Okay, now I don't want to alarm anybody in this room, but it's just come to my attention that the person to your right is a liar.
بسیار خوب، نمیخوام اینجا باعث نگرانی کسی بشوم، اما همین الان توجهام جلب شد که فرد سمت راستی تو یک دروغگوست.
(Laughter)
اما همین الان توجهام جلب شد که فرد سمت راستی تو یک دروغگوست.
Also, the person to your left is a liar. Also the person sitting in your very seats is a liar. We're all liars. What I'm going to do today is I'm going to show you what the research says about why we're all liars, how you can become a liespotter and why you might want to go the extra mile and go from liespotting to truth seeking, and ultimately to trust building.
( خنده تماشاگران) همچنین، فرد سمتی چپی تو هم یک دورغگوست. همچنین فردی که دقیقا" روی صندلی های شما نشسته یک دروغگوست. ما همه درغگو هستیم. کاری که امروز میخواهم بکنم اینه که میخوام بهتون نشون بدم تحقیقات چه چیزی، درباره اینکه چرا همه ما دروغگو هستیم میگه، و چگونه میتونیم تبدیل به یک "تشخیص دهنده دروغ" شویم و به همین دلیل ممکنه شما بخواهید از"تشخیص دهنده دروغ" فراتر رفته و جویای حقیقت باشید، و در نهایت اعتماد ایجاد کنید. و به همین دلیل ممکنه شما بخواهید از"تشخیص دهنده دروغ" فراتر رفته و جویای حقیقت باشید، و در نهایت اعتماد ایجاد کنید. و به همین دلیل ممکنه شما بخواهید از"تشخیص دهنده دروغ" فراتر رفته و جویای حقیقت باشید، و در نهایت اعتماد ایجاد کنید.
Now, speaking of trust, ever since I wrote this book, "Liespotting," no one wants to meet me in person anymore, no, no, no, no, no. They say, "It's okay, we'll email you."
حالا که صحبت از اعتماد شد، از زمانی که من کتاب "تشخیص دهند دروغ" را نوشتم، دیگر هیچ کس نمیخواد مرا شخصا" ببینه ، نه، نه، نه، نه، نه، از زمانی که من کتاب "تشخیص دهند دروغ" را نوشتم، دیگر هیچ کس نمیخواد مرا شخصا" ببینه ، نه، نه، نه، نه، نه، آنها میگن، "بسیار خوب، بهت ایمل میزنم"
(Laughter)
( خنده تماشاگران)
I can't even get a coffee date at Starbucks. My husband's like, "Honey, deception? Maybe you could have focused on cooking. How about French cooking?"
حتی نمیتونم یک دیدار در قهوه خانه استارباکس داشته باشم. همسرم بهم میگه، "عزیزم، حالا چرا فریبکاری؟ شاید بتونی روی آشپزی متمرکز بشی. آشپزی فرانسوی چطوره؟"
So before I get started, what I'm going to do is I'm going to clarify my goal for you, which is not to teach a game of Gotcha. Liespotters aren't those nitpicky kids, those kids in the back of the room that are shouting, "Gotcha! Gotcha! Your eyebrow twitched. You flared your nostril. I watch that TV show 'Lie To Me.' I know you're lying." No, liespotters are armed with scientific knowledge of how to spot deception. They use it to get to the truth, and they do what mature leaders do everyday; they have difficult conversations with difficult people, sometimes during very difficult times. And they start up that path by accepting a core proposition, and that proposition is the following: Lying is a cooperative act. Think about it, a lie has no power whatsoever by its mere utterance. Its power emerges when someone else agrees to believe the lie.
خُب قبل از اینکه شروع کنم، قصد دارم هدفم را برای شما روشن کنم، خُب قبل از اینکه شروع کنم، قصد دارم هدفم را برای شما روشن کنم، هدف من آموزش بازی 'دستت رو شد' نیست. "تشخیص دهنده های دروغ" بچههای نق نقو عیبجویی نیستند، بجههایی که در پشت اتاق فریاد میزنند، "دستت رو شد! دستت رو شد! ابروهات گره خورد، سوراخ دماغت گشاد شد. من اون شوی تلویزیونی 'به من دروغ بگو، میدونم داری دروغ میگی' رو میبینم نه، "تشخیص دهندگان دروغ" مجهز به دانش علمی تشخیص دادن فریب هستند. نه، "تشخیص دهندگان دروغ" مجهز به دانش علمی تشخیص دادن فریب هستند. آنها از اون استفاده میکنن تا به حقیقت برسن، و کاری را میکنن که رهبران باتجربه میکنن؛ گفتگو های دشواری را با افراد دشواری دارند، و گاهی در زمان بسیار دشوار. گفتگو های دشواری را با افراد دشواری دارند، و گاهی در زمان بسیار دشوار. اونا با پذیرش یک گزاره اصلی یک راهی را شروع کردند، اونا با پذیرش یک گزاره اصلی یک راهی را شروع کردند، و آن گزاره به شرح زیر است : دروغ یک رفتار تعاونی است . در این باره فکر کنید، خود دروغ به هیچ وجه قدرتی از خودش نداره. قدرت او هنگامی پدیدار میشه که شخص دیگری موافقت می کند که دروغ را باور کند. قدرت او هنگامی پدیدار میشه که شخص دیگری موافقت می کند که دروغ را باور کند.
So I know it may sound like tough love, but look, if at some point you got lied to, it's because you agreed to get lied to. Truth number one about lying: Lying's a cooperative act. Now not all lies are harmful. Sometimes we're willing participants in deception for the sake of social dignity, maybe to keep a secret that should be kept secret, secret. We say, "Nice song." "Honey, you don't look fat in that, no." Or we say, favorite of the digiratti, "You know, I just fished that email out of my Spam folder. So sorry."
خُب میدونم مثل عشق های سخت میمونه، اما توجه کنید، اگر هم در همان شرایط به شما دروغ گفته شود، به دلیل اینکه که شما موافقت کردید که بهتان دروغ گفته شود. تعدادی حقیقت در مورد یک دروغ : دروغ یک رفتار تعاونیست. نه اینکه همه دروغ ها مضر هستند. گاهی اوقات ما تمایل داریم به شرکت در یک فریب به خاطرٍ شـأن و منزلت اجتماعی ، گاهی اوقات ما تمایل داریم به شرکت در یک فریب به خاطرٍ شـأن و منزلت اجتماعی ، شاید برای نگه داشتن یک راز که باید مخفی، مخفی نگه داشته شود. ما میگیم،" آهنگ خوبیه." " عزیزم، تو با این اصلا چاق به نظر نمیایی، به هیچ وجه." یا میگیم، مورد علاقه digiratti، "میدونی، من الان این ایمیل را در پوشه اِسپم یافتم. " خیلی متاسفم."
But there are times when we are unwilling participants in deception. And that can have dramatic costs for us. Last year saw 997 billion dollars in corporate fraud alone in the United States. That's an eyelash under a trillion dollars. That's seven percent of revenues. Deception can cost billions. Think Enron, Madoff, the mortgage crisis. Or in the case of double agents and traitors, like Robert Hanssen or Aldrich Ames, lies can betray our country, they can compromise our security, they can undermine democracy, they can cause the deaths of those that defend us.
اما آن وقت که ما تمایلی به مشارکت در فریب نداریم. و این هزینه زیادی برای ما دارد. سال گذشته 997 میلیارد دلار کلاهبرداری شرکتی به تنهائی درایالات متحده دیدیم. سال گذشته 997 میلیارد دلار کلاهبرداری شرکتی به تنهائی درایالات متحده دیدیم. این یک کمی کمتر از یک تریلون دلار است. و هفت درصد درآمد است. تقلب میتواند میلیاردها دلار هزینه داشته باشد. به اِنرون ، مادوف ، بحران وام مسکن فکر کنید. و یا در مورد دو عامل و خائن، مانند رابرت هانسن یا آلدریچ ایمز ، و یا در مورد دو عامل و خائن، مانند رابرت هانسن یا آلدریچ ایمز ، دروغ گفتن میتواند خیانت به کشورمان باشه، می تونن امنیت شما را تحت تأثیر قرار بدن، میتونن دموکراسی را تضعیف کنن، اونها میتونن باعث مرگ کسانی شوند که از ما دفاع میکنند.
Deception is actually serious business. This con man, Henry Oberlander, he was such an effective con man, British authorities say he could have undermined the entire banking system of the Western world. And you can't find this guy on Google; you can't find him anywhere. He was interviewed once, and he said the following. He said, "Look, I've got one rule." And this was Henry's rule, he said, "Look, everyone is willing to give you something. They're ready to give you something for whatever it is they're hungry for." And that's the crux of it. If you don't want to be deceived, you have to know, what is it that you're hungry for?
فریبکاری موضوع بسیار جدی است. این مرد فریبکار هنری آبرلندر مرد بسیار فریبکاری بود این مرد فریبکار هنری آبرلندر مرد بسیار فریبکاری بود و مقامات انگلیسی میگویند او میتواند در همه سیستمهای بانکی دنیای غرب را تضعیف کند. و مقامات انگلیسی میگویند او میتواند در همه سیستمهای بانکی دنیای غرب را تضعیف کند. و شما نمیتونید این مرد را در گوگل پیدا کنید؛ نمیتونید هیچ کجا پیداش کنید. یکبار با او مصاحبه کردند ، و مطالب زیر را گفت. گفت، "ببین، من یک قانون را فهمیدم." و این قاعده هنری بود او گفت، "ببینید هر کسی میخواد چیزی به تو بده. اونها آماده اند چیزی را به تو بدهند، برای هرچیزی که اونها براش حریص اند." و این یک معما است. اگر نمیخواهی فریب بخوری باید بدونی که این چیه که تو براش حریصی ؟ اگر نمیخواهی فریب بخوری باید بدونی که این چیه که تو براش حریصی ؟
And we all kind of hate to admit it. We wish we were better husbands, better wives, smarter, more powerful, taller, richer -- the list goes on. Lying is an attempt to bridge that gap, to connect our wishes and our fantasies about who we wish we were, how we wish we could be, with what we're really like. And boy are we willing to fill in those gaps in our lives with lies.
و همه ما از اقرار اون متنفریم. ما آرزو میکنیم که شوهر بهتر و یا زن بهتری داشته باشیم، باهوش تر، قدرتمندتر، بلندقدتر، ثروتمندتر---این لیست میتونه ادامه داشته باشه. باهوش تر، قدرتمندتر، بلندقدتر، ثروتمندتر---این لیست میتونه ادامه داشته باشه. باهوش تر، قدرتمندتر، بلندقدتر، ثروتمندتر---این لیست میتونه ادامه داشته باشه. دروغ تلاشی است برای ایجاد پلی بین این فاصله ها، برای متصل کردن آرزوهای و تمایلات ما درباره اون چیزی که آرزو داریم که باشیم، و اون چیزی که میشد باشیم، برای متصل کردن آرزوهای و تمایلات ما درباره اون چیزی که آرزو داریم که باشیم، و اون چیزی که میشد باشیم، به اون چیزی که واقعا هستیم. و پسر، ما خیلی تمایل داریم که این فاصله را در زندگیمان با دروغ پر کنیم.
On a given day, studies show that you may be lied to anywhere from 10 to 200 times. Now granted, many of those are white lies. But in another study, it showed that strangers lied three times within the first 10 minutes of meeting each other.
هر روزی معین، مطالعات نشان میدهد که احتمالا به شما از ده تا دویست مرتبه دروغ گفته میشود. هر روزی معین، مطالعات نشان میدهد که احتمالا به شما از ده تا دویست مرتبه دروغ گفته میشود. حالا با این فرض، خیلی از اینها دروغ سفید هستند. اما مطالعه دیگری، نشان میدهد که غریبه ها در ظرف ده دقیقه اول که همدیگر را میبینید، سه برابر بیشتر دروغ میگویند. نشان میدهد که غریبه ها در ظرف ده دقیقه اول که همدیگر را میبینید، سه برابر بیشتر دروغ میگویند.
(Laughter)
( خنده تماشاگران)
Now when we first hear this data, we recoil. We can't believe how prevalent lying is. We're essentially against lying. But if you look more closely, the plot actually thickens. We lie more to strangers than we lie to coworkers. Extroverts lie more than introverts. Men lie eight times more about themselves than they do other people. Women lie more to protect other people. If you're an average married couple, you're going to lie to your spouse in one out of every 10 interactions. Now, you may think that's bad. If you're unmarried, that number drops to three.
هنگامی که ما برای اولین باراین داده ها را میشنویم، آن را پس میزنیم. نمتونیم باور کنیم دروغ چقدر شایع است. ما ذاتاً مخالف آن هستیم. اما اگر دقیق تر به موضوع نگاه کنید، در واقع موضوع وخیم تر است. اما اگر دقیق تر به موضوع نگاه کنید، در واقع موضوع وخیم تر است. ما به غریبه ها بیشتر دروغ میگوئیم تا به همکارانمان. بیرونگرایان بیشتر از درونگرایان دروغ میگویند. مردها هشت بار درباره خودشان بیشتراز دروغ میگن تا در مورد دیگران. مردها هشت بار درباره خودشان بیشتراز دروغ میگن تا در مورد دیگران. زنان بیشتر دروغ برای محافظت از دیگران میگویند. اگر یک متاهل با روابط متوسط باشید، از هر ده ارتباطی که دارید یکی را دروغ میگوئید. اگر یک متاهل با روابط متوسط باشید، از هر ده ارتباطی که دارید یکی را دروغ میگوئید. اگر یک متاهل با روابط متوسط باشید، از هر ده ارتباطی که دارید یکی را دروغ میگوئید. شاید فکر کنید که این بدهِ. اگر مجرد هستی، این تعداد به سه کاهش می یابد.
Lying's complex. It's woven into the fabric of our daily and our business lives. We're deeply ambivalent about the truth. We parse it out on an as-needed basis, sometimes for very good reasons, other times just because we don't understand the gaps in our lives. That's truth number two about lying. We're against lying, but we're covertly for it in ways that our society has sanctioned for centuries and centuries and centuries. It's as old as breathing. It's part of our culture, it's part of our history. Think Dante, Shakespeare, the Bible, News of the World.
دروغ پیچیده است. اون در تارو پود زندگی و کار روزمره ما بافته شده. ما عمیقا درباره صداقت در تناقض هستیم. گاهی اوقات بخاطر دلایلی خوب، اون رو به عنوان یک اصل لازم تفسیر میکنیم، گاهی اوقات بخاطر دلایلی خوب، اون رو به عنوان یک اصل لازم تفسیر میکنیم، بار دیگر فقط به خاطر اینکه ما شکاف ها در زندگیمان را درک نمی کنیم. و این حقیقت شماره دو درمورد دروغگوئیست. ما مخالف دروغگوئی هستیم، اما به روش هایی که جامعه ما طی قرن ها و قرن ها و قرن ها اونها رو تایید و تصویب کرده، اون رو بصورت محرمانه و در خفا بکار میبریم. اما به روش هایی که جامعه ما طی قرن ها و قرن ها و قرن ها اونها رو تایید و تصویب کرده، اون رو بصورت محرمانه و در خفا بکار میبریم. اما به روش هایی که جامعه ما طی قرن ها و قرن ها و قرن ها اونها رو تایید و تصویب کرده، اون رو بصورت محرمانه و در خفا بکار میبریم. این به قدمت نفس کشیدن ماست. این بخشی از فرهنگ ماست، و بخشی از تاریخ ما. به دانته، شکسپیر، انجیل ،به اخبار جهان فکر کنید.
(Laughter)
به دانته، شکسپیر، انجیل ،به اخبار جهان فکر کنید.
Lying has evolutionary value to us as a species.
(خنده تماشاگران)
Researchers have long known that the more intelligent the species, the larger the neocortex, the more likely it is to be deceptive. Now you might remember Koko. Does anybody remember Koko the gorilla who was taught sign language? Koko was taught to communicate via sign language. Here's Koko with her kitten. It's her cute little, fluffy pet kitten. Koko once blamed her pet kitten for ripping a sink out of the wall.
دروغ برای ما به عنوان یک گونه، ارزش تکاملی دارد. محققین از خیلی قبل میدانستند که هرچه گونه ای با هوشتر باشد، محققین از خیلی قبل میدانستند که هرچه گونه ای با هوشتر باشد، محققین از خیلی قبل میدانستند که هرچه گونه ای با هوشتر باشد، نئوکرتکس بیشتر ، و احتمال بیشتر برای فریبکار بودن. شاید شما کوکو را به خاطر بیاورید. آیا کسی کوکو، گوریلی که زبان اشاره بهش آموخته بود را به خاطر میآره. به کوکو آموخته شده بود که برای برقراری ارتباط از زبان اشاره استفاده کنه. این کوکو با بچه گربه اش . این پیشی بامزه موفرفری کوکو است. کوکو یکبار بچه گربه اش رو بخاطر کندن یه لگن دستشویی از دیوار سرزنش کرده بود.
(Laughter)
کوکو یکبار بچه گربه اش رو بخاطر کندن یه لگن دستشویی از دیوار سرزنش کرده بود.
We're hardwired to become leaders of the pack. It's starts really, really early. How early? Well babies will fake a cry, pause, wait to see who's coming and then go right back to crying. One-year-olds learn concealment.
( خنده تماشاگران) مداربندی مغزی ما بطوریست که رهبران گروه باشیم. این از ابتدای ،ابتدای، ابتدا، شروع میشود. چقدر ابتدا خوب نوزادان گریه الکی میکنند، مکث میکنند، صبر میکنند ببینن چه کسی داره میآید و سپس دقیقا شروع به گریه کردن میکنند. مکث میکنند، صبر میکنند ببینن چه کسی داره میآید و سپس دقیقا شروع به گریه کردن میکنند. یک ساله ها پنهان کاری رو یاد می گیرند.
(Laughter)
( خنده تماشاگران)
Two-year-olds bluff. Five-year-olds lie outright. They manipulate via flattery. Nine-year-olds, masters of the cover-up. By the time you enter college, you're going to lie to your mom in one out of every five interactions. By the time we enter this work world and we're breadwinners, we enter a world that is just cluttered with Spam, fake digital friends, partisan media, ingenious identity thieves, world-class Ponzi schemers, a deception epidemic -- in short, what one author calls a post-truth society. It's been very confusing for a long time now.
دو ساله ها، خالی بندی میکنن. پنج ساله ها آشکارا دروغ میگویند. آنها از طریق چاپلوسی به مهارت آنجام میدن. استاد سر پوش گذاشتن. نه ساله ها هستند. و تا زمانی که به کالج وارد میشوید، شما از هر پنج ارتباطی که با مادرتون دارید یکی را دروغ میگین. و تا زمانی که به کالج وارد میشوید، شما از هر پنج ارتباطی که با مادرتون دارید یکی را دروغ میگین. و تا زمانی که وارد دنیای کاری میشیم و نان آورخانه میشوید، وارد دنیایی میشویم که پر از ایمیل ناخواسته جعلی، دوستان ساختگی دیجیتالی، رسانه های حزبی، وارد دنیایی میشویم که پر از ایمیل ناخواسته جعلی، دوستان ساختگی دیجیتالی، رسانه های حزبی، وارد دنیایی میشویم که پر از ایمیل ناخواسته جعلی، دوستان ساختگی دیجیتالی، رسانه های حزبی، سارقان هویت دارای قوه ابتکار، طرح پانزی( نوعی سرمایه گذاری جعلی) در سطح جهانی، و یک فریبکاری همه گیر است-- خلاصه ، آنچه که یک نویسنده آن را یک جامعه بعد از حقیقت خواند. خلاصه ، آنچه که یک نویسنده آن را یک جامعه بعد از حقیقت خواند. این برای مدت زمان طولانی بسیار گیج کننده بود. این برای مدت زمان طولانی بسیار گیج کننده بود.
What do you do? Well, there are steps we can take to navigate our way through the morass. Trained liespotters get to the truth 90 percent of the time. The rest of us, we're only 54 percent accurate. Why is it so easy to learn? There are good liars and bad liars. There are no real original liars. We all make the same mistakes. We all use the same techniques. So what I'm going to do is I'm going to show you two patterns of deception. And then we're going to look at the hot spots and see if we can find them ourselves. We're going to start with speech.
چکار باید کرد؟ خب، راه هایی برای رد شدن از این باتلاق وجود داره که میتونیم ازشون استفاده کنیم. خب، راه هایی برای رد شدن از این باتلاق وجود داره که میتونیم ازشون استفاده کنیم. "تشخیص دهند دروغ" آموزش دیده 90 درصد از اوقات حقیقت را درمییابد. بقیه ما فقط 54 درصد را تشخیص میدهیم. چرا یاد گرفتن این، خیلی آسونه؟ دروغگو خوب و دروغگو بد وجود دارد. و دروغگو به ذات وجود نداره. همه ما اشتباهات مشابه داریم. خوب همه ما از تکنیک مشابه استفاده میکنیم. خُب چیزی که قصد دارم انجام دهم اینه که به شما دو الگوی فریبکاری را به شما نشان دهم. خُب چیزی که قصد دارم انجام دهم اینه که به شما دو الگوی فریبکاری را به شما نشان دهم. پس از آن، ما قصد داریم به نقاط اصلی توجه کنیم و ببینیم، اگر می توانیم آنها را در خودمان پیدا کنیم. میخواهیم با سخنرانی شروع میکنیم. (ویدئو) بیل کلینتون: میخواهم به من گوش کنید.
(Video) Bill Clinton: I want you to listen to me. I'm going to say this again. I did not have sexual relations with that woman, Miss Lewinsky. I never told anybody to lie, not a single time, never. And these allegations are false. And I need to go back to work for the American people. Thank you.
قصد دارم این را دوباره بگویم. من روابط جنسی با این زن، خانم لوینسکی نداشتم. من روابط جنسی با این زن، خانم لوینسکی نداشتم. من هرگز به کسی نگفتم که دروغ بگوید، حتی یکبار هم ، هرگز. من هرگز به کسی نگفتم که دروغ بگوید، حتی یکبار هم ، هرگز. و این اتهامات، اشتباه است. و من نیاز دارم برگردم و برای مردم آمریکا کار کنم. متشکرم.
(Applause)
Pamela Meyer: Okay, what were the telltale signs? Well first we heard what's known as a non-contracted denial. Studies show that people who are overdetermined in their denial will resort to formal rather than informal language. We also heard distancing language: "that woman." We know that liars will unconsciously distance themselves from their subject, using language as their tool. Now if Bill Clinton had said, "Well, to tell you the truth ..." or Richard Nixon's favorite, "In all candor ..." he would have been a dead giveaway for any liespotter that knows that qualifying language, as it's called, qualifying language like that, further discredits the subject. Now if he had repeated the question in its entirety, or if he had peppered his account with a little too much detail -- and we're all really glad he didn't do that -- he would have further discredited himself.
بسیار خوب ، علايم نشان دهنده چه بودند؟ خوب ، چیزی که اول ما شنیدیم به عنوان انکار غیر قراردادی شناخته شده . مطالعات نشان می دهد که این افراد که بیش از حد در انکارشان مصم هستند، به زبان رسمی به جای زبان غیررسمی توسل میشوند. ما همچنین در زبان فاصله شنیدیم:"این زن" میدانیم که دروغگویان بطور ناخودآگاه با استفاده از ابزار زبان خود را از موضوعشان دور نگه میدارند. میدانیم که دروغگویان بطور ناخودآگاه با استفاده از ابزار زبان خود را از موضوعشان دور نگه میدارند. میدانیم که دروغگویان بطور ناخودآگاه با استفاده از ابزار زبان خود را از موضوعشان دور نگه میدارند. خوب حالا اگر بیل کلینتون گفته بود،"خوب، حقیقت را به شما بگویم ..." و یا اصطلاح مورد علاقه ریچارد نیکسون، با همه خلوث نیت ... " دستش برای هر تشخیص دهند دروغ که به زبان مقدماتی آن آشناست، رو میشه دستش برای هر تشخیص دهند دروغ که به زبان مقدماتی آن آشناست، رو میشه زبان مقدماتی مثل این بیشتر موضوع را بی اعتبار میکنند. بیشتر موضوع را بی اعتبار میکند. حالا اگر او این سوال رابا تمامیت آن تکرار کرده بود، و یا اگر او کمی بیشتر وارد جزئیات آن میشد -- و ما همه خوشحالم که او اینکار را نکرد-- خودش را بیشتر بی اعتبار میکرد.
Freud had it right. Freud said, look, there's much more to it than speech: "No mortal can keep a secret. If his lips are silent, he chatters with his fingertips." And we all do it no matter how powerful you are. We all chatter with our fingertips. I'm going to show you Dominique Strauss-Kahn with Obama who's chattering with his fingertips.
فروید درست میگفت. او گفت، اینجا خیلی بیشتر از اونه که در سخنرانی هست: "هیچ انسانی نمیتوانه رازی را نگه دارد. اگر لبهای او ساکتند، انگشتانش پچ پچ میکنند." "هیچ انسانی نمیتوانه رازی را نگه دارد. اگر لبهای او ساکتند، انگشتانش پچ پچ میکنند." و ما هما این کار را میکنیم و مهم نیست که چقدر شما قوی باشید. ما همه با انگشتانمان پچ پچ میکنیم. میخواهم دومینیک استراوس کان همراه با اُباما، کسی که با انگشتانش پچ پچ میکند را به شما نشان دهم. میخواهم دومینیک استراوس کان همراه با اُباما، کسی که با انگشتانش پچ پچ میکند را به شما نشان دهم.
(Laughter)
( خنده تماشاگران)
Now this brings us to our next pattern, which is body language. With body language, here's what you've got to do. You've really got to just throw your assumptions out the door. Let the science temper your knowledge a little bit. Because we think liars fidget all the time. Well guess what, they're known to freeze their upper bodies when they're lying. We think liars won't look you in the eyes. Well guess what, they look you in the eyes a little too much just to compensate for that myth. We think warmth and smiles convey honesty, sincerity. But a trained liespotter can spot a fake smile a mile away. Can you all spot the fake smile here? You can consciously contract the muscles in your cheeks. But the real smile's in the eyes, the crow's feet of the eyes. They cannot be consciously contracted, especially if you overdid the Botox. Don't overdo the Botox; nobody will think you're honest.
این ما را به الگوی بعدی که زبان بدن است ، میبرد. این ما را به الگوی بعدی که زبان بدن است ، میبرد. با زبان بدن، اینکار ها رو میتونید بکنید. شما واقعا یادگرفتید فقط مفروضات خود را از در به بیرون پرتاب کنید. اجازه دهید یه کمی علم دانش شما را آبدیده کنه. چونکه دروغگو همواره بیقراره و ناراحته. بسیار خوب حدس بزنید، آنها مشهورند که بالا تنه خودشون را هنگامی که دروغ میگن، منقبص میکنند. ما معتقدیم که دروغگو به چشمهای شما نگاه نمی کنه. بسیار خوب حدس بزنید، که اونا کمی بیشتر از حد به چشمهای شما نگاه کنند فقط به خاطر جبران این افسانه. بسیار خوب حدس بزنید، که اونا کمی بیشتر از حد به چشمهای شما نگاه کنند فقط به خاطر جبران این افسانه. ما معتقدیم گرمی و لبخند ، صداقت و اخلاص را انتقال میدهد. ما معتقدیم گرمی و لبخند ، صداقت و اخلاص را انتقال میدهد. اما "تشخیص دهند دروغ" آموزش دیده میتواند لبخند دروغی را از یک مایل دورتر تشخیص دهد. اما "تشخیص دهند دروغ" آموزش دیده میتواند لبخند دروغی را از یک مایل دورتر تشخیص دهد. آیا همه شما میتونید لبخند دروغی را تشخیص دهید؟ همه شما میتونید عضلات گونه هایتان را جمع کنید. همه شما میتونید عضلات گونه هایتان را جمع کنید. اما لبخند واقعی در چشمان است و جای پای آن در چشمها پیدااست. آنها آگاهانه نمیتوانند منقبض شوند، به خصوص اگر شما چند با بُتاکس کرده باشید. آنها آگاهانه نمیتوانند منقبض شوند، به خصوص اگر شما چند با بُتاکس کرده باشید.
Now we're going to look at the hot spots. Can you tell what's happening in a conversation? Can you start to find the hot spots to see the discrepancies between someone's words and someone's actions? Now, I know it seems really obvious, but when you're having a conversation with someone you suspect of deception, attitude is by far the most overlooked but telling of indicators.
بیش از حد بُتاکس نکنید؛ کسی باور نمیکنه که شما صادق هستید. حالا قصد داریم که به نکات اصلی بپردازیم. شما میتوانید بگوئید که در این این گفتگو چه اتفاقی رخ میدهد؟ آیا میتونید نکات اصلی را برای دیدن اختلاف بین گفته ها و اعمال شخصی پیدا کنید؟ آیا میتونید نکات اصلی را برای دیدن اختلاف بین گفته ها و اعمال شخصی پیدا کنید؟ آیا میتونید نکات اصلی را برای دیدن اختلاف بین گفته ها و اعمال شخصی پیدا کنید؟ میدونم این به نظر خیلی واضح است، اما هنگامی که شما با کسی که مشکوک به فریبکاری است گفتگو میکنید، اما هنگامی که شما با کسی که مشکوک به فریبکاری است گفتگو میکنید، تا حد زیادی گرایش به نادیده گرفتن است اما مقیاس اونا میگه.
An honest person is going to be cooperative. They're going to show they're on your side. They're going to be enthusiastic. They're going to be willing and helpful to getting you to the truth. They're going to be willing to brainstorm, name suspects, provide details. They're going to say, "Hey, maybe it was those guys in payroll that forged those checks." They're going to be infuriated if they sense they're wrongly accused throughout the entire course of the interview, not just in flashes; they'll be infuriated throughout the entire course of the interview. And if you ask someone honest what should happen to whomever did forge those checks, an honest person is much more likely to recommend strict rather than lenient punishment.
یک فرد صادق همکاری و مشارکت میکند. اونا نشان میدن که در طرف شما هستند. و مشتاق هستند. تمایل دارند که به شما کمک کنند تا به حقیقت برسید. تمایل دارند نام مضنونها و جزئیات را به خاطر بیاورند. تمایل دارند نام مضنونها و جزئیات را به خاطر بیاورند. اونا میگن، شاید کارمندای حسابداری اون چک ها رو جعل کردن. اونا میگن، شاید کارمندای حسابداری اون چک ها رو جعل کردن. اونها اگر احساس کنند که به اشتباه در طول تمام مصاحبه متهم شده اند، خشمگین میشوند، نه فقط در یک لحظه؛ اونها اگر احساس کنند که به اشتباه در طول تمام مصاحبه متهم شده اند، خشمگین میشوند، نه فقط در یک لحظه؛ اونها کل طول دوره مصاحبه خشمگین میشوند. و اگر از یک فرد صادق بپرسید که با یک فردی که چک جعل کرده چه باید کرد، و اگر از یک فرد صادق بپرسید که با یک فردی که چک جعل کرده چه باید کرد، خیلی بیشتر احتمال دارد فرد صادق توصیه به تنبیه شدید به جای تنبیه ملایم کند. خیلی بیشتر احتمال دارد فرد صادق توصیه به تنبیه شدید به جای تنبیه ملایم کند.
Now let's say you're having that exact same conversation with someone deceptive. That person may be withdrawn, look down, lower their voice, pause, be kind of herky-jerky. Ask a deceptive person to tell their story, they're going to pepper it with way too much detail in all kinds of irrelevant places. And then they're going to tell their story in strict chronological order. And what a trained interrogator does is they come in and in very subtle ways over the course of several hours, they will ask that person to tell that story backwards, and then they'll watch them squirm, and track which questions produce the highest volume of deceptive tells.
اجازه دهید بگوئیم شما گفتگوی مشابهی با فردی فریبکار دارید. اجازه دهید بگوئیم شما گفتگوی مشابهی با فردی فریبکار دارید. این فرد ممکنه به گفتگو علاقه نشون نده، نگاهش را بدزده، صداش را پائین بیاره، مکث کنه، وبه نوعی متشنج بشه. این فرد ممکنه به گفتگو علاقه نشون نده، نگاهش را بدزده، صداش را پائین بیاره، مکث کنه، وبه نوعی متشنج بشه. این فرد ممکنه به گفتگو علاقه نشون نده، نگاهش را بدزده، صداش را پائین بیاره، مکث کنه، وبه نوعی متشنج بشه. از فرد فریبکار بخواه که داستان را تعریف کنه، اونا نمکش را زیاد میکنند و به شیوه ای که وارد جزئیات زیادی درانواع مکانهای بی ربط میشوند. اونا نمکش را زیاد میکنند و به شیوه ای که وارد جزئیات زیادی درانواع مکانهای بی ربط میشوند. و سپس اونها داستانشان را با ترتیب زمانی سختگیرانه بیان میکنند. و کاری که بازجوی آموزش دیده میکنه این است که اونها با میان ودر طول چندین ساعت با روش بسیار ظریفی ، و کاری که بازجوی آموزش دیده میکنه این است که اونها با میان ودر طول چندین ساعت با روش بسیار ظریفی ، و کاری که بازجوی آموزش دیده میکنه این است که اونها با میان ودر طول چندین ساعت با روش بسیار ظریفی ، آنها از فرد میخواهند که داستان را از آخر دوباره تعریف کنند، و سپس به پیچ وتاب خوردن و ناراحتی اونها نگاه میکنند، و پرسش هایی که بالاترین حجم از فریبنده تولید میکنند را دنبال میکنند.
Why do they do that? Well, we all do the same thing. We rehearse our words, but we rarely rehearse our gestures. We say "yes," we shake our heads "no." We tell very convincing stories, we slightly shrug our shoulders. We commit terrible crimes, and we smile at the delight in getting away with it. Now, that smile is known in the trade as "duping delight."
چرا که آنها این را انجام میدهند؟ خوب ما همه همین کار را میکنیم. ما کلماتمان را تمرین و مرور ذهنی میکنیم ، اما ما به ندرت حرکاتمان را تمرین و مرور ذهنی میکنیم. ما کلماتمان را تمرین و مرور ذهنی میکنیم ، اما ما به ندرت حرکاتمان را تمرین و مرور ذهنی میکنیم. ما میگويبم "بله" و سرمان را "نه" تکان میدهیم. ما داستان بسیار متقاعد کننده ای را میگوئیم ،و کمی شانه هایمان را بالا میاندازیم. ما جنایات هولناکی مرتکب میشویم، لبخند میزنیم توام با لذتی از آن دور میشویم. ما جنایات هولناکی مرتکب میشویم، لبخند میزنیم توام با لذتی از آن دور میشویم. این لبخند به عنوان "لذت فریب" در تجارت شناخته شده است.
And we're going to see that in several videos moving forward, but we're going to start -- for those of you who don't know him, this is presidential candidate John Edwards who shocked America by fathering a child out of wedlock. We're going to see him talk about getting a paternity test. See now if you can spot him saying, "yes" while shaking his head "no," slightly shrugging his shoulders.
قصد داریم چند فیلم ببینیم واما ما با این شروع میکنیم-- برای بعضی از شما که او را نمیشناسید، قصد داریم چند فیلم ببینیم واما ما با این شروع میکنیم-- برای بعضی از شما که او را نمیشناسید، این کاندیدای ریاست جمهوری جان ادوارد است کسی که دارای یک فرزند نامشروع بود و آمریکا را شوک زده کرد. این کاندیدای ریاست جمهوری جان ادوارد است کسی که دارای یک فرزند نامشروع بود و آمریکا را شوک زده کرد. ما او را خواهیم دید که درباره آزمایش تشخیص پدر بودن صحبت میکند میکند. او را ببینید و اگر میتونید او تشخیص دهید که میگوید "بله" درحالی که سرش "نه" را تکان میدهد او را ببینید و اگر میتونید او تشخیص دهید که میگوید "بله" درحالی که سرش "نه" را تکان میدهد و شانه هایش را کمی بالا میاندازد.
(Video) John Edwards: I'd be happy to participate in one. I know that it's not possible that this child could be mine, because of the timing of events. So I know it's not possible. Happy to take a paternity test, and would love to see it happen.
(ویدئو) جان ادواردز: خوشحال می شوم که دراین موضوع شرکت کنم. من میدانم که این ممکن نیست که فرزند من باشد، به خاطر زمان حادثه. من میدانم که این ممکن نیست که فرزند من باشد، به خاطر زمان حادثه. خُب من میدانم این ممکن نیست. خوشحال خواهم شد که آزمایش پدر بودن را بدهم.
Interviewer: Are you going to do that soon? Is there somebody --
و عاشق دیدن این واقعه هستم. آیا قصد دارید این آزمایش را به زودی انجام دهی؟ آیا انجا کسی هست--
JE: Well, I'm only one side. I'm only one side of the test. But I'm happy to participate in one.
ج.ا: من فقط یک طرف قضیه هستم. من تنها طرف آزمایش نیستم. اما من خوشحال میشوم که در این موضوع شرکت کنم.
PM: Okay, those head shakes are much easier to spot once you know to look for them. There are going to be times when someone makes one expression while masking another that just kind of leaks through in a flash. Murderers are known to leak sadness. Your new joint venture partner might shake your hand, celebrate, go out to dinner with you and then leak an expression of anger. And we're not all going to become facial expression experts overnight here, but there's one I can teach you that's very dangerous and it's easy to learn, and that's the expression of contempt. Now with anger, you've got two people on an even playing field. It's still somewhat of a healthy relationship. But when anger turns to contempt, you've been dismissed. It's associated with moral superiority. And for that reason, it's very, very hard to recover from. Here's what it looks like. It's marked by one lip corner pulled up and in. It's the only asymmetrical expression. And in the presence of contempt, whether or not deception follows -- and it doesn't always follow -- look the other way, go the other direction, reconsider the deal, say, "No thank you. I'm not coming up for just one more nightcap. Thank you."
پ.ام: بسیار خوب، این سر تکان دادنها خیلی آسان تر تشخیص داده میشوند تا هنگامی که شما می دانید که به دنبال آنها هستید. زمانی فرا میرسد که وقتس که یک نفر موضوعی را بیان میکند زمانی فرا میرسد که وقتس که یک نفر موضوعی را بیان میکند در حالی که نقاب دیگری دارد به نوعی این در یک لحظه فاش می شود. قاتلان مشهورند که غم و اندوه از خودشان بروز میدهند. شریک جدید سرمایگذاری شما ممکن با شما دست بده، جشن بگیره، و برای شام با شما بیرون بره و سپس خشم او بُروز کند. جشن بگیره، و برای شام با شما بیرون بره و سپس خشم او بُروز کند. همه ما قصد نداریم که یک شبه اینجا کارشناسان خٍبره بیان صورت شویم، اما یک چیزی هست که من میتوانم به شما یاد دهم که خیلی خطرناکه، و یادگرفتنش آسونه، و این بیان اهانت و تحقیر است. با خشم ، شما دو نفر در میدان بازی میبینید. هنوز روابطشان به شکلی مناسب و سالم است. اما هنگامی که خشم به تحقیر مبدل میشود، شما مرخص میشوید. اما هنگامی که خشم به تحقیر مبدل میشود، شما مرخص میشوید. این با برتری اخلاقی همراه است. و به همین دلیل، بهبودی شکل بسیار بسیار مشکله. شبیه اینه. با یک کج دهنی او تابلو شده. با یک کج دهنی او تابلو شده. و این بیان تنها نامناسبه. و در حضور تحقیر، فریب دنبال کنه یا نکنه-- و در حضور تحقیر، فریب دنبال کنه یا نکنه-- این همیشه دنبال نمیشه-- به شیوه دیگری نگاه کند، بر مسیر دیگری برود ، به موضوع تجدید نظر کند، به شیوه دیگری نگاه کند، بر مسیر دیگری برود ، به موضوع تجدید نظر کند، و بگوید، "نه متشکرم. من برای گرفتن یک چشم بند دیگه اینجا نیومدم".
Science has surfaced many, many more indicators. We know, for example, we know liars will shift their blink rate, point their feet towards an exit. They will take barrier objects and put them between themselves and the person that is interviewing them. They'll alter their vocal tone, often making their vocal tone much lower.
علم خیلی خیلی از شاخص ها را ظاهر نموده. علم خیلی خیلی از شاخص ها را ظاهر نموده. برای مثال ما میدانیم، که دروغگوها تعداد پلک زدنشان افزایش مییابد، پا هایشان را به جهت خروج نشانه گیری میکنند. که دروغگوها تعداد پلک زدنشان افزایش مییابد، پا هایشان را به جهت خروج نشانه گیری میکنند. آونها موانعی را به شکل اشیاء برمیدارند و بین خودشان و شخصی که با آنها مصاحبه میکند قرار میدهند. آونها موانعی را به شکل اشیاء برمیدارند و بین خودشان و شخصی که با آنها مصاحبه میکند قرار میدهند. آنها لحن ضدای خود، تغییر دهد و اغلب لحن صدای خود را بسیار پایین می آورند. آنها لحن ضدای خود، تغییر دهد و اغلب لحن صدای خود را بسیار پایین می آورند.
Now here's the deal. These behaviors are just behaviors. They're not proof of deception. They're red flags. We're human beings. We make deceptive flailing gestures all over the place all day long. They don't mean anything in and of themselves. But when you see clusters of them, that's your signal. Look, listen, probe, ask some hard questions, get out of that very comfortable mode of knowing, walk into curiosity mode, ask more questions, have a little dignity, treat the person you're talking to with rapport. Don't try to be like those folks on "Law & Order" and those other TV shows that pummel their subjects into submission. Don't be too aggressive, it doesn't work.
قرارداد در اینجاست. این رفتارها فقط رفتارها هستند. قرارداد در اینجاست. این رفتارها فقط رفتارها هستند. اینها تائید فریبکاری نیستند. اینها پرچمهای قرمزند. اینها تائید فریبکاری نیستند. اینها پرچمهای قرمزند. ما انسان هستیم. ما در همه جا و در تمام طول روز ژست های فریبنده میگیریم. اونها به خودی خود هیچ معنایی ندارند. اما هنگامی که چندتا از آن ها را میبینید، این سیگنال توست. نگاه کنید، بشنوید، معاینه کنید، سوالات مشکل کنید، از حالت دانستن بسیار راحت خارج شوید، نگاه کنید، بشنوید، معاینه کنید، سوالات مشکل کنید، از حالت دانستن بسیار راحت خارج شوید، به حالت کنجکاوی بروید، سوال بیشتری بپرسید، کمی کرامت داشته باشید، با فرد با تفاهم صحبت کنید. به حالت کنجکاوی بروید، سوال بیشتری بپرسید، کمی کرامت داشته باشید، با فرد با تفاهم صحبت کنید. سعی نکنید مانند افراد در "قانون و نظم" ( سریال تلوزیونی) باشید و اونهایی را که درشو تلوزیونی نشان میدن که با له کردن افراد خود را به تسلیم مییکنند. پرخاشگر نباشید، این جواب نمیده.
Now, we've talked a little bit about how to talk to someone who's lying and how to spot a lie. And as I promised, we're now going to look at what the truth looks like. But I'm going to show you two videos, two mothers -- one is lying, one is telling the truth. And these were surfaced by researcher David Matsumoto in California. And I think they're an excellent example of what the truth looks like.
ما کمی درباره چگونگی گفتگو با فردی که دروغ میگوید و چگونگی تشخیص دروغ ، صحبت کردیم. ما کمی درباره چگونگی گفتگو با فردی که دروغ میگوید و چگونگی تشخیص دروغ ، صحبت کردیم. ما کمی درباره چگونگی گفتگو با فردی که دروغ میگوید و چگونگی تشخیص دروغ ، صحبت کردیم. همانطور که وعده داده بودم ، الان ما قصد داریم ببینیم حقیقت چگونه است. اما قصد دارم دو تا ویدئو نشان تان بدهم، دو تا مادر- یکی دروغ میگوید ، و دیگری حقیقت را میگوید. اما قصد دارم دو تا ویدئو نشان تان بدهم، دو تا مادر- یکی دروغ میگوید ، و دیگری حقیقت را میگوید. موضوع آنها توسط محقق، دیوید ماتساموت در کالیفرنیا آشکار شدند. موضوع آنها توسط محقق، دیوید ماتساموت در کالیفرنیا آشکار شدند. فکر میکنم که آنها مثال عالی هستند که نشان میدهد حقیقت چگونه است.
This mother, Diane Downs, shot her kids at close range, drove them to the hospital while they bled all over the car, claimed a scraggy-haired stranger did it. And you'll see when you see the video, she can't even pretend to be an agonizing mother. What you want to look for here is an incredible discrepancy between horrific events that she describes and her very, very cool demeanor. And if you look closely, you'll see duping delight throughout this video.
فکر میکنم که آنها مثال عالی هستند که نشان میدهد حقیقت چگونه است. این مادر، دایان دانز، به فرزندش از فاصله نزدیک شلیک کرد است، و به بیمارستان او را منتقل کرده ، این مادر، دایان دانز، به فرزندش از فاصله نزدیک شلیک کرد است، و به بیمارستان او را منتقل کرده ، این مادر، دایان دانز، به فرزندش از فاصله نزدیک شلیک کرد است، و به بیمارستان او را منتقل کرده ، در حالی خون در همه خودرو را پوشانده بوده، ادعا نموده یک غریبه با موهای زبر و خشن این کار را کرده. در حالی خون در همه خودرو را پوشانده بوده، ادعا نموده یک غریبه با موهای زبر و خشن این کار را کرده. هنگامی که ویدئو را تماشا می کنید خواهید دید که او حتی نمیتونه وانمود کنه که مادر رنج دیده ای است. هنگامی که ویدئو را تماشا می کنید خواهید دید که او حتی نمیتونه وانمود کنه که مادر رنج دیده ای است. آنچه که شما به دنبالش هستید تفاوت باورنکردنی بین وقایعی که او توصیف میکند و رفتار بسیار بسیار سرد اوست. تفاوت باورنکردنی بین وقایعی که او توصیف میکند و رفتار بسیار بسیار سرد اوست. تفاوت باورنکردنی بین وقایعی که او توصیف میکند و رفتار بسیار بسیار سرد اوست. و اگر از نزدیکتر نگاه کنید، نیرنگی توام با لذت در سراسر این ویدئو را میبینید.
(Video) Diane Downs: At night when I close my eyes, I can see Christie reaching her hand out to me while I'm driving, and the blood just kept coming out of her mouth. And that -- maybe it'll fade too with time -- but I don't think so. That bothers me the most.
(ویدئو) دیان داونز: در شب هنگامی که چشمهایم را بستم، من میتونستم ببینم که دستهای کریستی به طرف من دراز شده را ببینم که در حالی که من رانندگی میکردم. و خون ریزی از دهان او ادامه داشت. و این -- شاید با گدشت زمان این کم رنگتر بشود-- اما فکر نمیکنم اینطور بود. و این -- شاید با گدشت زمان این کم رنگتر بشود-- اما فکر نمیکنم اینطور بود. این مرا بیشتر از همه اذیت می کنه.
PM: Now I'm going to show you a video
پ.ام: حالا قصد دارم که ویدئویی از یک مادر که عزادار واقعی، ارین راننون
of an actual grieving mother, Erin Runnion, confronting her daughter's murderer and torturer in court. Here you're going to see no false emotion, just the authentic expression of a mother's agony.
پ.ام: حالا قصد دارم که ویدئویی از یک مادر که عزادار واقعی، ارین راننون در مقابل قاتل و شکنجه گر دخترش در دادگاه را به شما نشان دهم. در اینجا شما هیچ احساسی کاذب را نمیبینید ، تنها بیان معتبری از عذاب یک مادر است. در اینجا شما هیچ احساسی کاذب را نمیبینید ، تنها بیان معتبری از عذاب یک مادر است.
(Video) Erin Runnion: I wrote this statement on the third anniversary of the night you took my baby, and you hurt her, and you crushed her, you terrified her until her heart stopped. And she fought, and I know she fought you. But I know she looked at you with those amazing brown eyes, and you still wanted to kill her. And I don't understand it, and I never will.
(ویدئو) ارین راننون: من این را برای سومین سالگرد آن شبی که تو کودک مرا بردی و او را آزار دادی و او را خُرد کردی نوشتم، آن شبی که تو کودک مرا بردی و او را آزار دادی و او را خُرد کردی نوشتم، آن شبی که تو کودک مرا بردی و او را آزار دادی و او را خُرد کردی نوشتم، تو در او وحشت ایجاد کردی تا زمانی که قلب او ایستاد. او جنگید و من میدانم او با تو جنگید. اما او با این چشمان قهوه ای باورنکردنی به تو نگاه کرد، و هنوز تو خواستی که او را بکشی. اما او با این چشمان قهوه ای باورنکردنی به تو نگاه کرد، و هنوز تو خواستی که او را بکشی. اما او با این چشمان قهوه ای باورنکردنی به تو نگاه کرد، و هنوز تو خواستی که او را بکشی. من اینرا نمیفهمم و هرگز هم نخواهم فهمید. من اینرا نمیفهمم و هرگز هم نخواهم فهمید.
PM: Okay, there's no doubting the veracity of those emotions.
بسیار خوب، هیچ شکی در صحت آن احساسات نیست.
Now the technology around what the truth looks like is progressing on, the science of it. We know, for example, that we now have specialized eye trackers and infrared brain scans, MRI's that can decode the signals that our bodies send out when we're trying to be deceptive. And these technologies are going to be marketed to all of us as panaceas for deceit, and they will prove incredibly useful some day. But you've got to ask yourself in the meantime: Who do you want on your side of the meeting, someone who's trained in getting to the truth or some guy who's going to drag a 400-pound electroencephalogram through the door?
تکنولوژی موجود در حال پییشرفت برای آنچه که از لحاظ علمی حقیقت به نظر می رسد، است. تکنولوژی موجود در حال پییشرفت برای آنچه که از لحاظ علمی حقیقت به نظر می رسد، است. برای مثال ، ما میدانیم که امروزه ما متخصصین دنبال کردن چشم و اسکنهای مادون قرمز مغز را داریم، برای مثال ، ما میدانیم که امروزه ما متخصصین دنبال کردن چشم و اسکنهای مادون قرمز مغز را داریم، که این اسکن مغزی میتواند سیگنال هایی که بدن ما هنگامی که تلاش می کنیم فریبکار باشیم را رمز گشائی می کند. که این اسکن مغزی میتواند سیگنال هایی که بدن ما هنگامی که تلاش می کنیم فریبکار باشیم را رمز گشائی می کند. و این فن آوری به عنوان نوش دارو فریب برای همه ، به بازار عرضه خواهد شد، و این فن آوری به عنوان نوش دارو فریب برای همه ، به بازار عرضه خواهد شد، و روزی آنها ثابت خواهند کرد که بسیار مفید خواهند بود. اما در این میان شما باید از خود بپرسید: میخواهید چه کسی طرف شما در جلسه باشد، کسی که آموزش دیده تا حقیقت را بیابد یا کسانی که ۴۰۰ پوند الکتروسفالوگرام را از در بیرون بکشند؟ کسی که آموزش دیده تا حقیقت را بیابد یا کسانی که ۴۰۰ پوند الکتروسفالوگرام را از در بیرون بکشند؟ کسی که آموزش دیده تا حقیقت را بیابد یا کسانی که ۴۰۰ پوند الکتروسفالوگرام را از در بیرون بکشند؟
Liespotters rely on human tools. They know, as someone once said, "Character's who you are in the dark." And what's kind of interesting is that today, we have so little darkness. Our world is lit up 24 hours a day. It's transparent with blogs and social networks broadcasting the buzz of a whole new generation of people that have made a choice to live their lives in public. It's a much more noisy world. So one challenge we have is to remember, oversharing, that's not honesty. Our manic tweeting and texting can blind us to the fact that the subtleties of human decency -- character integrity -- that's still what matters, that's always what's going to matter. So in this much noisier world, it might make sense for us to be just a little bit more explicit about our moral code.
"تشخیص دهندگان دروغ" به ابزار انسانها تکیه میکنند. آنها میدانند، همانطور که یک نفر یکبار گفت، "کسی که در خفا و تاریکی هست، سیرت شماست." آنها میدانند، همانطور که یک نفر یکبار گفت، "کسی که در خفا و تاریکی هست، سیرت شماست." و چیز جالب توجه این است که امروزه ما تاریکی کمی داریم. و چیز جالب توجه این است که امروزه ما تاریکی کمی داریم. دنیای ما در طول 24 ساعت شبانه روز روشن است. دنیای ما، با این وبلاگ ها و شبکه های اجتماعی دنیای ما، با این وبلاگ ها و شبکه های اجتماعی که در حال انتشار همهمه یک نسل جدید، که زندگی خود را در ملاء عام قرار داده هستند، روشن و شفاف است. که در حال انتشار همهمه یک نسل جدید، که زندگی خود را در ملاء عام قرار داده هستند، روشن و شفاف است. این دنیای پر سر وصدا تریست. همین دلیل یکی از چالش هایی که ما داریم این است که به یاد داشته باشیم، همین دلیل یکی از چالش هایی که ما داریم این است که به یاد داشته باشیم، که مطرح کردن و به اشتراک گذاشتن زیادی مسائل، صداقت نیست. صدای تویتینگ و پیام کوتاه ما می تواند ما را بر حقیقت پیچیدگی های خاص از نجابت انسانی ، کور کند-- یکپارچگی شخصیت -- صدای تویتینگ و پیام کوتاه ما می تواند ما را بر حقیقت پیچیدگی های خاص از نجابت انسانی ، کور کند-- یکپارچگی شخصیت -- صدای تویتینگ و پیام کوتاه ما می تواند ما را بر حقیقت پیچیدگی های خاص از نجابت انسانی ، کور کند-- یکپارچگی شخصیت -- که هنوز هم مهمه ، که همواره مهم خواهد بود. خب، در این دنیای پر سر و صدا، ممکن است که این برای قابل لمس باشد که در مورد کد اخلاقیمان تنها کمی صریح تر و روشن تر باشیم. ممکن است که این برای قابل لمس باشد که در مورد کد اخلاقیمان تنها کمی صریح تر و روشن تر باشیم.
When you combine the science of recognizing deception
ممکن است که این برای قابل لمس باشد که در مورد کد اخلاقیمان تنها کمی صریح تر و روشن تر باشیم.
with the art of looking, listening, you exempt yourself from collaborating in a lie. You start up that path of being just a little bit more explicit, because you signal to everyone around you, you say, "Hey, my world, our world, it's going to be an honest one. My world is going to be one where truth is strengthened and falsehood is recognized and marginalized." And when you do that, the ground around you starts to shift just a little bit.
هنگامی که شما علم شناخت فریبکاری را با هنر دیدن، شنیدن با هم ترکیب میکنید، هنگامی که شما علم شناخت فریبکاری را با هنر دیدن، شنیدن با هم ترکیب میکنید، شما خود را از همکاری با دروغ معاف میکنید. شما شروع به ایجاد راهی برای کمی صریح و روشنتر شدن میکنید، شما شروع به ایجاد راهی برای کمی صریح و روشنتر شدن میکنید، زیرا شما به افراد پیرامونتان سیگنال میدهید ، شما می گوئید، "هی، دنیای من، دنیای ما، به سوی صداقت میرود. زیرا شما به افراد پیرامونتان سیگنال میدهید ، شما می گوئید، "هی، دنیای من، دنیای ما، به سوی صداقت میرود. زیرا شما به افراد پیرامونتان سیگنال میدهید ، شما می گوئید، "هی، دنیای من، دنیای ما، به سوی صداقت میرود. دنیای من جایی خواهد بود که حقیقت و درستی تقویت و تشدید خواهد شد و دروغگوئی و نادرستی تشخیص و به حاشیه رانده خواهد شد " و وقتی که این کار را انجام بدهی، و محیط پیرامون تو کمی تغییر خواهند کرد.
And that's the truth. Thank you.
و این حقیقت است. سپاسگزارم.
(Applause)
( تشویق تماشاگران)