Let's talk dirty. A few years ago, oddly enough, I needed the bathroom, and I found one, a public bathroom, and I went into the stall, and I prepared to do what I'd done most of my life: use the toilet, flush the toilet, forget about the toilet. And for some reason that day, instead, I asked myself a question, and it was, where does this stuff go? And with that question, I found myself plunged into the world of sanitation -- there's more coming -- (Laughter) — sanitation, toilets and poop, and I have yet to emerge. And that's because it's such an enraging, yet engaging place to be.
بیایید کمی چندشآور صحبت کنیم. عجيب است كه چند سال پیش، به دستشویی احتیاج پیدا کردم، و یکی پیدا کردم، دستشویی عمومی، و به طرف اتاقک رفتم، و برای انجام کاری که بیشتر عمرم انجام داده بودم، آماده شدم: استفاده کردن از توالت، کشیدن سیفون، فراموش کردن درباره توالت. و بنا به دلایلی آن روز، بجاش از خودم سوالی پرسیدم، و سوال این بود که این چیزها کجا میروند؟ و با آن پرسش، خودم را غوطهور در دنیای سیستم تخیله فاضلاب یافتم. هنوز ادامه داره -- (خنده)-- سیستم تخیله فاضلاب، توالتها و باد و گاز معده را ول کردن، و باید ازش سر در میآوردم. و این بخاطر آن است كه آنجا جايى چنان عصبانى كننده و در عين حال درگير كننده براى بودن است.
To go back to that toilet, it wasn't a particularly fancy toilet, it wasn't as nice as this one from the World Toilet Organization. That's the other WTO. (Laughter) But it had a lockable door, it had privacy, it had water, it had soap so I could wash my hands, and I did because I'm a woman, and we do that.
برگرديم به آن توالت، توالت لوكس و خاصى نبود، بخوبى اين يكى که از سازمان جهانى توالت(WTO)است، هم نبود. اين با آن يكى WTO (سازمان معاملات جهانى) فرق دارد.(خنده) اما درى داشت كه قفل مى شد. صابون داشت تا بتوانم دستهايم را بشورم، و شستمشون چون من زنم، و ما زنها اين كار را مىكنيم.
(Laughter) (Applause)
(خنده) (تشويق)
But that day, when I asked that question, I learned something, and that was that I'd grown up thinking that a toilet like that was my right, when in fact it's a privilege. 2.5 billion people worldwide have no adequate toilet. They don't have a bucket or a box. Forty percent of the world with no adequate toilet. And they have to do what this little boy is doing by the side of the Mumbai Airport expressway, which is called open defecation, or poo-pooing in the open. And he does that every day, and every day, probably, that guy in the picture walks on by, because he sees that little boy, but he doesn't see him.
اما آن روز، وقتی آن سوال را از خودم کردم، یک چیزی ياد گرفتم، و آن این بود که من با این طرز فکر بزرگ شده بودم که توالتی مثل آن حقم بود، در حالی که در واقعیت یک امتیاز است. ۲/۵ میلیارد انسان درسراسر دنیا توالت کافی ندارند. آنها سطلی یا جعبهای ندارند. چهل درصد دنیا توالت کافی ندارد. و آنها باید کاری را انجام دهند که این پسر کوچولو در کنار بزرگراه فرودگاه بمبئی انجام میدهد، چیزی که مدفوع کردن در فضای باز نامیده میشود، یا تخلیه شکم در بیرون. و او هر روز آن کار را انجام مىدهد. و هرروز، شاید، آن آدم توی تصویر از کنارش رد میشود، زیرا او پسر کوچولو را میبینند، اما او وی را نمیبیند.
But he should, because the problem with all that poop lying around is that poop carries passengers. Fifty communicable diseases like to travel in human shit. All those things, the eggs, the cysts, the bacteria, the viruses, all those can travel in one gram of human feces. How? Well, that little boy will not have washed his hands. He's barefoot. He'll run back into his house, and he will contaminate his drinking water and his food and his environment with whatever diseases he may be carrying by fecal particles that are on his fingers and feet. In what I call the flushed-and-plumbed world that most of us in this room are lucky to live in, the most common symptoms associated with those diseases, diarrhea, is now a bit of a joke. It's the runs, the Hershey squirts, the squits. Where I come from, we call it Delhi belly, as a legacy of empire. But if you search for a stock photo of diarrhea in a leading photo image agency, this is the picture that you come up with. (Laughter) Still not sure about the bikini. And here's another image of diarrhea. This is Marie Saylee, nine months old. You can't see her, because she's buried under that green grass in a little village in Liberia, because she died in three days from diarrhea -- the Hershey squirts, the runs, a joke. And that's her dad. But she wasn't alone that day, because 4,000 other children died of diarrhea, and they do every day. Diarrhea is the second biggest killer of children worldwide, and you've probably been asked to care about things like HIV/AIDS or T.B. or measles, but diarrhea kills more children than all those three things put together. It's a very potent weapon of mass destruction. And the cost to the world is immense: 260 billion dollars lost every year on the losses to poor sanitation. These are cholera beds in Haiti. You'll have heard of cholera, but we don't hear about diarrhea. It gets a fraction of the attention and funding given to any of those other diseases.
اما باید ببيند، زيرا مشكلى مرتبطی با اين همه مدفوعی که روی زمین است این كه آن مدفوع ناقل مسافرانی است. پنجاه بیماری مسری علاقمند به سفر کردن در مدفوع انسان هستند. همه آن چیزها، تخمها، تخمدانها، باکتریها، ویروسها، همه آنها میتوانند سفر کنند در یک گرم از مدفوع انسان. چطوری؟ خب، آن پسر کوچک دستهایش را نخواهد شست. پابرهنه است. به دو به خانهاش برمیگردد، و آبآشامیدنی و غذایش را آلوده خواهد کرد و همینطور محیط زندگیش را، با هر نوع بیماری که ممکن است حمل کند به واسطه ذرات مدفوعی که به انگشتها و پاهایش دارد. در چیزی که من دنیای لولهکشی و سیفون کشیدن مینامم و بیشتر ما که در این اتاقیم، برای زندگی کردن در آن خوششانس هستیم، اسهال یعنی مهمترین عامل مشترک در تمامی این بیماریها، اکنون کمی تبدیل به شوخی شده است. بيرون روى، كار كردن شكم ، شكم روش. جایی که من از آن میایم، آن را شکم دهلی مینامیم، بعنوان میراث امپراطور. اما اگر عکس موجودی از اسهال را بخواهید جستجو کنید در یک آژانس عکس معتبر، این تصویری است که با آن روبهرو میشوید. (خنده) هنوز درباره بیکینی مطمئن نیستم. و در اینجا تصویر دیگری از اسهال دارم. این ماری سایلی است، نه ماه قبل. شما نمیتوانید او را ببیند، چون دفن شده است. زیر آن علفهای سبز در دهکده کوچکی در لیبریا، زیرا طی سه روز بخاطر اسهال مرد-- شكم روش، بيرون روى ، شوخى. و آن پدرش است. اما او آن روز تنها نبود، زیرا ۴٫۰۰۰ کودک دیگر از اسهال مردند، و روزانه میمیرند. اسهال دومین قاتل کودکان در سراسر جهان است، و شاید از شما خواسته شود تا درباره چیزهایی مانند اچآیوی/ ایدز یا سل یا سرخچه اهمیت دهید، اما اسهال روی هم از جمع آن سه تای دیگر کودکان بیشتری را میکشد. سلاحی بسیار مهلک از نوع کشتار جمعی. و هزینه آن برای جهان گزاف است: ۲۶۰ میلیارد دلار سالانه از دست میرود بخاطر خسارتهای ناشی از سیستم بهداشتی دفع فاضلاب فقیرانه. این های بسترهای وبایی در هاییتی است. شما درباره وبا شنیدهاید، اما درباره اسهال نمیشنویم. تنها کسری از توجه و سرمایه اعطاء شده به آن بیماریهای دیگر را دریافت می کند.
But we know how to fix this. We know, because in the mid-19th century, wonderful Victorian engineers installed systems of sewers and wastewater treatment and the flush toilet, and disease dropped dramatically. Child mortality dropped by the most it had ever dropped in history. The flush toilet was voted the best medical advance of the last 200 years by the readers of the British Medical Journal, and they were choosing over the Pill, anesthesia, and surgery. It's a wonderful waste disposal device.
اما میدانیم که چگونه آن را درست کنیم. می دانیم، چون در نیمه قرن ۱۹ام، مهندسان فوقالعاده دوره ویکتوریایی سیستم هایی از تسویه آبآلوده و مجراهای فاضلاب و سیفون توالت را تعبیه کردند، و بیماریی شدیداْ کاهش یافت. نرخ مرگ و میر کودکان در تاریخ نسبت به آنچه که تا بدان روز شاهدش بود، بیشترین سقوط را داشت. توالت سیفوندار بعنوان بهترین پیشرفت پزشکی ۲۰۰ سال اخیر از سوی خوانندگان مجله پزشکی بریتانیا رای آورد، و آن را از میان قرص، بیهوشی و جراحی انتخاب کردند. اين وسیله دفع ضایعات عالی بود.
But I think that it's so good — it doesn't smell, we can put it in our house, we can lock it behind a door — and I think we've locked it out of conversation too. We don't have a neutral word for it. Poop's not particularly adequate. Shit offends people. Feces is too medical.
اما فکر کنم که خیلی خوب است -- که بو نمیدهد، میتوانیم آن را داخل خانهمان بگذاریم، آن را پشت در قفل کنیم-- و فکر کنم خارج از مکالمهيمان هم آن را قفل کردهایم. کلمهای خنثی برایش نداریم. دستشویی بزرگ، بحدکافی مناسب نیست. گُه برای آدمها آزاردهندهاست. مدفوع خیلی پزشکی است.
Because I can't explain otherwise, when I look at the figures, what's going on. We know how to solve diarrhea and sanitation, but if you look at the budgets of countries, developing and developed, you'll think there's something wrong with the math, because you'll expect absurdities like Pakistan spending 47 times more on its military than it does on water and sanitation, even though 150,000 children die of diarrhea in Pakistan every year. But then you look at that already minuscule water and sanitation budget, and 75 to 90 percent of it will go on clean water supply, which is great; we all need water. No one's going to refuse clean water. But the humble latrine, or flush toilet, reduces disease by twice as much as just putting in clean water. Think about it. That little boy who's running back into his house, he may have a nice, clean fresh water supply, but he's got dirty hands that he's going to contaminate his water supply with.
چون نمیتوانم جور دیگری توضیح دهم، وقتی به ارقام نگاه میکنم، چه اتفاقی در حال رخ دادن است. میدانیم که چطور مساله اسهال و سیستم تخلیه فاضلاب را حل کنیم، اما اگر به بودجه کشورها نگاه کنیم، توسعه یافته یا درحال توسعه، حتما فکر خواهید کرد که از لحاظ ریاضی مشکلی وجود دارد، زیرا باید انتظار مزخرفاتى مانند اين را داشته باشید پاكستان ٤٧ برابر بيشتر صرف ارتش خود مى كند تا اينكه خرج آب يا سيستم دفع فاضلاب كند. با وجودى كه ١٥٠٫٠٠٠ كودك از اسهال سالانه در پاكستان ميمرند. اما حالا نگاهى بياندازيد به اين بودجه حقير آب و سيستم تسويه فاضلاب، و ٧٥ تا ٩٠ درصد آن براى ذخيره آب تميز خواهد رفت، كه عالى است؛ ما آب تميز نياز داريم. هيچكس آب تميز را رد نمىكند. اما مستراح حقيرانه، يا توالت سيفون دار، تا دو برابر اندازهاىی كه صرف آب تميز مىشود، بيمارى را كاهش مىدهد. بهش فكر كنيد. آن پسر كوچولو كه دوان دوان به خانه اش بر مىگردد، ممكن است كه منبع آبى تازه، تميز و خوبى داشته باشد، اما دستان كثيفى دارد كه با آن منبع ذخيره آبى را آلوده مىكند.
And I think that the real waste of human waste is that we are wasting it as a resource and as an incredible trigger for development, because these are a few things that toilets and poop itself can do for us. So a toilet can put a girl back in school. Twenty-five percent of girls in India drop out of school because they have no adequate sanitation. They've been used to sitting through lessons for years and years holding it in. We've all done that, but they do it every day, and when they hit puberty and they start menstruating, it just gets too much. And I understand that. Who can blame them? So if you met an educationalist and said, "I can improve education attendance rates by 25 percent with just one simple thing," you'd make a lot of friends in education.
و من فكر مى كنم كه هدر دادن واقعى ضايعات انسانى اين است كه ما آن را بعنوان يك منبع و به همان اندازه بعنوان محركى باور نكردنى براى توسعه هدر مىدهيم، زيرا اينها چيزهاى كوچكى هستند كه توالت ها و خود مدفوع مىتوانند براى ما انجام دهند. در نتيجه توالت مىتواند دخترى را به مدرسه بازگرداند. بيست و پنح درصد از دختران در هند ترک تحصیل می کنند چون آنها سيستم تسويه و دفع فاضلاب كافى ندارند. آنها عادت كرده اند طى درسها براى سالها و سالها بنشينند و خودشان را نگهدارند. ما همگى اين كار را كرده ايم، اما آنها هر روز اين كار را مىكنند، و وقتى كه به بلوغ مىرسند و پریود انها شروع می شود، این وضعیت برایشان غیر قابل تحمل مىشود. و من آن را درك مىكنم. چه كسى مىتواند آنها را سرزنش كند؟ بنابراين اگر فرد فرهنگى را ديديد و گفتيد، "من مىتوانم میزان حضور در آموزش و پرورش را تا ٢٥ درصد با انجام يك كار ساده بهبود ببخشم،" دوستان زيادى در آموزش پيدا خواهيد كرد.
That's not the only thing it can do for you. Poop can cook your dinner. It's got nutrients in it. We ingest nutrients. We excrete nutrients as well. We don't keep them all. In Rwanda, they are now getting 75 percent of their cooking fuel in their prison system from the contents of prisoners' bowels. So these are a bunch of inmates in a prison in Butare. They're genocidal inmates, most of them, and they're stirring the contents of their own latrines, because if you put poop in a sealed environment, in a tank, pretty much like a stomach, then, pretty much like a stomach, it gives off gas, and you can cook with it. And you might think it's just good karma to see these guys stirring shit, but it's also good economic sense, because they're saving a million dollars a year. They're cutting down on deforestation, and they've found a fuel supply that is inexhaustible, infinite and free at the point of production.
اين تنها كارى نيست كه مىتواند براى شما انجام دهد. مدفوع مىتواند شام شما را بپزد. مواد مغذى درونش دارد. ما مواد مغذى را مى بلعيم. ما همچنين مواد مغذى را هم دفع مىكنيم. همه آنها را نگاه نمىداريم. در رواندا، آنها الان در حدود ٧٥ درصد از سوخت پخت و پزشان را در نظام زندانهايشان از محتويات روده زندانيها تامين مىكنند. خب اينها يك مشت زندانى در زندانى در بيوتار هستند. بیشترشان، زندانیان محكوم به نسلکشیاند، و آنها محتویات مستراحایشان را هم میزنند زیرا اگر مدفوع را در محیط مهروموم شده، در داخل یک تانکر ، که تا حدود زیادی شباهت به شکم دارد، بگذاریم چون خیلی به شکم شباهت دارد، گاز تولید میکند، و با آن میتوانید غذا بپزید. و شاید فکر کنید این فقط نتيجه كردار این افراد است که این گناهکاران به هم زدن گُه مجبور شده اند، اما جنبه اقتصادی آن هم خوب است، زیرا آنها سالیانه یک میلیون دلار صرفه جویی میکنند. آنها جنگلزدایی را کاهش میدهند، و آنها منبع سوختی را پیدا کردهاند که درنقطه تولید پایانناپذیر، نامتناهی و مجانی است.
It's not just in the poor world that poop can save lives. Here's a woman who's about to get a dose of the brown stuff in those syringes, which is what you think it is, except not quite, because it's actually donated. There is now a new career path called stool donor. It's like the new sperm donor. Because she has been suffering from a superbug called C. diff, and it's resistant to antibiotics in many cases. She's been suffering for years. She gets a dose of healthy human feces, and the cure rate for this procedure is 94 percent. It's astonishing, but hardly anyone is still doing it. Maybe it's the ick factor. That's okay, because there's a team of research scientists in Canada who have now created a stool sample, a fake stool sample which is called RePOOPulate.
تنها در جهان فقیر نیست که مدفوع زندگیها را نجات میدهد. در اینجا زنی هست که میخواهد دُزی از آن ماده قهوهای را در آن سرنگها بکشد، همان چیزی که فکر میکنید است، البته با یک استثناء، چون واقعاْ اهدا شده است. اکنون حرفه ی تازهای وجو دارد که اهداگر مدفوع نام دارد. مثل اهدا کننده اسپرم است اما مدل جدید. چون او از میکروبی خطرناک رنج می برد که سی. دیف نام دارد، و در بسایری از موارد مقاوم به آنتی بیوتیکهاست. سالها از آن رنج میبرده است. او یک دُز از مدفوع انسان سالم میگیرد، و میزان درمان شدن با این شیوه ۹۴ درصد است. خارق العاده است، اما بندرت كسى اين كار را فعلاً مىكند. شايد بخاطر چندشآور بودنش است. اشكالى ندارد، چون تيم تحقيقاتى از دانشمندان در كانادا وجود دارد كسانى كه اكنون يك نمونه مدفوع را خلق كرده اند، يك نمونه مدفوع مصنوعى كه ريپوپيوليت ناميده مى شود.
So you'd be thinking by now, okay, the solution's simple, we give everyone a toilet. And this is where it gets really interesting, because it's not that simple, because we are not simple. So the really interesting, exciting work -- this is the engaging bit -- in sanitation is that we need to understand human psychology. We need to understand software as well as just giving someone hardware. They've found in many developing countries that governments have gone in and given out free latrines and gone back a few years later and found that they've got lots of new goat sheds or temples or spare rooms with their owners happily walking past them and going over to the open defecating ground.
پس حالا شايد به اين فكر كنيد كه، بسيار خوب، راهحل آسان است، به همه توالت مى دهيم. و اینجا است که واقعاْ جالب میشود، زیرا آنقدر هم ساده نیست، چون ما ساده نیستیم. پس هیجانانگیزترین و جالب ترین بخش کار-- آن قسمت كه کمی درگیرانه است-- در سیستم تخلیه فاضلاب ما نیاز به درک روانشناسی از انسان داریم. ما نیاز به فهمیدن نرمافزار داریم به همان اندازه که فقط به یک نفر سختافزار بدهیم. آنها کشف کردهاند در بسیاری از کشورهای در حال توسعه دولتها پا به میدان گذاشتهاند و مستراحهای مجانی فراهم کردهاند و چند سال بعد برگشته اند و فهمیدهاند که کلی آلونک های جدید بُز یا معبد یا اتاقهایی اضافی با با صاحبان ی دارند که خوشحال از کنارشان رد میشوند و به فضای آزاد می روند تا مدفوع کنند.
So the idea is to manipulate human emotion. It's been done for decades. The soap companies did it in the early 20th century. They tried selling soap as healthy. No one bought it. They tried selling it as sexy. Everyone bought it. In India now there's a campaign which persuades young brides not to marry into families that don't have a toilet. It's called "No Loo, No I Do." (Laughter) And in case you think that poster's just propaganda, here's Priyanka, 23 years old. I met her last October in India, and she grew up in a conservative environment. She grew up in a rural village in a poor area of India, and she was engaged at 14, and then at 21 or so, she moved into her in-law's house. And she was horrified to get there and find that they didn't have a toilet. She'd grown up with a latrine. It was no big deal, but it was a latrine. And the first night she was there, she was told that at 4 o'clock in the morning -- her mother-in-law got her up, told her to go outside and go and do it in the dark in the open. And she was scared. She was scared of drunks hanging around. She was scared of snakes. She was scared of rape. After three days, she did an unthinkable thing. She left. And if you know anything about rural India, you'll know that's an unspeakably courageous thing to do. But not just that. She got her toilet, and now she goes around all the other villages in India persuading other women to do the same thing. It's what I call social contagion, and it's really powerful and really exciting.
بنابراین ایده این است که احساسات انسانی را دستکاری کنیم. دهها سال است که این کار انجام می شود. شرکتهای صابون سازی این کار را در اوائل قرن ۲۰ام انجام دادند. سعی کردند صابون را بعنوان یک چیز سالم بفروشند. کسی آن را نخرید. سعی کردند آن را بعنوان وسیلهای سکسی بفروشند. همه آن را خریدند. در هند الان مبارزهای وجود دارد که عروسهای جوان را متقاعد به ازدواج نکردن با خانواده هایی که توالت ندارند، می کند. اسم آن «توالت نباشه، ازدواج نمی کنم» است. (خنده) و در صورتی فکر می کنید این فقط یک پوستر تبلیغاتی است، باید بگویم این پریانکاست، با ۲۳ سال سن. اکتبر گذشته در هند او را دیدم، و در محیطی محافظهکار بزرگ شده بود. در دهکده ای روستایی در منطقه فقیر از هند، و در ۱۴ سالگی نامزد شد، و سپس در حدود سن ۲۱ سالگی، در خانه اقوام شوهرش ساکن شد. و زمانی که به آنجا رسید و فهمید که آنها توالت ندارند، وحشتزده شد. او با مستراح بزرگ شده بود. چیز مهمی نبود، اما مستراح بود. و شب نخستی که آنجا بود، به وی گفته شد که ساعت ۴ صبح-- مادر شوهرش بیدارش کرد، به او گفت بیرون برود و در تاریکی در فضای باز کارش را انجام دهد. و او وحشت کرد. از مستهایی که آن اطراف میپلکیدند، میترسید. از مارهامی ترسید. از اینکه مورد تجاوز قرار بگیرد می ترسید. بعد از سه روز، کار غیرقابل انتظاری انجام داد. آنجا را ترک کرد. و اگر چیزهایی درباره زندگی روستایی در هند بدانید، خواهید دانست که چه عمل شجاعانه و غیرقابل بازگویی را انجام داده است. اما فقط این نیست. او صاحب توالت شد، و حالا او به سایر دهکدههای آن حوالی در هند می رود تا زنان دیگر را به انجام عملی مشابه متقاعد کند. این چیزی است که من واگیری اجنماعی می نام، واقعا نیرومند است و خیلی هیجان آور.
Another version of this, another village in India near where Priyanka lives is this village, called Lakara, and about a year ago, it had no toilets whatsoever. Kids were dying of diarrhea and cholera. Some visitors came, using various behavioral change tricks like putting out a plate of food and a plate of shit and watching the flies go one to the other. Somehow, people who'd been thinking that what they were doing was not disgusting at all suddenly thought, "Oops." Not only that, but they were ingesting their neighbors' shit. That's what really made them change their behavior. So this woman, this boy's mother installed this latrine in a few hours. Her entire life, she'd been using the banana field behind, but she installed the latrine in a few hours. It cost nothing. It's going to save that boy's life.
و نمونه ی دیگری از آن، روستای دیگری در هند است نزدیک جایی که پریانکا زندگی می کند روستایی که لاکارا نامیده می شو، و در حدود یک سال پیش، اصلا توالتی نداشت. کودکان از اسهال و وبا می مردند. برخی بازدیدکنندگان آمدند، از حقه های متنوع رفتاری استفاده کردند مثل بیرون گذاشتن یک بشقاب غذا و بشقاب مدفوع و تماشا کردن مگسهایی که از بقشابی به بشقاب دیگر پرواز میکنند. تاحدودی، مردم که تا به حال فکر میکردند کاری که انجام میدادند به هیچ عنوان مشمئزکننده نبود ناگهان فکر کردند: اوف. و نه فقط این، بلکه آنها مدفوع همسایگانشان را هم میبلعیدند. این واقعا چیزی بود که باعث شد آنها رفتارشان را تغیر دهند. بنابراین این زن، مادر این پسر این مستراح را در عرض چند ساعت نصب کرد. تمام زندگیش، او از مزرعه موز پشت خانهاش استفاده میکرده است، اما در عرض چند ساعت مستراحی را نصب کرد. هیچ هزینه ای نداشت. زندگی پسرش را نجات میداد.
So when I get despondent about the state of sanitation, even though these are pretty exciting times because we've got the Bill and Melinda Gates Foundation reinventing the toilet, which is great, we've got Matt Damon going on bathroom strike, which is great for humanity, very bad for his colon. But there are things to worry about. It's the most off-track Millennium Development Goal. It's about 50 or so years off track. We're not going to meet targets, providing people with sanitation at this rate. So when I get sad about sanitation, I think of Japan, because Japan 70 years ago was a nation of people who used pit latrines and wiped with sticks, and now it's a nation of what are called Woshurettos, washlet toilets. They have in-built bidet nozzles for a lovely, hands-free cleaning experience, and they have various other features like a heated seat and an automatic lid-raising device which is known as the "marriage-saver." (Laughter)
بنابراین موقعی که درباره وضعیت بهداشت و فاضلاب دلسرد میشوم، با این حال حتی موارد هیجانانگیزی وچود دارد زیرا ما بنیاد ملیندا و بیل گیتس را داریم اختراع مجدد توالت هیجانانگیز است، عالی است، ما مت دمون را داریم که اعتصاب توالت می کند، که برای بشریت مهم است، و خیلی بد برای روده بزرگش. اما چیزهای نگران کننده هم وجود دارد. مهجورترین هدف توسعه هزاره است. در حدود ۵۰ سال یا بیشتر عقب است. ما قادر به برآورده کردن اهدافمان نخواهیم بود، مگر اینکه این میزان از بهداشت را برای مردم فراهم کنیم. بنابراین زمانی که درباره سیستم تخیله فاضلاب غمگین می شوم، به ژاپن فکر می کنم، زیرا ژاپن ۷۰ سال قبل ملتی بودند که از مستراح های گودالی استفاده میکردند و با چوب پاک می کردند، و حالا ملتی هستند که حالا Woshurettos نامیده میشوند، توالتهای خودشور. آنها افشانك هاى بيده اى دارند که از داخل براى تجربه دلنشين تميز كارى بدون كمك دستها ، تعبیه شدهاند. و آنها انواعى از ويژگيهاى ديگر مثل صندلى گرم شده و امكان بلند شدن در بصورت خودكار را دارد كه بعنوان "نجات دهنده ازدواج" شناخته مى شود. (خنده)
But most importantly, what they have done in Japan, which I find so inspirational, is they've brought the toilet out from behind the locked door. They've made it conversational. People go out and upgrade their toilet. They talk about it. They've sanitized it. I hope that we can do that. It's not a difficult thing to do. All we really need to do is look at this issue as the urgent, shameful issue that it is. And don't think that it's just in the poor world that things are wrong. Our sewers are crumbling. Things are going wrong here too. The solution to all of this is pretty easy. I'm going to make your lives easy this afternoon and just ask you to do one thing, and that's to go out, protest, speak about the unspeakable, and talk shit.
اما مهمتر از همه، کاری است که در ژاپن انجام دادهاند که من آن را بسیار الهامبرانگیز یافتهام، این که آنها توالت را از پشت در قفل شده به بیرون آورده اند. آن را به محاوره گذاشتهاند. مردم توالتهایشان را بهروز میکنند. آنها دربارهاش حرف میزنند. آنها با آن طبق اصول بهداشتی برخورد کردهاند. امیدوارم که ما بتوانیم آن را انجام دهیم. کار سختی برای انجام دادن نیست. همه آن کاری ما باید واقعاْ انجام دهیم این است که به مساله بعنوان موردی ضروری و شرم آور که همینطور هم هست، نگاه کنیم. و فکر نکنیم که فقط در جهان فقیر اوضاع خوب پیش نمی رود. مجراهاى فاضلاب آب ما در حال فرو ريختند. در اینجا هم خیلی چیزها اشتباه پیش میرود. راهحل همه اینها تاحدی آسان است. من قصد دارم که امروز بعد از ظهر زندگی شما را آسان کنم و فقط از شما بخواهم که یک کار انجام دهید، که بیرون بروید و اعتراض کنید، درباره ناگفتنیها صحبت کنید، و از گه حرف بزنید.
Thank you.
متشکرم.
(Applause)
(تشویق)