Space, the final frontier.
فضا، مرز نهایی.
I first heard these words when I was just six years old, and I was completely inspired. I wanted to explore strange new worlds. I wanted to seek out new life. I wanted to see everything that the universe had to offer. And those dreams, those words, they took me on a journey, a journey of discovery, through school, through university, to do a PhD and finally to become a professional astronomer. Now, I learned two amazing things, one slightly unfortunate, when I was doing my PhD. I learned that the reality was I wouldn't be piloting a starship anytime soon. But I also learned that the universe is strange, wonderful and vast, actually too vast to be explored by spaceship. And so I turned my attention to astronomy, to using telescopes.
اولین بار وقتی فقط شش سالم بود این کلمات را شنیدم. و کاملا تحت تاثیر قرار گرفتم. می خواستم که جهان های جدید و عجیب را کاوش کنم. میخواستم دنبال زندگی جدید بگردم میخواستم همه چیزهایی که جهان برای عرضه دارد، را ببینم. و آن رویاها، ان کلمات، من را به یک سفر بردند. یک سفر اکتشافی، از طریق مدرسه، از طریق دانشگاه، که دکتری بگیرم و در نهایت یک اختر شناس حرفه ای شوم. حالا، من دو مورد شگفت انگیز را یاد گرفتم، یک مورد کمی مایه تاسف است، وقتی که برای مقطع دکتری تحصیل می کردم. یاد گرفتم که واقعیت این است که به همین زودی قرار نیست یک سفینه را هدایت کنم. اما این را هم آموختم که جهان عجیب، شگفت آور و وسیع است. در واقع بسیار وسیع تر از آنکه با یک سفینه جستجو بشود. و بنابرین توجهم را با استفاده از تلسکوپ ها به سمت اختر شناسی برگرداندم.
Now, I show you before you an image of the night sky. You might see it anywhere in the world. And all of these stars are part of our local galaxy, the Milky Way. Now, if you were to go to a darker part of the sky, a nice dark site, perhaps in the desert, you might see the center of our Milky Way galaxy spread out before you, hundreds of billions of stars. And it's a very beautiful image. It's colorful. And again, this is just a local corner of our universe. You can see there's a sort of strange dark dust across it. Now, that is local dust that's obscuring the light of the stars. But we can do a pretty good job. Just with our own eyes, we can explore our little corner of the universe. It's possible to do better. You can use wonderful telescopes like the Hubble Space Telescope. Now, astronomers have put together this image. It's called the Hubble Deep Field, and they've spent hundreds of hours observing just a tiny patch of the sky no larger than your thumbnail held at arm's length. And in this image you can see thousands of galaxies, and we know that there must be hundreds of millions, billions of galaxies in the entire universe, some like our own and some very different. So you think, OK, well, I can continue this journey. This is easy. I can just use a very powerful telescope and just look at the sky, no problem. It's actually really missing out if we just do that. Now, that's because everything I've talked about so far is just using the visible spectrum, just the thing that your eyes can see, and that's a tiny slice, a tiny, tiny slice of what the universe has to offer us. Now, there's also two very important problems with using visible light. Not only are we missing out on all the other processes that are emitting other kinds of light, but there's two issues.
اکنون، یک تصویر از آسمان شب را به شما نشان میدهم. ممکن است این را در هرجایی از دنیا ببینید. همه این ستاره ها بخشی از کهکشان ما، راه شیری هستند. حال، اگر شما قرار بود به بخشی تاریکتر از آسمان بروید، یک محل تاریک و مطلوب، شاید در یک صحرا، ممکن است که مرکز کهکشان راه شیری را ببینید که در مقابل شما گسترده شده اند، صدها میلیارد ستاره. و این یک تصویر بسیار زیبا است. رنگارنگ است. و همچنان، این فقط یک گوشه محلی از جهان ما است. می توانید یک جور غبار تیره در اطراف آن ببینید. اکنون، آن غبار محلی است. دارد جلوی نور ستارگان را می گیرد. اما میتوانیم یک کارخوب انجام دهیم. تنها با چشمان خودمان، ما می توانیم گوشه جهان کوچک خود را جستجو کنیم. ممکن است که بهتر انجام دهیم، شما می توانید از تلسکوپ های شگفت آور مانند تلسکوپ فضایی هابل استفاده کنید. حال، اختر شناسان این تصویر را جمع آوری کرده اند. اسمش زمینه ژرف هابل است. و آنها صدها ساعت را فقط صرف مشاهده قسمت کوچکی از آسمان کرده اند. قسمتی که از ناخن شست در طول دست بزرگتر نیست. و در این تصویر شما میتوانید هزارها کهکشان راببینید و این را می دانیم که میلیونها و میلیاردها کهکشان باید وجود داشته باشد در سرتاسر جهان، که برخی شبیه کهکشان ما هستند و برخی خیلی متفاوت. پس شما فکر میکنید، خوب، من میتوانم این سفر را ادامه دهم. راحت است. فقط میتوانم یک تلسکوپ بسیارتوانمند به کار ببرم. و تنها به آسمان نگاه کنم، مشکلی نیست. این در واقع از قلم انداختن است اگر ما فقط این کار را انجام بدهیم. حال، دلیل همه آنچه تاکنون درباره اش صحبت کرده ام، همین است فقط استفاده از طیف مرئی است، تنها آن چیزی است که چشمان شما می توانند ببینند، و این یک تکه کوچک است، یک تکه کوچک، بسیار کوچک از آنچه که جهان برای عرضه به ما دارد. حالا، دو مشکل مهم در به کارگیری نور مرئی وجود دارد. نه تنها ما بقیه پروسه های دیگر را از دست می دهیم که آنها در انواع نورهای دیگر گسیل می شوند، بلکه، دو مشکل دیگر هم هست
Now, the first is that dust that I mentioned earlier. The dust stops the visible light from getting to us. So as we look deeper into the universe, we see less light. The dust stops it getting to us. But there's a really strange problem with using visible light in order to try and explore the universe.
اولین آنها غبارهای است که قبل تر به آنها اشاره کردم. غبارها جلوی رسیدن نور مرئی به ما را می گیرد. بنابران وقتی عمیق به دنیا نگاه کنیم، ما نور کمی می بینیم غبار رسیدن آن به مارامتوقف میکند اما یک مشکل عجیب در استفاده از نور مرئی هست برای امتحان و اکتشاف جهان.
Now take a break for a minute. Say you're standing on a corner, a busy street corner. There's cars going by. An ambulance approaches. It has a high-pitched siren.
حالا یک دقیقه زنگ تفریح داشته باشید. فرض کنیم شما در یک گوشه از خیابانی شلوغ ایستاده اید. ماشین ها در حال رفت و آمد یک آمبولانس نزدیک می شود. آن یک آژیر بلند حسابی دارد.
(Imitates a siren passing by)
(تقلید کردن از عبور یک آزیر)
The siren appeared to change in pitch as it moved towards and away from you. The ambulance driver did not change the siren just to mess with you. That was a product of your perception. The sound waves, as the ambulance approached, were compressed, and they changed higher in pitch. As the ambulance receded, the sound waves were stretched, and they sounded lower in pitch. The same thing happens with light. Objects moving towards us, their light waves are compressed and they appear bluer. Objects moving away from us, their light waves are stretched, and they appear redder. So we call these effects blueshift and redshift.
صدای آژیر در استقرار عوض می شود همانطور که به سمت شما می آید یا دور می شود راننده آمبولانس چیزی را عوض نمیکند آژیر فقط شما را بهم می زند. این محصولی از ادراک شما بود. موج های صوتی، همان طور که آمبولانس نزدیک می شود بهم فشرده می شوند، و در استقرار بلند می شود. هنگامی که آمبولانس می رسد، موج های صدا کشیده می شودند و صدا در استقرار کمتر می شود. همین اتفاق برای نوی می افتد. اشیاعی که به سمت ما در جرکت هستند، امواج نوریشان بهم فشرده می شود و آبی دیده می شوند و اشیایی که از ما در حال دور شدند امواج نوریشان کشیده می شود، و قرمزتر مشاهده می شوند بنابراین این اثر را جابجایی آبی و جابه جایی قرمز می نامیم.
Now, our universe is expanding, so everything is moving away from everything else, and that means everything appears to be red. And oddly enough, as you look more deeply into the universe, more distant objects are moving away further and faster, so they appear more red. So if I come back to the Hubble Deep Field and we were to continue to peer deeply into the universe just using the Hubble, as we get to a certain distance away, everything becomes red, and that presents something of a problem. Eventually, we get so far away everything is shifted into the infrared and we can't see anything at all.
حالا، دنیای ما در حال انبساط است، بنابراین همه چیز در حال دورشدن از همدیگر است و این بدین معناست که همه چیز قرمز به ظاهر می شود. و به اندازه کافی عجیب است، هنگامی که به جهان خیلی عمیق تر نگاه می کنید خیلی از اشیاء دور سریعتر و بیشتر در حال دور شدن هستند بنابراین بیشتر قرمز ظاهر می شوند بنابراین اگر من به میدان ژرف هابل برگردم و ما به نگرستن دقیق و ژرف به دنیا ادامه دهیم فقط با استفاده از هابل، هنگامی که به یک فاصله مشخص رسیدیم، همه چیز قرمز می شود، و آن چیزی از مشکل را ارائه می دهد. در نهایت، ما در حال دور شدن از هم هستیم همه چیز به سمت مادون قرمز انتقال داده می شود و ما اصلا هیچ چیز را نمی توانیم بینیم.
So there must be a way around this. Otherwise, I'm limited in my journey. I wanted to explore the whole universe, not just whatever I can see, you know, before the redshift kicks in. There is a technique. It's called radio astronomy. Astronomers have been using this for decades. It's a fantastic technique. I show you the Parkes Radio Telescope, affectionately known as "The Dish." You may have seen the movie. And radio is really brilliant. It allows us to peer much more deeply. It doesn't get stopped by dust, so you can see everything in the universe, and redshift is less of a problem because we can build receivers that receive across a large band.
بنابراین باید از اطراف این دور باشند، درغیر این صورت، من در سفرم محدود میشوم. من می خواستم همه دنیا را کاوش کنم، نه فقظ جایی که میتوانم ببینم، می دانید، قبل از اینکه جابه جایی قرمز آن را پس بزند این یک فن است. به آن اخترشناسی رادیویی می گویند. اختر شناسان از آن برای دهه ها استفاده می کردند. یک فن فوق العاده است. من به شما تلسکوپ رادیوی پارکس، که به عنوان دیش شناخته شده است. شما ممکن است که فیلمش را دیده باشید. و اموج رادیویی خیلی تابان هستند. آن به ما اجازه می دهد که با دقت بیشتری نظاره کنیم و با غبار متوقف نمی شوند، بنابراین همه چیز را در دنیا می توانید ببینید. و جابه جایی قرمز مشکل کوچکی است چون ما گیرنده های می سازیم که باندهای بزرگی را دریافت می کند.
So what does Parkes see when we turn it to the center of the Milky Way? We should see something fantastic, right? Well, we do see something interesting. All that dust has gone. As I mentioned, radio goes straight through dust, so not a problem. But the view is very different. We can see that the center of the Milky Way is aglow, and this isn't starlight. This is a light called synchrotron radiation, and it's formed from electrons spiraling around cosmic magnetic fields. So the plane is aglow with this light. And we can also see strange tufts coming off of it, and objects which don't appear to line up with anything that we can see with our own eyes. But it's hard to really interpret this image, because as you can see, it's very low resolution. Radio waves have a wavelength that's long, and that makes their resolution poorer. This image is also black and white, so we don't really know what is the color of everything in here.
چه چیزی پارکز می بیند وقتی آن را در مرکز راه شیری قرار می دهیم باید چیز خارق العاده ای ببینیم درسته؟ خوب، ما چیز جذابی می بینیم. همه آن غبارها رفته اند. همان طور که اشاره کردم، موج رادیو از بین غبار عبور می کند، پس مشکلی نیست. اما جشم انداز آن خیلی متفاوت است. ما می توانیم مرکز راه شیری را مشتعل ببینم، و این نور ستارگان نیست. این نوری است که به آن تابش سینکروترونی می گوییم، که از الکترون ها حاصل می شود، که حرکت مارپیچی حول میدانهای مغناطیسی کیهانی دارند پس صفحه با این نور مشتعل می شود. و ما همچنین ریشه هایی عجیبی می بینیم که ازش خارج می شود، و اشیایی که در خط نوری ظاهر نمی شوند با هرچیزی که ما با چشم هایمان نمیتوانیم ببینیم. اما خیلی مشکل است که این تصویر را تفسیر کرد، چون همان طور که میبینید وضوح کمی دارد. مواج رادیویی طول موج بلندی دارند، و همین منجر می شود وضوح ضعیف تری داشته باشند همچنین این تصویر سفید و سیاه است، بنابراین واقعا نمیدانیم هر چیزی اینجا چه رنگی است.
Well, fast-forward to today. We can build telescopes which can get over these problems. Now, I'm showing you here an image of the Murchison Radio Observatory, a fantastic place to build radio telescopes. It's flat, it's dry, and most importantly, it's radio quiet: no mobile phones, no Wi-Fi, nothing, just very, very radio quiet, so a perfect place to build a radio telescope. Now, the telescope that I've been working on for a few years is called the Murchison Widefield Array, and I'm going to show you a little time lapse of it being built. This is a group of undergraduate and postgraduate students located in Perth. We call them the Student Army, and they volunteered their time to build a radio telescope. There's no course credit for this. And they're putting together these radio dipoles. They just receive at low frequencies, a bit like your FM radio or your TV. And here we are deploying them across the desert. The final telescope covers 10 square kilometers of the Western Australian desert. And the interesting thing is, there's no moving parts. We just deploy these little antennas essentially on chicken mesh. It's fairly cheap. Cables take the signals from the antennas and bring them to central processing units. And it's the size of this telescope, the fact that we've built it over the entire desert that gives us a better resolution than Parkes.
سریع به امروز پیش می آییم. ما میتوانیم تلسکوپ هایی بسازیم که می توانند بر این مشکلات غلبه کنند. حالا، من به شما اینجا تصویری نشان می دهم از مشاهده گر رادیویی موچیسون یک مکان عالی برای ساختن تلسکوپ های رادیویی. آنجا پهن و خشک است، و مهمتر از همه رادیو خاموش است: نه موبایل، نه وای- فای، نه هیچ چیز دیگری، فقط خیلی خیلی رادیو خاموش، بنابراین یک مکان کامل برای ساخت تلسکوپ های رادیویی. حالا تلسکوپ هایی که من در این چند سال روی آن کار می کنم آرایه میدان عریض موچیسون می نامند، و من می خوام به شما یک زمان کوچکی از ساخت آن را نشان دهم. این یک گروه از دانشجویان فارغ التحصیل و مشغول به تحصیل است، که در پرس واقع شده. ما آنها را ارتش دانشجوی می نامیدیم، و آنها داوطلب می شدند برای ساخت رادیو تلسکوپ هیچ اعتبار درسی برای این نبود. و آنها این وقطبی های رادیویی را درکنار هم گذاشتند. آنها فقط فرکانس های کمی را دریافت می کنند، کمی شبیه رادیویی اف-ام و یا تلویزیون شما. و انیجا آنها را در طول بیابان می گسترانیم تلسکوپ نهایی ۱۰ متر مربع را پوشش می دهد در بیابانی در غرب استرالیا. و چیز جالب این ست که، هیچ قسمت متحرکی وجود ندارد. ما فقط این آنتن های کوچک را کسترش میدهیم الزاما روی شبکه . منصفانه ارزن است. کابل ها سیگنال ها را از آنتن ها منتقل می کنند و آنها را به واحد های پردازش مرکزی می آورند. و این سایز این تلسکوپ هاست، در حقیقت، ما آن را در سرتاسر بیابان بزرگی ساختیم و این به ما وضوح بهتری نسبت به پارکس داد.
Now, eventually all those cables bring them to a unit which sends it off to a supercomputer here in Perth, and that's where I come in.
حالا، در نهایت همه این کابل ها آنها را به یک واحدی می آورد که آنها را به ابرکامپیوتر پرس می فرستد، و آن جایست که من از آن می آیم
(Sighs)
-آه---
Radio data. I have spent the last five years working with very difficult, very interesting data that no one had really looked at before. I've spent a long time calibrating it, running millions of CPU hours on supercomputers and really trying to understand that data. And with this telescope, with this data, we've performed a survey of the entire southern sky, the GaLactic and Extragalactic All-sky MWA Survey, or GLEAM, as I call it. And I'm very excited. This survey is just about to be published, but it hasn't been shown yet, so you are literally the first people to see this southern survey of the entire sky. So I'm delighted to share with you some images from this survey.
داده های رادیویی. من ۵ سال اخیر را وقت گذاشتم روی کار بسیار سخت و بسیار جذاب داده ها که هیچ کدامشان شبیه قبل نبودند. من زمان زیادی برای تنظیم کردن آن ها گذاشتم، اجرای میلیون ها ساعت سی پی یو روی ابرکامپیوتر ها و تلاش زیادی برای فهمیدن آن داده ها. و با این تلسکوپ، و این داده ها، ما یک پیمایش روی تمام آسمان جنوب انجام دادیم، پیمایش روی کهکشان ها و ابرکهکشان ها همه آسمان ام دبیلو ای. یا آنطور که من مینامم "گلیم "(پرتورانی) و من خیلی از آن هیجان زده ام. مطالعات نزدیک به انتشار است و هنوز نشان داده نشده، پس شما اولین کسانی هستید که این مطالعه مجمل تمام آسمان جنوب را می بینید. پس، من مشتاقم که شما را با بعضی از تصاویر این پیمایش سهیم کنم.
Now, imagine you went to the Murchison, you camped out underneath the stars and you looked towards the south. You saw the south's celestial pole, the galaxy rising. If I fade in the radio light, this is what we observe with our survey. You can see that the galactic plane is no longer dark with dust. It's alight with synchrotron radiation, and thousands of dots are in the sky. Our large Magellanic Cloud, our nearest galactic neighbor, is orange instead of its more familiar blue-white.
حال، تصور کنید که به مارچسون رفته اید، شما زیر ستاره ها چادر زده اید و شما به سمت جنوب نگاه می کنید. شما قطب جنوب آسمانی را می بینید، کهکشان بالا می آید. اگر من نور رادیویی را محو کنم، این آن چیزی ست که ما با پیمایش مان می بینیم شما صفحه کهکشانی را می بینید که دیگر با غبارها تیره نشده است. این تشعشع تابش سینکروترونی است، و هزاران نقطه در آسمان است. ابر مگلانیک بزرگ ما، نزدیک ترین کهکشان همسایه ما، نارنجی هستند به جای آبی -سفید .
So there's a lot going on in this. Let's take a closer look. If we look back towards the galactic center, where we originally saw the Parkes image that I showed you earlier, low resolution, black and white, and we fade to the GLEAM view, you can see the resolution has gone up by a factor of a hundred. We now have a color view of the sky, a technicolor view. Now, it's not a false color view. These are real radio colors. What I've done is I've colored the lowest frequencies red and the highest frequencies blue, and the middle ones green. And that gives us this rainbow view. And this isn't just false color. The colors in this image tell us about the physical processes going on in the universe. So for instance, if you look along the plane of the galaxy, it's alight with synchrotron, which is mostly reddish orange, but if we look very closely, we see little blue dots. Now, if we zoom in, these blue dots are ionized plasma around very bright stars, and what happens is that they block the red light, so they appear blue. And these can tell us about these star-forming regions in our galaxy. And we just see them immediately. We look at the galaxy, and the color tells us that they're there.
بنابراین چیزهای زیادی درون آن وجود دارد. اجازه بدید نزدیک تر نگاه کنیم. اگر ما نگاه کنیم به سمت مرکز کهکشان، جایی که ما در ابتدا با تصویر پارکس دیدیم، که زودتر به شما نشان دادم، وضوح کم، سیاه و سفید، و ما به منظر "گلیم" کم رنگ می کنیم، شما می توانید ببینید که وضوح با ضریب یکصد افزایش پیدا می کند. حالا ما یک منظر رنگی در آسمان داریم. یک منظر فن رنگی. حالا این یک منظر رنگی غلط نیست. آنها رنگ های رادیوی رنگی هستند. کاری که من انجام دادم رنگ کردن فرکانس های کم به قرمز است و فرکانسهای بالا را آبی . و وسطی ها را به سبز. و این به ما منظر رنگین کمان را می دهد. و این فقط رنگ های قلابی نیستند. رنگ ها در این تصویر به ما درباره پدیده های فیزیکی می گوید که در جهان در حال وقوع است. برای مثال، اگر شما در طول صفحه کهکشان نگاه کنید آن با سینکروترون مشتعل می شود چیزی که بیشتر نارنجی مایل به قرمز است، اما اگر ما خیلی دقیق نگاه کنیم ما نقاط آبی را می بینیم. حالا، اگر بزرگ کنیم، این نقاط آبی پلاسما های یونیزه شده هستند اطراف ستاره های خیلی درخشان، و اتفاقی که می افتد این است که آنها نور قرمز را دفع می کنند بنابراین آنها آبی ظاهر می شوند. و می تواند به ما از مناطقی بگوید که ستاره ها را درون کهکشان ما شکل می دهد. و ما فقط آنها را سریع می بینیم. ما به کهکشان نگاه می کنیم و رنگها می گویند که آنها آنجا هستند
You can see little soap bubbles, little circular images around the galactic plane, and these are supernova remnants. When a star explodes, its outer shell is cast off and it travels outward into space gathering up material, and it produces a little shell. It's been a long-standing mystery to astronomers where all the supernova remnants are. We know that there must be a lot of high-energy electrons in the plane to produce the synchrotron radiation that we see, and we think they're produced by supernova remnants, but there don't seem to be enough. Fortunately, GLEAM is really, really good at detecting supernova remnants, so we're hoping to have a new paper out on that soon.
میتوانید حبابهای ریز صابون ببینید، تصاویر دایره ای کوچک حول صفحه کهکشانی، و آنها بقایای ابر اخترها هستند. وقتی که یک ستاره منفجر می شود، پوست خارجی آن دور انداخته می شود و امتداد فضا حرکت را طی می کند، مواد را جمع می کند و یک پوسته کوچک شکل می دهد. این یک راز همیشگی طولانی برای اخترشناسان بوده است جایی که همه بقایای ابراختر هستند. ما می دانیم که باید مقدار زیادی الکترون با انرژی بالا در صفحه باشد تا تابش سینکروترونی که می بینیم را تولید کند. و ما فکر میکنیم که آن توسط بقایای ابراخترها تولید میشود اما به نظر می رسد کافی نیست. خوشبختانه "گلیم" در پیدا کردن بقایای ابراختر هاخیلی خیلی خوب است، بنابراین ما امیدواریم یک مقاله جدید زود بیرون بدهیم
Now, that's fine. We've explored our little local universe, but I wanted to go deeper, I wanted to go further. I wanted to go beyond the Milky Way. Well, as it happens, we can see a very interesting object in the top right, and this is a local radio galaxy, Centaurus A. If we zoom in on this, we can see that there are two huge plumes going out into space. And if you look right in the center between those two plumes, you'll see a galaxy just like our own. It's a spiral. It has a dust lane. It's a normal galaxy. But these jets are only visible in the radio. If we looked in the visible, we wouldn't even know they were there, and they're thousands of times larger than the host galaxy.
حالا، این خوب است. ما دنیای کوچک مان را کاوش کردیم، ولی من میخواستم عمیق تر شوم، میخواستم جلوتر بروم. می خواستم فراتر از راه شیری بروم. خوب، این اتفاق افتاد، ما می توانیم اشیاع خیلی جذابی را در بالا ببینیم و این یک کهکشان رادیویی موضعی است، قنطورس A. اگر ما آن را بزرگ کنیم، می توانیم ببینم که دو پر بزرگ از آن به سمت فضا خارج می شود. و اگر شما درست به مرکز آن نگاه کنید بین دو پر، شما یک کهکشانی شبیه کهکشان خودمان می بینید. اون حلقوی است و یک خط غبار دارد. آن یک کهکشان معمولی است. اما این فوران ها فقط در امواج رادیویی قابل رویت است اگر ما با امواج مرئی نگاه کنیم، ما حتی نمی دانیم که آنها کجا هستند، و آنها هزاران بار بزرگ تر از کهکشان میزبان هستند
What's going on? What's producing these jets? At the center of every galaxy that we know about is a supermassive black hole. Now, black holes are invisible. That's why they're called that. All you can see is the deflection of the light around them, and occasionally, when a star or a cloud of gas comes into their orbit, it is ripped apart by tidal forces, forming what we call an accretion disk. The accretion disk glows brightly in the x-rays, and huge magnetic fields can launch the material into space at nearly the speed of light. So these jets are visible in the radio and this is what we pick up in our survey.
چه جوریه ؟ چه جیزی این فوران ها را می سازد؟ در مرکز هر کهکشان، که ما می شناسیم یک چاله سیاه ابرحجیم قرار دارد. سیاه چاله ها قابل رویت نیستند، برای همین به این اسم می نامند. همه چیزی که شما می توانید ببینید خمش نور حول آنها است. و گهگاه وقتی یک ستاره و یا یک ابر از گاز به داخل مدار آنها می رود، آن با نیروی کشنده از هم شکافته می شود، آنچه که ما یک دیسک بهم پیوسته می نامیم را شکل میدهد دیسک بهم پیوسته به طور درخشانی در اشعه ایکس تابش می کند، و میدانهای مغناطیسی قوی دارد که می تواند مواد را در فضا پرتاب کتد در سرعتی نزدیک به سرعت نور، بنابراین این فوران ها در امواج رادیویی قابل رویت هستند و این چیزیست که ما در پیمایش مان پی بردیم
Well, very well, so we've seen one radio galaxy. That's nice. But if you just look at the top of that image, you'll see another radio galaxy. It's a little bit smaller, and that's just because it's further away. OK. Two radio galaxies. We can see this. This is fine. Well, what about all the other dots? Presumably those are just stars. They're not. They're all radio galaxies. Every single one of the dots in this image is a distant galaxy, millions to billions of light-years away with a supermassive black hole at its center pushing material into space at nearly the speed of light. It is mind-blowing. And this survey is even larger than what I've shown here. If we zoom out to the full extent of the survey, you can see I found 300,000 of these radio galaxies. So it's truly an epic journey. We've discovered all of these galaxies right back to the very first supermassive black holes. I'm very proud of this, and it will be published next week.
خوب، خیلی خوب، پس ما یک کهکشان رادیویی را دیده ایم. این عالی ست. اما، اگر شما فقط به بالای آن تصویر نگاه کنید، شما یک کهکشان رادیویی دیگر می بینید. کمی کوچکتر، و این فقط به این دلیل است که از ما دور تر است. بسیار خوب، دو کهکشان رادیویی. ما میتوانیم این را ببینیم. خوب است خوب، در مورد بقیه نقاط چطور؟ احتمالا آنها فقط ستاره هستند. نه آنها نیستند. آنها کهکشان های رادیویی هستند. هر یک از نقاط این تصویر یک کهکشان دور است. میلیونها تا میلیاردها سال نوری دورتر به همراه سیاه چاله های ابرفشرده در مرکز آن که مواد را به سمت فضا با سرعت نور هل می دهد. این دیوانه کننده است. و این پیمایش حتی بزرگ تز از آنچه من اینجا نشان دادم است. اگر ما این تمرکز خارج شویم و همه پیمایش را نگاه کنیم. شما می توانید ببینید که من ۳۰۰،۰۰۰ از این کهکشان های رادیویی را پیدا کردم. بنابراین این کاملا یک سیر حماسی است. ما همه این کهکشان ها را کشف کردیم درست پس از اولین سیاه چاله های ابرحجیم. من خیلی به این افتخار می کنم، و این هفته دیگر منتشر میشود.
Now, that's not all. I've explored the furthest reaches of the galaxy with this survey, but there's something even more in this image. Now, I'll take you right back to the dawn of time. When the universe formed, it was a big bang, which left the universe as a sea of hydrogen, neutral hydrogen. And when the very first stars and galaxies switched on, they ionized that hydrogen. So the universe went from neutral to ionized. That imprinted a signal all around us. Everywhere, it pervades us, like the Force. Now, because that happened so long ago, the signal was redshifted, so now that signal is at very low frequencies. It's at the same frequency as my survey, but it's so faint. It's a billionth the size of any of the objects in my survey. So our telescope may not be quite sensitive enough to pick up this signal. However, there's a new radio telescope. So I can't have a starship, but I can hopefully have one of the biggest radio telescopes in the world. We're building the Square Kilometre Array, a new radio telescope, and it's going to be a thousand times bigger than the MWA, a thousand times more sensitive, and have an even better resolution. So we should find tens of millions of galaxies. And perhaps, deep in that signal, I will get to look upon the very first stars and galaxies switching on, the beginning of time itself.
حالا، این همه موضوع نیست. من دورترین کهکشان را با این پیمایش کشف کردم، اما چیزی های بیشتری در این تصویر است. حالا، من شما را برمی گردانم درست به سمت زمان آغاز. وقتی که دنیا شکل گرفت. آن زمان انفجار بزرگ است. آنچه که جهان را به دریایی از هیدرژن تبدیل کرد، هیدرژن خنثی. و وقتی که اولین ستاره ها و کهکشان ها شکل گرفتند، آنها آن هیدرژن را یونیزه کردند. بنابراین دنیا از خنثی به یونیزه شده تبدیل شد. که در اطراف ما یک سیگنال نشاند. هرجایی ما را در بر گرفته شبیه نیرو. چون در زمان خیلی دور اتفاق افتاده، سیگنال با جابه جایی قرمز بود، پس حالا آن سیگنال در فرکانس های خیلی کوچک هستند. در همان فرکانس های پیمایش من، اما خیلی ریز. یک بیلیونم سایز هر چیزی در پیمایش من. پس تلسکوپ ما ممکن است به اندازه کافی برای گرفتن آن سیگنال ها حساس نباشد. اما، یک تلسکوپ رادیویی جدید وجود دارد. پس من نمیتوانم اخترسفینه داشته باشم اما من امیدوارانه دارم یک از بزرگترین رادیو تلسکوپ های دنیا ما در حال ساختن یک آرایه کیلومتر مربع از یک رادیو تلسکوپ جدید هستیم، و این هزارن بار بزرگ تر از MWA خواهد بود و هزاران بار حساس تر، و حتی وضوح بهتری نیز دارد بنابراین ما باید ده ها میلیون کهکشان پیدا کنیم و شاید، سیگنال عمیق تری، من اولین لحظه های ستاره ها و شروع کهکشان ها را خواهم دید، ابتدای زمان خودش.
Thank you.
سپاسگزارم.
(Applause)
(تشویق)