To give me an idea of how many of you here may find what I'm about to tell you of practical value, let me ask you please to raise your hands: Who here is either over 65 years old or hopes to live past age 65 or has parents or grandparents who did live or have lived past 65, raise your hands please. (Laughter)
برای این که به من یه تخمینی بدهید که چند نفر از شما ممکن است آن چه را که به شما میخواهم بگویم را دارای ارزش کاریردی میدانید، بگذارید تقاضا کنم که دستتان را بلند کنید: چه کسی اینجا بیش از ۶۵ سال سن دارد یا آرزو دارد بیشتر از ۶۵ سال عمر کند یا والدین یا اجدادی داشه که الان یا قبلا بیشتر از ۶۵ سال عمر کردند، لطفا دستتان را بالا ببرید.
Okay. You are the people to whom my talk will be of practical value. (Laughter) The rest of you won't find my talk personally relevant, but I think that you will still find the subject fascinating.
خب، شما کسانی هستید که بحث من برای شما ارزش کاربردی خواهد داشت (خنده) بقیه شما بحث من را از لحاظ شخصی بی ربط خواهید دید اما به نظرم بازهم موضوع بحث برای شما جالب خواهد بود. اما به نظرم بازهم موضوع بحث برای شما جالب خواهد بود.
I'm going to talk about growing older in traditional societies. This subject constitutes just one chapter of my latest book, which compares traditional, small, tribal societies with our large, modern societies, with respect to many topics such as bringing up children, growing older, health, dealing with danger, settling disputes, religion and speaking more than one language.
من قصد دارم درباره رشد و نمو در جوامع سنتی صحبت کنم. من قصد دارم درباره رشد و نمو در جوامع سنتی صحبت کنم. این موضوع فقط یک فصل از آخرین کتاب من است که جوامع سنتی، کوچک و قبیله ای را با جوامع بزرگ و مدرن ما مقایسه می کند ( این مقایسه) شامل ابعاد مختلفی است مانند تربیت کودکان رشد کردن، سلامتی، مقابله با خطر حل و فصل اختلافات، دین وحرف زدن به بیش از یک زبان.
Those tribal societies, which constituted all human societies for most of human history, are far more diverse than are our modern, recent, big societies. All big societies that have governments, and where most people are strangers to each other, are inevitably similar to each other and different from tribal societies. Tribes constitute thousands of natural experiments in how to run a human society. They constitute experiments from which we ourselves may be able to learn. Tribal societies shouldn't be scorned as primitive and miserable, but also they shouldn't be romanticized as happy and peaceful. When we learn of tribal practices, some of them will horrify us, but there are other tribal practices which, when we hear about them, we may admire and envy and wonder whether we could adopt those practices ourselves.
آن جوامع قبیله ای که در بیشتر تاریخ بشریت جوامع انسانی را تشکیل داده اند آن جوامع قبیله ای که در بیشتر تاریخ بشریت جوامع انسانی را تشکیل داده اند بسیار متنوع تر از جوامع اخیر مدرن و بزرگ ما هستند بسیار متنوع تر از جوامع اخیر مدرن و بزرگ ما هستند همه جوامع بزرگی که حکومت دارند و جایی که اکثریت مردم با یکدیگر غریبه هستند (جوامع مدرن) شبیه هم هستند و با جوامع قبیله ای تفاوت دارند (جوامع مدرن) شبیه هم هستند و با جوامع قبیله ای تفاوت دارند قبایل دارای هزاران تجربه طبیعی از چگونگی اداره جامعه انسانی هستند آنها از چیزهایی تجربه دارند که ما ممکن است بتوانیم درس بگیریم جوامع قبیله ای نباید به عنوان جوامعی ابتدایی و بدبخت تلقی شوند جوامع قبیله ای نباید به عنوان جوامعی ابتدایی و بدبخت تلقی شوند همچنان که نباید با خیال بافی آنها را شاد و آرام جلوه داد همچنان که نباید با خیال بافی آنها را شاد و آرام جلوه داد وقتی درباره تجربیات قبیله ای می آموزیم برخی از آنها ما را به وحشت می اندازد اما برخی تجربه های قبیله ای هم هستند که وقتی درباره آنها میشنویم ممکن است تحسین کنیم و حسودیمان شود و شگفت زده شویم که آیا میشود آن تجربیات را برای خودمان به کار گیریم و شگفت زده شویم که آیا میشود آن تجربیات را برای خودمان به کار گیریم
Most old people in the U.S. end up living separately from their children and from most of their friends of their earlier years, and often they live in separate retirements homes for the elderly, whereas in traditional societies, older people instead live out their lives among their children, their other relatives, and their lifelong friends. Nevertheless, the treatment of the elderly varies enormously among traditional societies, from much worse to much better than in our modern societies.
اکثر افراد مسن در آمریکا دور از فرزندانشان به زندگی خاتمه میدهند اکثر افراد مسن در آمریکا دور از فرزندانشان به زندگی خاتمه میدهند و دور از اکثر دوستان سال های اول زندگیشان و دور از اکثر دوستان سال های اول زندگیشان و آنها اغلب دوران کهنسالی را جدا در خانه های سالمندی زندگی میکنند در حالیکه در جوامع سنتی افراد مسن در کنار فرزندان، خویشان و افراد مسن در کنار فرزندان، خویشان و دوستان خود زندگی میکنند. علاوه بر این، مراقبت از افراد مسن در جوامع سنتی بسیار متنوع است، و از خیلی بدتر تا خیلی بهتر از جوامع مدرن ما تغییر میکند. و از خیلی بدتر تا خیلی بهتر از جوامع مدرن ما تغییر میکند.
At the worst extreme, many traditional societies get rid of their elderly in one of four increasingly direct ways: by neglecting their elderly and not feeding or cleaning them until they die, or by abandoning them when the group moves, or by encouraging older people to commit suicide, or by killing older people. In which tribal societies do children abandon or kill their parents? It happens mainly under two conditions. One is in nomadic, hunter-gather societies that often shift camp and that are physically incapable of transporting old people who can't walk when the able-bodied younger people already have to carry their young children and all their physical possessions. The other condition is in societies living in marginal or fluctuating environments, such as the Arctic or deserts, where there are periodic food shortages, and occasionally there just isn't enough food to keep everyone alive. Whatever food is available has to be reserved for able-bodied adults and for children. To us Americans, it sounds horrible to think of abandoning or killing your own sick wife or husband or elderly mother or father, but what could those traditional societies do differently? They face a cruel situation of no choice. Their old people had to do it to their own parents, and the old people know what now is going to happen to them.
در بدترین حالت، بسیاری از جوامع سنتی از شر افراد مسن خلاص میشدند با یکی از این ۴ روش مستقیم که از پائین به بالا روش متداول تری می باشد: با نادیده گرفتن سالخورده هایشان و غذا ندادن و تمیز نکردن آنها تا زمان مرگشان یا با جاگذاشتن آنها هنگامیکه گروه جابجا میشود، یا با تشویق افراد مسن به خودکشی کردن، یا با کشتن آنها. در کدام جوامع قبیله ای فرزندان والدین خود را ترک میکردند یا میکشتند؟ اساسا این اتفاق در دو حالت می افتد. یکی در جوامع کوچ کننده و شکارچی که اغلب محل زندگی خود را عوض میکنند و از لحاظ فیزیکی نمیتوانند افراد مسنی که قادر به راه رفتن نیستند را جابجا کنند در حالیکه افراد توانا و جوانتر مجبورند که بچه های کوچک خود و دارایی های فیزیکی خود را حمل کنند. حالت دوم در جوامعی است که در مناطق دور افتاده یا بی ثبات زندگی میکنند، مانند قطب شمال یا صحراها که در آنجا به صورت متناوب کمبود غذا وجود دارد، و در برخی مواقع غذای کافی برای زنده نگه داشتن همه افراد وجود ندارد. و در برخی مواقع غذای کافی برای زنده نگه داشتن همه افراد وجود ندارد. هر غذایی که هست باید برای افراد بالغ توانا و بچه ها ذخیره شود. هر غذایی که هست باید برای افراد بالغ توانا و بچه ها ذخیره شود. برای ما آمریکایی ها فکر کشتن یا رها کردن زن یا شوهر مریض خود یا مادر یا پدر پیر وحشتناک است، اما آن جوامع سنتی چه کار دیگری میتوانستند بکنند؟ اما آن جوامع سنتی چه کار دیگری میتوانستند بکنند؟ آنها با یک موقعیت بیرحم بدون انتخاب مواجهند. افراد مسن آنها نیز مجبور بودند این کار را با والدین خود بکنند، و افراد پیر میدانستند چه اتفاقی قرار است برای آنها بیفتد.
At the opposite extreme in treatment of the elderly, the happy extreme, are the New Guinea farming societies where I've been doing my fieldwork for the past 50 years, and most other sedentary traditional societies around the world. In those societies, older people are cared for. They are fed. They remain valuable. And they continue to live in the same hut or else in a nearby hut near their children, relatives and lifelong friends.
در دیگر سو در مراقبت از افراد مسن، طرف خوب، جوامع کشاورز گینه نو هستند جایی که برای ۵۰ سال گذشته محل مطالعه من بوده است، و اغلب جوامع سنتی یکجا نشین در سراسر دنیا. و اغلب جوامع سنتی یکجا نشین در سراسر دنیا. در آن جوامع از افراد مسن نگهداری میشود. آنها غذا داده میشوند و با ارزش می مانند و آنها به زندگی خود در همان خانه قبلی یا در خانه ای نزدیک به فرزندان خویشاوندان و دوستان ادامه میدهند.
There are two main sets of reasons for this variation among societies in their treatment of old people. The variation depends especially on the usefulness of old people and on the society's values.
دو سری دلیل اصلی برای این تفاوت بین جوامع در نگهداری از افراد مسن وجود دارد بین جوامع در نگهداری از افراد مسن وجود دارد. تفاوت مخصوصا بستگی دارد به مفید بودن افراد مسن و ارزش های جامعه.
First, as regards usefulness, older people continue to perform useful services. One use of older people in traditional societies is that they often are still effective at producing food. Another traditional usefulness of older people is that they are capable of babysitting their grandchildren, thereby freeing up their own adult children, the parents of those grandchildren, to go hunting and gathering food for the grandchildren. Still another traditional value of older people is in making tools, weapons, baskets, pots and textiles. In fact, they're usually the people who are best at it. Older people usually are the leaders of traditional societies, and the people most knowledgeable about politics, medicine, religion, songs and dances.
اول، در رابطه با مفید بودن، افراد مسن تر به انجام خدمات مفید ادامه میدهند. یک استفاده افراد مسن در جوامع سنتی این است که آنها همچنان در تولید غذا مفید هستند. این است که آنها همچنان در تولید غذا مفید هستند. یک اسفاده سنتی دیگر از افراد مسن این است که آنها میتوانند از نوه های خود مراقبت کنند، این است که آنها میتوانند از نوه های خود مراقبت کنند، و درنتیجه فرزندان بالغ خود را که والدین همان نوه ها هستند را فارغ میکنند، و درنتیجه فرزندان بالغ خود را که والدین همان نوه ها هستند را فارغ میکنند، تا بتوانند به شکار بروند و برای نوه ها غذا تهیه کنند. هنوز یکی دیگر از فواید افراد مسن تر درست کردن ابزار، اسلحه، سبد، قوری و پوشاک است، درست کردن ابزار، اسلحه، سبد، قوری و پوشاک است، در واقع آنها معمولا بهترین فرد در این کار بودند. افراد مسن معمولا رهبران جوامع سنتی بودند، افراد مسن معمولا رهبران جوامع سنتی بودند، و کسانی بودند که بیشتر از همه درباره سیاست، پزشکی، مذهب، رقص و آواز میدانستند. و کسانی بودند که بیشتر از همه درباره سیاست، پزشکی، مذهب، رقص و آواز میدانستند.
Finally, older people in traditional societies have a huge significance that would never occur to us in our modern, literate societies, where our sources of information are books and the Internet. In contrast, in traditional societies without writing, older people are the repositories of information. It's their knowledge that spells the difference between survival and death for their whole society in a time of crisis caused by rare events for which only the oldest people alive have had experience. Those, then, are the ways in which older people are useful in traditional societies. Their usefulness varies and contributes to variation in the society's treatment of the elderly.
در نهایت افراد مسن در جوامع سنتی دارای اهمیت زیادی بودند که هرگز در جوامع مدرن و باسواد ما پیش نخواهد آمد، جایی که منابع اطلاعاتی ما کتاب و اینترنت است. جایی که منابع اطلاعاتی ما کتاب و اینترنت است. برعکس، در جوامع سنتی فاقد نوشتن، افراد مسن مخازن اطلاعات هستند. این دانش آنهاست که تفاوت مرگ و زنگی را یرای کل جامعه این دانش آنهاست که تفاوت مرگ و زندگی را یرای کل جامعه در زمان بحران حوادث نادر مشخص میکند که فقط افراد مسن زنده تجربه اش را دارند. که فقط افراد مسن زنده تجربه اش را دارند. بنابراین اینها راه هایی هستند که افراد مسن در جوامع سنتی مفید هستند. بنابراین اینها راه هایی هستند که افراد مسن در جوامع سنتی مفید هستند. فواید آنها متنوع است و باعث میشود که مراقبت جامعه از مسن ترها نیز متفاوت باشد. مراقبت جامعه از مسن ترها نیز متفاوت باشد.
The other set of reasons for variation in the treatment of the elderly is the society's cultural values. For example, there's particular emphasis on respect for the elderly in East Asia, associated with Confucius' doctrine of filial piety, which means obedience, respect and support for elderly parents. Cultural values that emphasize respect for older people contrast with the low status of the elderly in the U.S. Older Americans are at a big disadvantage in job applications. They're at a big disadvantage in hospitals. Our hospitals have an explicit policy called age-based allocation of healthcare resources. That sinister expression means that if hospital resources are limited, for example if only one donor heart becomes available for transplant, or if a surgeon has time to operate on only a certain number of patients, American hospitals have an explicit policy of giving preference to younger patients over older patients on the grounds that younger patients are considered more valuable to society because they have more years of life ahead of them, even though the younger patients have fewer years of valuable life experience behind them. There are several reasons for this low status of the elderly in the U.S. One is our Protestant work ethic which places high value on work, so older people who are no longer working aren't respected. Another reason is our American emphasis on the virtues of self-reliance and independence, so we instinctively look down on older people who are no longer self-reliant and independent. Still a third reason is our American cult of youth, which shows up even in our advertisements. Ads for Coca-Cola and beer always depict smiling young people, even though old as well as young people buy and drink Coca-Cola and beer. Just think, what's the last time you saw a Coke or beer ad depicting smiling people 85 years old? Never. Instead, the only American ads featuring white-haired old people are ads for retirement homes and pension planning.
سری دیگر از دلایلی که باعث تفاوت در مراقبت از افراد مسن در جامعه میشود ارزش های فرهنگی جامعه است. به عنوان مثال، تاکید خاصی برای احترام به کهنسالان در شرق آسیا وجود دارد به عنوان مثال، تاکید خاصی برای احترام به کهنسالان در شرق آسیا وجود دارد که بر اساس تعالیم کنفسوس درباره تقوا نسبت به پدرمادر است به معنی احترام گذاشتن، اطاعت و حمایت از آنها درباره تقوا نسبت به پدرمادر است به معنی احترام گذاشتن، اطاعت و حمایت از آنها ارزش های فرهنگی که بر احترام به افراد مسن تاکید دارند با سطح پایینی که افراد مسن در آمریکا دارند متضاد است. با سطح پایینی که افراد مسن در آمریکا دارند متضاد است. افراد مسن در آمریکا در برنامه های شغلی در وضع نامساعدی هستند افراد مسن در آمریکا در برنامه های شغلی در وضع بسیار نامساعدی هستند در بیمارستان ها در وضع نامساعد ی هستند بیمارستان های ما سیاست آشکاری دارند که اختصاص امکانات بهداشتی براساس سن نامیده میشود این عبارت منحوص یعنی اینکه اگر امکانات بیمارستان محدود باشد به طور مثال اگر فقط یک قلب اهدایی برای انتقال وجود داشته باشد، یا اگر یک جراح فقط برای عمل کردن تعداد مشخصی بیمار وقت داشته باشد آمریکایی ها یک سیاست آشکار مبنی بر دادن اولویت به بیماران جوانتر نسبت به مسن ترها دارند به این دلیل که بیماران جوانتر برای جامعه باارزش تلقی میشوند به این دلیل که بیماران جوانتر برای جامعه باارزش تلقی میشوند چون سالیان بیشتری از عمر خود را پیش رو دارند، اگرچه بیماران جوانتر سالهای کمتری از تجربه با ارزش زندگی را پشت سر دارند. اگرچه بیماران جوانتر سالهای کمتری از تجربه با ارزش زندگی را پشت سر دارند. دلایل زیادی برای این وضعیت بد کهنسالان در آمریکا وجود دارد. دلایل زیادی برای این وضعیت بد کهنسالان در آمریکا وجود دارد. یک دلیل اخلاق کاری پروتستانی ما است که به کار اهمیت زیادی میدهد، پس افراد مسن که دیگر کار نمیکنند مورد احترام نیستند. دلیل دیگر تاکید ما آمریکایی ها بر بهتر بودن تکیه بر خود و مستقل بودن است، پس ما به صورت غریضی به دیده حقارت به کهنسال ها نگاه میکنیم کسانی که دیگر متکی بر خود و مستقل نیستند. علاوه براین دلیل سوم علاقه ما آمریکایی ها به جوانیست که حتی در تبلیغات ما هم دیده میشود تبلیغات کوکاکولا و آبجو همیشه افراد جوان خندان را نمایش میدهد، اگرچه پیرها به اندازه جوانان کوکاکولا و آبجو میخرند و مینوشند فقط فکر کنید، آخرین باری که دیدید تبلیغ کوکاکولا یا آبجو افراد ۸۵ ساله خندان را نشان میدهد کی بود؟ هرگز تبلیغ کوکاکولا یا آبجو افراد ۸۵ ساله خندان را نشان میدهد کی بود؟ هرگز درعوض، تنها تبلیغات آمریکایی که افراد موسفید پیر را نشان میدهد تبلیغات خانه سالمندان و برنامه بازنشتگی است.
Well, what has changed in the status of the elderly today compared to their status in traditional societies? There have been a few changes for the better and more changes for the worse. Big changes for the better include the fact that today we enjoy much longer lives, much better health in our old age, and much better recreational opportunities. Another change for the better is that we now have specialized retirement facilities and programs to take care of old people. Changes for the worse begin with the cruel reality that we now have more old people and fewer young people than at any time in the past. That means that all those old people are more of a burden on the few young people, and that each old person has less individual value. Another big change for the worse in the status of the elderly is the breaking of social ties with age, because older people, their children, and their friends, all move and scatter independently of each other many times during their lives. We Americans move on the average every five years. Hence our older people are likely to end up living distant from their children and the friends of their youth. Yet another change for the worse in the status of the elderly is formal retirement from the workforce, carrying with it a loss of work friendships and a loss of the self-esteem associated with work. Perhaps the biggest change for the worse is that our elderly are objectively less useful than in traditional societies. Widespread literacy means that they are no longer useful as repositories of knowledge. When we want some information, we look it up in a book or we Google it instead of finding some old person to ask. The slow pace of technological change in traditional societies means that what someone learns there as a child is still useful when that person is old, but the rapid pace of technological change today means that what we learn as children is no longer useful 60 years later. And conversely, we older people are not fluent in the technologies essential for surviving in modern society. For example, as a 15-year-old, I was considered outstandingly good at multiplying numbers because I had memorized the multiplication tables and I know how to use logarithms and I'm quick at manipulating a slide rule. Today, though, those skills are utterly useless because any idiot can now multiply eight-digit numbers accurately and instantly with a pocket calculator. Conversely, I at age 75 am incompetent at skills essential for everyday life. My family's first TV set in 1948 had only three knobs that I quickly mastered: an on-off switch, a volume knob, and a channel selector knob. Today, just to watch a program on the TV set in my own house, I have to operate a 41-button TV remote that utterly defeats me. I have to telephone my 25-year-old sons and ask them to talk me through it while I try to push those wretched 41 buttons.
خب، چه چیزی در وضعیت افراد مسن امروزه خب، چه چیزی در وضعیت افراد مسن امروزه نسبت به وضعیتشان در جوامع سنتی تغییر کرده است؟ تعداد کمی تغییرات خوب و تعداد بیشتری تغییرات بد وجود داشته است. تعداد کمی تغییرات خوب و تعداد بیشتری تغییرات بد وجود داشته است. تغییرات بزرگ خوب شامل این حقیقت است که امروزه ما از زندگی بسیار طولانیتر، سلامت بیشتر در سنین بالا و فرصت های بهتر خوش گذرانی لذت میبریم. از زندگی بسیار طولانیتر، سلامت بیشتر در سنین بالا و فرصت های بهتر خوش گذرانی لذت میبریم. از زندگی بسیار طولانیتر، سلامت بیشتر در سنین بالا و فرصت های بهتر خوش گذرانی لذت میبریم. تغییر خوب دیگر این است که امروزه ما امکانات و برنامه های بازنشستگی تخصصی برای مراقبت از افراد مسن داریم امکانات و برنامه های بازنشستگی تخصصی برای مراقبت از افراد مسن داریم تغییرات بد با این حقیقت بیرحمانه آغاز میشود که امروزه ما افراد مسن بیشتر وجوان کمتر نسبت به همه زمان های گذشته داریم. امروزه ما افراد مسن بیشتر وجوان کمتر نسبت به همه زمان های گذشته داریم. امروزه ما افراد مسن بیشتر وجوان کمتر نسبت به همه زمان های گذشته داریم. که یعنی اینکه همه آن افراد مسن بیشتر باری بر دوش تعداد اندکی جوان هستند، و هر فرد کهنسال ارزش فردی کمتری دارد. تغییر بد دیگر در وضعیت کهنسالان شکسته شدن پیوستگی جامعه برحسب سن است، چون افراد مسن تر، فرزندانشان و دوستانشان، همگی مستقل از هم، چندین بار در طول زندگیشان کوچ میکنند و متفرق میشوند همگی مستقل از هم، چندین بار در طول زندگیشان کوچ میکنند و متفرق میشوند ما آمریکایی ها به طور متوسط هر ۵ سال کوچ می کنیم ما آمریکایی ها به طور متوسط هر ۵ سال کوچ می کنیم بنابراین احتمالش زیاد است که کهنسالان ما زندگی خود را دور از فرزندانشان و دوستان دوران جوانیشان به پایان برسانند. تغییر بد دیگر در وضعیت کهنسالان بازنشستگی رسمی از محیط کار است، که با خود از دست دادن دوستان کاری و عزت نفس ناشی از کار را همراه دارد. شاید بزرگترین تغییر بد این باشد که درواقعیت افراد مسن ما کمتر از جوامع سنتی مفید هستند. بیسوادی شایع این است که دیگر سالخوردگان به عنوان مخازن اطلاعات کاربردی ندارند. وقتی ما مقداری اطلاعات میخواهیم به جای اینکه فرد مسنی پیدا کنیم و بپرسیم در کتاب دنبالش میگردیم یا در گوگل جستجو میکنیم. به جای اینکه فرد مسنی پیدا کنیم و بپرسیم در کتاب دنبالش میگردیم یا در گوگل جستجو میکنیم. سرعت اهسته تغییرات حاصل از تکنولوژی در جوامع سنتی به این معناست که آنجا اگر کسی چیزی در کودکی یاد گرفت وقتی آن شخص پیر شد هم کاربرد دارد، اما امروزه سرعت زیاد تغییرات حاصل از تکنولوژی به این معناست که آنچه ما در کودکی یاد میگیریم در ۶۰ سال بعد دیگر قابل استفاده نیست. و برعکس، ما افراد مسن در تکنولوژی هایی که برای زنده ماندن در جوامع مدرن لازم است مهارت نداریم. در تکنولوژی هایی که برای زنده ماندن در جوامع مدرن لازم است مهارت نداریم. برای مثال، به عنوان یک فرد ۱۵ ساله، از من انتظار میرفت که در ضرب اعداد بسیار قوی باشم چون من جداول ضرب را حفظ کرده بودم و میدانم چگونه از لوگاریتم ها استفاده کنم و در استفاده از خط کش محاسبه سریع هستم. امروزه، البته، آن مهارت ها کاملا بی استفاده اند چون هر احمقی میتواند اعداد ۸ رقمی را دقیق وفوری با استفاده از ماشین حساب جیبی ضرب کند. برعکس من در ۷۵ سالگی در مهارت های ضروری زندگی روزانه ناتوان هستم. در مهارت های ضروری زندگی روزانه ناتوان هستم. اولین دستگاه تلویزیون خانواده ما در ۱۹۴۸ فقط ۳ دکمه داشت که خیلی زود یاد گرفتم: دکمه خاموش روشن، دکمه صدا و یک دکمه انتخاب کانال امروزه، فقط برای تماشای یک برنامه در تلویزیون در خانه خودم باید یک کنترل ۴۱ دکمه ای را به کار بگیرم که کاملا مرا مغلوب میکند. من باید به پسران ۲۵ ساله خود زنگ بزنم و از آن ها بخواهم که از پشت تلفن به من یاد بدهند در حالی که من سعی میکنم آن ۴۱ دکمه زمخت را فشار بدهم.
What can we do to improve the lives of the elderly in the U.S., and to make better use of their value? That's a huge problem. In my remaining four minutes today, I can offer just a few suggestions. One value of older people is that they are increasingly useful as grandparents for offering high-quality childcare to their grandchildren, if they choose to do it, as more young women enter the workforce and as fewer young parents of either gender stay home as full-time caretakers of their children. Compared to the usual alternatives of paid babysitters and day care centers, grandparents offer superior, motivated, experienced child care. They've already gained experience from raising their own children. They usually love their grandchildren, and are eager to spend time with them. Unlike other caregivers, grandparents don't quit their job because they found another job with higher pay looking after another baby. A second value of older people is paradoxically related to their loss of value as a result of changing world conditions and technology. At the same time, older people have gained in value today precisely because of their unique experience of living conditions that have now become rare because of rapid change, but that could come back. For example, only Americans now in their 70s or older today can remember the experience of living through a great depression, the experience of living through a world war, and agonizing whether or not dropping atomic bombs would be more horrible than the likely consequences of not dropping atomic bombs. Most of our current voters and politicians have no personal experience of any of those things, but millions of older Americans do. Unfortunately, all of those terrible situations could come back. Even if they don't come back, we have to be able to plan for them on the basis of the experience of what they were like. Older people have that experience. Younger people don't.
ما چه میتوانیم برای اصلاح زندگی کهنسالان در آمریکا و استفاده بهتر از آنها بکنیم؟ این یک مشکل بزرگ است در ۴ دقیقه باقیمانده امروز من من فقط میتوانم چند تا پیشنهاد ارائه بدهم. یک ارزش افراد مسن این است که آن ها به صورت فزاینده به عنوان پدربزرگ مادربزرگ کاربرد دارند برای اینکه با کیفیت بالا از نوه هایشان نگهداری کنند البته اگر انجام این کار را انتخاب کنند، برای اینکه با کیفیت بالا از نوه هایشان نگهداری کنند البته اگر انجام این کار را انتخاب کنند، از آنجاییکه زنان جوان بیشتری وارد محیط کار میشوند و والدین جوان کمتری از هردو جنس در خانه برای مراقبت تمام وقت از بچه ها میمانند. در مقایسه با گزینه های معمول مانند پرستاران با هزینه یا مراکز نگهداری روزانه پدربزرگ مادربزرگ ها مراقبت بهتر، بااشتیاق تر و باتجربه تری ارائه میدهند، پدربزرگ مادربزرگ ها مراقبت بهتر، بااشتیاق تر و باتجربه تری ارائه میدهند، آنها قبلا از بزرگ کردن بچه های خود تجربه کسب کرده اند آنها معمولا نوه هایشان را دوست دارند۷ و دوست دارند که وقت خود را با آنها سپری کنند. برخلاف دیگر مراقبت کننده ها پدربزرگ مادربزرگ ها کار خود را به دلیل اینکه کاردیگری با حقوق بالاتر برای مراقبت از بچه دیگری پیدا کرده اند ترک نمیکنند. به دلیل اینکه کاردیگری با حقوق بالاتر برای مراقبت از بچه دیگری پیدا کرده اند ترک نمیکنند. ارزش دیگر افراد مسن به شکل متناقی به دلیل تغییرات جهان، شرایط و تکنولوژی به ازدست دادن ارزششان مربوط میشود. به دلیل تغییرات جهان، شرایط و تکنولوژی به ازدست دادن ارزششان مربوط میشود. در یک زمان مشخص افراد مسن ارزش پیدا کرده اند دقیقا به دلیل تجربه بی نظیر آنها از شرایط زندگی ای که که امروزه به دلیل تغییرات سریع نادر است اما میتواند بازگردد. که امروزه به دلیل تغییرات سریع نادر است اما میتواند بازگردد. به عنوان مثال تنها آمریکایی هایی که الان در دهه ۷۰ زندگیشان یا بیشتر هستند، امروزه میتوانند( تجارب زیر را) به یاد آورند تجربه زندگی در دوره رکود اقتصادی بزرگ (دهه ۱۹۳۰) تجربه زندگی در خلال جنگ جهانی و تلخ یا شیرین انداختن بمب اتم میتواند وحشتناک تر باشد از نتایج احتمالی انداختن نشدن آن. اغلب رای دهندگان و سیاسیون اخیر ما هیچ تجربه شخصی از آن چیز ها ندارند، اما میلیون ها آمریکایی مسن دارند بدبختانه همه آن شرایط وحشتناک میتوانند برگردند. حتی اگر آنها برنگردند ما باید قادر باشیم برای آنها براساس تجربه چگونگی آنها برنامه بریزیم. ما باید قادر باشیم برای آنها براساس تجربه چگونگی آنها برنامه بریزیم. افراد مسن این تجربه را دارند افراد جوان ندارند.
The remaining value of older people that I'll mention involves recognizing that while there are many things that older people can no longer do, there are other things that they can do better than younger people. A challenge for society is to make use of those things that older people are better at doing. Some abilities, of course, decrease with age. Those include abilities at tasks requiring physical strength and stamina, ambition, and the power of novel reasoning in a circumscribed situation, such as figuring out the structure of DNA, best left to scientists under the age of 30. Conversely, valuable attributes that increase with age include experience, understanding of people and human relationships, ability to help other people without your own ego getting in the way, and interdisciplinary thinking about large databases, such as economics and comparative history, best left to scholars over the age of 60. Hence older people are much better than younger people at supervising, administering, advising, strategizing, teaching, synthesizing, and devising long-term plans. I've seen this value of older people with so many of my friends in their 60s, 70s, 80s and 90s, who are still active as investment managers, farmers, lawyers and doctors. In short, many traditional societies make better use of their elderly and give their elderly more satisfying lives than we do in modern, big societies.
ارزش باقیمانده افراد مسن که من توضیح خواهم داد در خلال فهمیدن این قضیه که هرچند کارهایی وجود دارند که افراد مسن دیگر نمیتوانند انجام دهند، اما کارهایی هم هست که آنها میتوانند بهتر از جوانان انجام دهند اما کارهایی هم هست که آنها میتوانند بهتر از جوانان انجام دهند. چالش جامعه این است که از آن کارها که افراد مسن در انجام آن ماهرترند استفاده کنند چالش جامعه این است که از آن کارها که افراد مسن در انجام آن ماهرترند استفاده کنند مسلما برخی توانایی ها با افزایش سن کاهش میابد. آنها شامل توانایی در وظایفی است که نیاز دارد: به قدرت فیزیکی، استقامت، خیال پردازی، و قدرت ارائه دلایل نو در موقعیت های محدود مانند مشخص کردن ساختار "دی ان ای" که بهتراست به دانشمندان زیر ۳۰ سال واگذار شود. برعکس نگرش های باارزشی که با افزایش سن بیشتر میشود شامل این موارد است:تجربه، درک روابط بین آدم ها، توانایی کمک به دیگران بدون درنظر گرفتن منافع خود، و تفکر منظم درباره منابع اطلاعاتی بزرگ، مانند اقتصاد و تاریخ قیاسی که بهتر است به عالمان بالای ۶۰ سال واگذار شود. بنابراین افراد مسن در سرپرستی و ریاست و مشورت دادن بنابراین افراد مسن در سرپرستی و ریاست و مشورت دادن ریختن استراتژی، آموزش، ترکیب کردن، و طراحی برنامه های دراز مدت از جوانان بهتر هستند. من این ارزش افراد مسن را در بسیاری از دوستانم در دهه ۶۰، ۷۰، ۸۰ و ۹۰ از زندگیشان دیده ام کسانی که هنوز به عنوان مدیر سرمایه گذاری، کشاورز، وکیل و دکتر فعال بودند. کسانی که هنوز به عنوان مدیر سرمایه گذاری، کشاورز، وکیل و دکتر فعال بودند. خلاصه، بسیاری از جوامع سنتی استفاده بهتری از کهنسالانشان میکنند و به افراد مسن زندگی رضایت بخش تری نسبت به جوامع مدرن و بزرگ ما میدهند. و به افراد مسن زندگی رضایت بخش تری نسبت به جوامع مدرن و بزرگ ما میدهند.
Paradoxically nowadays, when we have more elderly people than ever before, living healthier lives and with better medical care than ever before, old age is in some respects more miserable than ever before. The lives of the elderly are widely recognized as constituting a disaster area of modern American society. We can surely do better by learning from the lives of the elderly in traditional societies. But what's true of the lives of the elderly in traditional societies is true of many other features of traditional societies as well. Of course, I'm not advocating that we all give up agriculture and metal tools and return to a hunter-gatherer lifestyle. There are many obvious respects in which our lives today are far happier than those in small, traditional societies. To mention just a few examples, our lives are longer, materially much richer, and less plagued by violence than are the lives of people in traditional societies. But there are also things to be admired about people in traditional societies, and perhaps to be learned from them. Their lives are usually socially much richer than our lives, although materially poorer. Their children are more self-confident, more independent, and more socially skilled than are our children. They think more realistically about dangers than we do. They almost never die of diabetes, heart disease, stroke, and the other noncommunicable diseases that will be the causes of death of almost all of us in this room today. Features of the modern lifestyle predispose us to those diseases, and features of the traditional lifestyle protect us against them.
به شکل متناقصی امروزه, در زمانیکه بیشتر از هر وقتی در گذشته کهنسال داریم و سالم تر و با مراقبت های پزشکی بهتری نسبت به گذشته زندگی میکنیم، و سالم تر و با مراقبت های پزشکی بهتری نسبت به گذشته زندگی میکنیم، سن زیاد از برخی جنبه ها خیلی بدبختانه تر از هرزمانی در گذشته است. سن زیاد از برخی جنبه ها خیلی بدبختانه تر از هرزمانی در گذشته است. زندگی افراد مسن به صورت گسترده به عنوان بدبختی جامعه مدرن آمریکایی ما در نظر گرفته میشود. به عنوان بدبختی جامعه مدرن آمریکایی ما در نظر گرفته میشود. ما مطمئنا میتوانیم با درس گرفتن از زندگی کهنسالان در جوامع سنتی عملکرد بهتری داشته باشیم ما مطمئنا میتوانیم با درس گرفتن از زندگی کهنسالان در جوامع سنتی عملکرد بهتری داشته باشیم ما مطمئنا میتوانیم با درس گرفتن از زندگی کهنسالان در جوامع سنتی عملکرد بهتری داشته باشیم اما همانطور که زندگی افراد مسن در جوامع سنتی خوب هست اما همانطور که زندگی افراد مسن در جوامع سنتی مناسب هست به همان میزان بسیاری دیگر از جنبه های زندگی آنها نیز مناسب هست. به همان میزان بسیاری دیگر از جنبه های زندگی آنها نیز مناسب هست. مسلما من نمیگویم که همه ما کشاورزی و ابزار و ادوات را رها کنیم و به زندگی کوچ نشینی برگردیم. جنبه های آشکار زیادی وجود دارد که زندگی امروزه ما بسیار شادتر از آن جوامع کوچک سنتی است. فقط به چند مثال اشاره میکنم، زندگی ما طولانی تر، از لحاظ مواد غنی تر و کمتر با خشونت آغشته است نسبت به زندگی افراد در جوامع سنتی. اما چیزهایی هم درباره افراد در جوامع سنتی وجود دارد که قابل تحسین است، اما چیزهایی هم درباره افراد در جوامع سنتی وجود دارد که قابل تحسین است، و شاید بتوان از آنها یاد گرفت. زندگی آنها معمولا از لحاظ اجتماعی غنی تر از زندگی ماست، زندگی آنها معمولا از لحاظ اجتماعی غنی تر از زندگی ماست، اگرچه از لحاظ مواد فقیر تر است. بچه های آنها با اعتماد به نفس بیشتر, مستقل تر، اجتماعی تر از بچه های ما هستند. آنها در مورد خطرات واقع بین تر از ما هستند. آنها تقریبا هرگز از دیابت، بیماری های قلبی، سکته و دیگر بیماری های غیر واگیر نمیمردند که اینها عامل مرگ تقریبا همه ما در این سالن خواهد بود. که اینها عامل مرگ تقریبا همه ما در این سالن خواهد بود. ویژگی های زندگی مدرن ما را به سمت این بیماری ها سوق میدهد و ویژگی های زندگی سنتی از ما در مقابل آنها محافظت میکند.
Those are just some examples of what we can learn from traditional societies. I hope that you will find it as fascinating to read about traditional societies as I found it to live in those societies.
اینها تنها مثال هایی بودند از چیزهایی که ما از جوامع سنتی میتوانیم یاد بگیریم. امیدوارم که این موضوع توجه شما را جلب کند تا درباره جوامع سنتی مطالعه کنید همانطور که من با زندگی در آن جوامع فهمیدم.
Thank you.
متشکرم.
(Applause)
(تشویق)