I want to share with you some ideas about the secret power of time, in a very short time.
می خواهم با شما مسائلی درباره قدرت پنهانی «زمان» در مدت زمانی کوتاه در میان بگذارم.
Video: All right, start the clock please. 30 seconds studio. Keep it quiet please. Settle down. It's about time. End sequence. Take one. 15 seconds studio. 10, nine, eight, seven, six, five, four, three, two ...
ویدیو: بسیار خوب. ساعت بگیرین. ۳۰ ثانیه زمان. لطفا ساکت. همه ساکت. دیگه وقتشه. سکانس آخر. برداشت اول. همگی ساکت، ۱۵ ثانیه. ده. نه. هشت. هفت. شش. پنج. چهار. سه. دو ...
Philip Zimbardo: Let's tune into the conversation of the principals in Adam's temptation. "Come on Adam, don't be so wishy-washy. Take a bite." "I did." "One bite, Adam. Don't abandon Eve." "I don't know, guys. I don't want to get in trouble." "Okay. One bite. What the hell?" (Laughter)
فیلیپ زیمباردو: بیایید به مکالمه ای که اساس وسوسه شدن آدم بود گوش فرا دهیم. (حوا): آدم! اینقدر سوسول نباش! یه گاز بزن. من زدم! (شیطان): آدم، فقط یه گاز. حوا رو تنها نذار! (آدم): نمی دونم، بچه ها. نمی خوام تو دردسر بیافتم! خیلی خوب. یه گاز. مگه چی می شه؟ (خنده)
Life is temptation. It's all about yielding, resisting, yes, no, now, later, impulsive, reflective, present focus and future focus. Promised virtues fall prey to the passions of the moment.
زندگی پر از وسوسه است. همش راجع به احتیاط و امتناع ِ. آره، نه، الان، بعدا، بی فکر، با فکر، تمرکز روی حال، تمرکز روی گذشته. تعهداتِ پرهیز، قربانی خواسته های لحظه ای می شوند.
Of teenage girls who pledged sexual abstinence and virginity until marriage -- thank you George Bush -- the majority, 60 percent, yielded to sexual temptations within one year. And most of them did so without using birth control. So much for promises.
از میان دخترانی که تعهد به نجابت و باکرگی تا زمان ازدواج دادند، خیلی ممنون آقای بوش -- اکثرشان (حدود ۶۰٪) در کمتر از یک سال مغلوب تمایلات جنسیشان شدند. و اکثرشان هم بدون استفاده از روشهای ضد حاملگی! چه قول هایی!
Now lets tempt four-year-olds, giving them a treat. They can have one marshmallow now. But if they wait until the experimenter comes back, they can have two. Of course it pays, if you like marshmallows, to wait. What happens is two-thirds of the kids give in to temptation. They cannot wait. The others, of course, wait. They resist the temptation. They delay the now for later.
حالا بیایید بچه های ۴ ساله را وسوسه کنیم و بهشان شیرینی بدهیم. میتونن الان یک شیرینی بگیرن. ولی اگر صبر کنن، تا محقق برگردد، میتونن دو تا شیرینی بگیرن. البته که اگر شیرینی دوست داشته باشین به نفعتونه که صبر کنید. دو سوم (۳/۲) این بچه ها مغلوب وسوسه می شوند. نمی توانند صبر کنند. بچه های دیگر البته صبر می کنند. آنها به وسوسه شان غالب می شوند. «الان» را برای «بعد» به تاخیر می اندازند.
Walter Mischel, my colleague at Stanford, went back 14 years later, to try to discover what was different about those kids. There were enormous differences between kids who resisted and kids who yielded, in many ways. The kids who resisted scored 250 points higher on the SAT. That's enormous. That's like a whole set of different IQ points. They didn't get in as much trouble. They were better students. They were self-confident and determined. And the key for me today, the key for you, is, they were future-focused rather than present-focused.
والتر میشل، همکار من در دانشگاه استنفورد، ۱۴ سال بعد برگشت، تا سعی کند تفاوت بین این بچه ها را بیابد. تفاوت های بسیار بزرگی بین بچه هایی که مقاومت کردند و بچه هایی که مغلوب وسوسه شدند بود. آنهایی که مقاومت کردند نمراتشان در امتحان SAT حدود ۲۵۰ نمره بالاتر بود. این خیلی مسأله بزرگی است. این مثل یک رده هوشی متفاوت است. آنها مشکلات و درگیری های کمتری داشتند. دانش آموزان بهتری بودند. با اعتماد به نفس و مصمم بودند. و نکته اصلی، برای من و شما اینست که آنها متمرکز بر آینده بودند بجای حال.
So what is time perspective? That's what I'm going to talk about today. Time perspective is the study of how individuals, all of us, divide the flow of your human experience into time zones or time categories. And you do it automatically and non-consciously. They vary between cultures, between nations, between individuals, between social classes, between education levels. And the problem is that they can become biased, because you learn to over-use some of them and under-use the others.
خب پس، «دیدگاه زمانی» چیست؟ این مسئله ای است که امروز می خواهم درباره آن صحبت کنم. دیدگاه زمانی بررسی فرآیندی است که در آن افراد، همه ما، روند تجربیات انسانی خود را با توجه به حوزه های زمانی تقسیم بندی می کنیم. و این به طور خودکار و ناخودآگاه اتفاق می افتد. این حوزه های زمانی در فرهنگ ها، کشور ها افراد، طبقات اجتماعی، و رده های تحصیلاتی متفاوت متغیر است. و مشکل اینست که اینها (حوزه های زمانی) گاهی به یک سو متمایل می شوند. به این دلیل که یاد می گیریم بعضی را بیش از حد و بعضی را کمتر استفاده کنیم.
What determines any decision you make? You make a decision on which you're going to base an action. For some people it's only about what is in the immediate situation, what other people are doing and what you're feeling. And those people, when they make their decisions in that format -- we're going to call them "present-oriented," because their focus is what is now.
چه چیز تعیین کننده هر کدام از تصمیمات شماست؟ شما تصمیمی را می گیرید که بر اساس آن عمل خواهید کرد. برای بعضی ها، (این تصمیمات) راجع به شرایط فعلی است، کارهایی که دیگران می کنند و طوری که خودشان احساس می کنند. و این افرادی که اینگونه تصمیم گیری می کنند را «حال گرا» می خوانیم، به این دلیل که تمرکز آنان روی حال است.
For others, the present is irrelevant. It's always about "What is this situation like that I've experienced in the past?" So that their decisions are based on past memories. And we're going to call those people "past-oriented," because they focus on what was.
برای بعضی زمان حال مهم نیست. همه اش راجع به اینه که «این موقعیت چه شباهتی به موقعیت های قبلی که تجربه کرده ام دارد؟» پس تصمیماتشان بر اساس خاطرات وتجربیات گذشته است. و ما این افراد را به این دلیل که تمرکز آنان روی گذشته است «گذشته گرا» می خوانیم.
For others it's not the past, it's not the present, it's only about the future. Their focus is always about anticipated consequences. Cost-benefit analysis. We're going to call them "future-oriented." Their focus is on what will be.
برای بعضی گذشته یا حال مهم نیست، همه چیز راجع به آینده است. تمرکز آنها برپیش بینی پیامدهاست. ارزیابی هزینه ها و فواید. ما این افراد را «آینده گرا» می خوانیم .تمرکز آنها بر «چه خواهد شد» است.
So, time paradox, I want to argue, the paradox of time perspective, is something that influences every decision you make, you're totally unaware of. Namely, the extent to which you have one of these biased time perspectives. Well there is actually six of them. There are two ways to be present-oriented. There is two ways to be past-oriented, two ways to be future. You can focus on past-positive, or past-negative. You can be present-hedonistic, namely you focus on the joys of life, or present-fatalist -- it doesn't matter, your life is controlled. You can be future-oriented, setting goals. Or you can be transcendental future: namely, life begins after death. Developing the mental flexibility to shift time perspectives fluidly depending on the demands of the situation, that's what you've got to learn to do.
پس، می خواهم بگویم که «تضاد زمانی»، که همان تضاد در «دیدگاه زمانی» است، چیزی است که در تمام تصمیمات شما تأثیر گذار است، و شما از آن بی خبرید. خصوصا به آن میزانی که شما به یکی از این «حوزه های زمانیِ به یک سو متمایل» وابسته اید. البته اینها (حوزه های زمانی) شش تا هستند. دو حالت حال گرایی داریم. همچنین دو حالت گذشته گرایی و آینده گرایی وجود دارد. شما می توانید روی «گذشته گرایی مثبت» یا «گذشته گرایی منفی» تمرکز داشته باشید. می توانید «حال گرای خوش گذران» باشید، خصوصا به لذایذ زندگی توجه کنید. یا می توانید «حال گرای معتقد به جبر» باشید. هیچ چیز مهم نیست، زندگی شما مقدر شده است. می توانید «آینده گرای هدفمند» باشید، یا می توانید «آینده گرای ماوراء الطبيعه» باشید: باور کنید که زندگی پس از مرگ شروع می شود. ایجاد انعطاف روانی برای تغییر جهت «دیدگاه زمانی» راحت با توجه به نیاز شرایط، مسئله ای است که شما باید یاد بگیرید.
So, very quickly, what is the optimal time profile? High on past-positive. Moderately high on future. And moderate on present-hedonism. And always low on past-negative and present-fatalism. So the optimal temporal mix is what you get from the past -- past-positive gives you roots. You connect your family, identity and your self. What you get from the future is wings to soar to new destinations, new challenges. What you get from the present hedonism is the energy, the energy to explore yourself, places, people, sensuality.
پس، خیلی سریع، دیدگاه زمانی بهینه چیست؟ گذشته گرایی مثبت بالا، آینده گرایی هدفمند متعادل، و حال گرایی خوش گذرانی متعادل. و همیشه گذشته گرایی منفی پایین و حال گرایی معتقد به جبر ِ پایین. پس بهترین ترکیب دیدگاه زمانی را از گذشته می گیریم، گذشته گرایی مثبت به شما رگ و ریشه می دهد؛ خانوادتان، هویتتان و خودتان را به هم وصل می کنید. چیزی که از آینده می گیرید بال و پر است برای صعود به مقاصد و چالش های جدید. آن چه از حال گرایی خوش گذران می گیریم انرژی است؛ انرژی برای کشف خود، مکان ها، آدم ها، و حس های نفسانی.
Any time perspective in excess has more negatives than positives. What do futures sacrifice for success? They sacrifice family time. They sacrifice friend time. They sacrifice fun time. They sacrifice personal indulgence. They sacrifice hobbies. And they sacrifice sleep. So it affects their health. And they live for work, achievement and control. I'm sure that resonates with some of the TEDsters. (Laughter)
هر دیدگاه زمانی غیر از این، جنبه های منفی بیشتری از جنبه های مثبت دارد. آینده گراها چه چیزهایی را فدای موفقیت می کنند؟ وقت گذرانی با خانواده و دوستان را فدا می کنند. اوقات خوش را فدا می کنند. لذت های شخصی را فدا می کنند. سرگرمی هایشان را فدا می کنند. و از خوابشان می زنند. پس سلامتیشان تحت تأثیر قرار می گیرد. و برای کارشان، دستاوردهایشان، و قدرت کنترل، زندگی می کنند. مطمئنم این موضوع برای بعضی استفاده کنندگان TED آشناست. (خنده)
And it resonated for me. I grew up as a poor kid in the South Bronx ghetto, a Sicilian family -- everyone lived in the past and present. I'm here as a future-oriented person who went over the top, who did all these sacrifices because teachers intervened, and made me future oriented. Told me don't eat that marshmallow, because if you wait you're going to get two of them, until I learned to balance out. I've added present-hedonism, I've added a focus on the past-positive, so, at 76 years old, I am more energetic than ever, more productive, and I'm happier than I have ever been.
و برای من هم آشنایی دارد. من در جنوب «برانکس» (در نیویورک) در محله ای فقیرنشین، در خانواده ای از سیسیلی بزرگ شدم. همه در گذشته و حال زندگی می کردند. من به عنوان یک آدم آینده گرا اینجا هستم کسی که به اوج رسید و تمام این «فداکاری ها» را کرد بخاطر اینکه معلمانم مداخله کردند و مرا به یک آینده گرا تبدیل کردند. به من گفتند «این شیرینی را الان نخور، برای اینکه اگر صبر کنی دو تا می گیری.» تا اینکه یاد گرفتم متعادل باشم. من «حال گرایی خوش گذرانی» و تمرکز بر «گذشته گرایی مثبت» را نیز اضافه کردم. به همین دلیل الان در سن ۷۶ سالگی با نشاط تر و مفیدتر از همیشه ام، و از همیشه خوشحال ترم.
I just want to say that we are applying this to many world problems: changing the drop-out rates of school kids, combating addictions, enhancing teen health, curing vets' PTSD with time metaphors -- getting miracle cures -- promoting sustainability and conservation, reducing physical rehabilitation where there is a 50-percent drop out rate, altering appeals to suicidal terrorists, and modifying family conflicts as time-zone clashes.
فقط می خواهم بگویم که این موضوع به خیلی از مشکلات دنیا اعمال می شود؛ تغییر میزان ترک تحصیل بچه های مدرسه ای، مبارزه با اعتیاد، افزایش سلامت دندان، درمان سربازانی که بیماری «اضطرابِ پس از سانحه» دارند با استعاره های زمانی --درمان های معجزه آسا-- ترویج صرفه جویی و نگهداری، تقلیل دوره توانبخشی جسمانی در جایی که میزان انصراف ۵۰ درصد است، تغییر نوع جاذبه ها در تروریست های انتحاری، و اصلاح درگیری های خانوادگی با عنوان درگیری حوزه های زمانی.
So I want to end by saying: many of life's puzzles can be solved by understanding your time perspective and that of others. And the idea is so simple, so obvious, but I think the consequences are really profound. Thank you so much. (Applause)
می خواهم حرفهایم را اینگونه پایان دهم؛ خیلی از معماهای زندگی را می توان با درک دیدگاه های زمانی خود و دیگران حل کرد. و این ایده خیلی ساده و واضح است، ولی من فکر می کنم پیامدهای آن خیلی عمیق اند. خیلی ممنون. (تشویق)