به نمایش بگذاریم. وهمزمان از آنها دعوت کنیم تا به اینجا آمده و به سیاحت این بخش از جهان که متعلق به ماست بپردازند. آنها فرهنگ ما، زبان ما، میراث ما را فرا گرفته و درمی یابند که ما به همان اندازه که از هم متفاوتیم، به همان اندازه با هم یکسانیم.
Now over and over again, people have said, "Let's build bridges," and frankly, I want to do more than that. I would like break the walls of ignorance between East and West -- no, not the soft option that we have discussed before, but rather the soft power that Joseph Nye has spoken about before. Culture's a very important tool to bring people together. We should not underestimate it.
در حال حاضر بارها و بارها، مردم گفته اند، "بیایید پلهای ارتباطی فرهنگی بزنیم" و رک و پوست کنده، من می خواهم برای انجام این کار بیش از آن است. من می خواهم دیوارهای جهل بین شرق و غرب را درهم بشکنم - من می خواهم دیوارهای جهل بین شرق و غرب را درهم بشکنم - نه، نه گزینه نرم و ملایمی که قبلا" مورد بحث قرار دادیم، بلکه قدرت ملایمی که "جوزف نای" قبلا" در موردش صحبت کرده. فرهنگ یک ابزار بسیار مهم در برقراری تماس بین مردم است. ما نباید آن را دست کم بگیریم.
"Know thyself," that is the journey of self-expression and self-realization that we are traveling. Now I don't pretend to have all the answers, but I know that me as an individual and we as a nation welcome this community of ideas worth spreading. This is a very interesting journey. I welcome you on board for us to engage and discuss new ideas of how to bring people together through cultural initiatives and discussions. Familiarity destroys and trumps fear. Try it.
"خودت را بشناس،" راهی که می پیماییم، سفری است برای ابراز وجود و درک نفس. راهی که می پیماییم، سفری است برای ابراز وجود و درک نفس. الآن من تظاهر نمی کنم که همه پاسخ ها را می دانم، اما می دانم که من به عنوان یک فرد و ما به عنوان یک ملت از این گردهمایی ایده های با ارزش برای انتشار، استقبال می کنیم. از این گردهمایی ایده های با ارزش برای انتشار، استقبال می کنیم. این یک سفر بسیار جالب است. من به شما خوش آمد می گویم از اینکه همراه ما می شوید تا به بحث دربارۀ ایده های جدید بپردازیم در اینکه چگونه مردم را از طریق طرح ها و بحث های فرهنگی به دور یکدیگر جمع کنیم. در اینکه چگونه مردم را از طریق طرح ها و بحث های فرهنگی به دور یکدیگر جمع کنیم. نزدیکی و صمیمیت ، ترس را نابود و از بین می برد. امتحان کنید.
Ladies and gentlemen, thank you very much. Shokran.
خانم ها و آقایان، از شما بسیار سپاسگزارم. (شکرن)
(Applause)
(تشویق حاضرین)