So a couple of years ago I started a program to try to get the rockstar tech and design people to take a year off and work in the one environment that represents pretty much everything they're supposed to hate; we have them work in government. The program is called Code for America, and it's a little bit like a Peace Corps for geeks. We select a few fellows every year and we have them work with city governments. Instead of sending them off into the Third World, we send them into the wilds of City Hall. And there they make great apps, they work with city staffers. But really what they're doing is they're showing what's possible with technology today.
خُب چند سال پیش من برنامه ای را شروع کردم که در اون سعی کردم با تکنولوژی بی نظیری، مردم را تشویق کنم تا یکسال مرخصی کاری گرفته و در محیطی کار کنند که نمایانگر تمام چیزهایی است که از اونها متنفرند، و در محیطی کار کنند که نمایانگر تمام چیزهایی است که از اونها متنفرند، ازشون خواستیم که در بخش دولتی کار کنند. نام این برنامه "کُد برای آمریکا" است، ویه کمی شبیه سپاه صلح افراد نابغه است. ما هر ساله چند نفری انتخاب کرده تا در بخش دولتی شهر کار کنند. ما هر ساله چند نفری انتخاب کرده تا در بخش دولتی شهر کار کنند. به جای فرستادن آنها به کشورهای جهان سوم، اونا را به شهرداری بی در و پیکر می فرستیم. آنها در اونجا نرم افزارهای کاربردی بسیار خوبی درست می کنند، آنها با کارکنان شهرداری کار می کنند. اما در واقع می خواهند نشان بدهند که چه چیزهایی امروزه با کمک تکنولوژی امکان پذیر است. اما در واقع می خواهند نشان بدهند که چه چیزهایی امروزه با کمک تکنولوژی امکان پذیر است.
So meet Al. Al is a fire hydrant in the city of Boston. Here it kind of looks like he's looking for a date, but what he's really looking for is for someone to shovel him out when he gets snowed in, because he knows he's not very good at fighting fires when he's covered in four feet of snow. Now how did he come to be looking for help in this very unique manner? We had a team of fellows in Boston last year through the Code for America program. They were there in February, and it snowed a lot in February last year. And they noticed that the city never gets to digging out these fire hydrants. But one fellow in particular, a guy named Erik Michaels-Ober, noticed something else, and that's that citizens are shoveling out sidewalks right in front of these things. So he did what any good developer would do, he wrote an app.
خُب بریم "اَل" را ملاقات کنیم. "اَل" ، یک شیر آتش نشانی در شهر بوستون است. در اینجا یه جورایی به نظر می رسد که دنبال یه دوست می گرده، اما او واقعا دنبال کسی است که وقتی برف می یاد، اونو با پارو از زیر برف بیرون بیاره، چون می دونه وقتی زیر چهار فوت برف مدفون می شه، نمی تونه خیلی خوب با آتش سوزی مبارزه کنه. چون می دونه وقتی زیر چهار فوت برف مدفون می شه، نمی تونه خیلی خوب با آتش سوزی مبارزه کنه. حالا چطور اون با این شیوۀ بسیار منحصر به فرد دنبال کمک می گرده؟ حالا چطور اون با این شیوۀ بسیار منحصر به فرد دنبال کمک می گرده؟ ما سال گذشته گروهی را از طریق برنامۀ "کد برای آمریکا" در بوستون داشتیم. ما سال گذشته گروهی را از طریق برنامۀ "کد برای آمریکا" در بوستون داشتیم. آنها در ماه فوریه اونجا بود، و فوریه سال گذشته برف سنگینی اومد. و اونها متوجه شدند که مردم شهرهیچوقت قادر نخواهد بود همۀ شیرهای آتش نشانی را از زیر برف بیرون بیاره. اما یک شخص به طور خاص، فردی بنام "اریک مایکل-اوبر"، متوجه چیز دیگری شد، این که شهروندان درست جلوی این شیرهای آتش نشانی، در حال پارو کردن پیاده روها هستند. بدین ترتیب اون کاری رو انجام داد که هر طراحی انجام می ده، او یک نرم افزار کاربردی ساخت.
It's a cute little app where you can adopt a fire hydrant. So you agree to dig it out when it snows. If you do, you get to name it, and he called the first one Al. And if you don't, someone can steal it from you. So it's got cute little game dynamics on it. This is a modest little app. It's probably the smallest of the 21 apps that the fellows wrote last year. But it's doing something that no other government technology does. It's spreading virally.
این یک برنامۀ جالب نرم افزاری است که شما در آن می توانید یک شیر آتش نشانی را به سرپرستی قبول کنید. بدین ترتیب شما توافق می کنید که هنگام بارش برف، اونو از زیر برف بیرون بیارید. اگه اینکارو بکنید، اسمی براش انتخاب می کنید، و اسم اولی رو "اَل" گذاشت. و اگه اینکارو نکنید، کسی میتونه اونو ازتون بدزده. اینجوری یه سری بازیهای کوچک جالب متحرک داره. این نرم افزار کوچیک معمولی است. احتمالا" کوچکترین برنامۀ نرم افزاری از بین 21 برنامه ایست که بچه ها پارسال نوشتند. اما کاری را می کنه که هیچ تکنولوژی دولت اونو انجام نداده. اون بسرعت در حال پیشرفت است.
There's a guy in the I.T. department of the City of Honolulu who saw this app and realized that he could use it, not for snow, but to get citizens to adopt tsunami sirens. It's very important that these tsunami sirens work, but people steal the batteries out of them. So he's getting citizens to check on them. And then Seattle decided to use it to get citizens to clear out clogged storm drains. And Chicago just rolled it out to get people to sign up to shovel sidewalks when it snows. So we now know of nine cities that are planning to use this. And this has spread just frictionlessly, organically, naturally.
یه نفر متخصص تکنولوژی در شهر هونولولو با دیدن این برنامۀ نرم افزاری ، به کاربرد اون پی برد البته نه دربرف، بلکه با کمک اون از شهروندان بخواد که آژیرهای اخطار سونامی را به سرپرستی قبول کنند. خیلی مهمه که این آژیرهای سونامی کار کنند، اما مردم باتریهای اونها را می دزدند. بنابراین اون از شهروندان می خواد که مراقب اونها باشند. و سپس شهرسیاتل تصمیم به استفاده از اون برنامه را گرفت تا از شهروندان بخواد فاضلابهایی که در اثر طوفان مسدود شدند را تمیز کنند. و شیکاگو به تازگی اون برنامه را بکار برده تا از مردم بخواد برای پارو کردن پیاده روها هنگام برف ثبت نام کنند. بنابراین ما در حال حاضر از نُه شهر خبر داریم که برای استفاده از این برنامه کاربردی، برنامه ریزی می کنند. و این برنامه بدون هیچ اختلاف نظری، وبصورتی اصیل و طبیعی گسترش یافته است. و این برنامه بدون هیچ اختلاف نظری، وبصورتی اصیل و طبیعی گسترش یافته است.
If you know anything about government technology, you know that this isn't how it normally goes. Procuring software usually takes a couple of years. We had a team that worked on a project in Boston last year that took three people about two and a half months. It was a way that parents could figure out which were the right public schools for their kids. We were told afterward that if that had gone through normal channels, it would have taken at least two years and it would have cost about two million dollars. And that's nothing. There is one project in the California court system right now that so far cost taxpayers two billion dollars, and it doesn't work. And there are projects like this at every level of government.
اگر شما چیزی در مورد فن آوری دولت بدانید، می دونید که معمولا" چطور کار می کنه. تولید نرم افزار معمولا چند سال طول می کشه. ما یه تیم سه نفره ای داشتیم که سال گذشته در بوستون مشغول پروژه ای بودند که دو ماه و نیم بطول انجامید. از اون راه والدین می تونستند بفهمند چه مدرسۀ دولتی برای فرزندانشان خوبه. از اون راه والدین می تونستند بفهمند چه مدرسۀ دولتی برای فرزندانشان خوبه. به ما گفتند که اگه اینکار از طریق کانال های عادی انجام شده بود، حداقل دو سال طول می کشید و هزینه ای حدود دو میلیون دلار در بر داشت. و این که چیزی نیست. در حال حاضر پروژه ای در سیستم دادگاه کالیفرنیا در حال انجام است که تا کنون دو میلیارد دلار برای مالیات دهندگان هزینه داشته که تا کنون دو میلیارد دلار برای مالیات دهندگان هزینه داشته و کار هم نمی کنه. پروژه های شبیه به این در تمام سطوح دولتی وجود دارند. پروژه های شبیه به این در تمام سطوح دولتی وجود دارند.
So an app that takes a couple of days to write and then spreads virally, that's sort of a shot across the bow to the institution of government. It suggests how government could work better -- not more like a private company, as many people think it should. And not even like a tech company, but more like the Internet itself. And that means permissionless, it means open, it means generative. And that's important. But what's more important about this app is that it represents how a new generation is tackling the problem of government -- not as the problem of an ossified institution, but as a problem of collective action. And that's great news, because, it turns out, we're very good at collective action with digital technology.
خُب برنامۀ کاربردی که در عرض چند روز نوشته شد بصورت همه گیری گسترش یافت، که مثل یه تیری از کمان به سمت نهاد های دولتی رها می شه. که مثل یه تیری از کمان به سمت نهاد های دولتی رها می شه. این نشون می ده که چگونه دولت می تواند بهتر کار کند - نه مثل یک شرکت خصوصی، که به گمان بیشتر مردم می بایست مثل یک شرکت خصوصی باشه. و نه حتی مثل یک شرکت فن آوری، بلکه بیشتر شبیه به خود اینترنت . و این یعنی نیازی به مجوز نداره، این یعنی علنی و باز، یعنی تولید. و این مهمه. اما آنچه در مورد این برنامه اهمیت بیشتری داره اینه که نشون می ده چگونه یک نسل جدید با مسائلی که دولت داره، برخورد می کنه - نه به عنوان مشکلی که یه سازمان قدیمی و متحجّر درگیرش است، بلکه به عنوان مشکلی که اقدام جمعی را می طلبد. و این خبر خوبی است، چون نشون می ده که ما در کارهای جمعی و با فن آوری دیجیتال ، بسیار خوب عمل می کنیم. چون نشون می ده که ما در کارهای جمعی و با فن آوری دیجیتال ، بسیار خوب عمل می کنیم.
Now there's a very large community of people that are building the tools that we need to do things together effectively. It's not just Code for America fellows, there are hundreds of people all over the country that are standing and writing civic apps every day in their own communities. They haven't given up on government. They are frustrated as hell with it, but they're not complaining about it, they're fixing it. And these folks know something that we've lost sight of. And that's that when you strip away all your feelings about politics and the line at the DMV and all those other things that we're really mad about, government is, at its core, in the words of Tim O'Reilly, "What we do together that we can't do alone."
در حال حاضر یک جامعه بسیار زیادی از مردم وجود داره که در حال ساخت ابزارهای مورد نیاز ما هستند تا کارهایی را با هم به طور موثر انجام دهیم. اینها فقط افراد گروه "کد برای آمریکا" نیستند، صدها نفر از مردم سراسر کشور بپا خواسته و روزانه سرگرم نوشتن برنامه های شهری برای محلۀ خود هستند. و روزانه سرگرم نوشتن برنامه های شهری برای محلۀ خود هستند. اونا از دولت نا امید نشدند. اونا از دولت جونشون به لب رسیده، اما شکایتی نمی کنند، درستش می کنند. و این مردم چیزی را می دانند که ما از وجودش غافل بودیم. و این مردم چیزی را می دانند که ما از وجودش غافل بودیم. اینه که وقتی شما تمام احساسات خود را درمورد سیاست و صف جلوی اداره راهنمایی رانندگی و تمام چیزهایی که دیوونشون هستیم، کنار بگذارید، و تمام چیزهایی که دیوونشون هستیم، کنار بگذارید، دولت به صورت ذاتی، در کلمات " تیم اُ ریلی" خلاصه شده، ( بنیان گذاز نرم افزار منبع بازو مجانی) "آنچه که به تنهایی قادر به انجامش نیستیم، با هم انجام می دهیم."
Now a lot of people have given up on government. And if you're one of those people, I would ask that you reconsider, because things are changing. Politics is not changing; government is changing. And because government ultimately derives its power from us -- remember "We the people?" -- how we think about it is going to effect how that change happens.
در حال حاضر بسیاری از مردم از دولت نا امید شدند. و اگر شما یکی از این افراد هستید، ازتون می خوام که تجدید نظر کنید، چرا که چیزهایی در حال تغییر است. سیاست تغییر نمی کنه؛ دولت در حال تغییر است. و از آنجائیکه قدرت دولت در نهایت از ما سرچشمه می گیرد -- و از آنجائیکه سرچشمۀ قدرتِ دولت در نهایت از ماست -- به یاد داشته باشید: "ما مردم هستیم" - طرز تفکر ما در مورد آن، بر نوع ایجاد تغییر، تأ ثیر خواهد گذاشت.
Now I didn't know very much about government when I started this program. And like a lot of people, I thought government was basically about getting people elected to office. Well after two years, I've come to the conclusion that, especially local government, is about opossums.
زمانی که من این برنامه را آغازکردم، چیز زیادی از دولت نمی دونستم. و مانند بسیاری از مردم، فکر میکردم دولت اساسا یعنی انتخاب مردم برای کارهای دفتری. خُب بعد از دو سال، به این نتیجه رسیدم که دولت محلی علی الخصوص، درمورد ( مشکلات ) صاریغ ( پستانداری کوچک) است.
This is the call center for the services and information line. It's generally where you will get if you call 311 in your city. If you should ever have the chance to staff your city's call center, as our fellow Scott Silverman did as part of the program -- in fact, they all do that -- you will find that people call government with a very wide range of issues, including having an opossum stuck in your house. So Scott gets this call. He types "Opossum" into this official knowledge base. He doesn't really come up with anything. He starts with animal control. And finally, he says, "Look, can you just open all the doors to your house and play music really loud and see if the thing leaves?" So that worked. So booya for Scott. But that wasn't the end of the opossums.
این مرکز تماس برای ارائه خدمات و اطلاعات است. معمولا شما این را دریافت میکنید،اگه با شماره 311 در شهرتون تماس بگیرید. معمولا شما این را دریافت میکنید،اگه با شماره 311 در شهرتون تماس بگیرید. اگر شما این شانس را داشته باشید که برای مرکز تماس شهر خود، کارمند تعیین کنید، همانگونه که همکار ما "اسکات سیلورمن" به عنوان بخشی از برنامه انجام داد، -- درحقیقت همۀ اونا اینکارو کردند -- شما درمی یابید که مردم در مورد طیف وسیعی از مسائل با دولت تماس می گیرند، شما درمی یابید که مردم در مورد طیف وسیعی از مسائل با دولت تماس می گیرند، از جمله اینکه یک صاریغ (موش اپوسوم) در خانه شان گیر کرده. خُب، اسکات این مورد تلفنی را گرفت. او لغت "صاریغ" را در این بخش رسمی اطلاعات تایپ کرد. واقعا چیزی دستگیرش نشد. او با کنترل حیوانات شروع کرد. و در نهایت گفت: "نگاه کن، می تونید همه درهای خانه خود را باز کرده وموزیکی با صدای واقعا بلند پخش کنید و ببینید که اون از خونه خارج می شه؟" بدین ترتیب اون راه کار کرد. پس یه هورا برای اسکات. اما این پایان صاریغ ها نیست.
Boston doesn't just have a call center. It has an app, a Web and mobile app, called Citizens Connect. Now we didn't write this app. This is the work of the very smart people at the Office of New Urban Mechanics in Boston. So one day -- this is an actual report -- this came in: "Opossum in my trashcan. Can't tell if it's dead. How do I get this removed?" But what happens with Citizens Connect is different. So Scott was speaking person-to-person. But on Citizens Connect everything is public, so everybody can see this. And in this case, a neighbor saw it. And the next report we got said, "I walked over to this location, found the trashcan behind the house. Opossum? Check. Living? Yep. Turned trashcan on its side. Walked home. Goodnight sweet opossum."
بوستون فقط یک مرکز تماس نداره. یک نرم افزارکاربردی، یک شبکه اینترنتی و یک نرم افزارموبایل ، به نام ارتباط شهروندی داره. در حال حاضر ما این برنامه را ننوشتیم. این کار افراد بسیار باهوشی است که در دفتر "مکانیک جدید شهری" در بوستون کار می کنند. خُب یه روز - این یه گزارش واقعیه - این تماس گرفته شد: " صاریغ در سطل آشغال من. نمی دونم زنده است یا مرده. چطور می تونم بیرونش بیارم؟ " اما آنچه با نرم افزار " ارتباط شهروندی" اتفاق می افته، متفاوته. خُب، مکالمۀ اسکات از نوع فرد به فرد بود. اما در "ارتباط شهروندی" ، همه چیز عمومی است، بنابراین همه می تونند اون سؤال را ببینند. و در این مورد، یه همسایه اون سؤال را دید. و گزارش بعدی که گرفتیم این بود، "من به این مکان رفتم، سطل آشغال را در پشت خانه پیدا کردم. صاریغ؟ درسته. زنده است؟ آره. سطل را یه وری کردم. رفتم خونه. شب بخیر صاریغ کوچولو. "
(Laughter)
(خنده حاضرین)
Pretty simple. So this is great. This is the digital meeting the physical. And it's also a great example of government getting in on the crowd-sourcing game. But it's also a great example of government as a platform. And I don't mean necessarily a technological definition of platform here. I'm just talking about a platform for people to help themselves and to help others. So one citizen helped another citizen, but government played a key role here. It connected those two people. And it could have connected them with government services if they'd been needed, but a neighbor is a far better and cheaper alternative to government services. When one neighbor helps another, we strengthen our communities. We call animal control, it just costs a lot of money.
خیلی ساده است. خُب این فوق العاده است. این اجتماع و ملاقات دیجیتال و فیزیک است. وهمچنین مثال جالبی ازشرکت دولت در بازی منبع یابی جمعیت است. وهمچنین مثال جالبی ازشرکت دولت در بازی منبع یابی جمعیت است. و نمونۀ فوق العاده ای از خط مشی دولت نیز است. و منظورم در اینجا لزوما" ، توصیف کلمۀ خط مشی از لحاظ تکنولوژیکی نیست. من فقط در مورد جایگاهی صحبت می کنم که در آن مردم به خود و دیگران کمک می کنند. بدین ترتیب ، یک شهروند به شهروند دیگری کمک می کند. اما دولت در اینجا نقش کلیدی دارد. بین اون دو نفر ارتباط برقرار کرده. و می تونست با استفاده از سرویس دولتی در صورت نیاز، ارتباط اون دو نفر را برقرار کنه، اما یه همسایه جایگزین به مراتب بهتر و ارزان تری نسبت به سرویسهای دولتی است. اما یه همسایه جایگزین به مراتب بهتر و ارزان تری نسبت به سرویسهای دولتی است. وقتی یه همسایه به دیگری کمک می کنه، ما جوامع مان را تقویت می کنیم. ما با سازمان کنترل حیوانات تماس می گیریم، این کلی هزینه دارد.
Now one of the important things we need to think about government is that it's not the same thing as politics. And most people get that, but they think that one is the input to the other. That our input to the system of government is voting. Now how many times have we elected a political leader -- and sometimes we spend a lot of energy getting a new political leader elected -- and then we sit back and we expect government to reflect our values and meet our needs, and then not that much changes? That's because government is like a vast ocean and politics is the six-inch layer on top. And what's under that is what we call bureaucracy. And we say that word with such contempt. But it's that contempt that keeps this thing that we own and we pay for as something that's working against us, this other thing, and then we're disempowering ourselves.
در حال حاضر یکی از چیزهایی که لازمه در مورد دولت در نظر بگیریم اینه که این چیزی همچون سیاست نیست. و بسیاری از افراد اینو می دونند، اما فکر می کنند که یکی راه ورود به دیگری است. اینکه ورودی ما به سیستم دولت از طریق رای دادن است. اینکه ورودی ما به سیستم دولت از طریق رای دادن است. تا به حال چند بار ما یک رهبر سیاسی انتخاب کردیم - و گاهی اوقات مقدار زیادی انرژی صرف کردیم تا یه رهبر جدید سیاسی را روی کار بیاریم -- و سپس به نظاره نشسته و انتظار داریم دولت ارزش ها و نیازهای ما را منعکس کند، و سپس تغییرات آنچنان فاحشی رخ نمی دهد؟ دلیلش اینه که دولت مانند یک اقیانوس عظیم است و سیاست لایه شش اینچی در بالای اونه. و آنچه زیر آن است چیزی است که ما آنرا دستگاه اداری می نامیم. و ما این کلمه را با تحقیر ادا می کنیم. اما همان تحقیره که چیزی را که متعلق به ماست و برایش پول پرداخت می کنیم، حفظ می کنه اما همان تحقیره که چیزی را که متعلق به ماست و برایش پول پرداخت می کنیم، حفظ می کنه اما همان تحقیره که چیزی را که متعلق به ماست و برایش پول پرداخت می کنیم، حفظ می کنه مثل چیزی که بر علیه ما کار می کند، این چیز دیگر، و بعدش قدرت خودمون را کاهش می دهیم.
People seem to think politics is sexy. If we want this institution to work for us, we're going to have to make bureaucracy sexy. Because that's where the real work of government happens. We have to engage with the machinery of government. So that's OccupytheSEC movement has done. Have you seen these guys? It's a group of concerned citizens that have written a very detailed 325-page report that's a response to the SEC's request for comment on the Financial Reform Bill. That's not being politically active, that's being bureaucratically active.
به نظر می رسه مردم فکر می کنند سیاست جذابه. اگر می خواهیم این نهاد برای ما کار کند، ما می بایست دستگاه اداری را جذاب کنیم. چون کار واقعی دولت در این مکان اتفاق می افتد. ما باید تشکیلات دولت را بکار بگیریم. طوری که جنبش Occupy the SEC( گروه شهروندان که به امور مختلف رسیدگی می کنند) انجام داده. آیا شما تا به حال این افراد را دیده اید؟ اینها گروهی از شهروندان علاقه مندی هستند که یک گزارش مفصل 325 صفحه ای نوشتند که یک گزارش مفصل 325 صفحه ای نوشتند در پاسخ به درخواست SEC برای نظر دهی دربارۀ لایحۀ اصلاحات مالی. در پاسخ به درخواست SEC برای نظر دهی دربارۀ لایحۀ اصلاحات مالی. این مسئله از لحاظ سیاسی در جریان نیست، بلکه بطور اداری و طبق مقررات در جریانه.
Now for those of us who've given up on government, it's time that we asked ourselves about the world that we want to leave for our children. You have to see the enormous challenges that they're going to face. Do we really think we're going to get where we need to go without fixing the one institution that can act on behalf of all of us? We can't do without government, but we do need it to be more effective. The good news is that technology is making it possible to fundamentally reframe the function of government in a way that can actually scale by strengthening civil society. And there's a generation out there that's grown up on the Internet, and they know that it's not that hard to do things together, you just have to architect the systems the right way.
حالا برای آن دسته از ما که از دولت نا امید شده، زمان اون رسیده از خود بپرسیم که چه دنیایی را بعد از خود می خواهیم برای فرزندانمان به ارث بگذاریم. شما باید چالش های فراوانی که آنها با آن مواجه خواهند شد را ملاحظه کنید. شما باید چالش های فراوانی که آنها با آن مواجه خواهند شد را ملاحظه کنید. آیا واقعا فکر می کنیم بدون اصلاح سازمانی که قادره از جانب همۀ ما عمل کنه، به مقصودمان می رسیم؟ آیا واقعا فکر می کنیم بدون اصلاح سازمانی که قادره از جانب همۀ ما عمل کنه، به مقصودمان می رسیم؟ آیا واقعا فکر می کنیم بدون اصلاح سازمانی که قادره از جانب همۀ ما عمل کنه، به مقصودمان می رسیم؟ ما نمی توانیم از دولت چشم بپوشیم، بلکه برای مؤثرتر بودن به آن نیاز داریم. بلکه برای مؤثرتر بودن به آن نیاز داریم. خبر خوب اینه که تکنولوژی اینرا ممکن ساخته که شکل عملکرد دولت را اساسا" تغییر دهیم که شکل عملکرد دولت را اساسا" تغییر دهیم به شکلی که با تقویت جامعۀ مدنی، رو به رشد باشه. به شکلی که با تقویت جامعۀ مدنی، رو به رشد باشه. و نسلی در اون بیرون وجود دارد که با اینترنت بزرگ شده، و می دونه که انجام کار با یکدیگر، آنچنان سخت نیست. و می دونه که انجام کار با یکدیگر، آنچنان سخت نیست. شما فقط باید سیستم ها را بطور صحیح طراحی کنید.
Now the average age of our fellows is 28, so I am, begrudgingly, almost a generation older than most of them. This is a generation that's grown up taking their voices pretty much for granted. They're not fighting that battle that we're all fighting about who gets to speak; they all get to speak. They can express their opinion on any channel at any time, and they do. So when they're faced with the problem of government, they don't care as much about using their voices. They're using their hands. They're using their hands to write applications that make government work better.
در حال حاضر متوسط سن همکاران ما 28 سال است، بنابراین من، در کمال حسرت، تقریبا یک نسل قدیمی تر از بسیاری از آنها هستم. این نسل طوری بزرگ شده که ابراز عقیده را حق مسلم خود می داند. این نسل طوری بزرگ شده که ابراز عقیده را حق مسلم خود می داند. ما بر سر اینکه چه کسی حق صحبت داره، می جنگیم، اونها بر سر این مسئله نمی جنگند بلکه حق صحبت را می گیرند. اونها بر سر این مسئله نمی جنگند بلکه حق صحبت را می گیرند. آنها می توانند افکار خود را بر روی هر کانال در هر زمان، بیان کنند، آنها می توانند افکار خود را بر روی هر کانال در هر زمان، بیان کنند، و این کار را می کنند. بنابراین، وقتی که با مشکلی در رابطه با دولت مواجه می شوند، اونقدر براشون ابراز عقیده مهم نیست. اونقدر براشون ابراز عقیده مهم نیست. اونا از دست هایشان استفاده می کنند. آنها با استفاده از دست هایشان برنامه های نرم افزاری کاربردی می نویسند که باعث عملکرد بهتر دولت می شه.
And those applications let us use our hands to make our communities better. That could be shoveling out a hydrant, pulling a weed, turning over a garbage can with an opossum in it. And certainly, we could have been shoveling out those fire hydrants all along, and many people do. But these apps are like little digital reminders that we're not just consumers, and we're not just consumers of government, putting in our taxes and getting back services. We're more than that, we're citizens. And we're not going to fix government until we fix citizenship.
و اون برنامه های کاربردی باعث می شه ما از دستانمان استفاده کرده و محلۀ خود را آبادتر کنیم. این کارها می تونه پارو کردن برف از روی شیر آتش نشانی باشه، یا بیرون آوردن علفهای هرز، یا یه وری کردن سطل آشغالی که در اون یه صاریغ است. و البته ما می تونستیم همۀ اون شیرهای آتش نشانی را از زیر برف بیرون بیاریم، و خیلی ها اینکار را می کنند. اما این برنامه ها ی کاربردی مثل تذکرهای کوچک دیجیتالی هستند که ما فقط مصرف کننده نیستیم، و ما فقط مصرف کنندۀ دولت نیستیم، که مالیات بدیم و در عوض خدمات دریافت کنیم. ما بیشتر از آنیم، ما شهروند هستیم. و ما تا وقتی مسئلۀ شهروندی را حل نکردیم، به اصلاح دولت نمی پردازیم. و ما تا وقتی مسئلۀ شهروندی را حل نکردیم، به اصلاح دولت نمی پردازیم.
So the question I have for all of you here: When it comes to the big, important things that we need to do together, all of us together, are we just going to be a crowd of voices, or are we also going to be a crowd of hands?
بنابراین سوال من از همه شما در اینجا اینه: وقتی نوبت مسائل بزرگ و مهم می شه که ما باید با هم انجام دهیم، همۀ ما با هم، آیا فقط توده ای از صدا خواهیم بود، یا آیا انبوهی از دستان نیز خواهیم بود؟ یا آیا انبوهی از دستان نیز خواهیم بود؟
Thank you.
متشکرم.
(Applause)
(تشویق حاضرین)