So I'm going to talk to you about you about the political chemistry of oil spills and why this is an incredibly important, long, oily, hot summer, and why we need to keep ourselves from getting distracted. But before I talk about the political chemistry, I actually need to talk about the chemistry of oil.
من می خواهم با شما دربارهی شیمی سیاسی نشت نفت، و دلیل این که چرا تابستان امسال تا این حد مهم، طولانی، نفتی و گرم است، و این که چرا باید حواسمان را درباره ی این مورد جمع کنیم ، صحبت کنم. اما قبل از این که در مورد شیمی سیاسی حرف بزنم، باید کمی در مورد شیمی خود نفت بگویم.
This is a photograph from when I visited Prudhoe Bay in Alaska in 2002 to watch the Minerals Management Service testing their ability to burn oil spills in ice. And what you see here is, you see a little bit of crude oil, you see some ice cubes, and you see two sandwich baggies of napalm. The napalm is burning there quite nicely. And the thing is, is that oil is really an abstraction for us as the American consumer. We're four percent of the world's population; we use 25 percent of the world's oil production. And we don't really understand what oil is, until you check out its molecules, And you don't really understand that until you see this stuff burn. So this is what happens as that burn gets going. It takes off. It's a big woosh. I highly recommend that you get a chance to see crude oil burn someday, because you will never need to hear another poli sci lecture on the geopolitics of oil again. It'll just bake your retinas. So there it is; the retinas are baking.
این عکس مربوط به زمانی می شود که به خلیج پرودو در سال ۲۰۰۲ در آلاسکا رفتم ، این عکس مربوط به زمانی می شود که به خلیج پرودو در سال ۲۰۰۲ در آلاسکا رفتم ، تا خدمات مدیریت مواد معدنی را ببینم، و توانایی آن ها در سوزاندن نفت نشت شده در درون یخ ها را بسنجم. و توانایی آن ها در سوزاندن نفت نشت شده در درون یخ ها را بسنجم. و چیزی که شما در این تصویر می بینید، کمی نفت خام، تعدادی قالب یخ، و دو کیسه نایلون حاوی ناپالم (نوعی ماده ی آتش زا) است. ناپالم در این تصویر به خوبی می سوزد. و نکته ی مهم این است که، نفت برای ما مصرف کنندگان آمریکایی یک دغدغهی بزرگ است. ما چهار درصد جمعیت جهان را تشکیل می دهیم؛ در حالی که ۲۵ درصد نفت تولیدی جهان را مصرف می کنیم. ما واقعا نمی توانیم ارزش نفت را تا زمانی که ملکول های آن را بررسی نکرده ایم درک کنیم، ما واقعا نمی توانیم ارزش نفت را تا زمانی که ملکول های آن را بررسی نکرده ایم درک کنیم، و واقعا نمی توانید ارزش واقعی آن را تا زمانی که سوختن آن را با چشمان خودتان ببینید بفهمید. این اتفاقی است که زمان وقوع آتش سوزی رخ می دهد. به طور ناگهانی و به سرعت اتفاق می افتد. به شما پیشنهاد می کنم که حتما یک روز سوختن نفت خام را ببینید، زیرا دیگر نیازی به دیدن یک کنفرانس دیگر درباره ی جغرافیای سیاسی نفت از دیدگاه های مختلف ندارید. زیرا دیگر نیازی به دیدن یک کنفرانس دیگر درباره ی جغرافیای سیاسی نفت از دیدگاه های مختلف ندارید. خیره شدن به شعلهی آتش آن به شبکیهی چشمتان آسیب خواهد زد. در این تصویر شبکیه ی چشم ما در حال سوختن است.
Let me tell you a little bit about this chemistry of oil. Oil is a stew of hydrocarbon molecules. It starts of with the very small ones, which are one carbon, four hydrogen -- that's methane -- it just floats off. Then there's all sorts of intermediate ones with middle amounts of carbon. You've probably heard of benzene rings; they're very carcinogenic. And it goes all the way over to these big, thick, galumphy ones that have hundreds of carbons, and they have thousands of hydrogens, and they have vanadium and heavy metals and sulfur and all kinds of craziness hanging off the sides of them. Those are called the asphaltenes; they're an ingredient in asphalt. They're very important in oil spills.
اجازه بدهید کمی درباره ی این شیمی نفت با شما صحبت کنم. نفت را می توان ملکول های هیدروکربن کباب شده نامید. این ملکول ها از انواع خیلی کوچک آن گرفته، که شامل یک اتم کربن، و چهار اتم هیدروژن می شود -- ملکول متان -- تا الی آخر. و همچنین انواع میانی با تعداد متوسطی از کربن ها وجود دارند. شما حتما در مورد حلقه های بنزن شنیده اید؛ فوق العاده سرطان زا هستند. نفت به کنار این حلقه های بزرگ و قطور که صد ها کربن دارند می آید، نفت به کنار این حلقه های بزرگ و قطور که صد ها کربن، و هزاران هیدروژن دارند می آیند، آن ها همچنین وانادیوم و فلزات سنگین و گوگرد، و هزارن ماده ی خورده ریز دیگر در گوشه و کنارشان دارند. به آن ها آسفالتین گفته می شوند؛ آن ها یکی از مواد مورد نیاز برای درست کردن آسفالت هستند. آن ها خیلی در مسئلهی نشت نفت مهم هستند.
Let me tell you a little bit about the chemistry of oil in water. It is this chemistry that makes oil so disastrous. Oil doesn't sink, it floats. If it sank, it would be a whole different story as far as an oil spill. And the other thing it does is it spreads out the moment it hits the water. It spreads out to be really thin, so you have a hard time corralling it. The next thing that happens is the light ends evaporate, and some of the toxic things float into the water column and kill fish eggs and smaller fish and things like that, and shrimp. And then the asphaltenes -- and this is the crucial thing -- the asphaltenes get whipped by the waves into a frothy emulsion, something like mayonnaise. It triples the amount of oily, messy goo that you have in the water, and it makes it very hard to handle. It also makes it very viscous. When the Prestige sank off the coast of Spain, there were big, floating cushions the size of sofa cushions of emulsified oil, with the consistency, or the viscosity, of chewing gum. It's incredibly hard to clean up. And every single oil is different when it hits water.
به من اجازه دهید کمی درباره ی شیمی نفت در آب بگویم. به من اجازه دهید کمی درباره ی شیمی نفت در آب بگویم. این شیمی نفت است که نفت را فوق العاده فاجعه آفرین می کند. نفت ته نشین نمی شود، بلکه شناور می ماند. اگر ته نشین می شد، اتفاق کاملا متفاوتی در یک حادثه ی نشت نفت می افتاد. و اتفاق دیگری که رخ می دهد این است که نفت در لحظه ای که به آب می رسد شروع به پخش شدن می کند. آن قدر در سطح آب پخش می شود که لایه ی فوق العاده نازکی از آن تشکیل شود، بنابراین شما به سختی می توانید آن را محدود کنید. اتفاق دیگری که رخ می دهد این است که نور خورشید باعث تبخیر نفت می شود، اتفاق دیگری که رخ می دهد این است که نور خورشید باعث تبخیر نفت می شود، و بعضی از مواد سمی در اعماق آب غوطه ور می شوند، و تخم آبزیان و ماهی های کوچک و میگو ها را نابود می کنند. و تخم آبزیان و ماهی های کوچک و میگو ها را نابود می کنند. و سپس نوبت آسفالتین است -- مسئله ی بغرنج این جاست -- ترکیب آسفالتین با امواج یک امولسیون کف دار را ایجاد می کند، تقریبا چیزی شبیه سس مایونز. حجم این ماده تقریبا سه برابر نشت نفتی است که شما پیش از این در آب داشته اید، حجم این ماده تقریبا سه برابر نشت نفتی است که شما پیش از این در آب داشته اید، و این اتفاق برطرف کردن ضایعه ی نفتی را فوق العاده دشوار می سازد. و همین طور آن را فوق العاده لزج (گران رو) می سازد. وقتی کشتی نفتی پرستیژ در سواحل اسپانیا غرق شد ، تکه های بزرگ و شناوری به اندازه ی بالشتک های کاناپه از نفت امولسیون شده به وجود آمده بود، تکه های بزرگ و شناوری به اندازه ی بالشتک های کاناپه از نفت امولسیون شده به وجود آمده بود، که به سختی، یا به عبارتی لزجی (گرانروی) آدامس بودند. تمیز کردن آن ها فوق العاده دشوار است. همچنین هر نفتی هنگام برخورد با آب رفتار متفاوتی دارد.
When the chemistry of the oil and water also hits our politics, it's absolutely explosive. For the first time, American consumers will kind of see the oil supply chain in front of themselves. They have a "eureka!" moment, when we suddenly understand oil in a different context. So I'm going to talk just a little bit about the origin of these politics, because it's really crucial to understanding why this summer is so important, why we need to stay focused. Nobody gets up in the morning and thinks, "Wow! I'm going to go buy some three-carbon-to-12-carbon molecules to put in my tank and drive happily to work." No, they think, "Ugh. I have to go buy gas. I'm so angry about it. The oil companies are ripping me off. They set the prices, and I don't even know. I am helpless over this." And this is what happens to us at the gas pump -- and actually, gas pumps are specifically designed to diffuse that anger. You might notice that many gas pumps, including this one, are designed to look like ATMs. I've talked to engineers. That's specifically to diffuse our anger, because supposedly we feel good about ATMs. (Laughter) That shows you how bad it is.
زمانی که شیمی نفت و آب به سیاست ما هم مربوط شود، زمانی که شیمی نفت و آب به سیاست ما هم مربوط شود، این قضیه فوق العاده حساس می شود. برای اولین بار مصرف کنندگان آمریکایی زنجیره ی تولید نفت را در پیش چشمانشان می بینند. برای اولین بار مصرف کنندگان آمریکایی زنجیره ی تولید نفت را در پیش چشمانشان می بینند. آن ها زمانی که نفت را ناگهان در یک شکل متفاوت ببینند فوق العاده شگفت زده خواهند شد. آن ها زمانی که نفت را ناگهان در یک شکل متفاوت ببینند فوق العاده شگفت زده خواهند شد. می خواهم کمی درباره ی منشا این سیاست ها صحبت کنم، چون واقعا درک علت اهمیت فوق العاده ی این تابستان، و دانستن دلیل نیاز ما به جمع کردن حواسمان واقعا ضروری است. چون واقعا درک علت اهمیت فوق العاده ی این تابستان، و دانستن دلیل نیاز ما به جمع کردن حواسمان واقعا ضروری است. هیچکس با خودش فکر نمی کند که : "آخیش! امروز صبح میرم تعدادی ملکول ۳ تا ۱۲ کربن می خرم تا در باک ماشینم بریزم "آخیش! امروز صبح میرم تعدادی ملکول ۳ تا ۱۲ کربن می خرم تا در باک ماشینم بریزم و شاد و خوشحال به محل کارم برم." نه، آن ها با خودشان فکر می کنند، "لعنتی، باید برم کمی بنزین بخرم. "از این کار متنفرم. شرکت های نفتی مرا بدبخت کرده اند. "آن ها قیمت ها را تنظیم می کنند، و من حتی نمی دانم روی چه حساب. این موضوع من را بیچاره کرده." و این اتفاقی است که در پمپ بنزین برای ما می افتد -- و در حقیقت، پمپ های بنزین مخصوصا به گونه ای طراحی شده اند که این عصبانیت را آرام کنند. و در حقیقت، پمپ های بنزین مخصوصا به گونه ای طراحی شده اند که این عصبانیت را آرام کنند. شما ممکن است تا به حال توجه کرده باشید که بسیاری از پمپ های بنزین، از جمله این تصویر، شبیه دستگاه عابر بانک طراحی شده اند. من با مهندسان این بنا صحبت کردم. این طرح مخصوصا برای کنترل کردن عصبانیت ما طراحی شده است، چون ظاهرا ما احساس خوبی نسبت به دستگاه های ATM عابر بانک داریم. (خنده ی حاضرین) این قضیه نشان می دهد عصبانیت مردم تا چه حد است.
But actually, I mean, this feeling of helplessness comes in because most Americans actually feel that oil prices are the result of a conspiracy, not of the vicissitudes of the world oil market. And the thing is, too, is that we also feel very helpless about the amount that we consume, which is somewhat reasonable, because in fact, we have designed this system where, if you want to get a job, it's much more important to have a car that runs, to have a job and keep a job, than to have a GED. And that's actually very perverse.
اما به عبارت دیگر، منظور من این است که، این احساس درماندگی، به این دلیل به وجود می آید که اکثر آمریکایی ها احساس می کنند که قیمت نفت توسط دست های پشت پرده تعیین می شود، و نه تغییر و تحول های بازار نفت جهانی. و نکته ی مهم دیگر این است که ، ما در مورد بنزینی که استفاده می کنیم احساس درماندگی شدیدی می کنیم، که البته تا حدودی حق داریم، زیرا در حقیقت، ما این سیستم را به گونه ای طراحی کرده ایم که، اگر بخواهید شغلی را به دست آورید، نیاز بسیار بیشتری به یک خودرو دارید تا این که به یک شغل مشغول باشید، و بیشتر از این که در دانشگاه تحصیل کنید. و این سیستم در حقیقت کاملا اشتباه است.
Now there's another perverse thing about the way we buy gas, which is that we'd rather be doing anything else. This is BP's gas station in downtown Los Angeles. It is green. It is a shrine to greenishness. "Now," you think, "why would something so lame work on people so smart?" Well, the reason is, is because, when we're buying gas, we're very invested in this sort of cognitive dissonance. I mean, we're angry at the one hand and we want to be somewhere else. We don't want to be buying oil; we want to be doing something green. And we get kind of in on our own con. I mean -- and this is funny, it looks funny here. But in fact, that's why the slogan "beyond petroleum" worked. But it's an inherent part of our energy policy, which is we don't talk about reducing the amount of oil that we use. We talk about energy independence. We talk about hydrogen cars. We talk about biofuels that haven't been invented yet. And so, cognitive dissonance is part and parcel of the way that we deal with oil, and it's really important to dealing with this oil spill.
و یک مسئله ی اشتباه دیگر نیز در مورد نحوه ی خریداری بنزین ما وجود دارد، که از باقی رفتار های نامناسب ما بدتر است. این پمپ بنزین شرکت بریتیش پترولیوم در مرکز شهر لس آنجلس است. این پمپ بنزین سبز رنگ است. شبیه یک معبد برای طبیعت است. شما با خودتان فکر می کنید، "چطور حقه ای به این سادگی مردم را این طور گول می زند ؟" شما با خودتان فکر می کنید، "چطور حقه ای به این سادگی مردم را این طور گول می زند ؟" خب، دلیل آن این است که، زمانی که ما بنزین می خریم، داریم وارد یک تضاد ذهنی می شویم. منظور من این است که، ما از یک طرف عصبانی هستیم و می خواهیم کار دیگری انجام دهیم. ما نمی خواهیم بنزین بخریم؛ می خواهیم سازگار با محیط زیست زندگی کنیم. و به عبارتی سر خودمان کلاه می گذاریم. و این مسخره است، فوق العاده مسخره به نظر می رسد. اما در حقیقت، این دلیل این است که چرا شعار "فراتر از نفت" عمل کرده است. اما این یک بخش تغییرناپذیر از سیاست انرژی ماست، که باعث می شود ما به کمتر کردن مقدار نفت مصرفیمان حتی فکر هم نکنیم. که باعث می شود ما به کمتر کردن مقدار نفت مصرفیمان حتی فکر هم نکنیم. ما به انرژی های مستقل فکر می کنیم. ما به خودرو های هیدروژنی فکر می کنیم. ما به سوخت های فسیلی جدید که هنوز اختراع نشده اند می اندیشیم. و تضاد فکری نتیجه ی نحوه ی استفاده ی ما از بنزین است، و نحوه ی رفتار ما در برابر این نشت نفت فوق العاده مهم است.
Okay, so the politics of oil are very moral in the United States. The oil industry is like a huge, gigantic octopus of engineering and finance and everything else, but we actually see it in very moral terms. This is an early-on photograph -- you can see, we had these gushers. Early journalists looked at these spills, and they said, "This is a filthy industry." But they also saw in it that people were getting rich for doing nothing. They weren't farmers, they were just getting rich for stuff coming out of the ground. It's the "Beverly Hillbillies," basically. But in the beginning, this was seen as a very morally problematic thing, long before it became funny.
خیلی خب، سیاست نفت در آمریکا کاملا مبتنی بر اخلاق است. صنعت نفت مانند یک اختاپوس بسیار عظیم الجثه از مهندسی، سرمایه گذاری، صنعت نفت مانند یک اختاپوس بسیار عظیم الجثه از مهندسی، سرمایه گذاری، و سایر زمینه ها است، اما ما به آن با دید بسیار اخلاق گرایانه ای نگاه می کنیم. در این تصویر شما می توانید دکل های حفاری قدیمی (بدون کمک پمپ) را ببینید. روزنامه نگار ها اول به این نشت ها نگاه کردند و گفتند، "این یک صنعت کثیف است." ولی آن ها این را هم در این قضیه دیدند که مردم بدون انجام هیچ کاری ثروتمند می شدند. ولی آن ها این را هم در این قضیه دیدند که مردم بدون انجام هیچ کاری ثروتمند می شدند. آن ها کشاورز نبودند، و صرفا به خاطر چیزی که از زمینشان بیرون می آید ثروتمند می شدند. آن ها مانند "بورلی هیلبیلی ها" بودند. (اشاره به سریالی که در آن خانواده ای با پیدا کردن نفت پولدار می شوند.) اما در آغاز، به این قضیه به چشم یک مشکل اخلاقی خیلی بزرگ دیده می شد، خیلی پیش تر از این که این موضوع مسخره شود.
And then, of course, there was John D. Rockefeller. And the thing about John D. is that he went into this chaotic wild-east of oil industry, and he rationalized it into a vertically integrated company, a multinational. It was terrifying; you think Walmart is a terrifying business model now, imagine what this looked like in the 1860s or 1870s. And it also the kind of root of how we see oil as a conspiracy. But what's really amazing is that Ida Tarbell, the journalist, went in and did a big exposé of Rockefeller and actually got the whole antitrust laws put in place. But in many ways, that image of the conspiracy still sticks with us. And here's one of the things that Ida Tarbell said -- she said, "He has a thin nose like a thorn. There were no lips. There were puffs under the little colorless eyes with creases running from them." (Laughter) Okay, so that guy is actually still with us. (Laughter) I mean, this is a very pervasive -- this is part of our DNA. And then there's this guy, okay.
و بعد ها، البته، جان راکفلر وارد شد (یکی از بنیان گذاران صنعت نفت). و کار مهم جان این بود که، او وارد هرج و مرج به وجود آمده در صنعت نفت شرق وحشی جهان شد، او وارد هرج و مرج به وجود آمده در صنعت نفت شرق وحشی جهان شد، و آن را اصلاح کرد، و به صورت یک کمپانی یکپارچه در آورد، یک کمپانی چند ملیتی. این خیلی وحشتناک بود؛ همان طور که در حال حاضر "وال مارت" به نظر شما یک مدل تجاری وحشتناک است (یک کمپانی چند ملیتی بزرگ فروش لوازم خانگی) در دهههای ۱۸۶۰ یا ۱۸۷۰ صنعت نفت هم همین طور به نظر می رسید. و تقریبا می توان گفت این دیدگاه ریشه ی این پدیده است که چرا ما معتقدیم دست های پشت پرده نفت را کنترل می کنند. اما نکته ی واقعا شگفت انگیزی که وجود دارد این است که، "آیدا تاربل"، روزنامه نگار، شروع به بیان داستان راکفلر کرد، و تمامی قوانین مربوط به ایجاد رقابت (قوانین آنتیتراست) اتحادیه ی نفت را علنی کرد. و تمامی قوانین مربوط به ایجاد رقابت (قوانین آنتیتراست) اتحادیه ی نفت را علنی کرد. ولی بعد ها به دلایلی، هنوز آن تصور منفی از این صنعت در ذهن ما باقی مانده است. و این یکی از چیز هایی است که آیدا تاربل گفت -- او گفت، "او دماغ باریکی مانند تیغ داشت." "هیچ لبی نداشت." "پایین چشم های بی رنگش پف کرده بود، "همراه با چین و چروک هایی به طرف اطراف صورتش." (خنده ی حاضرین) خب، فردی با این مشخصات را هنوز داریم. (خنده ی حاضرین) منظور من این است که این صورت خیلی رایج است -- این بخشی از دی اِن اِی ما است. و به هر حال این تصویر صورت این فرد است.
So, you might be wondering why it is that, every time we have high oil prices or an oil spill, we call these CEOs down to Washington, and we sort of pepper them with questions in public and we try to shame them. And this is something that we've been doing since 1974, when we first asked them, "Why are there these obscene profits?" And we've sort of personalized the whole oil industry into these CEOs. And we take it as, you know -- we look at it on a moral level, rather than looking at it on a legal and financial level. And so I'm not saying these guys aren't liable to answer questions -- I'm just saying that, when you focus on whether they are or are not a bunch of greedy bastards, you don't actually get around to the point of making laws that are either going to either change the way they operate, or you're going to get around to really reducing the amount of oil and reducing our dependence on oil. So I'm saying this is kind of a distraction. But it makes for good theater, and it's powerfully cathartic as you probably saw last week.
خب، ممکن است بخواهید بدانید چرا این گونه است، هرگاه ما افزایش قیمت نفت یا نشت نفت داریم، ما رؤسای کمپانی ها را در واشنگتن به باد سرزنش می گیریم، و آن ها را در معرض عموم زیر سوال می بریم و سعی می کنیم آن ها را خجالت زده کنیم. و این کاری است که ما از سال ۱۹۷۴ تا به حال انجام داده ایم، از وقتی که برای اولین بار از آن ها پرسیدیم، "چرا این ثروت های شرم آور وجود دارند ؟" و ما تمام صنعت نفت را تقریبا به این رؤسای کمپانی ها محدود کرده ایم. و ما تمام صنعت نفت را تقریبا به این رؤسای کمپانی ها محدود کرده ایم. و ما به این قضیه از دیدگاه به خصوصی نگاه می کنیم -- منظور من این است که ما به آن از لحاظ اخلاقی نگاه می کنیم ، بیشتر از این که به آن از لحاظ قانونی و سرمایه گذاری فکر کنیم. من نمی گویم که این افراد به هیچ عنوان در جواب سوالات دروغ نمی گویند -- من فقط می گویم، وقتی شما روی این قضیه تمرکز می کنید که آن ها یک مشت حرامزاده ی طماع هستند یا نه، در حقیقت شما هم از تعیین قوانینی که نحوهی عملکرد آن ها را تغییر می دهد صرف نظر نمی کنید، در حقیقت شما هم از تعیین قوانینی که نحوهی عملکرد آن ها را تغییر می دهد صرف نظر نمی کنید، و هم از کاهش جدی مصرف نفت یا کاهش وابستگی ما به نفت طفره می روید. و هم از کاهش جدی مصرف نفت یا کاهش وابستگی ما به نفت طفره می روید. و هم از کاهش جدی مصرف نفت یا کاهش وابستگی ما به نفت طفره می روید. من به این پدیده اصطلاحاً سفسطه می گویم. اما این رفتار خیلی به درد ظاهرسازی می خورد ، و اگر احتمالا ًآن را هفته ی پیش دیده باشید فوق العاده پر احساس بود.
So the thing about water oil spills is that they are very politically galvanizing. I mean, these pictures -- this is from the Santa Barbara spill. You have these pictures of birds. They really influence people. When the Santa Barbara spill happened in 1969, it formed the environmental movement in its modern form. It started Earth Day. It also put in place the National Environmental Policy Act, the Clean Air Act, the Clean Water Act. Everything that we are really stemmed from this period. I think it's important to kind of look at these pictures of the birds and understand what happens to us. Here we are normally; we're standing at the gas pump, and we're feeling kind of helpless. We look at these pictures and we understand, for the first time, our role in this supply chain. We connect the dots in the supply chain. And we have this kind of -- as voters, we have kind of a "eureka!" moment. This is why these moments of these oil spills are so important. But it's also really important that we don't get distracted by the theater or the morals of it. We actually need to go in and work on the roots of the problem.
خب، نکته ی مهم در مورد نشت نفت در آب این است که ، این اتفاق از لحاظ سیاسی فوق العاده تکان دهنده است. همان طور که در این تصویر ها می بینید -- این عکس از نشت نفت در منطقه ی سانتا باربارا است. شما این عکس ها را از پرنده ها می بینید. این عکس ها فوق العاده تاثیرگذار هستند. زمانی که نشت نفت سانتا باربارا در سال ۱۹۶۹ اتفاق افتاد ، شرایط محیطی را به وضع جدیدی تغییر داد. روزی برای "زمین" مناسبت گذاری شد. همچنین باعث برقرار شدن جنبش سیاست ملی محیط زیست شد، جنبش هوای پاک، قانون حفظ آب پاک. هر چیزی که در طی این مدت از ما دریغ شده است. من معتقدم که این مهم است که ما به این عکس ها از پرنده ها توجه کنیم، تا بفهمیم چه اتفاقی برای ما می افتد. ما خیلی معمولی و بی گناه جلوه می کنیم؛ ما به پمپ های بنزین می رویم، و احساس درماندگی می کنیم. ما به این عکس ها نگاه می کنیم، و برای اولین بار متوجه نقش خودمان در این چرخه ی نفت می شویم. ما سرنخ ها را در کنار یکدیگر می گذاریم، و خودمان را در نقش رای دهندگان می بینیم، در نتیجه ناگهان شگفت زده می شویم. این دلیل این است که چرا این حوادث نشت نفت، تا این حد مهم هستند. اما این نکته نیز مهم است که ما با با دیدن این نمایش بازی کردن ها یا دیدگاه های اخلاقی از مسئله ی اصلی غافل نشویم. اما این نکته نیز مهم است که ما با با دیدن این نمایش بازی کردن ها یا دیدگاه های اخلاقی از مسئله ی اصلی غافل نشویم. ما در حقیقت باید وارد این قضیه شویم و روی ریشه های این مشکل کار کنیم. ما در حقیقت باید وارد این قضیه شویم و روی ریشه های این مشکل کار کنیم.
One of the things that happened with the two previous oil spills was that we really worked on some of the symptoms. We were very reactive, as opposed to being proactive about what happened. And so what we did was, actually, we made moratoriums on the east and west coasts on drilling. We stopped drilling in ANWR, but we didn't actually reduce the amount of oil that we consumed. In fact, it's continued to increase. The only thing that really reduces the amount of oil that we consume is much higher prices. As you can see, our own production has fallen off as our reservoirs have gotten old and expensive to drill out. We only have two percent of the world's oil reserves; 65 percent of them are in the Persian Gulf.
ما به طور جدی روی نشانه های یکی از این حوادث که در دو نشتی نفت قبل از این اتفاق افتاده بود شروع به کار کردیم. ما به طور جدی روی نشانه های یکی از این حوادث که در دو نشتی نفت قبل از این اتفاق افتاده بود شروع به کار کردیم. ما به جای این که از این حوادث پیشگیری کنیم ، خیلی نسبت به این قضیه بی تفاوت بودیم. واکنش ما نسبت به این قضیه این بود که، محدودیت هایی را برای حفاری برای سواحل شرقی و غربی مشخص کردیم. ما عملیات حفاری را در منطقه ی حفاظت شده ی وحشی قطب شمال متوقف کردیم، اما ما در حقیقت مقدار نفتی که مصرف می کردیم را کاهش ندادیم. در عوض، این روند به افزایش دادن ادامه داد. تنها چیزی که واققعا مقدار نفت مصرفی ما را کاهش داد افزایش هزینه ی مربوط به آن بود. همان طور که می توانید ببینید، با وارد شدن مخازن نفتی ما به نیمه ی دوم عمرشان و افزایش هزینه های مربوط به عملیات حفاری تولید ما پایین تر آمده است. ما صاحب تنها دو درصد از مخازن نفتی جهان هستیم ؛ در حالی که ۶۵ درصد از آن مخازن در خلیج فارس هستند.
One of the things that's happened because of this is that, since 1969, the country of Nigeria, or the part of Nigeria that pumps oil, which is the delta -- which is two times the size of Maryland -- has had thousands of oil spills a year. I mean, we've essentially been exporting oil spills when we import oil from places without tight environmental regulations. That has been the equivalent of an Exxon Valdez spill every year since 1969. And we can wrap our heads around the spills, because that's what we see here, but in fact, these guys actually live in a war zone. There's a thousand battle-related deaths a year in this area twice the size of Maryland, and it's all related to the oil. And these guys, I mean, if they were in the U.S., they might be actually here in this room. They have degrees in political science, degrees in business -- they're entrepreneurs. They don't actually want to be doing what they're doing. And it's sort of one of the other groups of people who pay a price for us.
یکی از نتایج این حوادث، از سال ۱۹۶۹ تا به حال، یکی از نتایج این حوادث، از سال ۱۹۶۹ تا به حال، کشور نیجریه، یا بخش نفتی نیجریه، که یک دلتا است -- و وسعتی دو برابر کشور مریلند دارد -- هزاران نشتی نفت در سال داشته است. منظور من این است که وقتی مقررات سختگیرانه ای درباره ی محیط زیست وجود نداشته باشند، منظور من این است که وقتی مقررات سختگیرانه ای درباره ی محیط زیست وجود نداشته باشند، وجود نشتی نفت اجتناب ناپذیر است. این اتفاقی است که هر سال از سال ۱۹۶۹ در نشتی نفت اکسون والدز رخ می دهد. این اتفاقی است که هر سال از سال ۱۹۶۹ در نشتی نفت اکسون والدز رخ می دهد. و ما کاملا نسبت به نشتی های نفت بی اعتنا هستیم، چون این چیزی است که ما در آن جا می بینیم، اما در حقیقت، این افراد در منطقه ی جنگی زندگی می کنند. سالانه در این منطقه ی با وسعت تنها دو برابر مریلند، هزاران مرگ ناشی از جنگ اتفاق می افتد، و این کشتار کاملا مربوط به نفت است. و این افراد، اگر در آمریکا زندگی می کردند، ممکن بود این جا در میان ما و در این سالن باشند. این افراد در علوم سیاسی، اقتصاد و غیره دارای مراتب بالایی هستند -- آن ها کارآفرین هستند. آن ها نمی خواهند کاری را انجام دهند که بقیه انجام می دهند. و این مثل این است که عده ی دیگری از مردم جور ما را بکشند. و این مثل این است که عده ی دیگری از مردم جور ما را بکشند.
The other thing that we've done, as we've continued to increase demand, is that we kind of play a shell game with the costs. One of the places we put in a big oil project in Chad, with Exxon. So the U.S. taxpayer paid for it; the World Bank, Exxon paid for it. We put it in. There was a tremendous banditry problem. I was there in 2003. We were driving along this dark, dark road, and the guy in the green stepped out, and I was just like, "Ahhh! This is it." And then the guy in the Exxon uniform stepped out, and we realized it was okay. They have their own private sort of army around them at the oil fields. But at the same time, Chad has become much more unstable, and we are not paying for that price at the pump. We pay for it in our taxes on April 15th.
گناه دیگری که متوجه ما است این است که، همان قدر که ما به افزایش تقاضا ادامه می دهیم، در حقیقت داریم قیمت ها را بالا می بریم. این تصویر مربوط می شود به یکی از مناطقی که در چاد، با اِکسون (یک شرکت نفتی) تحت پوشش یک پروژه ی بزرگ نفت قرار دادیم. این تصویر مربوط می شود به یکی از مناطقی که در چاد، با اِکسون (یک شرکت نفتی) تحت پوشش یک پروژه ی بزرگ نفت قرار دادیم. مالیات دهنده ها، بانک جهانی و اکسون هزینه های آن پروژه را می پرداختند. مالیات دهنده ها، بانک جهانی و اکسون هزینه های آن پروژه را می پرداختند. ما وارد این پروژه شدیم. آن جا یک ارتش تمام عیار راه انداخته بودند. من در سال ۲۰۰۳ آن جا بودم. ما در طول این جاده ی کاملا تاریک رانندگی می کردیم، و آن فرد سبزپوش پدیدار شد، و من کاملا خشکم زده بود. و سپس آن فرد با یونیفورم اکسون پدیدار شد، و ما فهمیدیم که همه چیز رو به راه است. آن ها گروه نظامی مخصوص خودشان را اطراف مخازن نفتی داشتند. اما در حال حاضر، اوضاع چاد بحرانی تر از هر وقت دیگر شده است، و ما هزینه های سابق برای بنزین پرداخت نمی کنیم. ما هزینه های آن را همراه مالیاتمان در ۱۵ آوریل پرداخت می کنیم.
We do the same thing with the price of policing the Persian Gulf and keeping the shipping lanes open. This is 1988 -- we actually bombed two Iranian oil platforms that year. That was the beginning of an escalating U.S. involvement there that we do not pay for at the pump. We pay for it on April 15th, and we can't even calculate the cost of this involvement. The other place that is sort of supporting our dependence on oil and our increased consumption is the Gulf of Mexico, which was not part of the moratoriums. Now what's happened in the Gulf of Mexico -- as you can see, this is the Minerals Management diagram of wells for gas and oil. It's become this intense industrialized zone. It doesn't have the same resonance for us that the Arctic National Wildlife Refuge has, but it should, I mean, it's a bird sanctuary. Also, every time you buy gasoline in the United States, half of it is actually being refined along the coast, because the Gulf actually has about 50 percent of our refining capacity and a lot of our marine terminals as well. So the people of the Gulf have essentially been subsidizing the rest of us through a less-clean environment.
همین اتفاق در مورد هزینه های نگهبانی از خلیج فارس و باز نگاه داشتن خطوط کشتی رانی اتفاق می افتد. همین اتفاق در مورد هزینه های نگهبانی از خلیج فارس و باز نگاه داشتن خطوط کشتی رانی اتفاق می افتد. همین اتفاق در مورد هزینه های نگهبانی از خلیج فارس و باز نگاه داشتن خطوط کشتی رانی اتفاق می افتد. در این تصویر سال ۱۹۹۸ است -- ارتش آمریکا دو دکل نفتی ایرانی را در آن سال هدف موشک قرار داد. این اتفاق شروع درگیری های جدی ارتش آمریکا در آن جا بود، که ما هزینه های آن را نه در پمپ بنزین، بلکه در ۱۵ آوریل می پردازیم (همراه با مالیات)، و ما حتی نمی توانیم هزینه های این درگیری را تصور کنیم. منطقه ی دیگری که تا حدودی از وابستگی ما به نفت، و افزایش سطح مصرف ما حمایت می کند، خلیج مکزیک است، که مشمول محدودیت ها نبود. و اتفاقی که در خلیج مکزیک افتاد -- همان طور که می توانید ببینید، این نمودار مدیریت مواد معدنی چاه های گاز و نفت است. این نمودار مدیریت مواد معدنی چاه های گاز و نفت است. در حال حاضر این منطقه تبدیل به یک منطقه ی کاملا صنعتی شده است. این اتفاق به اندازه ی منطقه ی حفاظت شده ی وحشی قطب شمال برای ما تاثیرگذار نیست، این اتفاق به اندازه ی منطقه ی حفاظت شده ی وحشی قطب شمال برای ما تاثیرگذار نیست، اما در اصل باید باشد، زیرا این جا یک پناهگاه برای پرندگان است. همچنین، گازوئیلی که شما در آمریکا می خرید، نیمی از آن در خلیج مکزیک پالایش شده است، زیرا آن جا حدود ۵۰ درصد ظرفیت پالایش آمریکا، زیرا آن جا حدود ۵۰ درصد ظرفیت پالایش آمریکا، و تعداد زیادی از پایانه های دریایی ما را نیز داراست. بنابراین به عبارتی ساکنان خلیج مکزیک دارند از یک محیط آلوده، به ما یارانه می پردازند.
And finally, American families also pay a price for oil. Now on the one hand, the price at the pump is not really very high when you consider the actual cost of the oil, but on the other hand, the fact that people have no other transit options means that they pay a large amount of their income into just getting back and forth to work, generally in a fairly crummy car. If you look at people who make $50,000 a year, they have two kids, they might have three jobs or more, and then they have to really commute. They're actually spending more on their car and fuel than they are on taxes or on health care. And the same thing happens at the 50th percentile, around 80,000. Gasoline costs are a tremendous drain on the American economy, but they're also a drain on individual families and it's kind of terrifying to think about what happens when prices get higher.
و نهایتا، خانواده های آمریکایی هم برای نفت هزینه می پردازند. از یک طرف، وقتی هزینهی واقعی نفت را در نظر بگیرید، هزینه های سوخت در پمپ بنزین آن قدر ها بالا نیست، اما از طرف دیگر، این مسئله که مردم هیچ انتخاب دیگری برای رفت و آمد ندارند، به این معناست که آن ها باید بخش اعظمی از درآمدشان را تنها به رفت و آمد اختصاص دهند، آن هم در یک ماشین قراضه. اگر شما فردی را در نظر بگیرید که سالانه ۵۰,۰۰۰ دلار درآمد دارد، دارای دو فرزند است، و ممکن است در سه شغل یا بیشتر فعالیت کند، این فرد واقعا مجبور است دائم در رفت و آمد باشد. در حقیقت هزینه های مربوط به خودرو و سوخت این افراد بیشتر از مالیات یا هزینه های مربوط به بهداشت آن ها می شود. و همین طور برای سطح متوسط درآمد، با درآمدی حدود ۸۰ِ۰۰۰ دلار، همین اتفاق می افتد. هزینه های مربوط به سوخت بار فوق العاده سنگینی روی دوش اقتصاد آمریکا می اندازند، اما آن ها بار سنگینی روی دوش خود مردم نیز می اندازند و فکر کردن به این که با افزایش قیمت ها چه اتفاقی می افتد ترسناک است.
So, what I'm going to talk to you about now is: what do we have to do this time? What are the laws? What do we have to do to keep ourselves focused? One thing is -- we need to stay away from the theater. We need to stay away from the moratoriums. We need to focus really back again on the molecules. The moratoriums are fine, but we do need to focus on the molecules on the oil. One of the things that we also need to do, is we need to try to not kind of fool ourselves into thinking that you can have a green world, before you reduce the amount of oil that we use. We need to focus on reducing the oil.
اما چیزی که می خواهم در نهایت درباره ی آن با شما صحبت کنم این است: ما باید چه واکنشی نشان بدهیم؟ قانون چه می گوید ؟ ما باید چه کار بکنیم تا از این قضیه غافل نشویم؟ اولا این که -- ما نیاز داریم از رسانه ها مصون بمانیم. ما نیاز داریم که محدودیت های روی ما حذف شوند. ما نیاز داریم تا دوباره روی ملکول ها تمرکز کنیم. ما نیاز داریم تا دوباره روی ملکول ها تمرکز کنیم. محدودیت ها مناسب هستند، اما ما نیاز داریم که روی ملکول های درون نفت تمرکز کنیم. محدودیت ها مناسب هستند، اما ما نیاز داریم که روی ملکول های درون نفت تمرکز کنیم. یکی دیگر از کار هایی که ما باید انجام دهیم، این است که با این تصور که می توانیم در یک دنیای سبز و بدون آلودگی زندگی کنیم خودمان را گول نزنیم، مگر این که بخواهیم مصرف سوختمان را پایین تر بیاوریم. ما باید روی پایین تر آوردن مصرف سوخت تمرکز کنیم.
What you see in this top drawing is a schematic of how petroleum gets used in the U.S. economy. It comes in on the side -- the useful stuff is the dark gray, and the un-useful stuff, which is called the rejected energy -- the waste, goes up to the top. Now you can see that the waste far outweighs the actually useful amount. And one of the things that we need to do is, not only fix the fuel efficiency of our vehicles and make them much more efficient, but we also need to fix the economy in general.
نموداری که در تصویر می بینید نمایانگر نحوه ی مصرف نفت در اقتصاد آمریکا است. نموداری که در تصویر می بینید نمایانگر نحوه ی مصرف نفت در اقتصاد آمریکا است. سوخت از یک طرف وارد می شود -- قسمت مفید خاکستری تیره است، و قسمت غیر مفید، که انرژی غیر قابل استفاده نامیده می شود -- یا به عبارتی انرژی هدر رفته، به سمت بالای نمودار می رود. همان طور که می توانید ببینید میزان انرژی هدر رفته به مقدار قابل توجهی از مقدار مفید آن بیشتر است. همان طور که می توانید ببینید میزان انرژی هدر رفته به مقدار قابل توجهی از مقدار مفید آن بیشتر است. و یکی از نکاتی که ما لازم است به آن توجه کنیم این است که، ما نه تنها به بالا بردن راندمان وسایل نقلیه، و بهتر کردن نحوه ی عملکرد آن ها، بلکه به اصلاح اساسی اقتصاد نیاز داریم.
We need to remove the perverse incentives to use more fuel. For example, we have an insurance system where the person who drives 20,000 miles a year pays the same insurance as somebody who drives 3,000. We actually encourage people to drive more. We have policies that reward sprawl -- we have all kinds of policies. We need to have more mobility choices. We need to make the gas price better reflect the real cost of oil. And we need to shift subsidies from the oil industry, which is at least 10 billion dollars a year, into something that allows middle-class people to find better ways to commute. Whether that's getting a much more efficient car and also kind of building markets for new cars and new fuels down the road, this is where we need to be. We need to kind of rationalize this whole thing, and you can find more about this policy. It's called STRONG, which is "Secure Transportation Reducing Oil Needs Gradually," and the idea is instead of being helpless, we need to be more strong. They're up at NewAmerica.net. What's important about these is that we try to move from feeling helpless at the pump, to actually being active and to really sort of thinking about who we are, having kind of that special moment, where we connect the dots actually at the pump.
ما باید عوامل افزایش مصرف سوخت را حذف کنیم. به طور مثال، سیستم بیمه ی ما به گونه ای است که، فردی که سالانه ۲۰,۰۰۰ مایل رانندگی می کند به اندازه ی فردی که ۳ِ۰۰۰ مایل رانندگی می کند حق بیمه می دهد. ما در حقیقت مردم را به رانندگی بیشتر تشویق می کنیم. شرایط قوانین ما به گونه ای هستند که به ولخرجی ها جایزه می دهند -- ما انواع و اقسام قوانین را داریم. ما باید انتخاب های جایگزین بیشتری در اختیار مردم قرار دهیم. ما باید قیمت سوخت را به حدی برسانیم، که بازتاب بهتری از قیمت واقعی نفت داشته باشد. و ما نیاز داریم که یارانه های مربوط به صنعت نفت حذف شوند، یارانه هایی که حداقل به ۱۰ میلیارد دلار در سال می رسند، این یارانه ها باید به روش های حمل و نقلی اختصاص داده شوند، که برای افراد با وضع مالی متوسط جایگزین بهتری هستند. که این روش می تواند ساختن خودرو هایی با بهره وری بالاتر، یا مغازه هایی برای خودرو های جدید و بنابراین سوخت های جدید باشد، یا مغازه هایی برای خودرو های جدید و بنابراین سوخت های جدید باشد، این جایی است که ما باید به آن برسیم. ما باید این سیستم را کمی منطقی تر کنیم. و شما می توانید این خط سیاسی را دنبال کنید. نام این خط سیاسی 'استرانگ' است، که مخفف عبارت "حمل و نقل ایمن کاهش دهندهی تدریجی مصرف سوخت"، و در این ایده به جای حس درماندگی، ما باید حس قدرتمندی داشته باشیم. شما می توانید به سایت NewAmerica.net سر بزنید. قسمت مهم کار ما این است که تلاش می کنیم حس درماندگی شما را در پمپ بنزین، تلاش می کنیم حس درماندگی شما را در پمپ بنزین، به فعالیت و تحرک تبدیل کنیم و به این فکر کنیم که ما واقعا چه نقشی داریم، ما باید به لحظه ی مخصوصی برسیم که، سرنخ ها را در پمپ بنزین در کنار یکدیگر قرار دهیم.
Now supposedly, oil taxes are the third rail of American politics -- the no-fly zone. I actually -- I agree that a dollar a gallon on oil is probably too much, but I think that if we started this year with three cents a gallon on gasoline, and upped it to six cents next year, nine cents the following year, all the way up to 30 cents by 2020, that we could actually significantly reduce our gasoline consumption, and at the same time we would give people time to prepare, time to respond, and we would be raising money and raising consciousness at the same time. Let me give you a little sense of how this would work.
فرض کنید مالیات های مربوط به نفت ، جزء موضوعات ممنوعه ی سیاست آمریکا هستند -- موضوعاتی که نمی توان به هیچ عنوان درباره ی آن ها صحبت کرد. من قبول دارم که قیمت یک دلار برای یک گالن نفت احتمالا خیلی زیاد است، من قبول دارم که قیمت یک دلار برای یک گالن نفت احتمالا خیلی زیاد است، اما به نظر من اگر ما امسال با افزایش ۳ سنت به ازای هر گالن بنزین شروع کنیم، اما به نظر من اگر ما امسال با افزایش ۳ سنت به ازای هر گالن بنزین شروع کنیم، و ۶ سنت برای سال بعد، و ۹ سنت برای سال بعد از آن، و همین طور تا مقدار ۳۰ سنت تا سال ۲۰۲۰، ما می توانیم به طور چشمگیری مصرف بنزینمان را کاهش دهیم، و همین طور به مردم زمانی برای آماده شدن بدهیم، زمانی برای نشان دادن واکنش، و ما هزینهی بنزین و سطح هشیاری مردم را هم زمان بالا می بریم. اجازه بدهید کمی درباره ی نحوه ی کار این روش توضیح دهم.
This is a gas receipt, hypothetically, for a year from now. The first thing that you have on the tax is -- you have a tax for a stronger America -- 33 cents. So you're not helpless at the pump. And the second thing that you have is a kind of warning sign, very similar to what you would find on a cigarette pack. And what it says is, "The National Academy of Sciences estimates that every gallon of gas you burn in your car creates 29 cents in health care costs." That's a lot. And so this -- you can see that you're paying considerably less than the health care costs on the tax. And also, the hope is that you start to be connected to the whole greater system. And at the same time, you have a number that you can call to get more information on commuting, or a low-interest loan on a different kind of car, or whatever it is you're going to need to actually reduce your gasoline dependence. With this whole sort of suite of policies, we could actually reduce our gasoline consumption -- or our oil consumption -- by 20 percent by 2020. So, three million barrels a day.
فرض کنید این یک قبض بنزین است، مربوط به سال آینده. اولین چیزی که شما روی هزینه ی مالیات می دهید این است که -- شما این مالیات را برای آمریکایی قدرتمند تر می دهید -- ۳۳ سنت. بنابراین دیگر شما در پمپ بنزین احساس درماندگی نمی کنید. و چیز دیگری که در این قبض دارید یک نوع علامت هشدار است، که بسیار شبیه علائمی است که روی پاکت های سیگار می بینید. که بسیار شبیه علائمی است که روی پاکت های سیگار می بینید. و این علامت هشدار بیانگر این است که "آکادمی ملی علوم تخمین می زند که هر گالن بنزینی که شما در خودروی خود مصرف می کنید٬ ۲۹ سنت به هزینه های بهداشت و درمان اضافه می کند." این رقم فوق العاده زیاد می شود. همان طور که می بینید -- شما هزینه ای به مراتب کمتر از هزینه ی مربوط به بهداشت و درمان را روی مالیات می دهید. همان طور که می بینید -- شما هزینه ای به مراتب کمتر از هزینه ی مربوط به بهداشت و درمان را روی مالیات می دهید. و همین طور، ما به این مسئله امیدواریم که شما به سیستم بسیار بزرگ تری ملحق شوید. و هم زمان، شما یک مسیر ارتباطی برای گرفتن اطلاعات بیشتر در مورد روشهای حمل و نقل داشته باشید، و هم زمان، شما یک مسیر ارتباطی برای گرفتن اطلاعات بیشتر در مورد روشهای حمل و نقل داشته باشید، یا یک وام با بهره ی پایین برای یک مدل متفاوت از خودرو، یا هر چیزی که برای کاهش مصرف سوخت خود نیاز دارید. یا هر چیزی که برای کاهش مصرف سوخت خود نیاز دارید. به کمک این رویه های متنوع، ما می توانیم مصرف بنزینمان -- یا مصرف نفتمان -- را به اندازه ی ۲۰ درصد تا سال ۲۰۲۰ پایین بیاوریم. ما می توانیم مصرف بنزینمان -- یا مصرف نفتمان -- را به اندازه ی ۲۰ درصد تا سال ۲۰۲۰ پایین بیاوریم. ما می توانیم مصرف بنزینمان -- یا مصرف نفتمان -- را به اندازه ی ۲۰ درصد تا سال ۲۰۲۰ پایین بیاوریم. این مقدار به سه میلیون بشکه در روز می رسد.
But in order to do this, one of the things we really need to do, is we need to remember we are people of the hydrocarbon. We need to keep or minds on the molecules and not get distracted by the theater, not get distracted by the cognitive dissonance of the green possibilities that are out there. We need to kind of get down and do the gritty work of reducing our dependence upon this fuel and these molecules.
اما به منظور انجام این کار، یکی از مهم ترین کار هایی که باید انجام دهیم، این است که باید به خاطر بسپاریم ما مردم هیدروکربنی هستیم. ما باید روی ملکول ها تمرکز کنیم و توسط رسانه ها، یا سفسطه های مربوط به زندگی سبز و پاک از موضوع اصلی غافل نشویم. و توسط رسانه ها، یا سفسطه های مربوط به زندگی سبز و پاک از موضوع اصلی غافل نشویم. و توسط رسانه ها، یا سفسطه های مربوط به زندگی سبز و پاک از موضوع اصلی غافل نشویم. ما باید بلند شویم و با جرات شروع به کاهش وابستگیمان نسبت به این سوخت و ملکول ها کنیم. ما باید بلند شویم و با جرات شروع به کاهش وابستگیمان نسبت به این سوخت و ملکول ها کنیم.
Thank you.
سپاسگزارم.
(Applause)
(تشویق حاضرین)