I've been a journalist now since I was about 17, and it's an interesting industry to be in at the moment, because as you all know, there's a huge amount of upheaval going on in media, and most of you probably know this from the business angle, which is that the business model is pretty screwed, and as my grandfather would say, the profits have all been gobbled up by Google.
من از ۱۷ سالگی تاکنون یک روزنامه نگار بوده ام و در این مقظع زمانی در این صنعت بودن جالب است، چون همانطور که همه می دانید، تحولات زیادی در رساناها در حال رخ دادن می باشند و بیشتر شما احتمالا این رو می دونید از لحاظ تجارت، قضیه اینه که مدلهای کسب و کار به طور قابل ملاحظه ای به هم ریخته اند، و طوری که پدر بزرگم میگه سودها، همه به وسیله گوگل بلعیده می شود
So it's a really interesting time to be a journalist, but the upheaval that I'm interested in is not on the output side. It's on the input side. It's concern with how we get information and how we gather the news. And that's changed, because we've had a huge shift in the balance of power from the news organizations to the audience. And the audience for such a long time was in a position where they didn't have any way of affecting news or making any change. They couldn't really connect. And that's changed irrevocably.
به همین خاطر زمان کنونی، زمان خوبی برای روزنامه نگار بودن است اما تحولاتی که من به آنها علاقه دارم در طرف خروجی نیستند بلکه در طرف ورودی هستند. این تحولات در مورد این است که ما چگونه اطلاعات را دریافت می کنیم و چگونه اخبار جدید را جمع آوری می کنیم و این موضوع تغییر کرده، چون ما یک جهش عظیم درتعادل قدرت از سازمان ها ی خبر رسانی به شنوندگان داشته ایم. و شنوندگان برای مدت طولانی در موقعیتی بودند که هیچ راهی برای تاثیر روی اخبار و یا تعییر آنها نداشتند. در واقع آنها نمی توانستند که ارتباط برقرار کنند و این به طور غیر قابل برگشتی تغییر کرده است.
My first connection with the news media was in 1984, the BBC had a one-day strike. I wasn't happy. I was angry. I couldn't see my cartoons. So I wrote a letter. And it's a very effective way of ending your hate mail: "Love Markham, Aged 4." Still works. I'm not sure if I had any impact on the one-day strike, but what I do know is that it took them three weeks to get back to me. And that was the round journey. It took that long for anyone to have any impact and get some feedback. And that's changed now because, as journalists, we interact in real time. We're not in a position where the audience is reacting to news. We're reacting to the audience, and we're actually relying on them. They're helping us find the news. They're helping us figure out what is the best angle to take and what is the stuff that they want to hear. So it's a real-time thing. It's much quicker. It's happening on a constant basis, and the journalist is always playing catch up.
اولین ارتباط من با رسانه های خبری در سال ۱۹۸۴ بود، که بی بی سی یک اعتصاب یک روزه داشت من خوشحال نبودم بلکه عصبانی بودم. چون نتونستم کارتون هام رو ببینم از اینرو یک نامه نوشتم و این یک روش بسیار موثر برای به پایان رساندن نامه تنفرتون هست: "با عشق مرخم، ۴ ساله." هنوز هم کار می کنه مطمئن نیستم که تأثیری روی اعتصاب یک روزه داشتم، اما چیزی که می دونم اینه که سه هفته طول کشید که جواب منو دادن و این یک سفر دو طرفه بود برای همه زمان طولانی تا یک تأثیر داشته باشد و مقداری بازخورد بگیرد صرف میشد. و این واقعه اکنون تغییر کرده، چون به عنوان روزنامه نگار ما با زمان واقعی تقابل داریم. ما در موقعیتی نیستیم که شنوندگان در حال واکنش به اخبار باشند ما با شنوندگان تعامل داریم، و در واقع به آنها وابسته ایم آنها به ما کمک می کنند که اخبار جدید را پیدا کنیم. آنها به ما کمک می کنند دریابیم بهترین نقطه نگاه کدام است و چیزهای که اونا می خواهند بشنوند چیه؟ خُب این یک چیز در زمان واقعیاست. خیلی سریعتر هم هست. این چیزدر حال اتفاق افتادن است روی یک پایه ثابتی هم اتفاق می افتد، و یک روزنامه نگار همیشه در حال رساندن خود به وقایع است
To give an example of how we rely on the audience, on the 5th of September in Costa Rica, an earthquake hit. It was a 7.6 magnitude. It was fairly big. And 60 seconds is the amount of time it took for it to travel 250 kilometers to Managua. So the ground shook in Managua 60 seconds after it hit the epicenter. Thirty seconds later, the first message went onto Twitter, and this was someone saying "temblor," which means earthquake. So 60 seconds was how long it took for the physical earthquake to travel. Thirty seconds later news of that earthquake had traveled all around the world, instantly. Everyone in the world, hypothetically, had the potential to know that an earthquake was happening in Managua. And that happened because this one person had a documentary instinct, which was to post a status update, which is what we all do now, so if something happens, we put our status update, or we post a photo, we post a video, and it all goes up into the cloud in a constant stream.
برای اینکه مثالی ازچگونگی وابستگی ما به حضار بدهم: در پنجم سپتامبر در کاستاریکا یک زلزله رخ داد بزرگیش ۷/۶ بود. به نسبت سنگین بود و ۶۰ ثانیه زمانی بود که طول کشید تا فاصله ۲۵۰ کیلومتری را تا ماناگوا بپیماید بنابراین زمین در ماناگوا، ۶۰ ثانیه بعد از لرزش مرکز زمین لرزه به لرزش افتاد سی ثانیه بعد، اولین پیغام روی تویتر رفت و این یکی بود که می گفت " زلزله" که یعنی زمین لرزه بنابراین ۶۰ ثانیه زمانی بود که طول کشید تا یک زمین لرزه به طورفیزیکی طی کند ۳۰ ثانیه بعد، خبر آن زمین لرزه به جریان افتاد سرتاسر دنیا، در ان واحد، هر کسی در هر جای دنیا به طور فرضی این امکان را داشت که بداند یک زمین لرزه در حال اتفاق افتادن در ماناگوا بود. و به این دلیل که این یک نفر دارای یک غریزه مستند کردن بودو این اتفاق افتاد، که اطلاعات تویترش را به روز کرد، که این چیزی است که ما همه اکنون انجام می دهیم، بنابراین اگر چیزی اتفاق بیفتد ما یک به روز رسانی وضعیت رو انجام می دهیم، یا یک عکس می فرستیم یک فایل ویدیو می فرستیم، و این همه با یک جریان ثابت به درون ابرها می رود
And what that means is just constant, huge volumes of data going up. It's actually staggering. When you look at the numbers, every minute there are 72 more hours of video on YouTube. So that's, every second, more than an hour of video gets uploaded. And in photos, Instagram, 58 photos are uploaded to Instagram a second. More than three and a half thousand photos go up onto Facebook. So by the time I'm finished talking here, there'll be 864 more hours of video on Youtube than there were when I started, and two and a half million more photos on Facebook and Instagram than when I started.
و این بدین معنی است که در آن حاضر حجم ثابت و وسیعی از داده ها بالا می رود این موضوع در واقع خیلی تحیر بر انگیز است. وقتی شما به ارقام نگاه می کنید به ازای هر دقیقه، بیشتر از۷۲ ساعت فایل ویدیو در یوتیب قرار می گیرد بنابراین، هر ثانیه بیش از یک ساعت فایل ویدیویی روی یوتیب بار گذاری می شود و در میان عکس ها، در اینستاگرام، ۵۸ عکس در هر ثانیه روی اینستاگرام بارگذاری می شود بیش از سه هزار و پانصد عکس روی فیس بوک می رود بنابراین در زمانی که من صحبت هایم رو اینجا به پایان برسونم، حدود ۸۶۴ ساعت ویدیو بیشتر از زمانی که من اینجا شروع به صحبت کردم روی یوتیوب خواهد بود و دو و نیم میلیون عکس بیشتر روی فیس بوک و اینستاگرام از زمان شروع صحبت من خواهد بود
So it's an interesting position to be in as a journalist, because we should have access to everything. Any event that happens anywhere in the world, I should be able to know about it pretty much instantaneously, as it happens, for free. And that goes for every single person in this room.
خُب، الان موقعیت جالبی برای روز نامه نگار بودن هست چون ما باید به همه چیز دسترسی داشته باشیم. هر واقعهای در هر جای دنیا اتفاق بیفتد، من باید قابلیت آن را داشته باشم که از آن با خبر شوم خیلی هم سریع، همان موقعی که اتفاق می افتد، و به صورت رایگان و این موضوع برای همه افراد حاضر در این تالار برقرار است.
The only problem is, when you have that much information, you have to find the good stuff, and that can be incredibly difficult when you're dealing with those volumes. And nowhere was this brought home more than during Hurricane Sandy. So what you had in Hurricane Sandy was a superstorm, the likes of which we hadn't seen for a long time, hitting the iPhone capital of the universe -- (Laughter) -- and you got volumes of media like we'd never seen before. And that meant that journalists had to deal with fakes, so we had to deal with old photos that were being reposted. We had to deal with composite images that were merging photos from previous storms. We had to deal with images from films like "The Day After Tomorrow." (Laughter) And we had to deal with images that were so realistic it was nearly difficult to tell if they were real at all. (Laughter)
تنها مشکل این است وقتی که شما این همه اطلاعات دارید، شما ملزم هستید که چیزهای خوب را پیدا کنید و این می تواند به طور باور نکردنی سخت باشد وقتی شما با آن حجم بالا سر و کار دارید. و هیچ زمانی بیش از زمان اتفاق افتادن طوفان سندی، این همه اطلاعات به خانه نیامد بنابراین چیزی که شما در طوفان سندی داشتید یک طوفان عظیم بود که مثل آن را برای مدت طولانی ندیده بودیم، برخورد با مرکز آیفون دنیا -- (خنده) و شما حجمی از رسانه را دریافت کردید که بی سابقه بوده است. و این بدین معنی است که روزنامه نگارها باید با پدیده های ساختگی سر و کله بزنند پس ما باید با عکس های قدیمی که دوباره فرستاده می شوند سر و کله بزنیم ما باید با عکس های ساختگی سر و کله بزنیم که عکس های شکل گرفته از طوفان های قبلی هستند ما باید با عکس های گرفته شده از فیلم هایی مانند "روز بعد از فردا" سر و کله بزنیم." خنده" و ما باید با عکس هایی سر و کله بزنیم که خیلی واقعی می نمایند و تقریبا مشکل است که تشخیص دهیم که آیا اصلا واقعی هستند (خنده)
But joking aside, there were images like this one from Instagram which was subjected to a grilling by journalists. They weren't really sure. It was filtered in Instagram. The lighting was questioned. Everything was questioned about it. And it turned out to be true. It was from Avenue C in downtown Manhattan, which was flooded. And the reason that they could tell that it was real was because they could get to the source, and in this case, these guys were New York food bloggers. They were well respected. They were known. So this one wasn't a debunk, it was actually something that they could prove. And that was the job of the journalist. It was filtering all this stuff. And you were, instead of going and finding the information and bringing it back to the reader, you were holding back the stuff that was potentially damaging.
اما جدای از شوخی، عکس هایی مانند این یکی در اینستاگرام موجود بودند که توسط روزنامه نگاران به سیخ کشیده شده بود. آنها مطمئن نبودند. در اینستاگرام پالایش شده بود صاعقه مورد سؤال قرار گرفت. همه چیز در آن مورد سؤال واقع شد و در انتها مشخص شد که واقعی بود. این عکس از خیابان (C) بود در مرکز منهتن که سیل زده بود و دلیل اینکه که توانستند بگویند که این واقعیت داشت این بود که تونستند به صاحب عکس ها دسترسی داشته باشند و در این مورد آقایان صاحب عکس ها، افرادی از وبلاگ نویس های غذایی در نیویورک بودند. آنها، افرادی مورد احترام و شناخته شده بودند پس این یک احساس ساختگی نبود، در واقع چیزی بود که آنها می توانستند ثابت کنند و این کار یک روزنامه نگار بود. کارش پالایش کردن همه این چیزها است و شما به جای رفتن و پیدا کردن اطلاعات و باز آوردن آنها برای خواننده، شما اطلاعاتی رو که احتمالا مخرب بودند به صاحب آنها برمیگردانید.
And finding the source becomes more and more important -- finding the good source -- and Twitter is where most journalists now go. It's like the de facto real-time newswire, if you know how to use it, because there is so much on Twitter.
و از اینرو پیدا کردن منبع اطلاعات، مهم و مهم ترمی شود یافتن منابع خوب-- و تویتر جایی است که بیشتر روزنامه نگاران امروزه می روند این مثل خبر رسانی غیر رسمی در زمان واقعی هست. اگر بدونید که چگونه از اونا استفاده کنید، برای اینکه چیزهای زیادی روی تویتر هستند
And a good example of how useful it can be but also how difficult was the Egyptian revolution in 2011. As a non-Arabic speaker, as someone who was looking from the outside, from Dublin, Twitter lists, and lists of good sources, people we could establish were credible, were really important. And how do you build a list like that from scratch? Well, it can be quite difficult, but you have to know what to look for. This visualization was done by an Italian academic. He's called André Pannison, and he basically took the Twitter conversation in Tahrir Square on the day that Hosni Mubarak would eventually resign, and the dots you can see are retweets, so when someone retweets a message, a connection is made between two dots, and the more times that message is retweeted by other people, the more you get to see these nodes, these connections being made. And it's an amazing way of visualizing the conversation, but what you get is hints at who is more interesting and who is worth investigating. And as the conversation grew and grew, it became more and more lively, and eventually you were left with this huge, big, rhythmic pointer of this conversation. You could find the nodes, though, and then you went, and you go, "Right, I've got to investigate these people. These are the ones that are obviously making sense. Let's see who they are."
وبا یک مثال خوب از انقلاب سال ۲۰۱۲ مصر میتوان نشان داد که این چقدر میتونه مفید باشه ودر عین حال چقدر مشکل هست،. به عنوان یک فرد نا آشنا به زبان عربی، به عنوان کسی که از بیرون به موضوع نگاه میکند، از دوبلین، تویتر فهرست می کند، و فهرستی از منابع خوب هم افرادی که ما به عنوان مبنا قرار دادیم افرادی معتبر بودند و این خیلی مهم بود و شما چگونه چنین لیستی را از یک مشت چرکنویس می سازید؟ خوب، این میتونه بسیار سخت باشه. همچنین شما باید دقیقا بدانید که دنبال چی میگردید این تصویر سازی به وسیله یک دانشگاه ایتالیایی انجام شده اسمش آندره پانیزن هست، ایشان به طور ساده مباحثات موجود روی تویتر در میدان تحریررا گرفت در روزی که حسنی مبارک، نهایتا استعفا داد و نقطه هایی که می توانید ببینید تویت مجدد آن است، بنابراین وقتی کسی یک پیغام را مجددا تویت می کند، یک اتصال بین دو نقطه ایجاد می شود و هر چه بیشتر این پیغام به وسیله افراد دیگر تویت مجدد شود شما بیشتر این نقاط رو می بینید، این اتصالات ایجاد می شود و این روش بسیار جالبی از تجسم یک گفتگو هست اما چیزی که شما در می یابید اشاراتی است به اینکه که چه کسی جالب تر است و اینکه چه کسی ارزش بررسی رو دارد و همانطور که گفتگو ادامه می یابد و بیشتر می شود به صورت یک گفتگوی زنده در می آید، و در نهایت شما تنها می مانید با این حجم بسیار و آهنگین از نقاط مربوط به گفتگو شما می تونید این نقاط رو پیدا کنید، به هر جهت، و شما رفتی، و شما می روی، "راست" ، من باید این افراد را مورد بررسی قرار بدهم اینها، همان هایی هستند که ظاهرا عقلانی به نظر می آیند اجازه بدید ببینیم که اینها، چه کسانی هستند
Now in the deluge of information, this is where the real-time web gets really interesting for a journalist like myself, because we have more tools than ever to do that kind of investigation. And when you start digging into the sources, you can go further and further than you ever could before.
اکنون در سیل اطلاعات، این جایی است که وب در زمان واقعی، برای یک روزنامه نگار مثل خود من جالب می شود چون ما الان بیش از هر زمان دیگری ابزار لازم رو داریم تا بررسی هایی از این قبیل را انجام بدهیم و وقتی که شروع به دنبال کردن و پیگیری منابع می شوید، شما می توانید بروید دورتر و دورتر از هر زمانی که در گذشته می توانستید.
Sometimes you come across a piece of content that is so compelling, you want to use it, you're dying to use it, but you're not 100 percent sure if you can because you don't know if the source is credible. You don't know if it's a scrape. You don't know if it's a re-upload. And you have to do that investigative work. And this video, which I'm going to let run through, was one we discovered a couple of weeks ago.
گاهی اوقات شما با تکه ای از محتوا بر می خورید که خیلی راضی کننده است و شما می خواهید ازش استفاده کنید، شما خیلی مشتاقید که ازش استفاده کنید اما ۱۰۰ % مطمئمن نیستید که می تونید از اون استفاده کنید چون شما نمی دونید که آیا منبع معتبر است یا نه شما نمی دونید که این یه چیز ساختگی است، شما نمی دونید که آیا دوباره بارگذاری شده است و شما باید کار بررسی رو انجام بدهید و این فایل ویدیویی، که من می خوام به اجرا بگذارم یکی است که ما دو هفته پیش پیداش کردیم
Video: Getting real windy in just a second.
ویدیو: در یک ثانیه واقعا طوفانی می شود
(Rain and wind sounds)
(صدای باد و باران)
(Explosion) Oh, shit!
اوه، لعنت
Markham Nolan: Okay, so now if you're a news producer, this is something you'd love to run with, because obviously, this is gold. You know? This is a fantastic reaction from someone, very genuine video that they've shot in their back garden. But how do you find if this person, if it's true, if it's faked, or if it's something that's old and that's been reposted?
مرخم نولان: خوب، بنابراین، الان اگر شما تولید کننده اخبار هستید این چیزیست که شما دوست دارید گزارش کنید، چون ظاهرا این طلاست می دونید؟ این یک واکنش عالی از یک نفر است ویدیویی کاملا طبیعی که آنها در باغچه پشت خانه خود گرفته اند اما چگونه می فهمید که این شخص ، واقعیه یا جعلی؟ و یا شاید یک چیز قدیمی بوده که دوباره پست شده؟
So we set about going to work on this video, and the only thing that we had to go on was the username on the YouTube account. There was only one video posted to that account, and the username was Rita Krill. And we didn't know if Rita existed or if it was a fake name. But we started looking, and we used free Internet tools to do so. The first one was called Spokeo, which allowed us to look for Rita Krills. So we looked all over the U.S. We found them in New York, we found them in Pennsylvania, Nevada and Florida. So we went and we looked for a second free Internet tool called Wolfram Alpha, and we checked the weather reports for the day in which this video had been uploaded, and when we went through all those various cities, we found that in Florida, there were thunderstorms and rain on the day. So we went to the white pages, and we found, we looked through the Rita Krills in the phonebook, and we looked through a couple of different addresses, and that took us to Google Maps, where we found a house. And we found a house with a swimming pool that looked remarkably like Rita's. So we went back to the video, and we had to look for clues that we could cross-reference. So if you look in the video, there's the big umbrella, there's a white lilo in the pool, there are some unusually rounded edges in the swimming pool, and there's two trees in the background. And we went back to Google Maps, and we looked a little bit closer, and sure enough, there's the white lilo, there are the two trees, there's the umbrella. It's actually folded in this photo. Little bit of trickery. And there are the rounded edges on the swimming pool. So we were able to call Rita, clear the video, make sure that it had been shot, and then our clients were delighted because they were able to run it without being worried.
پس ما تصمیم میگیریم روی این ویدیو کار کنیم و تنها چیزی که باید باهاش ادامه می دادیم نام کاربری در حساب کاربری یوتیوب بود تنها یک ویدیو از آن حساب کاربری پست شده بود و نام کاربری ریتا کریل بود و ما نمیدونستیم که آیا ریتا وجود خارجی دارد یا یک اسم جعلی هست؟ اما شروع به جستجو کردیم، و از ابزار رایگان اینترنت جهت انجام آن استفاده کریم اولین ابزار، اسمش اسپوکیو بود که به ما اجازه می داد به دنبال ریتا کریل بگردیم بنابراین ما در سراسر آمریکا گشتیم، در نیویورک پیدایشان کردیم همچنین در پنسیلوانیا، نوادا و فلوریدا هم پیدا کردیم سپس ما رفتیم و از دومین ابزار رایگان اینترنت استفاده کردیم اسمش ولفرم آلفا بود و ما گزارش آب و هوا را بررسی کردیم برای روزیکه که این ویدیو اپلود شده بود و زمانیکه ما همه آن شهرها را بررسی کردیم دریافتیم که در فلوریدا، در آن روز باران و طوفان بوده است بنابراین به سراغ کتابچه راهنمای تلفن رفتیم و پیدا کردیم ما در دفترچه تلفن به دنبال ریتا کریل گشتیم و دو تا آدرس مختلف رو در آوردیم و این ما رو به نقشه گوگل برد که در آنجا ما یک خانه را پیدا کردیم یک خانه با یک استخر شنا، که شبیه بود به به طور قابل ملاحظه ای شبیه خانه ریتا بود. سپس به فایل ویدیویی برگشتیم و اینجا ما باید دنبال نشانه هایی که بتوان آنها را با هم مطابقت داد گشتیم بنابراین اگر به ویدیو نگاه کنید، یک چتر بزرگ می بینید یک لیلوی سفید در استخر حضور دارد در استخر شنا بعضی لبه های گرد غیر معمولی دیده می شود و دو تا درخت هم در زمین پشتی دیده می شوند و سپس ما برگشتیم به نقشه گوگل و روی نقشه مقداری نزدیکتر شدیم و به اندازه کافی مطمئن شدیم، یک لیلوی سفید دیده می شود دو تا درخت هم دیده می شوند یک چتر هم حضور داره که در این عکس تا شده است یه کمی فریب انگیز. و لبه های گرد هم در استخر شنا دیده می شود و بنابراین ما تونستیم به ریتا زنگ بزنیم و از ویدیو مطمئن بشویم اطمینان حاصل کنیم که ویدیو به طور واقعی گرفته شده و به تبع آن مشتریان ما خوشحال شده، چون می تونستند بدون هیچ نگرانی، خبر را اعلام کنند
Sometimes the search for truth, though, is a little bit less flippant, and it has much greater consequences. Syria has been really interesting for us, because obviously a lot of the time you're trying to debunk stuff that can be potentially war crime evidence, so this is where YouTube actually becomes the most important repository of information about what's going on in the world.
بعضی وقت ها جستجو برای حقیقت، با این وجود کمی کمتر گستاخانه هست، و اثرات به مراتب بیشتری هم دارد سوریه برای ما، واقعا جالب بوده است، چون ظاهرا بیشتر مواقع، سعی می کنید که چیزهایی را بی ارزش کنید که می توانند به احتمال مدارک جنایت جنگی باشند، پس اینجا جایی است که یوتیوب حقیقتا می شود، مهم ترین انبار از اطلاعات درباره حوادثی که در سراسر دنیا اتفاق می افتد
So this video, I'm not going to show you the whole thing, because it's quite gruesome, but you'll hear some of the sounds. This is from Hama. Video: (Shouting) And what this video shows, when you watch the whole thing through, is bloody bodies being taken out of a pickup truck and thrown off a bridge. The allegations were that these guys were Muslim Brotherhood and they were throwing Syrian Army officers' bodies off the bridge, and they were cursing and using blasphemous language, and there were lots of counterclaims about who they were, and whether or not they were what the video said it was.
خُب، این ویدیو که من همه اش رو به شما نشون نمی دهم چون خیلی دهشتناک است، اما قسمتی از صداها رو خواهید شنید این از شهر حما هست. ویدیو : جیغ و فریاد و چیزی که این ویدیو نشون میده، وقتی که به طور کامل نگاه کنید یک بدن خونی هستش که از یک کامیون باری بیرون آورده و از روی یک پل به پایین انداخته میشود. ادعاها اینجا این بود که این افراد از اخوان المسلمین بودند و آنها اجساد افسران ارتش سوریه را از پل به پایین می انداختند و آنها لعنت می فرستادن و از زبان کفر آمیزی استفاده می کردند، ادعاهای متناقض زیادی وجود داشت درباره اینکه اینها چه کسانی بودند و اینکه آیا اینها همانی بودند که ویدیو ادعا می کرد یا نه
So we talked to some sources in Hama who we had been back and forth with on Twitter, and we asked them about this, and the bridge was interesting to us because it was something we could identify. Three different sources said three different things about the bridge. They said, one, the bridge doesn't exist. Another one said the bridge does exist, but it's not in Hama. It's somewhere else. And the third one said, "I think the bridge does exist, but the dam upstream of the bridge was closed, so the river should actually have been dry, so this doesn't make sense." So that was the only one that gave us a clue. We looked through the video for other clues. We saw the distinctive railings, which we could use. We looked at the curbs. The curbs were throwing shadows south, so we could tell the bridge was running east-west across the river. It had black-and-white curbs. As we looked at the river itself, you could see there's a concrete stone on the west side. There's a cloud of blood. That's blood in the river. So the river is flowing south to north. That's what that tells me. And also, as you look away from the bridge, there's a divot on the left-hand side of the bank, and the river narrows.
سپس ما با تعدای منبع در حما صحبت کردیم افرادی که ما در تویتر با آنها در ارتباط بودیم، و درباره این ویدیواز آنها پرسیدیم اینجا پل برای ما جالب توجه بود چون چیزی بود که می توانستیم شناسایی کنیم سه تا منبع مختلف، سه تا چیز مختلف درباره پل اظهار کردند یکی از آنها گفت که پل وجود ندارد یکی دیگر گفت که پل وجود خارجی دارد اما در حما نیست، در جای دیگری ست و سومی گفت "که من فکر می کنم که پل وجود واقعی دارد، اما سد در بالا دست پل بسته بود، بنابراین رودخانه در واقع باید خشک می بوده باشد، پس این منطقی به نظر نمی رسو." خُب این همانی بود که به ما یک سر و نخ داد. ما ویدیو را دوباره نگاه کردیم و دنبال سر و نخ های دیگر گشتیم ما یه سری نرده متمایز دیدیم که می تونستیم استفاده کنیم به لبه پیاده رو نگاه کردیم، پیاده رو به طرف جنوب سایه انداخته بود با این حساب می تونستیم بگیم که پل از طرف شرق به غرب روی رودخانه هست. لبه پیاده رو دارای ترکیب سفید و سیاه بود. وقتی که به خود رودخانه نگاه کردیم، می تونستیم ببینیم یک سنگ بتنی در طرف چپ. توده از خونریزی هم وجود داشت این خون در رودخانه ست، پس رودخانه جریان دارد. از جنوب به شمال. این چیزی است که من فهمیدم و همچنین وقتی که نگاه شما از پل به اطراف می رود جای کندگی هایی از سبزه روی کنار رودخانه دیده می شود، و رودخانه باریکتر می شود.
So onto Google Maps we go, and we start looking through literally every single bridge. We go to the dam that we talked about, we start just literally going through every time that road crosses the river, crossing off the bridges that don't match. We're looking for one that crosses east-west. And we get to Hama. We get all the way from the dam to Hama and there's no bridge. So we go a bit further. We switch to the satellite view, and we find another bridge, and everything starts to line up. The bridge looks like it's crossing the river east to west. So this could be our bridge. And we zoom right in. We start to see that it's got a median, so it's a two-lane bridge. And it's got the black-and-white curbs that we saw in the video, and as we click through it, you can see someone's uploaded photos to go with the map, which is very handy, so we click into the photos. And the photos start showing us more detail that we can cross-reference with the video. The first thing that we see is we see black-and-white curbing, which is handy because we've seen that before. We see the distinctive railing that we saw the guys throwing the bodies over. And we keep going through it until we're certain that this is our bridge.
با رفتن به نقشه گوگل شروع به جستجوی همه پل های موجود می شویم. میریم سراغ سدی که در موردش صحبت کردیم، ما شروع می کنیم و سراغ همه مواردی که جاده، از روی یک روخانه عبور می کنه رفتیم، تقاطع جاده ها با پل ها که با مورد ما مطابقت نمی کند. ما دنبال یکی هستیم از از شرق به غرب رودخانه را قطع کند. و می رسیم به حما. ما کلی راه از اون سد تا حما را آمدیم و دیدیم که هیچ پلی وجود ندارد سپس کمی جلوتر رفتیم. تصویر را به وضعیت ماهواره ای تغییر دادیم و ما پل دیگری پیدا کردیم و همه چیز شروع به جور شدن کرد پل به نظر می رسد که رودخانه را از راست به چپ قطع می کند. پس این می تونه که پل مورد نظر ما باشه. یه خورده دیگر به درون تصویر برویم می بینیم که این پل یک میانه داره، پس این یک پل دو راهه است و دارای جدول بندی سیاه و سفید است که ما در ویدیو دیدیم و همانطور که باهاش بیشتر بازی می کنیم، می بینیم که کسی یک سری عکس آپلود کرده که با نقشه هم خوانی داره، که این خیلی به کار میاد بنابراین ما بر روی عکس ها کلیک می کنیم، و عکس ها شروع به نمایش اطلاعات جزئی تری می کنند که می تونیم با ویدیو مطابقت بدهیم اولین چیزی که می بینیم اینه که، جدول کشی، سیاه و سفید کنار جاده دیده می شود که این خیلی سودمنده، چون ما قبلا اونو دیدیم ما نرده های متمایزی رو می بینیم که افراد اجساد خونی را از روی آن پرت کردند و ما بررسی را همین طور ادامه می دهیم تا اینکه مطمئن شویم که این همان پل مورد نظر ماست
So what does that tell me? I've got to go back now to my three sources and look at what they told me: the one who said the bridge didn't exist, the one who said the bridge wasn't in Hama, and the one guy who said, "Yes, the bridge does exist, but I'm not sure about the water levels." Number three is looking like the most truthful all of a sudden, and we've been able to find that out using some free Internet tools sitting in a cubicle in an office in Dublin in the space of 20 minutes. And that's part of the joy of this. Although the web is running like a torrent, there's so much information there that it's incredibly hard to sift and getting harder every day, if you use them intelligently, you can find out incredible information. Given a couple of clues, I could probably find out a lot of things about most of you in the audience that you might not like me finding out.
حالا، این چه چیزی به من میگه؟ من الان باید بر گردم به سه منبع ام و نگاه کنم که آنها به من چی گفتند: یکی که گفته بود پل وجود ندارد یکی که گفته بود پل در حما نیست و یکی دیگه که گفت: بله، پل وجود دارد، اما در مورد سطح آب مطمئن نیستم به طور ناگهانی، سومی به نظر درست ترین در آمد و ما تونستیم این رو بفهمیم با استفاده از بعضی ابزار رایگان اینترنت نشسته در یک اتاقک در اداره ای در دوبلین در زمان حدود ۲۰ دقیقه و این بخشی خوشی های این کاره. با این وجود وب مثل یک طوفان داره حرکت می کنه، اطلاعات خیلی زیادی توی اون موجوده که وارسی کردن در اون به طور باور نکردنی سخت می شه و هر روز سخت تر هم میشه اگر به طور هوشمندانه ای از اون استفاده کنی اطلاعات خیلی خیلی مفیدی پیدا می کنی با داشتن ۲ تا سر و نخ، احتمالا بتونم پیدا کنم چیزهای زیادی درباره بیشتر شما شنوندگان، که شما دوست ندارید من پیدا کنم
But what it tells me is that, at a time when there's more -- there's a greater abundance of information than there ever has been, it's harder to filter, we have greater tools. We have free Internet tools that allow us, help us do this kind of investigation. We have algorithms that are smarter than ever before, and computers that are quicker than ever before.
اما چیزی که این به من میگه اینه که در یک زمانی که فراوانی اطلاعات بیش از هر زمان دیگری هست در چنین شرایطی که پالایش اطلاعات سخت تر است، ما ابزارهای بهتری داریم ما ابزار رایگان اینترنتی داریم که به ما این قابلیت رو میدهد، ما رو کمک میکنه که اینجور بررسی ها رو انجام بدهیم. ما الگوریتم هایی که داریم از همیشه باهوش تر هستند و کامپیوترهایی داریم که از همیشه سریع تر هستند.
But here's the thing. Algorithms are rules. They're binary. They're yes or no, they're black or white. Truth is never binary. Truth is a value. Truth is emotional, it's fluid, and above all, it's human. No matter how quick we get with computers, no matter how much information we have, you'll never be able to remove the human from the truth-seeking exercise, because in the end, it is a uniquely human trait. Thanks very much. (Applause)
اما نکته اینجاست که الگویتم ها، قوانین هستند. آنها دودویی هستند آنها، آره یا نه هستند، سفید یا سیاه هستند حقیقت هیچ وقت دوتایی نیست، حقیقت یک ارزش هست حقیقت احساسی است، سیال است، و بالاتر از همه اینها انسانی هست مهم نیست که ما با کامپیوترها چقدر سریع تر عمل میکنیم، مهم نیست که چقدر اطلاعات خواهید داشت، شما هیچ وقت قادر نخواهید بود که انسان را از جستجوی حقیقت کنار بگذارید. زیرا در نهایت این یک ویژگی انسانی منحصر به فرد هست. خیلی ممنون (تشویق)