Chris Anderson: Elon Musk, great to see you. How are you?
کریس اندرسون: ایلان ماسک، از دیدنت خوشحالم. حال شما چطور است؟
Elon Musk: Good. How are you?
ایلان ماسک: خوبم. تو چطوری؟
CA: We're here at the Texas Gigafactory the day before this thing opens. It's been pretty crazy out there. Thank you so much for making time on a busy day.
ک ا: در کارخانه گیگافکتوری تگزاس هستیم، در یک روز قبل از افتتاح آن. بیرون اینجا حسابی شلوغ است. متشکرم که در این روز شلوغ وقتت را به ما دادی.
I would love you to help us, kind of, cast our minds, I don't know, 10, 20, 30 years into the future. And help us try to picture what it would take to build a future that's worth getting excited about.
خواهش میکنم به ما کمک کن تا ذهنمان را متمرکز کنیم روی، نمیدانم، ۱۰، ۲۰، ۳۰ سال دیگر در آینده. و کمک کن تا تصور کنیم چه چیزی لازم است تا آیندهای را بسازیم که ارزش هیجانزده شدن در موردش داشته باشد.
The last time you spoke at TED, you said that that was really just a big driver. You know, you can talk about lots of other reasons to do the work you're doing, but fundamentally, you want to think about the future and not think that it sucks.
آخرین باری که در TED صحبت کردی، گفتی که این یک انگیزه بزرگ است. دلایل دیگری را هم برای کارهایی که انجام میدهی آوردی. اما در اصل، میخواهی به آینده فکر کنی و فکر نمیکنی که آن بیهوده است.
EM: Yeah, absolutely. I think in general, you know, there's a lot of discussion of like, this problem or that problem. And a lot of people are sad about the future and they're ... Pessimistic. And I think ... this is ... This is not great. I mean, we really want to wake up in the morning and look forward to the future. We want to be excited about what's going to happen. And life cannot simply be about sort of, solving one miserable problem after another.
ا م: بله، دقیقا. میدانید به طور کلی فکر میکنم، بحثهای زیادی درباره این مشکل و آن مشکل هست. و خیلیها نسبت به آینده غمگیناند و آنها ... بدبین هستند. و به نظر من ... این ... چیز خوبی نیست. یعنی، ما دلمان میخواهد که صبح که بیدار میشویم مشتاق آینده باشیم. میخواهیم درباره وقایع آینده هیجانزده باشیم. زندگی صرفاً نمیتواند، حل مشکلات فلاکتبار یکی پس از دیگری باشد.
CA: So if you look forward 30 years, you know, the year 2050 has been labeled by scientists as this, kind of, almost like this doomsday deadline on climate. There's a consensus of scientists, a large consensus of scientists, who believe that if we haven't completely eliminated greenhouse gases or offset them completely by 2050, effectively we're inviting climate catastrophe. Do you believe there is a pathway to avoid that catastrophe? And what would it look like?
ک ا: اگر به ۳۰ سال بعد نگاه کنی، سال ۲۰۵۰، دانشمندان سال ۲۰۵۰ را سال ضربالاجل روز رستاخیز آبوهوا نام گذاشتهاند. گروه بزرگی از دانشمندان توافق دارند، که میگویند اگر گازهای گلخانهای را کاملا حذف نکنیم یا تا سال ۲۰۵۰ کاملا تعدیل نکنیم، فراخوان فاجعه اقلیمی را صادر میکنیم. به نظر تو راهی برای جلوگیری از این فاجعه هست؟ و اگر بله، آن چیست؟
EM: Yeah, so I am not one of the doomsday people, which may surprise you. I actually think we're on a good path. But at the same time, I want to caution against complacency. So, so long as we are not complacent, as long as we have a high sense of urgency about moving towards a sustainable energy economy, then I think things will be fine. So I can't emphasize that enough, as long as we push hard and are not complacent, the future is going to be great. Don't worry about it. I mean, worry about it, but if you worry about it, ironically, it will be a self-unfulfilling prophecy.
ا م: بله، من از آنهایی نیستم که به روز رستاخیز معتقدند، که شاید برای شما تعجبآور باشد. من در واقع فکر میکنم که ما در مسیر درستی هستیم. اما همزمان، میخواهم درباره بی خیال بودن هشدار دهم. مادامی که دچار بی خیالی نشویم، مادامی که حس ضرورت شدیدی درباره حرکت به سوی اقتصاد انرژی پایدار داشته باشیم، در آن صورت اوضاع خوب پیش خواهد رفت. نمیتوانم بیشتر تاکید کنم، که اگر سخت تلاش کنیم، و دچار بی خیالی نشویم، آینده عالی خواهد بود. نگرانش نباشید. یعنی، نگرانش باشید، اما اگر نگران هستید، جالب است که آن یک پیشگویی خود اثباتگر خواهد بود.
So, like, there are three elements to a sustainable energy future. One is of sustainable energy generation, which is primarily wind and solar. There's also hydro, geothermal, I'm actually pro-nuclear. I think nuclear is fine. But it's going to be primarily solar and wind, as the primary generators of energy. The second part is you need batteries to store the solar and wind energy because the sun doesn't shine all the time, the wind doesn't blow all the time. So it's a lot of stationary battery packs. And then you need electric transport. So electric cars, electric planes, boats. And then ultimately, it’s not really possible to make electric rockets, but you can make the propellant used in rockets using sustainable energy.
آینده انرژی پایدار سه مؤلفه دارد. یکی تولید انرژی پایدار است، که در اصل باد و نور خورشید هستند. انرژی آب و زمینگرمایی نیز هست، من در واقع مدافع انرژی هستهای هستم. به نظر من انرژی هستهای خوب است. اما در درجه اول انرژی خورشید و باد هستند، به عنوان مولدهای اصلی انرژی. بخش دوم این است که برای ذخیره انرژی خورشید و باد، باتری لازم است. زیرا خورشید در تمام ساعات نمیتابد، باد همیشه نمیوزد. خب به پکهای باتری ساکن بسیار زیادی نیاز است. سپس به حمل و نقل الکتریکی نیاز دارید. اتومبیلهای برقی، هواپیماها و کشتیهای برقی. و در نهایت، ساختن موشکهای الکتریکی هم واقعا دور از ذهن نیست، اما میتوان به جای نیروی پیشران مورد استفاده در موشکها، از انرژی پایدار استفاده کرد.
So ultimately, we can have a fully sustainable energy economy. And it's those three things: solar/wind, stationary battery pack, electric vehicles.
بنابراین در آخر، ما میتوانیم یک اقتصاد سرشار از انرژی پایدار داشته باشیم. و این به سه عامل بستگی دارد: خورشید و باد، باتریهای ساکن، اتومبیلهای برقی.
So then what are the limiting factors on progress? The limiting factor really will be battery cell production. So that's going to really be the fundamental rate driver. And then whatever the slowest element of the whole lithium-ion battery cells supply chain, from mining and the many steps of refining to ultimately creating a battery cell and putting it into a pack, that will be the limiting factor on progress towards sustainability.
پس عوامل محدود کننده مسیر پیشرفت چه خواهند بود؟ تولید سلول باتری یقیناً از عوامل محدود کننده خواهد بود. خب قرار است که واقعاً اصلیترین عامل باشد. و سپس کندبودن اجزای تمام زنجیرههای تامین سلولهای باتری لیتیوم-یون، از استخراج و مراحل متعدد پالایش گرفته تا در نهایت طراحی سلول باتری و قرار دادن آن در یک پک، عاملی محدود کننده در مسیر پیشرفت به سوی پایداری خواهد بود.
CA: All right, so we need to talk more about batteries, because the key thing that I want to understand, like, there seems to be a scaling issue here that is kind of amazing and alarming. You have said that you have calculated that the amount of battery production that the world needs for sustainability is 300 terawatt hours of batteries. That's the end goal?
ک ا: بسیار خب، باید بیشتر در مورد باتریها صحبت کنیم، چون نکته کلیدی وجود دارد که من میخواهم بفهمم، به نظر میرسد که ایراد مقیاسپذیری در اینجا وجود دارد که به نوعی جالب و هشدار دهنده است. تو گفتهای که طبق محاسبهتان مقدار تولیدات باتری که جهان برای رسیدن به پایداری به آن نیاز دارد، ۳۰۰ تراوات ساعت باتری هست. این عدد نهایی است؟
EM: Very rough numbers, and I certainly would invite others to check our calculations because they may arrive at different conclusions. But in order to transition, not just current electricity production, but also heating and transport, which roughly triples the amount of electricity that you need, it amounts to approximately 300 terawatt hours of installed capacity.
این اعداد خیلی تقریبی هستند، و من مطمئناً از بقیه هم دعوت میکنم تا محاسبات ما را بررسی کنند چون ممکن است به نتایج متفاوتی برسند. اما در مورد انتقال، نه فقط برای تولید برق فعلی، بلکه گرمایش و حمل و نقل در کنار آن که تقریباً میزان برق مصرفیتان را سه برابر میکند، ظرفیت تقریبی ۳۰۰ تراوات ساعتی برای آن در نظر گرفته شده است.
CA: So we need to give people a sense of how big a task that is. I mean, here we are at the Gigafactory. You know, this is one of the biggest buildings in the world. What I've read, and tell me if this is still right, is that the goal here is to eventually produce 100 gigawatt hours of batteries here a year eventually.
ک ا: پس باید مردم را در خصوص بزرگی این کار به فکر واداریم. منظورم این است که،ما اینجا در گیگافکتوری هستیم میدانی، اینجا یکی از بزرگترین سازههای ساخته شده در جهان است. من مطلبی خواندم، که به من بگو هنوز هم صحت دارد یا نه، این که هدف اینجا این است که در نهایت ۱۰۰ گیگاوات ساعت باتری به صورت سالانه تولید کند.
EM: We will probably do more than that, but yes, hopefully we get there within a couple of years.
ا م: احتمالا تولید ما بیشتر از این هم خواهد بود، اما بله، امیدواریم که ظرف چند سال آینده به آن برسیم.
CA: Right. But I mean, that is one --
ک ا: درسته. اما به نظرم، این --
EM: 0.1 terrawat hours.
ا.م: یک دهم تراوات ساعت.
CA: But that's still 1/100 of what's needed. How much of the rest of that 100 is Tesla planning to take on let's say, between now and 2030, 2040, when we really need to see the scale up happen?
ک ا: اما این هنوز یکصدم آن چیزی است که لازم است. طرح تسلا قرار است که چه میزان از صد درصد باقیمانده را بر عهده بگیرد. مثلا، از الان تا سالهای ۲۰۳۰، ۲۰۴۰، چه موقع باید منتظر این افزایش باشیم؟
EM: I mean, these are just guesses. So please, people shouldn't hold me to these things. It's not like this is like some -- What tends to happen is I'll make some like, you know, best guess and then people, in five years, there’ll be some jerk that writes an article: "Elon said this would happen, and it didn't happen. He's a liar and a fool." It's very annoying when that happens. So these are just guesses, this is a conversation.
ا م: باید بگویم که، اینها فقط حدس و گمان هستند. پس خواهش میکنم، مردم نباید مرا برای رسیدن به اینها تحت فشار بگذارند. این اینطوری است که -- اتفاقی که خواهد افتاد این است که من برخی از آنها را عملی خواهم کرد، میدانید، بهترین فرضیات را. و بعداً از بین مردم، مثلا پنج سال بعد، بیشعورهایی پیدا خواهند شد که مقالهای بنویسند: «ایلان گفت که این اتفاق خواهد افتاد اما عملی نشد. او یک دروغگو و ابله است.» این قبیل چیزها خیلی آزار دهنده هستند. پس اینها فقط حدس و گماناند، و این هم یک گفتوگوی ساده است.
CA: Right.
ک ا: درسته.
EM: I think Tesla probably ends up doing 10 percent of that. Roughly.
ا م: به نظرم شاید تسلا بتواند نهایتاً ۱۰ درصد آن را به دوش بکشد. تقریباً.
CA: Let's say 2050 we have this amazing, you know, 100 percent sustainable electric grid made up of, you know, some mixture of the sustainable energy sources you talked about. That same grid probably is offering the world really low-cost energy, isn't it, compared with now. And I'm curious about like, are people entitled to get a little bit excited about the possibilities of that world?
ک ا: اصلا بیا بگوییم سال ۲۰۵۰، ما به این پدیده شگفتانگیز، میدانی، شبکه برق پایدار صد درصدی دست یافتهایم، میدانی، که حاصل آمیزهای از منابع انرژی پایدار است که تو در موردش صحبت کردی. این شبکه احتمالاً انرژی واقعا کمهزینهای را در مقایسه با الان در اختیارمان خواهد گذاشت، مگه نه، و من در این مورد کنجکاوم که، آیا مردم حق دارند به خاطر امکانات آن موقع مقداری هیجانزده شوند؟
EM: People should be optimistic about the future. Humanity will solve sustainable energy. It will happen if we, you know, continue to push hard, the future is bright and good from an energy standpoint. And then it will be possible to also use that energy to do carbon sequestration. It takes a lot of energy to pull carbon out of the atmosphere because in putting it in the atmosphere it releases energy. So now, you know, obviously in order to pull it out, you need to use a lot of energy. But if you've got a lot of sustainable energy from wind and solar, you can actually sequester carbon. So you can reverse the CO2 parts per million of the atmosphere and oceans. And also you can really have as much fresh water as you want. Earth is mostly water. We should call Earth “Water.” It's 70 percent water by surface area. Now most of that’s seawater, but it's like we just happen to be on the bit that's land.
ا م: مردم باید به آینده خوشبین باشند. بشریت راهحلی برای انرژی پایدار پیدا خواهد کرد. آن عملی خواهد شد اگر که ما، میدانی، با قدرت ادامه دهیم، آینده از منظر انرژی روشن و خوب است. و همچنین این امکان وجود دارد که از آن انرژی برای ترسیب کربن استفاده کنیم. چون انتشار کربن در اتمسفر با آزاد شدن انرژی همراه بوده، طبیعتاً برای خارج کردن آن هم به انرژی زیادی نیاز است. پس حالا، میدانید، واضح است که برای بیرون کشیدن آن به مقدار زیادی انرژی نیازمندیم. اما اگر که بتوان انرژی پایدار فراوانی از باد و خورشید ذخیره کرد، در واقع میتوان کربن را ترسیب کرد. سپس روند CO2 بخشهای مختلف جو و اقیانوسها را معکوس کرد. و به نوعی، واقعاً میتوانید هر چقدر که آب تازه بخواهید داشته باشید. بیشتر کره زمین را آب تشکیل داده است. ما باید کره زمین را «آب» بنامیم. ۷۰ درصد سطح آن با آب پوشیده شده است. بیشتر این آبها، آب دریاست، اما انگار قرار بوده که ما بر روی این خشکی ناچیز بیاییم.
CA: And with energy, you can turn seawater into --
ک ا: و با کمک انرژی، شما میتوانید آب دریا را --
EM: Yes.
ا م: بله.
CA: Irrigating water or whatever water you need.
ک ا: به آب مناسب آبیاری یا هر آبی که خواستید تبدیل کنید.
EM: At very low cost. Things will be good.
ا م: با هزینه بسیار کم. اوضاع خوب پیش خواهد رفت.
CA: Things will be good. And also, there's other benefits to this non-fossil fuel world where the air is cleaner --
ک ا: خوب پیش خواهد رفت. و همچنین، دنیای بدون سوخت فسیلی مزایای دیگری هم خواهد داشت اینکه هوا تمیزتر خواهد شد --
EM: Yes, exactly. Because, like, when you burn fossil fuels, there's all these side reactions and toxic gases of various kinds. And sort of little particulates that are bad for your lungs. Like, there's all sorts of bad things that are happening that will go away. And the sky will be cleaner and quieter. The future's going to be good.
ا م: بله، دقیقاً. چون مثلا وقتی سوخت فسیلی را میسوزانید، یک عالمه اثرات جانبی و گازهای سمی مختلف و انواع ذرات کوچکی که برای ریههایتان مضر هست را به همراه دارد. و تمام این مثالهای بدی که اشاره شدند، از بین خواهند رفت. و آسمان تمیزتر و آرامتر خواهد بود. آینده قرار است که خوب باشد.
CA: I want us to switch now to think a bit about artificial intelligence. But the segue there, you mentioned how annoying it is when people call you up for bad predictions in the past. So I'm possibly going to be annoying now, but I’m curious about your timelines and how you predict and how come some things are so amazingly on the money and some aren't. So when it comes to predicting sales of Tesla vehicles, for example, you've kind of been amazing, I think in 2014 when Tesla had sold that year 60,000 cars, you said, "2020, I think we will do half a million a year."
ک ا: اکنون میخواهم که مقداری به سراغ هوش مصنوعی برویم. اما قبلتر اشاره کردی که وقتی مردم از تو به پیشبینیهای بد در گذشته یاد میکنند چقدر آزار دهنده است. پس احتمالاً الان قرار است آزارت بدهم، اما من درباره برنامه زمانیات و اینکه چگونه پیشبینی میکنی و چگونه ناباورانه روی بعضی چیزها سرمایهگذاری میکنی یا نمیکنی کنجکاوم. برای مثال، وقتی به پیشبینیات درباره فروش اتومبیلهای تسلا نگاه میاندازیم، تو فوقالعاده بودی، به نظرم در سال ۲۰۱۴، وقتی تسلا در آن سال ۶۰,۰۰۰ اتومبیل فروخت، تو گفتی که «به نظرم ما در سال ۲۰۲۰ ۵۰۰,۰۰۰ فروش خواهیم داشت.»
EM: Yeah, we did almost exactly a half million.
ا م: بله، تقریباً پانصد هزار فروش داشتیم.
CA: You did almost exactly half a million. You were scoffed in 2014 because no one since Henry Ford, with the Model T, had come close to that kind of growth rate for cars. You were scoffed, and you actually hit 500,000 cars and then 510,000 or whatever produced.
ک ا: شما تقریباً پانصد هزار تا فروختید. تو در سال ۲۰۱۴ مورد تمسخر قرار گرفتی چون تا زمان هنری فورد، با فورد مدل تی، هیچکس به چنین نرخ رشدی برای خودروها نزدیک نشده بود. مسخره شدی اما در واقع از ۵۰۰,۰۰۰ خودرو گذشتی و سپس ۵۱۰,۰۰۰ تا و یا هر چقدر که تولید کردی.
But five years ago, last time you came to TED, I asked you about full self-driving, and you said, “Yeah, this very year, I'm confident that we will have a car going from LA to New York without any intervention."
اما پنج سال پیش، آخرین باری که به TED آمدی، از تو درباره فناوری کاملاً خودران پرسیدم، و تو گفتی که «بله، من مطمئنم که امسال، ما خودرویی خواهیم داشت که از لس آنجلس تا نیویورک را بدون راننده طی کند.»
EM: Yeah, I don't want to blow your mind, but I'm not always right. CA: (Laughs)
ا م: آره، من نمیخواهم شگفت زدهات کنم، اما همیشه هم حق با من نیست. ک ا: (میخندد)
What's the difference between those two? Why has full self-driving in particular been so hard to predict?
تفاوت این دو در چیست؟ چرا پیشبینی درباره خودروهای کاملا خودران تا این حد سخت بوده است؟
EM: I mean, the thing that really got me, and I think it's going to get a lot of other people, is that there are just so many false dawns with self-driving, where you think you've got the problem, have a handle on the problem, and then it, no, turns out you just hit a ceiling. Because if you were to plot the progress, the progress looks like a log curve. So it's like a series of log curves. So most people don't know what a log curve is, I suppose.
ا م: به نظرم، چیزی که واقعا من و خیلی از مردم را درگیر خود کرده بود، وجود امیدواریهای الکی و سراب واقعیت در خصوص خودرانها بود، شاید در نگاه اول به نظرتان بیاید که مشکل را حل کردهاید و بر آن کنترل دارید، اما بعد از آن میبینید که، نه، این تازه شروع ماجرا بود. زیرا اگر بخواهید روند پیشرفت را رسم کنید، پیشرفت به شکل منحنی لگاریتم خواهد بود. خب شبیه یک سری منحنی لگاریتم خواهد بود. فکر میکنم اکثر مردم نمیدانند که منحنی لگاریتم چه شکلی است.
CA: Show the shape with your hands.
ک ا: شکلش را با دستانت نشان بده.
EM: It goes up you know, sort of a fairly straight way, and then it starts tailing off and you start getting diminishing returns. And you're like, uh oh, it was trending up and now it's sort of, curving over and you start getting to these, what I call local maxima, where you don't realize basically how dumb you were. And then it happens again.
ا م: ابتدا به طرز نسبتا ثابتی بالا رفته، و سپس رفته رفته متوقف شده و بازدهتان شروع به نزولی شدن میکند. و شما اینطور هستید که، اوه اوه، داشتم با سرعت پلههای ترقی را میپیمودم و حالا به نوعی منحنی شده است و روندی را آغاز میکنید که من آن را «بیشینه محلی» مینامم، که اساساً متوجه نمیشوید چقدر خنگ بودید و دوباره همه اینها تکرار میشوند.
And ultimately... These things, you know, in retrospect, they seem obvious, but in order to solve full self-driving properly, you actually have to solve real-world AI. Because what are the road networks designed to work with? They're designed to work with a biological neural net, our brains, and with vision, our eyes. And so in order to make it work with computers, you basically need to solve real-world AI and vision. Because we need cameras and silicon neural nets in order to have self-driving work for a system that was designed for eyes and biological neural nets.
و در نهایت ... و این چیزها، میدانید، حالا که فکر میکنم، بدیهی به نظر میرسند، اما در مورد به درستی حل کردن مشکل سیستم کاملاً خودران، در واقع اول باید برای هوش مصنوعی در دنیای واقعی راهحلی پیدا شود. خب حمل و نقل جادهای برای استفاده چه چیزی طراحی شدهاند؟ آنها طراحی شدهاند تا به کمک یک شبکه عصبی بیولوژیکی، یعنی مغز ما، و بینایی و چشمان ما استفاده شوند. و خب برای اینکه کامپیوترها بتوانند جایگزین شوند، اساساً باید راه حلی برای هوش مصنوعی در دنیای واقعی و سیستم دیداری پیدا شود. چون ما برای سیستم خودران به دوربینها و شبکههای عصبی سیلیکونی برای انجام وظیفه به جای چشمها و شبکههای عصبی بیولوژیکی نیاز داریم.
You know, I guess when you put it that way, it's sort of, like, quite obvious that the only way to solve full self-driving is to solve real world AI and sophisticated vision.
میدانید، حدس میزنم وقتی مسئله اینگونه بیان میشود، به نوعی، تقریباً بدیهی است که تنها راه عملی شدن سیستم کاملاً خودران پیدا کردن راه حل برای هوش مصنوعی در دنیای واقعی و بینایی پیشرفته است.
CA: What do you feel about the current architecture? Do you think you have an architecture now where there is a chance for the logarithmic curve not to tail off any anytime soon?
ک ا: نظرت درباره خودروهای حال حاضر چیست؟ آیا فکر میکنی امروزه طراحیای دارید که بتواند این شانس را داشته باشد که منحنی لگاریتمیاش حداقل در مدت کوتاه رفته رفته کاهش بازده نداشته باشد؟
EM: Well I mean, admittedly these may be infamous last words, but I actually am confident that we will solve it this year. That we will exceed -- The probability of an accident, at what point do you exceed that of the average person? I think we will exceed that this year.
ا م: خب، به نظرم مسلماً اینها میتوانند آخرین کلمات رسوا کننده من باشند، اما در واقع مطمئنم که تا پایان امسال راه حلی برایش پیدا خواهیم کرد. پایمان را از آن فراتر خواهیم گذاشت -- مثلاً اینکه احتمال یک تصادف، در چه شرایطی با یک فرد معمولی بیشتر است؟ به نظرم تا آخر امسال از عهدهاش بر خواهیم آمد.
CA: What are you seeing behind the scenes that gives you that confidence?
ک ا: چه چیزی در خفا اینچنین اعتماد به نفسی به تو میدهد؟
EM: We’re almost at the point where we have a high-quality unified vector space. In the beginning, we were trying to do this with image recognition on individual images. But if you get one image out of a video, it's actually quite hard to see what's going on without ambiguity. But if you look at a video segment of a few seconds of video, that ambiguity resolves. So the first thing we had to do is tie all eight cameras together so they're synchronized, so that all the frames are looked at simultaneously and labeled simultaneously by one person, because we still need human labeling. So at least they’re not labeled at different times by different people in different ways. So it's sort of a surround picture. Then a very important part is to add the time dimension. So that you’re looking at surround video, and you're labeling surround video. And this is actually quite difficult to do from a software standpoint. We had to write our own labeling tools and then create auto labeling, create auto labeling software to amplify the efficiency of human labelers because it’s quite hard to label. In the beginning, it was taking several hours to label a 10-second video clip. This is not scalable.
ا م: ما تقریبا در دورانی هستیم که یک فضای برداری با کیفیت بالا در اختیار داریم. در اوایل، داشتیم با برنامه تشخیص تصاویر روی تک تک تصاویر کار میکردیم. اما اگر از روی یک ویدیو یک عکس بگیرید در واقع نسبتاً سخت است که بخواهید از روی آن دقیقا در مورد ویدیو صحبت کنید. اما اگر نگاه اندکی به چند ثانیه از ویدیو بیاندازید ابهامات برطرف میشوند. خب در وهله اول ما باید همزمان از هشت دوربین استفاده میکردیم که همه با هم همگام شده به طوری که همه فریمها همزمان گرفته شده و به طور همزمان در اختیار یک نفر قرار میگیرند، چون ما هنوز به راننده نیاز داریم. بنابراین آنها حداقل در دفعات متعدد توسط افراد مختلف به راههای گوناگون بررسی نشده است. بنابراین یک تصویر تقریبی از اطراف میدهد. بعد از آن، بخش مهم بعدی اضافه کردن بعد زمان است. به این ترتیب شما به ویدیو اطراف نگاه میکنید و از آن استفاده میکنید. و در واقع کارهای نرم افزاری مربوط به این نسبتاً دشوار است. ما باید برنامه بررسی کننده خودمان را مینوشتیم و سپس بررسی خودکار را ایجاد میکردیم، نرمافزار بررسی خودکاری که بررسی توسط راننده انسانی را به شکل کارامدی بهتر کند چون بررسی و تحلیل کار نسبتاً سختی است. در ابتدا، بررسی یک کلیپ ویدیویی ۱۰ ثانیهای چندین ساعت زمان میبرد. این روش قابل ارتقا نیست.
So basically what you have to have is you have to have surround video, and that surround video has to be primarily automatically labeled with humans just being editors and making slight corrections to the labeling of the video and then feeding back those corrections into the future auto labeler, so you get this flywheel eventually where the auto labeler is able to take in vast amounts of video and with high accuracy, automatically label the video for cars, lane lines, drive space.
بنابراین اساساً باید ویدیویی از اطراف خودرو داشته باشیم، که از قبل این ویدیو به شکل اتوماتیک تحلیل شده است و اینکه انسانها فقط ویرایشگر هستند و اصلاحات جزئی در بررسی ویدیو انجام میدهند و سپس آن اصلاحات به بررسی کننده خودکار بازگردانده میشود، و در نهایت شما چرخ لنگری خواهید داشت که بررسی کننده خودکار قادر است مقدار عظیمی از ویدیوها را با دقت بالا به صورت اتوماتیک در مورد ماشینها، خطکشیهای جاده و فضای موجود برای رانندگی را بررسی و تحلیل کند.
CA: What you’re saying is ... the result of this is that you're effectively giving the car a 3D model of the actual objects that are all around it. It knows what they are, and it knows how fast they are moving. And the remaining task is to predict what the quirky behaviors are that, you know, that when a pedestrian is walking down the road with a smaller pedestrian, that maybe that smaller pedestrian might do something unpredictable or things like that. You have to build into it before you can really call it safe.
ک ا: چیزی که تو میگویی، این است که ... نتیجه این است که شما عملاً یک مدل سه بعدی از اجسام واقعی که دور تا دور آن را نشان میدهد روی خودرو سوار میکنید. که نشان میدهد آنها چه هستند، و با چه سرعتی حرکت میکنند. و اقدام باقی مانده این است که رفتارهای غیر معمول را پیشبینی کنید، میدانی، مثلا وقتی یک عابر پیاده با یک بچه کوچکتر از جاده عبور میکنند، آن عابر پیاده کوچولو ممکن است هر کار غیر قابل پیشبینیای یا اینجور چیزهایی انجام دهد. برای اینکه خودرو واقعاً امن باشد باید این را در نظر بگیرید.
EM: You basically need to have memory across time and space. So what I mean by that is ... Memory can’t be infinite, because it's using up a lot of the computer's RAM basically. So you have to say how much are you going to try to remember? It's very common for things to be occluded. So if you talk about say, a pedestrian walking past a truck where you saw the pedestrian start on one side of the truck, then they're occluded by the truck. You would know intuitively, OK, that pedestrian is going to pop out the other side, most likely.
ا م: شما اساساً باید ذخیرهای از اطلاعات زمان و مکان را داشته باشید. خب چیزی که من میگویم این است که... حافظه نمیتواند نامحدود باشد، چرا که این مقدار اطلاعات اساسا فضای زیادی از رم کامپیوتر را اشغال میکنند. خب باید ببینید که چه مقدار از اطلاعات را قرار است که بخواهید بازیابی کنید؟ در این خصوص، مسدود سازی عمل بسیار رایجی است. خب برای مثال،عابر پیادهای در حال عبور از جلوی کامیون است میبینید که پیاده شروع به گذر از یک سمت کامیون میکند سپس او و کامیون مانع عبور هم میشوند. شما به طور غریزی میفهمید که خب، عابر پیاده به احتمال زیاد قرار است از آن طرف عبور کند.
CA: A computer doesn't know it.
ک ا: کامپیوتر که درکی از آن ندارد.
EM: You need to slow down.
ا م: باید سرعتتان را کاهش دهید.
CA: A skeptic is going to say that every year for the last five years, you've kind of said, well, no this is the year, we're confident that it will be there in a year or two or, you know, like it's always been about that far away. But we've got a new architecture now, you're seeing enough improvement behind the scenes to make you not certain, but pretty confident, that, by the end of this year, what in most, not in every city, and every circumstance but in many cities and circumstances, basically the car will be able to drive without interventions safer than a human.
ک ا: حرف آدمهای شکاک این است که در این پنج سال گذشته، هر سال به نوعی گفتی که، خب، امسال همان سال است، ما مطمئنیم که رسیدن به آن یک سال، دو سال یا، میدونی، انگار همیشه از آن فاصله داریم. اما ما اکنون مهندسی ساخت جدیدی را در دست داریم، تو در پشت صحنه به اندازهای پیشرفت دیدهای که هنوز خیالت را راحت نکرده اما تقریباً مطمئنی که تا پایان امسال، در بیشتر جاها، نه در هر شهر و هر شرایطی اما در بسیاری از شهرها و شرایط، خودرو خواهد توانست اساساً بدون هیچگونه دخالتی، ایمنتر از نمونه سرنشیندار رانندگی کند.
EM: Yes. I mean, the car currently drives me around Austin most of the time with no interventions. So it's not like ... And we have over 100,000 people in our full self-driving beta program. So you can look at the videos that they post online.
ا م: بله. خب، خودرو در حال حاضر هم مرا در اکثر مواقع بدون هیچگونه دخالتی در اطراف (شهر) آستین دور میدهد. بنابراین اینطوری نیست ... و همین الان هم بیش از ۱۰۰,۰۰۰ کاربر فعال در برنامه بتای کاملاً خودرانمان داریم. خب تو میتوانی به ویدیوهایی که آنها پست کردهاند، نگاهی بیاندازی.
CA: I do. And some of them are great, and some of them are a little terrifying. I mean, occasionally the car seems to veer off and scare the hell out of people.
ک ا: دیدم. و برخی از آنها عالی و برخی دیگر یک مقدار ترسناک هستند. منظورم این است که، هر از چند گاهی ماشین منحرف شده و مردم را میترساند.
EM: It’s still a beta. CA: But you’re behind the scenes, looking at the data, you're seeing enough improvement to believe that a this-year timeline is real.
ا م: این هنوز نسخه بتاست. ک ا: اما شما در پشت قضیه، دادهها را بررسی میکنید، به میزان کافی پیشرفت میبینید تا از صحت برنامه زمانی امسالتان مطمئن شوید.
EM: Yes, that's what it seems like. I mean, we could be here talking again in a year, like, well, another year went by, and it didn’t happen. But I think this is the year.
ا م: بله، این چیزی است که به نظر میرسد. ما میتوانیم در سال دیگری اینجا دوباره گفتوگو کنیم، مثلاً، یک سال دیگر گذشت، و آن اتفاق نیفتاد. اما به نظرم امسال، سال موعود است.
CA: And so in general, when people talk about Elon time, I mean it sounds like you can't just have a general rule that if you predict that something will be done in six months, actually what we should imagine is it’s going to be a year or it’s like two-x or three-x, it depends on the type of prediction. Some things, I guess, things involving software, AI, whatever, are fundamentally harder to predict than others.
ک ا: و به طور کلی، وقتی مردم درباره زمانی که ایلان اعلام کرده صحبت میکنند منظورم این است که انگار تو فقط یک قانون کلی نداری که مثلا اگر چیزی بعد شش ماه عملی شود، زمان عملی شدنش را یک سال اعلام کنی یا مثلاً دو برابر یا سه برابر بیشتر، این بستگی به نوع پیشبینی دارد. حدس میزنم برخی چیزها، چیزهایی در حوزه نرمافزار، هوش مصنوعی، حالا هرچی، پیشبینی کردنشان اساساً سختتر است.
Is there an element that you actually deliberately make aggressive prediction timelines to drive people to be ambitious? Without that, nothing gets done?
آیا امکانش هست که در واقع تو عمداً برنامه زمانی جسورانهای پیشبینی کنی تا مردم را بیشتر مشتاق کنی؟ به جز این روش، راه دیگری نداری؟
EM: Well, I generally believe, in terms of internal timelines, that we want to set the most aggressive timeline that we can. Because there’s sort of like a law of gaseous expansion where, for schedules, where whatever time you set, it's not going to be less than that. It's very rare that it'll be less than that. But as far as our predictions are concerned, what tends to happen in the media is that they will report all the wrong ones and ignore all the right ones. Or, you know, when writing an article about me -- I've had a long career in multiple industries. If you list my sins, I sound like the worst person on Earth. But if you put those against the things I've done right, it makes much more sense, you know? So essentially like, the longer you do anything, the more mistakes that you will make cumulatively. Which, if you sum up those mistakes, will sound like I'm the worst predictor ever. But for example, for Tesla vehicle growth, I said I think we’d do 50 percent, and we’ve done 80 percent.
ا م: خب، من به طور کلی معتقدم که در خصوص برنامههای زمانی داخلی، ما میخواهیم جسورانهترین برنامه زمانیای که میتوانیم را اعلام کنیم. چون قضیه چیزی شبیه به انبساط گازهاست، در زمانبندیها، هر زمانی که شما تعیین کنی واقعیت زمانی کمتر از آن نخواهد شد. خیلی بعید است که زودتر رخ دهد. اما وقتی پای پیشبینیهای ما به میان میآید، آنچه در رسانه رخ میدهد،این است که همه موارد اشتباه را گزارش میکنند و همه موارد درست را نادیده میگیرند. یا، میدانی، وقتی مقالهای درباره من نوشته میشود -- من در آن با تجارب فراوانی در صنایع مختلف معرفی شدهام. اگر خطاهای مرا لیست کنید من بدترین آدم روی زمین به نظر میآیم اما اگر آنها را در کنار کارهای خوبی که انجام دادهام قرار دهید، بسیار منطقیتر به نظر میرسد. خب ذاتاً اینگونه است که هرچه زمان بیشتری به فعالیتی اختصاص دهید، در مجموع اشتباهات بیشتری مرتکب خواهید شد. که اگر شما اشتباهاتم را سر جمع کنید، من بدترین پیشبینی کننده تاریخ به نظر خواهم رسید. اما برای مثال، در مورد میزان رشد و پیشرفت ماشین تسلا، فکر کنم که گفتم ۵۰ درصد خواهد بود و ما ۸۰ درصد را عملی کردیم.
CA: Yes.
ک ا: بله.
EM: But they don't mention that one. So, I mean, I'm not sure what my exact track record is on predictions. They're more optimistic than pessimistic, but they're not all optimistic. Some of them are exceeded probably more or later, but they do come true. It's very rare that they do not come true. It's sort of like, you know, if there's some radical technology prediction, the point is not that it was a few years late, but that it happened at all. That's the more important part.
ا م: اما آنها به این مورد اشاره نکردند. منظورم این است که من اطلاع دقیقی از سابقه پیشبینیهایم ندارم. آنها بیشتر خوشبینانه هستند تا بدبینانه، البته نه همهشان. شاید برخی از آنها از حد انتظار بیشتر یا کمتر طول کشیده باشند، اما به حقیقت خواهند پیوست. خیلی بعید است که به حقیقت نپیوندند. میدانی، اگر چند پیشبینی در مورد تکنولوژی رادیکالی مطرح شده باشد، نکته این نیست که چند سال گذشته است، این است که اصلاً اتفاق نیفتاده. این بخش مهمتر است.
CA: So it feels like at some point in the last year, seeing the progress on understanding, the Tesla AI understanding the world around it, led to a kind of, an aha moment at Tesla. Because you really surprised people recently when you said probably the most important product development going on at Tesla this year is this robot, Optimus.
ک ا: به نظر میرسد در مقطع مشابهی در سال گذشته، مشاهده پیشرفت قدرت درک، درک هوش مصنوعی تسلا از دنیای اطرافش، به نوعی منجر به لحظهای طلایی برای تسلا شد چون اخیراً وقتی گفتی که احتمالاً مهمترین محصول تسلا که قرار است امسال تولید شود ربات اپتیموس است واقعا مردم را شگفتزده کرد.
EM: Yes.
ا م: بله.
CA: Many companies out there have tried to put out these robots, they've been working on them for years. And so far no one has really cracked it. There's no mass adoption robot in people's homes. There are some in manufacturing, but I would say, no one's kind of, really cracked it. Is it something that happened in the development of full self-driving that gave you the confidence to say, "You know what, we could do something special here."
ک ا:بسیاری از شرکتها در خارج از کشور تلاش کردند تا این رباتها را تولید کنند سالهای زیادی رویش وقت گذاشتهاند و تاکنون هیچکس واقعاً آن را عملیاتی نکرده است. هیچ ربات مورد قبول جمعی مردم در خانههایشان وجود ندارد. تعدادی در مراحل تولیدات صنعتی وجود دارند اما میخواهم بگویم که، که تقریباً هیچکس، واقعاً آن را عملیاتی نکرده است. آیا اتفاقی در پروسه توسعه رانندگی کاملا خودران برایت افتاد که به تو این اعتماد به نفس را بدهد که بگویی «میدانید چه شده، ما توانستیم اینجا چیز خاصی ارائه کنیم»
EM: Yeah, exactly. So, you know, it took me a while to sort of realize that in order to solve self-driving, you really needed to solve real-world AI. And at the point of which you solve real-world AI for a car, which is really a robot on four wheels, you can then generalize that to a robot on legs as well. The two hard parts I think -- like obviously companies like Boston Dynamics have shown that it's possible to make quite compelling, sometimes alarming robots.
ا م: آره، دقیقاً. خب، میدانی، مدتی طول کشید تا به این فهم برسم که برای حل مسئله رانندگی خودران، به هوش مصنوعی در دنیای واقعی نیاز است. و وقتی شما هوش مصنوعی در دنیای واقعی را بر روی یک خودرو عملی کنید، آن در واقع به رباتی سوار بر چهار چرخ تبدیل خواهد شد. آنگاه میتوانید آن را به یک ربات پا دار نیز تعمیم دهید. به نظرم دو بخش سخت -- بدیهی است که شرکتهایی مثل بوستون دینامیکس ثابت کردهاند که میتوان رباتهایی تا حدی مجابکننده و گاهی هم نگرانکننده ساخت.
CA: Right.
ک ا: درسته.
EM: You know, so from a sensors and actuators standpoint, it's certainly been demonstrated by many that it's possible to make a humanoid robot. The things that are currently missing are enough intelligence for the robot to navigate the real world and do useful things without being explicitly instructed. So the missing things are basically real-world intelligence and scaling up manufacturing. Those are two things that Tesla is very good at. And so then we basically just need to design the specialized actuators and sensors that are needed for humanoid robot. People have no idea, this is going to be bigger than the car.
ا م: میدانی، از منظر سنسورها و محرکها، قطعا توسط خیلیها اثبات شده که ساخت ربات انساننما امکان پذیر است. تکههای گمشده این پازل در حال حاضر وجود هوش کافی برای ربات به منظور راهیابی و انجام فعالیتهای سودمند بدون نیاز به دستور مشخص است. بنابراین موارد مورد نیاز اساساً هوشمندی در دنیای واقعی و افزایش ظرفیت تولید هستند. که تسلا در این دو مورد خیلی خوب است. و پس ما اساساً فقط باید محرکها و سنسورهای مختص به رباتهای انساننما را طراحی کنیم. مردم هیچ ایدهای در موردش ندارند، اندازهاش از یک خودرو بزرگتر خواهد بود.
CA: So let's dig into exactly that. I mean, in one way, it's actually an easier problem than full self-driving because instead of an object going along at 60 miles an hour, which if it gets it wrong, someone will die. This is an object that's engineered to only go at what, three or four or five miles an hour. And so a mistake, there aren't lives at stake. There might be embarrassment at stake.
ک ا: پس بیا دقیقاً به همین بپردازیم. یعنی، از یک جهت، واقعاً مسئله سادهتری نسبت به سیستم کاملاً خودران است چون جسمی نیست که با سرعت مثلاً ۶۰ مایل در ساعت حرکت میکند که اگر هم خطایی صورت گیرد، امکان داشته باشد کسی بمیرد. بلکه جسمی هست که طراحی شده که مثلاً با سرعت ۳ یا ۴ یا ۵ مایل در ساعت جابهجا شود. و در صورت بروز مشکل، هیچ جانی در معرض خطر قرار نمیگیرد. ممکن است فقط آبرو در خطر باشد.
EM: So long as the AI doesn't take it over and murder us in our sleep or something.
ا م: تا وقتی که هوش مصنوعی کنترل را در دست نگیرد و ما را در خواب نکشد یا چیز دیگری.
CA: Right.
ک ا: درسته.
(Laughter)
(صدای خنده)
So talk about -- I think the first applications you've mentioned are probably going to be manufacturing, but eventually the vision is to have these available for people at home. If you had a robot that really understood the 3D architecture of your house and knew where every object in that house was or was supposed to be, and could recognize all those objects, I mean, that’s kind of amazing, isn’t it? Like the kind of thing that you could ask a robot to do would be what? Like, tidy up?
بنابراین حرف بزن درباره -- فکر میکنم برنامههای اولیهای که تو به آنها اشاره کردی احتمالاً تولید خواهند شد، اما چشمانداز نهایی در دسترس بودن آنها برای مردم در خانههایشان است. اگر رباتی داشتی که سبک معماری خانهات را به شکل سه بعدی درک میکرد و میدانست که جای هر شی در این خانه کجاست یا کجا باید باشد، و میتوانست ماهیت تمام آن شیهارا تشخیص دهد، منظورم این است که، شگفتانگیز بود، مگه نه؟ تقریباً شبیه این که از یک روبات بخواهی کاری انجام دهد آن چه خواهد بود؟ مثلا، اینجا را مرتب کن؟
EM: Yeah, absolutely. Make dinner, I guess, mow the lawn.
ا م: بله، قطعاً. شام درست کن، مثلاً، چمنهای حیاط را بزن.
CA: Take a cup of tea to grandma and show her family pictures.
ک ا: برای مادربزرگ یک فنجان قهوه ببر و عکسهای خانوادگی را به او نشان بده.
EM: Exactly. Take care of my grandmother and make sure --
ا م: دقیقا. از مادربزرگم مراقبت کن و مطمئن شو --
CA: It could obviously recognize everyone in the home. It could play catch with your kids.
ک ا: مشخص است که میتواند چهره افراد داخل خانه را تشخیص دهد. میتواند با بچهها توپبازی کند.
EM: Yes. I mean, obviously, we need to be careful this doesn't become a dystopian situation. I think one of the things that's going to be important is to have a localized ROM chip on the robot that cannot be updated over the air. Where if you, for example, were to say, “Stop, stop, stop,” if anyone said that, then the robot would stop, you know, type of thing. And that's not updatable remotely. I think it's going to be important to have safety features like that.
ا م: بله، مطمئناً، ما باید مراقب باشیم تا شرایط ناخوشایندی پیش نیاید. به نظرم یکی از چیزهایی که بسیار اهمیت خواهد داشت وجود یک تراشه رام مشخص در ربات است که به شکل آنلاین قابل به روز رسانی نیست. مثلاً اگر شما به او بگویید: «بایست، بایست، بایست» یا هر کس دیگری بگوید ربات خواهد ایستاد. میدانی، تقریبا یک چنین چیزی. و از راه دور هم قابل به روز رسانی نیست. به نظرم مهم است که عوامل امنیتی اینچنینی داشته باشیم.
CA: Yeah, that sounds wise.
ک ا: بله، عاقلانه به نظر میرسد.
EM: And I do think there should be a regulatory agency for AI. I've said that for many years. I don't love being regulated, but I think this is an important thing for public safety.
ا م: و به نظرم باید یک اداره نظارتی برای هوش مصنوعی تاسیس شود. من این را سالهاست که میگویم. دوست ندارم تحت نظارت قرار بگیرم اما به نظرم این برای امنیت جامعه ضروری است
CA: Let's come back to that. But I don't think many people have really sort of taken seriously the notion of, you know, a robot at home. I mean, at the start of the computing revolution, Bill Gates said there's going to be a computer in every home. And people at the time said, yeah, whatever, who would even want that. Do you think there will be basically like in, say, 2050 or whatever, like a robot in most homes, is what there will be, and people will love them and count on them? You’ll have your own butler basically.
ک ا:بیا به همان موضوع برگردیم. اما من فکر نمیکنم که بیشتر مردم واقعاً -- قضیه حضور یک ربات در خانه را جدی گرفته باشند. منظورم این است که، در آغاز انقلاب دیجیتال، بیل گیتس گفت که در هر خانهای یک کامپیوتر وجود خواهد داشت. و مردم آن زمان گفتند که خب، حالا هرچی، کسی علاقهای هم به آنها ندارد. به نظرت آیا همانطور که گفتی، اساساً در سال ۲۰۵۰ یا حالا هرچی، همانطور که انتظارش میرود، در بیشتر خانهها ربات خواهد بود و مردم آنها را دوست خواهند داشت و بهشان اعتماد خواهند کرد؟ چون قرار است ربات پیشخدمت خودتان را عرضه کنید.
EM: Yeah, you'll have your sort of buddy robot probably, yeah.
ا م: بله، احتمالا هر کس رفیق رباتی خودش را خواهد داشت، بله.
CA: I mean, how much of a buddy? How many applications have you thought, you know, can you have a romantic partner, a sex partner? EM: It's probably inevitable. I mean, I did promise the internet that I’d make catgirls. We could make a robot catgirl.
ک ا: یعنی تا چه اندازه رفیق ما خواهند بود؟ به چه تعداد برنامه و کاربرد فکر کردهای؟ میدانی، آیا میشود یک شریک عاطفی و یا یک شریک جنسی داشت؟ ا م: احتمالاً اجتناب ناپذیر است. خب، من در اینترنت قول دادم که دخترهای گربهای خواهم ساخت. ما میتوانیم یک دختر گربهای رباتی بسازیم.
CA: Be careful what you promise the internet.
ک ا:مراقب باش که چه قولی در اینترنت میدهی
(Laughter)
(صدای خنده)
EM: So, yeah, I guess it'll be whatever people want really, you know.
ا م: پس، آره، حدس میزنم مردم هر رباتی که واقعا دلشان میخواهد را خواهند داشت.
CA: What sort of timeline should we be thinking about of the first models that are actually made and sold?
ک ا: در واقع برای زمانی که اولین مدلها ساخته و فروخته میشوند به چه بازه زمانیای باید فکر کنیم؟
EM: Well, you know, the first units that we intend to make are for jobs that are dangerous, boring, repetitive, and things that people don't want to do. And, you know, I think we’ll have like an interesting prototype sometime this year. We might have something useful next year, but I think quite likely within at least two years. And then we'll see rapid growth year over year of the usefulness of the humanoid robots and decrease in cost and scaling up production.
ا م: خب، میدانی، اولین واحدهایی که قصد داریم بسازیم برای کارهای خطرناک، کسل کننده، تکراری و کارهایی است که مردم علاقهای به انجامشان ندارند. و میدانی، فکر میکنم که در امسال یک نمونه اولیه جالب خواهیم داشت. ممکن است که در سال آینده محصول مفیدی عرضه کنیم. اما به نظرم تا حداقل دو سال کاملا محتمل است. و سپس رشد سریع کارامدی رباتهای انساننما و کاهش هزینه و افزایش تولید را سال به سال شاهد خواهیم بود.
CA: Initially just selling to businesses, or when do you picture you'll start selling them where you can buy your parents one for Christmas or something?
ک ا: در ابتدا فقط به شرکتها میفروشید یا اینکه دورنمای شما برای شروع فروش آنها که هرکس بتواند دستیارش را برای کریسمس یا هر زمان دیگری بخرد،چه زمانی است؟
EM: I'd say in less than ten years.
ا م:میتوانم بگویم در کمتر از ده سال آینده
CA: Help me on the economics of this. So what do you picture the cost of one of these being?
ک ا: در خصوص جنبه اقتصادیاش به من کمک کن. طبق پیشبینیات، قیمت هر یک از آنها چقدر خواهد بود؟
EM: Well, I think the cost is actually not going to be crazy high. Like less than a car. Initially, things will be expensive because it'll be a new technology at low production volume. The complexity and cost of a car is greater than that of a humanoid robot. So I would expect that it's going to be less than a car, or at least equivalent to a cheap car.
ا م: خب، به نظرم قیمتش به طرز دیوانهوار بالا نخواهد بود. شاید کمتر از قیمت یک خودرو. در ابتدا، حتما گران خواهند بود، چون یک تکنولوژی نو با حجم تولید پایین است. پیچیدگی و قیمت یک خودرو بیشتر از یک ربات انساننماست. بنابراین من انتظار دارم که هزینهای کمتر از یک ماشین، یا حداقل معادل یک ماشین ارزان داشته باشد
CA: So even if it starts at 50k, within a few years, it’s down to 20k or lower or whatever. And maybe for home they'll get much cheaper still. But think about the economics of this. If you can replace a $30,000, $40,000-a-year worker, which you have to pay every year, with a one-time payment of $25,000 for a robot that can work longer hours, a pretty rapid replacement of certain types of jobs. How worried should the world be about that?
ک ا: خب حتی اگر در چند سال اول با ۵۰هزار دلار عرضه شود به پایینتر از ۲۰هزار دلار یا حتی کمتر خواهد رسید. و شاید نسخه خانگی آن بسیار ارزانتر تمام شود. اما به این جنبه اقتصادی فکر کن که اگر کسی یک کارگر با درآمد سالیانه ۳۰ هزار دلار، یا ۴۰ هزار دلار جایگزینش کند، مجبورد هر سال این مقدار هزینه را بپردازد اما با یکبار هزینه کردن ۲۵ هزار دلار برای رباتی که میتواند ساعات بیشتری کار کند، جایگزین بسیار سریعی برای یکسری مشاغل خواهد داشت. مردم جهان چه نگرانیای باید در موردش داشته باشند؟
EM: I wouldn't worry about the sort of, putting people out of a job thing. I think we're actually going to have, and already do have, a massive shortage of labor. So I think we will have ... Not people out of work, but actually still a shortage labor even in the future.
ا م: من نگران این موضوع نیستم که افرادی را از کار بیکار خواهم کرد. به نظرم ما واقعا با کمبود شدید نیروی کار مواجه خواهیم بود و در حال حاضر هم هستیم. بنابراین من فکر میکنم که ما ... فرد بیکاری نخواهیم داشت، و همچنین حتی هنوز هم کمبود شدید نیروی کار در آینده خواهیم داشت.
But this really will be a world of abundance. Any goods and services will be available to anyone who wants them. It'll be so cheap to have goods and services, it will be ridiculous.
اما دنیای آن موقع واقعا سرشار از وفور و فراوانی خواهد بود. هر کالا و خدماتی برای هرکس که خواهانش باشد در دسترس خواهد بود. کالاها و خدمات به قدری ارزان خواهند بود که [شرایط] مضحک به نظر خواهد آمد.
CA: I'm presuming it should be possible to imagine a bunch of goods and services that can't profitably be made now but could be made in that world, courtesy of legions of robots.
ک ا: من تصور میکنم که باید بتوان گروهی از کالاها و خدماتی که تولیدشان الان سودآور نیست را در آن موقع به لطف لشکر رباتها تولید کرد.
EM: Yeah. It will be a world of abundance. The only scarcity that will exist in the future is that which we decide to create ourselves as humans.
ا م: بله. آن موقع وفور نعمت خواهد بود. تنها کمبودی که در آینده وجود خواهد داشت تصمیم ما برای زندگی کردن به شکل یک بشر (انسان) عادی خواهد بود.
CA: OK. So AI is allowing us to imagine a differently powered economy that will create this abundance. What are you most worried about going wrong?
ک ا: بسیار خوب. بنابراین هوش مصنوعی اجازه تصور اینچنین اقتصاد قدرتمند متفاوتی که سرشار از فراوانی است را به ما میدهد. بیشترین نگرانیات در مورد خوب پیش نرفتن چه چیزی است؟
EM: Well, like I said, AI and robotics will bring out what might be termed the age of abundance. Other people have used this word, and that this is my prediction: it will be an age of abundance for everyone. But I guess there’s ... The dangers would be the artificial general intelligence or digital superintelligence decouples from a collective human will and goes in the direction that for some reason we don't like. Whatever direction it might go.
ا م: خب، همانطور که گفتم، هوش مصنوعی و رباتها میتوانند موجب دورهای که عصر فراوانی نام میگیرد، شوند. افراد دیگری هم از این واژه نام بردهاند، و این پیشبینی من است که : عصر فراوانی برای همه خواهد بود. اما حدس میزنم که ... خطر مجزا شدن هوش مصنوعی عمومی یا فراهوش دیجیتالی از اراده جمعی بشر و رفتن به سمتی دیگر وجود خواهد داشت که به دلایلی ما از آن خوشمان نمیآید. به هر مسیری میتواند پا بگذارد.
You know, that’s sort of the idea behind Neuralink, is to try to more tightly couple collective human world to digital superintelligence. And also along the way solve a lot of brain injuries and spinal injuries and that kind of thing. So even if it doesn't succeed in the greater goal, I think it will succeed in the goal of alleviating brain and spine damage.
میدانی، این یکی از ایدههای به کار گرفته شده در نورالینک است که تلاش کنیم تا جهان کل بشریت را بسیار بیشتر با فراهوش دیجیتالی همراه کنیم. و همچنین در این راه، بسیاری از آسیبهای مغزی و آسیبهای وارد شده به ستون فقرات و این جور چیزها را حل کنیم. بنابراین حتی اگر که در هدف بزرگترمان موفق نباشد، به نظرم در هدف کاهش دادن آسیب مغزی و ستون فقراتی موفق خواهد بود.
CA: So the spirit there is that if we're going to make these AIs that are so vastly intelligent, we ought to be wired directly to them so that we ourselves can have those superpowers more directly. But that doesn't seem to avoid the risk that those superpowers might ... turn ugly in unintended ways.
ک ا: پس اینطور که اگر ما داریم این هوش مصنوعیهای بسیار هوشمند را بسازیم، باید مستقیماً خودمان به آنها متصل شویم تا از آن قدرتهای حیرت انگیز بهتر بتوانیم بهره ببریم. اما به نظر میرسد که راهی برای جلوگیری از ریسک استفاده نادرست از این ابرنیروها به اشکال ناخواسته وجود ندارد.
EM: I think it's a risk, I agree. I'm not saying that I have some certain answer to that risk. I’m just saying like maybe one of the things that would be good for ensuring that the future is one that we want is to more tightly couple the collective human world to digital intelligence.
ا م:به نظرم این ریسک وجود دارد، موافقم من نمیگویم که ضمانت مطمئنی در مقابل آن خطر دارم. فقط میگویم که شاید یکی از چیزهایی که در اطمینان از اینکه آینده همانی خواهد بود که ما میخواهیم، تاثیر مثبت داشته باشد، پیوند محکمتر بین دنیای جمعی بشریت با هوش دیجیتالی باشد.
The issue that we face here is that we are already a cyborg, if you think about it. The computers are an extension of ourselves. And when we die, we have, like, a digital ghost. You know, all of our text messages and social media, emails. And it's quite eerie actually, when someone dies but everything online is still there. But you say like, what's the limitation? What is it that inhibits a human-machine symbiosis? It's the data rate. When you communicate, especially with a phone, you're moving your thumbs very slowly. So you're like moving your two little meat sticks at a rate that’s maybe 10 bits per second, optimistically, 100 bits per second. And computers are communicating at the gigabyte level and beyond.
موضوعی که ما با آن مواجهیم این است که ما در حال حاضر سایبورگ(انسان ماشینی) هستیم اگردر موردش فکر کنید خواهید فهمید. کامپیوترها بخش اضافهای از خودمان هستند. و وقتی که ما میمیریم، چیزی شبیه به یک روح دیجیتالی داریم. میدانی، تمام پیامهای متنی و شبکههای اجتماعی، ایمیلها. و این در واقع تا حدی ترسناک است که یک نفر میمیرد اما تمام موارد آنلاین مربوط به او هنوز باقی خواهد ماند. اما تو گفتی که، محدودیت چیست؟ چه چیزی مانع همزیستی انسان و ماشین میشود؟ جواب نرخ داده است. وقتی در حال برقراری ارتباط هستید مخصوصا با یک تلفن، شما انگشت شستتان را خیلی آرام حرکت میدهید مثل اینکه انگار دارید دو سیخ کوچک را حرکت میدهید که سرعتش ۱۰ بیت بر ثانیه و در خوشبینانهترین حالت ۱۰۰ بیت بر ثانیه است. و کامپیوترها در حد گیگابایت و فراتر از آن اطلاعات مخابره میکنند.
CA: Have you seen evidence that the technology is actually working, that you've got a richer, sort of, higher bandwidth connection, if you like, between like external electronics and a brain than has been possible before?
ک ا: آیا شواهدی بدست آوردهای که نشان دهد این تکنولوژی واقعا کار میکند و نسبت به قبل، امکان برقراری اتصالی قویتر و به اصطلاح با پهنای باند بیشتر بین لوازم الکترونیکی خارجی و مغز به صورت دل بخواهی وجود دارد؟
EM: Yeah. I mean, the fundamental principles of reading neurons, sort of doing read-write on neurons with tiny electrodes, have been demonstrated for decades. So it's not like the concept is new. The problem is that there is no product that works well that you can go and buy. So it's all sort of, in research labs. And it's like some cords sticking out of your head. And it's quite gruesome, and it's really ... There's no good product that actually does a good job and is high-bandwidth and safe and something actually that you could buy and would want to buy.
ا م: بله. منظورم این است که، اصول اساسی خواندن نورونها، برای دههها حاکی از نوعی فعالیت خواندن و نوشتن به وسیله الکترودهای کوچک است. بنابراین آتقدرها هم مفهوم جدیدی نیست. مشکل اینجاست که هنوز محصولی که به درستی در این مورد خوب کار کند، وجود ندارد که بتوانید بروید آن را خریداری کنید. الان همه چیز در حد تحقیقات آزمایشگاهی است. و به شکلی است که انگار چند رشته سیم از سرتان بیرون زده است. و این بسیار وحشتناک است و واقعا ... هیچ محصول خوبی در واقع وجود ندارد که کارش را بدرستی انجام دهد و دارای پهنای باند بالا و ایمن باشد و چیزی باشد که آن را بخرید و یا مایل به خریدنش باشید.
But the way to think of the Neuralink device is kind of like a Fitbit or an Apple Watch. That's where we take out sort of a small section of skull about the size of a quarter, replace that with what, in many ways really is very much like a Fitbit, Apple Watch or some kind of smart watch thing. But with tiny, tiny wires, very, very tiny wires. Wires so tiny, it’s hard to even see them. And it's very important to have very tiny wires so that when they’re implanted, they don’t damage the brain.
اما شکل دستگاه نورالینک چیزی شبیه به یک ساعت فیت بیت یا اپل واچ است. سازوکارش اینگونه است که ما بخشی کوچکی از جمجمه را به اندازه حدوداً یکچهارم آن بر میداریم، و آن را با چیزی که از بسیاری جهات به یک ساعت فیتبیت یا اپل واچ یا نوعی ساعت هوشمند جایگزین میکنیم. اما با سیمهای نازک، سیمهای خیلی خیلی نازک. به حدی نازک که حتی دیدنشان هم سخت است. و خیلی مهم است که از نوع خیلی نازک استفاده کنیم تا وقتی کار گذاشته شدند به مغز آسیبی وارد نکنند.
CA: How far are you from putting these into humans?
ک ا: چقدر تا قرار دادن آنها در انسانها فاصله دارید؟
EM: Well, we have put in our FDA application to aspirationally do the first human implant this year.
ا م: خب، ما امسال عملی بلند پروازانه را در برنامه FDA خودمان قرار دادهایم تا اولین کاشت(ایمپلنت) انسانی را انجام دهیم.
CA: The first uses will be for neurological injuries of different kinds. But rolling the clock forward and imagining when people are actually using these for their own enhancement, let's say, and for the enhancement of the world, how clear are you in your mind as to what it will feel like to have one of these inside your head?
ک ا: اولین موارد استفادهاش برای آسیبهای وارده به دستگاه عصبی و انواع مختلف آن خواهد بود. اندکی زمان را به جلو ببریم و تصور میکنی که چه زمانی مردم واقعا از این تجهیزات بیا بگوییم، برای پیشرفت خودشان و همچنین برای پیشرفت دنیایشان استفاده میکنند، در فکرت چقدر به این نزدیک شدهای که داشتن یکی از اینچیزها در درون سر خودت چه حسی خواهد داشت؟
EM: Well, I do want to emphasize we're at an early stage. And so it really will be many years before we have anything approximating a high-bandwidth neural interface that allows for AI-human symbiosis. For many years, we will just be solving brain injuries and spinal injuries. For probably a decade. This is not something that will suddenly one day it will have this incredible sort of whole brain interface. It's going to be, like I said, at least a decade of really just solving brain injuries and spinal injuries. And really, I think you can solve a very wide range of brain injuries, including severe depression, morbid obesity, sleep, potentially schizophrenia, like, a lot of things that cause great stress to people. Restoring memory in older people.
ا م: خب میخواهم تاکید کنم که ما هنوز در مرحله اولیه هستیم. و بنابراین واقعاً سالها طول میکشد تا چیزی نزدیک به یک رابط عصبی با پهنای باند بالا داشته باشیم که امکان همزیستی هوش مصنوعی و انسان را فراهم کند. در سالهای متمادی، ما فقط بر حل آسیبهای مغزی و ستون فقرات تمرکز خواهیم داشت. که شاید یک دهه به طول بیانجامد. این چیزی نیست که ناگهان در یک روز نسخهای فوقالعاده از رابط کاربری کل مغز ارائه دهد. قرار است که، همانطور که گفتم، حداقل یک دهه فقط صرف برطرف کردن آسیبهای مغزی و ستون فقرات شود. و به نظرم واقعا میشود طیف وسیعی از آسیبهای مغزی را مثل افسردگی شدید، چاقی مفرط، [اختلالات] خواب، اسکیزوفرنی بالقوه، و عوامل زیادی که باعث بروز استرس شدید در افراد میشوند را برطرف کرد. برگرداندن حافظه در افراد مسن.
CA: If you can pull that off, that's the app I will sign up for.
ک ا: اگر بتوانید آن را به خوبی به نتیجه برسانید، خودم برایش ثبت نام خواهم کرد.
EM: Absolutely.
ا م: حتما.
CA: Please hurry. (Laughs)
ک ا: لطفا عجله کن. (صدای خنده)
EM: I mean, the emails that we get at Neuralink are heartbreaking. I mean, they'll send us just tragic, you know, where someone was sort of, in the prime of life and they had an accident on a motorcycle and someone who's 25, you know, can't even feed themselves. And this is something we could fix.
ا م: ایمیلهایی که ما در نورالینک دریافت میکنیم بسیار دلخراش و غمانگیز هستند. منظورم این است که، آنها فقط از مصیبتهایشان مینویسند، میدانی، اینکه فردی در عنفوان جوانیاش بوده و با موتورسیکلتش تصادفی داشته و این فرد ۲۵ ساله، میدانی، حالا حتی نمیتواند خودش غذا بخورد. و این چیزی است که ما میتوانیم تغییرش دهیم
CA: But you have said that AI is one of the things you're most worried about and that Neuralink may be one of the ways where we can keep abreast of it.
ک ا: اما تو گفتهای که نگرانی اصلیتان در مورد هوش مصنوعی است و اینکه نورالینک میتواند یکی از راههایی باشد که ما را در مقابل آن در امان نگه دارد.
EM: Yeah, there's the short-term thing, which I think is helpful on an individual human level with injuries. And then the long-term thing is an attempt to address the civilizational risk of AI by bringing digital intelligence and biological intelligence closer together.
ا م: بله، روند کوتاه مدتی وجود دارد که به نظرم در مقابل آسیبها در سطح فردی مؤثر است. و سپس مورد بلند مدت ما، تلاشی است برای رسیدگی کردن به ریسک هوش مصنوعی برای تمدن [بشری] که با نزدیکتر کردن هوش دیجیتالی و هوش بیولوژیکی به هم انجام میشود.
I mean, if you think of how the brain works today, there are really two layers to the brain. There's the limbic system and the cortex. You've got the kind of, animal brain where -- it’s kind of like the fun part, really.
یعنی اگر که به نحوه عملکرد مغز در این برهه زمانی دقت کنید، واقعا دو لایه [مؤثر] در مغز وجود دارند. یکی سیستم لیمبیک و دیگری کورتکس(قشر مخ) است شما به نوعی، مغزی حیوانی دارید که -- این واقعاً به نوعی بخش جالبی به حساب میآید
CA: It's where most of Twitter operates, by the way.
ک ا: اتفاقا بیشتر توییتر در آنجا اداره میشود.
EM: I think Tim Urban said, we’re like somebody, you know, stuck a computer on a monkey. You know, so we're like, if you gave a monkey a computer, that's our cortex. But we still have a lot of monkey instincts. Which we then try to rationalize as, no, it's not a monkey instinct. It’s something more important than that. But it's often just really a monkey instinct. We're just monkeys with a computer stuck in our brain. But even though the cortex is sort of the smart, or the intelligent part of the brain, the thinking part of the brain, I've not yet met anyone who wants to delete their limbic system or their cortex. They're quite happy having both. Everyone wants both parts of their brain. And people really want their phones and their computers, which are really the tertiary, the third part of your intelligence. It's just that it's ... Like the bandwidth, the rate of communication with that tertiary layer is slow. And it's just a very tiny straw to this tertiary layer. And we want to make that tiny straw a big highway. And I’m definitely not saying that this is going to solve everything. Or this is you know, it’s the only thing -- it’s something that might be helpful. And worst-case scenario, I think we solve some important brain injury, spinal injury issues, and that's still a great outcome.
ا م: یادم میآید که تیم اوربان میگفت که ما کسی هستیم که،میدانی، یک کامپیوتر را با یک میمون تنها گذاشته است. میدانی، ما اینگونه هستیم که، اگر که به یک میمون یک کامپیوتر بدهید، این میشود کورتکس ما. اما هنوز یک عالمه غریزه میمونی داریم. که ما در تلاشیم آن را عقلانیتر جلوه دهیم، اینکه، نه، این یک غریزه میمونی نیست. این چیزی با اهمیتتر است. اما اغلب اوقات واقعا فقط یک غریزه میمونی است. ما میمونهایی هستیم که با یک کامپیوتر در مغزمان گیر افتادهاند. اما حتی با اینکه کورتکس به نوعی هوشمند است یا قسمت هوش مغز، و یا قسمت فکر کردن مغز به حساب میآید، هنوز کسی را ندیدهام که بخواهد سیستم لیمبیک و یا کورتکس خودش را حذف کند. آنها تقریبا خوشحالند که هردو را دارند. هر کسی این دو قسمت مغزش را دوست دارد. و مردم واقعا خواهان تلفنها و کامپیوترهایشان هستند، چون واقعا سومین عنصر سوم هوش هستند. این مثل این است که ... مثل پهنای باند، سرعت ارتباط با آن لایه سوم کند است. و این فقط یک راه ارتباطی بسیار کوچک به لایه سوم است. و ما میخواهیم تا این مسیر بسیار کوچک را به یک آزادراه بزرگ تبدیل کنیم. من قطعا نمیگویم که این قرار است همه چیز را حل کند. یا اینکه میدانی، این فقط چیزی است که -- چیزی است که ممکن است اثربخش باشد. و در بدترین حالت، به نظرم ما برای برخی از آسیبهای مغزی مهم و مسائل مربوط به آسیب ستون فقرات راهحل پیدا میکنیم که نتیجه بزرگی به حساب میآید.
CA: Best-case scenario, we may discover new human possibility, telepathy, you've spoken of, in a way, a connection with a loved one, you know, full memory and much faster thought processing maybe. All these things. It's very cool.
ک ا: در بهترین حالت، ممکن است که ما قدرت جدید بشری، تله پاتی، همانطور که در موردش حرف زدی، به طریقی، با معشوق خود ارتباط برقرار کردن، میدانی، حافظه بسیار کامل و شاید هم پردازش فکر بسیار سریعتر را بهدست آوریم. تمام این چیزها. خیلی جالب هستند.
If AI were to take down Earth, we need a plan B. Let's shift our attention to space. We spoke last time at TED about reusability, and you had just demonstrated that spectacularly for the first time. Since then, you've gone on to build this monster rocket, Starship, which kind of changes the rules of the game in spectacular ways. Tell us about Starship.
اگر که هوش مصنوعی زمین را از بین ببرد، ما به یک نقشه (ب) جایگزین نیاز داریم. بیا توجهمان را به فضا معطوف کنیم. دفعه قبل که در TED درباره قابلیت استفاده مجدد حرف زدیم، شما توانستید آن را برای اولین بار به طرز خیره کنندهای عملی کنید. از آن موقع تا به حال،مشغول ساختن استارشیپ، این موشک غولپیکر بودهای که به نوعی قوانین بازی را به طرز شکوهمندانهای تغییر داده است. درباره استارشیپ برایمان بگو.
EM: Starship is extremely fundamental.
ا م: استارشیپ پروژهای به شدت کلیدی است.
So the holy grail of rocketry or space transport is full and rapid reusability. This has never been achieved. The closest that anything has come is our Falcon 9 rocket, where we are able to recover the first stage, the boost stage, which is probably about 60 percent of the cost of the vehicle of the whole launch, maybe 70 percent. And we've now done that over a hundred times. So with Starship, we will be recovering the entire thing. Or at least that's the goal.
بنابراین آن یک جام مقدس یا یک وسیله حمل و نقل فضایی کامل و با قابلیت استفاده مجدد سریع است. هیچکس هرگز به چنین چیزی دست نیافته است نزدیکترین نمونه به آن موشک فالکون ۹ ماست که قادریم با آن مرحله اول، مرحله تقویت را که احتمالا حدود ۶۰ درصد هزینه کلی پرتاب یا شاید هم ۷۰ درصد آن را تشکیل میدهد بازیابی کنیم. و ما تا الان بیش از صد بار این کار را با موفقیت انجام دادهایم. پس با استارشیپ، ما خواهیم توانست تمامش را بازیابی کنیم یا حداقل هدفمان این است.
CA: Right.
ک ا: درسته.
EM: And moreover, recovering it in such a way that it can be immediately re-flown. Whereas with Falcon 9, we still need to do some amount of refurbishment to the booster and to the fairing nose cone. But with Starship, the design goal is immediate re-flight. So you just refill propellants and go again. And this is gigantic. Just as it would be in any other mode of transport.
ا م: و علاوه بر آن، بازیابی به گونهای خواهد بود که آن را بتوان فوراً دوباره به فضا فرستاد. در حالیکه در فالکون ۹، هنوز نیاز است که ما بازسازیهایی در بخش تقویت کننده و کلاهک مخروطی فیرینگ انجام دهیم. اما در خصوص استارشیپ، هدف طراحیاش پرواز دوباره فوری است. بنابراین ما فقط پیشرانهها (چاشنیها) را دوباره پر کرده و حرکت میکنیم. و این غول آسا است. درست مانند هر روش حمل و نقل دیگری.
CA: And the main design is to basically take 100 plus people at a time, plus a bunch of things that they need, to Mars. So, first of all, talk about that piece. What is your latest timeline? One, for the first time, a Starship goes to Mars, presumably without people, but just equipment. Two, with people. Three, there’s sort of, OK, 100 people at a time, let's go.
ک ا: و در واقع طرح اصلی این است که در هر بار ۱۰۰ نفر اضافه را هم به علاوه بارهایی که قرار است بروند به مریخ ببرد. خب، اول از همه، در مورد این بخش صحبت کن. دیرترین زمانبندیتان به چه صورت است؟ اول، برای بار اول، استارشیپ به مریخ میرود، احتمالا بدون مسافر، فقط با تجهیزات. بار دوم، با مسافر. بار سوم، تقریباً، خب، هر نوبت ۱۰۰ مسافر، بزن بریم.
EM: Sure. And just to put the cost thing into perspective, the expected cost of Starship, putting 100 tons into orbit, is significantly less than what it would have cost or what it did cost to put our tiny Falcon 1 rocket into orbit. Just as the cost of flying a 747 around the world is less than the cost of a small airplane. You know, a small airplane that was thrown away. So it's really pretty mind-boggling that the giant thing costs less, way less than the small thing. So it doesn't use exotic propellants or things that are difficult to obtain on Mars. It uses methane as fuel, and it's primarily oxygen, roughly 77-78 percent oxygen by weight. And Mars has a CO2 atmosphere and has water ice, which is CO2 plus H2O, so you can make CH4, methane, and O2, oxygen, on Mars.
ا م: حتماً. و صرفاً برای شفاف سازی در مورد هزینهها، هزینه مورد انتظار در مورد استارشیپ به نوعی است که هزینه انتقال ۱۰۰ تن بار به فضا با آن به طرز قابل توجهی کمتر از هزینهای است که صرف قرار دادن موشک فالکون یک کوچک ما در فضا میشد. درست مثل اینکه هزینه پرواز یک [بوئینگ] ۷۴۷ در سراسر جهان کمتر از یک هواپیمای کوچک شود. میدانی، یک هواپیمای کوچک که دور انداخته شده است. خب این بسیار گیج کننده است که شیء غولپیکرتری هزینه کمتری، بسیار کمتری نسبت به شیء کوچک میتراشد. بنابراین از پیشرانههای عجیب و غریب یا چیزهایی که به سختی در مریخ یافت میشوند استفاده نمیکند. از متان به عنوان سوخت بهره برده و بیشتر هم اکسیژن، تقریباً به اندازه ۷۷-۷۸ درصد وزنش اکسیژن مصرف میکند. و اتمسفر مریخ سرشار از کربن دی اکسید و یخ است، که CO2 (کربن دی اکسید) به علاوه H2O (یخ)، CH4 (متان) و O2 (اکسیژن) را روی مریخ به وجود میآورند
CA: Presumably, one of the first tasks on Mars will be to create a fuel plant that can create the fuel for the return trips of many Starships.
ک ا: احتمالاً، یکی از اولین برنامهها احداث یک نیروگاه سوختی روی مریخ است تا بتواند سوخت لازم برای بازگشت بسیاری از استارشیپها را تامین کند.
EM: Yes. And actually, it's mostly going to be oxygen plants, because it's 78 percent oxygen, 22 percent fuel. But the fuel is a simple fuel that is easy to create on Mars. And in many other parts of the solar system. So basically ... And it's all propulsive landing, no parachutes, nothing thrown away. It has a heat shield that’s capable of entering on Earth or Mars. We can even potentially go to Venus. but you don't want to go there. (Laughs) Venus is hell, almost literally. But you could ... It's a generalized method of transport to anywhere in the solar system, because the point at which you have propellant depo on Mars, you can then travel to the asteroid belt and to the moons of Jupiter and Saturn and ultimately anywhere in the solar system.
ا م: بله. و در واقع، قرار است که بیشترشان نیروگاههای اکسیژنی باشند، چون ۷۸ درصد اکسیژن [مصرفی] و ۲۲ درصد به شکل سوخت است. اما سوخت مورد نظر، نمونه سادهای است که به آسانی در مریخ میشود ساخت. و همچنین در بسیاری از دیگر بخشهای منظومه شمسی. بنابراین اساساً ... و تمام فرایند فرود کاملاً پیشران است، به چتر نجات احتیاجی نیست، هیچ چیزی دور انداخته نمیشود. [استارشیپ] دارای یک سپر حرارتی است که آن را قادر میسازد تا وارد زمین یا مریخ شود. ما حتی توانایی رفتن به زهره را داریم اما شما نمیخواهید به آنجا بروید. (صدای خنده) زهره جهنم است. تقریبا به معنای واقعی کلمه. اما میشود ... اما این یک روش حمل و نقل عمومی به هر کجایی از منظومه شمسی است، زیرا از نقطهای که ایستگاه سوخت در مریخ واقع شده است، میتوانید به کمربند سیارکها و قمرهای مشتری و زحل و در نهایت به هر مکانی در منظومه شمسی سفر کنید.
CA: But your main focus and SpaceX's main focus is still Mars. That is the mission. That is where most of the effort will go? Or are you actually imagining a much broader array of uses even in the coming, you know, the first decade or so of uses of this. Where we could go, for example, to other places in the solar system to explore, perhaps NASA wants to use the rocket for that reason.
ک ا: اما تمرکز اصلی تو و اسپیس ایکس بر روی مریخ است. این همان مأموریت است. همین حوزه است که بیشتر تلاشها صرفش میشود؟ یا تو در واقع موارد استفاده بیشتر و گستردهتری را حتی در آینده، میدانی، در دهههای اول یا بیشتر از آن در موردش متصور هستی. جاهایی که توانستیم برویم، برای مثال، سفر اکتشافی به دیگر نقاط منظومه شمسی، شاید ناسا بخواهد به همین منظور از موشک استفاده کند.
EM: Yeah, NASA is planning to use a Starship to return to the moon, to return people to the moon. And so we're very honored that NASA has chosen us to do this. But I'm saying it is a generalized -- it’s a general solution to getting anywhere in the greater solar system. It's not suitable for going to another star system, but it is a general solution for transport anywhere in the solar system.
ا م: بله، ناسا در نظر دارد که از یکی از استارشیپها برای بازگشت به ماه، برای بازگرداندن افراد به ماه استفاده کند. و خب ما خیلی مفتخر هستیم که ناسا ما را برای انجام این کار انتخاب کرده است. اما من میگویم که این یک -- یک راهحل کلی برای رسیدن به هر نقطهای از منظومه شمسی عظیم است. راهحل مناسبی برای رفتن به منظومه ستارهای دیگری نیست، اما راهحلی عمومی برای جابهجا شدن در هر کجا از منظومه شمسی به شمار میآید.
CA: Before it can do any of that, it's got to demonstrate it can get into orbit, you know, around Earth. What’s your latest advice on the timeline for that?
ک ا: قبل از اینکه تمام اینها عملی شود، باید اول ثابت کند که میتواند به مدار برسد میدانی، مدار دور زمین. جدیدترین نظرت در مورد برنامه زمانی آن چیست؟
EM: It's looking promising for us to have an orbital launch attempt in a few months. So we're actually integrating -- will be integrating the engines into the booster for the first orbital flight starting in about a week or two. And the launch complex itself is ready to go. So assuming we get regulatory approval, I think we could have an orbital launch attempt within a few months.
ا م:این برایمان امیدوارکننده است که تا چند ماه دیگر شاهد پرتابی به سمت مدار باشیم. بنابراین ما در واقع در حال ادغام -- ادغام موتورها با بوستر هستیم تا اولین پرواز به سمت مدار را حدود یک یا دو هفته دیگر استارت بزنیم. و خود پروسه پرتاب آماده است. خب با فرض گرفتن تاییدیه نظارتی، فکر میکنم که ما در عرض چند ماه آینده یک پرتاب مداری خواهیم داشت.
CA: And a radical new technology like this presumably there is real risk on those early attempts.
ک ا: و یک نوآوری جدید رادیکال مثل این احتمالاً ریسکهای جدی در تلاشهای اولیهاش وجود دارد.
EM: Oh, 100 percent, yeah. The joke I make all the time is that excitement is guaranteed. Success is not guaranteed, but excitement certainly is.
ا م: اوه، صد درصد، بله. شوخیای که من همیشه میکنم این است که هیجان تضمین شده است. موفقیت تضمین نشده است اما هیجان قطعاٌ تضمین شده است.
CA: But the last I saw on your timeline, you've slightly put back the expected date to put the first human on Mars till 2029, I want to say?
ک ا: اما آخرین باری که من برنامه زمانیات را دیدم، تو اندکی تاریخ مورد انتظار فرود آمدن اولین انسان بر مریخ را تا ۲۰۲۹ عقب انداختهای؟
EM: Yeah, I mean, so let's see. I mean, we have built a production system for Starship, so we're making a lot of ships and boosters.
ا م: بله، خب، بیایید ببینیم. منظورم این است که ما یک شبکه تولید برای استارشیپ راه انداختهایم، بنابراین داریم تعداد زیادی سفینه و بوستر میسازیم.
CA: How many are you planning to make actually?
ک ا: چه تعداد قرار است در واقع بسازید؟
EM: Well, we're currently expecting to make a booster and a ship roughly every, well, initially, roughly every couple of months, and then hopefully by the end of this year, one every month. So it's giant rockets, and a lot of them. Just talking in terms of rough orders of magnitude, in order to create a self-sustaining city on Mars, I think you will need something on the order of a thousand ships. And we just need a Helen of Sparta, I guess, on Mars.
ا م: خب، ما در حال حاضر، انتظار داریم که تقریباً، خب، در ابتدا تقریباً هر دو ماه یک سفینه و یک بوستر بسازیم، و سپس امیدواریم که تا پایان امسال، هر ماه این مقدار بسازیم. خب موشکهای غولپیکر و تعداد بسیاری از آنها. صرفاً داریم از منظر ترتیبات تقریبی بی انتهایی حرف میزنیم، که برای ساختن یک شهر خودکفا بر روی مریخ، به نظرم ما به هزاران سفینه نیاز خواهیم داشت. و ما فقط به یک هلن اسپارتا [ملکه اسپارتا] به نظرم، روی مریخ نیاز داریم.
CA: This is not in most people's heads, Elon.
ک ا: این در ذهن اکثر مردم نیست، ایلان.
EM: The planet that launched 1,000 ships.
ا م: سیارهای که هزار عدد سفینه پرتاب کرد.
CA: That's nice. But this is not in most people's heads, this picture that you have in your mind. There's basically a two-year window, you can only really fly to Mars conveniently every two years. You were picturing that during the 2030s, every couple of years, something like 1,000 Starships take off, each containing 100 or more people. That picture is just completely mind-blowing to me. That sense of this armada of humans going to --
ک ا: چه خوب. اما اکثر مردم از این تصویری که تو در ذهنت داری ذهنیتی ندارند. اساساً یک بازه زمانی دو ساله وجود دارد که در واقع شما میتوانید به سادگی هر دو سال یکبار به مریخ سفر کنید. این اتفاق را در دهه ۲۰۳۰ شاهد خواهیم بود، هر دو سال، چیزی حدود ۱۰۰۰ استارشیپ پرتاب میشوند که هر کدامشان ۱۰۰ مسافر یا حتی بیشتر دارند آن رویداد برای من هم شگفتانگیز است. این احساس که ناوگانی از انسانها قرار است که --
EM: It'll be like "Battlestar Galactica," the fleet departs.
ا م: این شبیه «ناوبر فضایی گالاکتیکا» (نام فیلم)خواهد بود.ناوگان حرکت میکند
CA: And you think that it can basically be funded by people spending maybe a couple hundred grand on a ticket to Mars? Is that price about where it has been?
ک ا: و اساساً در نظرت هست که تامین مالی آن شاید بتواند از چند صد دلاری که مردم برای بلیط به مریخ میپردازند تامین شود؟ آیا آن قیمت به طرز قابل توجهی بالا خواهد بود؟
EM: Well, I think if you say like, what's required in order to get enough people and enough cargo to Mars to build a self-sustaining city. And it's where you have an intersection of sets of people who want to go, because I think only a small percentage of humanity will want to go, and can afford to go or get sponsorship in some manner. That intersection of sets, I think, needs to be a million people or something like that. And so it’s what can a million people afford, or get sponsorship for, because I think governments will also pay for it, and people can take out loans. But I think at the point at which you say, OK, like, if moving to Mars costs are, for argument’s sake, $100,000, then I think you know, almost anyone can work and save up and eventually have $100,000 and be able to go to Mars if they want. We want to make it available to anyone who wants to go.
ا م: خب، به نظرم این را در نظر بگیرید که چه چیزهایی برای انتقال مسافران و بارها به مریخ به منظور ساخت یک شهر خودکفا لازم است. و اینجاست که نقطه تلاقیای برای مردمی که قصد رفتن دارند ایجاد میشود، چون به نظرم درصد کمی از بشریت خواهند خواست که [به مریخ] بروند، و میتوانند به نحوی بروند و یا به طریقی حمایت مالی دریافت کنند. به نظرم تلاقی مجموعهها باید یک میلیون نفر یا چیزی شبیه به آن باشد. و اینکه این چیزی است که یک میلیون نفر توانایی پرداختش و یا دریافت حمایت مالی برایش دارند، چراکه به نظرم دولتها هم رویش سرمایهگذاری خواهند کرد، و مردم هم میتوانند وام بگیرند. اما به نظرم در برههای از زمان شما میگویید که خب باشه، اگر سفر به مریخ قرار است مثلاً ۱۰۰,۰۰۰ دلار هزینه داشته باشد، خب میدانی، تقریباً هرکس میتواند کار کرده و پسانداز کند و در نهایت ۱۰۰,۰۰۰ دلار داشته باشد که اگر دوست داشت توانایی مریخ رفتن را پیدا کند. ما در تلاشیم تا مسیر را برای هر شخصی که متمایل به رفتن است هموار کنیم.
It's very important to emphasize that Mars, especially in the beginning, will not be luxurious. It will be dangerous, cramped, difficult, hard work. It's kind of like that Shackleton ad for going to the Antarctic, which I think is actually not real, but it sounds real and it's cool. It's sort of like, the sales pitch for going to Mars is, "It's dangerous, it's cramped. You might not make it back. It's difficult, it's hard work." That's the sales pitch.
خیلی مهم است تاکید کنم که [رفتن به] مریخ به خصوص در ابتدا، چیز لاکچری و مجللی نخواهد بود. کاری خطرناک با مکانی تنگ، دشوار خواهد بود که سختکوشی میطلبد. تقریباً چیزی شبیه به تبلیغات شکلتون برای رفتن به قطب جنوب است، که به نظرم در واقع واقعیت نداشت، اما بالعکس، این بنظر واقعی و جالب میآید. شبیه این است که، فروش جایگاه برای رفتن به مریخ، «خطرناک است، تنگ و کمجاست. امکان دارد دیگر برنگردید. سخت است، سختکوشی میطلبد.» این تبلیغات فروش است.
CA: Right. But you will make history.
ک ا: درسته. اما تو تاریخساز خواهی شد.
EM: But it'll be glorious.
ا م: اما باشکوه خواهد بود.
CA: So on that kind of launch rate you're talking about over two decades, you could get your million people to Mars, essentially.
ک ا: با توجه به سرعت پرتابی که در موردش حرف زدی، بعد از حدود دو دهه قادر خواهی بود که الزاماً یک میلیون نفر را به مریخ بفرستی.
Whose city is it? Is it NASA's city, is it SpaceX's city?
شهر به نام کیست؟ شهر ناسا است یا شهر اسپیس ایکس؟
EM: It’s the people of Mars’ city. The reason for this, I mean, I feel like why do this thing? I think this is important for maximizing the probable lifespan of humanity or consciousness. Human civilization could come to an end for external reasons, like a giant meteor or super volcanoes or extreme climate change. Or World War III, or you know, any one of a number of reasons. But the probable life span of civilizational consciousness as we know it, which we should really view as this very delicate thing, like a small candle in a vast darkness. That is what appears to be the case. We're in this vast darkness of space, and there's this little candle of consciousness that’s only really come about after 4.5 billion years, and it could just go out.
ا م: شهر مال مردم مریخ است. دلیل انجام این کار، یعنی، در دلم میگویم چرا دارم این کار را میکنم؟ از نظر من مهم این است که طول عمر احتمالی بشریت یا آگاهی را به حداکثر برسانیم. تمدن بشری ممکن است به دلایل خارجی مثل یک شهابسنگ غولپیکر یا آتشفشانهای عظیم یا تغییرات آبوهوایی شدید به پایان برسد. یا جنگ جهانی سوم یا میدانی، هر کدام از این دلایل متعدد. اما طول عمر احتمالی آگاهی تمدنی همانطور که میشناسیمش، باید در واقع به چشم شیء بسیار ظریف و آسیبپذیری به آن نگاه کنیم، مانند شمع کوچکی در تاریکی بیانتها. این چیزی است که به نظر میرسد. ما در این فضا با تاریکیای بیانتها قرار داریم، درست مثل شمع کوچکی از آگاهی که فقط در واقع بعد از ۴.۵ میلیارد سال به وجود آمده و میتواند هم از بین برود.
CA: I think that's powerful, and I think a lot of people will be inspired by that vision. And the reason you need the million people is because there has to be enough people there to do everything that you need to survive.
ک ا: به نظرم خیلی تاثیرگذار بود، و افراد زیادی از این دیدگاه الهام خواهند گرفت. و دلیلی که به یک میلیون نفر نیاز دارید این است که باید افراد کافی در آنجا حضور داشته باشند تا هر کاری را که برای زنده ماندن نیاز است انجام دهند.
EM: Really, like the critical threshold is if the ships from Earth stop coming for any reason, does the Mars City die out or not? And so we have to -- You know, people talk about like, the sort of, the great filters, the things that perhaps, you know, we talk about the Fermi paradox, and where are the aliens? Well maybe there are these various great filters that the aliens didn’t pass, and so they eventually just ceased to exist. And one of the great filters is becoming a multi-planet species. So we want to pass that filter. And I'll be long-dead before this is, you know, a real thing, before it happens. But I’d like to at least see us make great progress in this direction.
ا م: بله واقعاً، آستانه بحرانی این است که اگر به هر دلیلی سفینهها از زمین خارج نشوند، آیا شهر مریخ میمیرد یا نه؟ و خب ما مجبوریم که -- میدانی، مردم درباره چیزهایی مثل، فیلترهای بزرگ صحبت میکنند، چیزهایی که شاید، میدانی، ما در مورد پارادوکس فِرمی و اینکه فرازمینیها کجا هستند حرف میزنیم خب شاید فیلترهای بزرگ متعددی وجود داشته باشند که فرازمینیها از آنها عبور نکردند، و در نهایت از بین رفتهاند. و یکی از این فیلترهای بزرگ [لازمه] تبدیل شدن به یک گونه چند سیارهای است. بنابراین ما میخواهیم تا از آن فیلتر عبور کنیم. و قبل از اینکه این اتفاق بیفتد، میدانی، واقعیت این است که سالها از مرگ من گذشته خواهد بود. اما حداقل میخواهم ببینم که در این مسیر به پیشرفتهای شگرفی میرسیم.
CA: Given how tortured the Earth is right now, how much we're beating each other up, shouldn't there be discussions going on with everyone who is dreaming about Mars to try to say, we've got a once in a civilization's chance to make some new rules here? Should someone be trying to lead those discussions to figure out what it means for this to be the people of Mars' City?
ک ا: با توجه به میزانی که زمین تا امروز مورد شکنجه واقع شده، اینقدر که ما یکدیگر را میکوبیم، آیا لازم نیست تا یک گفتگوی جمعی با افرادی که رؤیای رفتن به مریخ را در سر دارند ترتیب داده شود، با توجه به اینکه یک شانس برای ایجاد تمدن داریم، تا قوانینی جدید را در اینجا وضع کنیم؟ آیا کسی باید تلاش کند تا رهبری این گفتگوها را بدست گیرد تا بفهمد که ماهیت عضوی از مردم شهر مریخ بودن به چه معناست؟
EM: Well, I think ultimately this will be up to the people of Mars to decide how they want to rethink society. Yeah there’s certainly risk there. And hopefully the people of Mars will be more enlightened and will not fight amongst each other too much. I mean, I have some recommendations, which people of Mars may choose to listen to or not. I would advocate for more of a direct democracy, not a representative democracy, and laws that are short enough for people to understand. Where it is harder to create laws than to get rid of them.
ا م: من فکر میکنم در نهایت این بستگی به خود مردم مریخ دارد که تصمیم بگیرند چطور میخواهند در خصوص جامعهشان تجدید نظر کنند. بله ریسک حتمی وجود دارد. و امیدوارم که مردم مریخ به روشنبینی بیشتری برسند و با هم دیگر بیش از حد دعوا و جدل نکنند. خب، من پیشنهاداتی دارم، که ممکن است مردم مریخ تصمیم بگیرند گوش کنند یا نکنند. من بیشتر حامی دموکراسی مستقیم هستم، تا دموکراسی نیابتی، و قوانین به اندازه کافی خلاصه هستند تا مردم آنها را درک کنند. اینجا جایی است که وضع قوانین از از شرشان خلاص شدن سختتر است.
CA: Coming back a bit nearer term, I'd love you to just talk a bit about some of the other possibility space that Starship seems to have created. So given -- Suddenly we've got this ability to move 100 tons-plus into orbit. So we've just launched the James Webb telescope, which is an incredible thing. It's unbelievable.
ک ا: با برگشتن اندکی به زمان حال، مایلم که در مورد مقداری از فضای احتمالی دیگری که به نظر میرسد استارشیپ آنرا طراحی کرده است حرف بزنیم. گفته شده است که -- به طور ناگهانی ما قادر به این هستیم که بیش از ۱۰۰ تن بار را به فضا منتقل کنیم. خب ما اخیراً تلسکوپ جیمز وب را راه اندازی کردهایم که چیز بینظیری است. باورنکردنی است.
EM: Exquisite piece of technology.
ا م: تکهای نفیس از تکنولوژی.
CA: Exquisite piece of technology. But people spent two years trying to figure out how to fold up this thing. It's a three-ton telescope.
ک ا: بله، تکهای نفیس از تکنولوژی. اما بشر دو سال را صرف این کرد تا سر در آورد چگونه چنین چیزی بسازد. یک تلسکوپ سه تنی است.
EM: We can make it a lot easier if you’ve got more volume and mass.
ا م: ما میتوانیم پروسه را بسیار سادهتر کنیم اگر ظرفیت و جرم بیشتری باشد
CA: But let's ask a different question. Which is, how much more powerful a telescope could someone design based on using Starship, for example?
ک ا: اما بگذار یک سوال دیگر بپرسم. خب، اگر کسی برای مثال با استفاده از قدرت استارشیپ تلسکوپی طراحی کند، این تلسکوپ چه مقدار قدرتمندتر خواهد بود؟
EM: I mean, roughly, I'd say it's probably an order of magnitude more resolution. If you've got 100 tons and a thousand cubic meters volume, which is roughly what we have.
ا م: به نظرم، حداقلش، میتوانم بگویم که وضوح یک مرتبه بیشتر است. اگر که ۱۰۰ تن و هزار متر مکعب حجم در اختیار باشد، که تقریباً همان مقداری است که ما داریم.
CA: And what about other exploration through the solar system? I mean, I'm you know --
ک ا: در مورد سایر اکتشافات در منظومه شمسی چطور؟ منظورم این است که، میدانی --
EM: Europa is a big question mark.
ا م: اروپا یک علامت سوال بزرگ است.
CA: Right, so there's an ocean there. And what you really want to do is to drop a submarine into that ocean.
ک ا: درسته،خب یک اقیانوس هم در آنجا وجود دارد. و تو واقعاً میخواهی که یک زیردریایی به درون آن اقیانوس بیاندازی.
EM: Maybe there's like, some squid civilization, cephalopod civilization under the ice of Europa. That would be pretty interesting.
ا م: شاید چیزی مثل، تمدن ماهیان مرکب، تمدن سرپاوران در زیر یخهای اروپا وجود داشته باشد. که آن خیلی جالب خواهد بود.
CA: I mean, Elon, if you could take a submarine to Europa and we see pictures of this thing being devoured by a squid, that would honestly be the happiest moment of my life.
ک ا: خب، ایلان، اگر تو توانستی با یک زیردریایی به اروپا بروی و ما تصاویری از بلعیده شدن چیزی توسط ماهی مرکب ببینیم، صادقانه آن خوشحالترین لحظه عمرم خواهد بود
EM: Pretty wild, yeah.
ا م: خیلی هیجانانگیز است، بله.
CA: What other possibilities are out there? Like, it feels like if you're going to create a thousand of these things, they can only fly to Mars every two years. What are they doing the rest of the time? It feels like there's this explosion of possibility that I don't think people are really thinking about.
ک ا: چه احتمالات دیگری در آن بیرون (فضا) وجود دارد؟ مثلاً، به نظر میرسد که تو اگر هزار تا از این سازوکار بسازی، مردم فقط هر دو سال یکبار میتوانند به سوی مریخ پرواز کنند. آنها بقیه وقتشان را صرف چه میکنند؟ به نظر میرسد که انفجاری از احتمالات وجود دارد که به نظرم مردم به آنها نمیاندیشند.
EM: I don't know, we've certainly got a long way to go. As you alluded to earlier, we still have to get to orbit. And then after we get to orbit, we have to really prove out and refine full and rapid reusability. That'll take a moment. But I do think we will solve this. I'm highly confident we will solve this at this point.
ا م: من نمیدانم، یقیناً ما راهی طولانی در پیش داریم. همانطور که قبلتر اشاره کردی، ما هنوز باید به مدار برسیم. و سپس پس از رسیدن به مدار، ما باید آن را به تجربه ثابت کنیم و قابلیت استفاده مجدد کامل و سریع را بهسازی کنیم. این کمی زمان خواهد برد. اما فکر میکنم که ما از پسش بر خواهیم آمد. من به شدت اطمینان دارم که ما این مرحله از مشکل را حل خواهیم کرد.
CA: Do you ever wake up with the fear that there's going to be this Hindenburg moment for SpaceX where ...
ک ا: آیا تابحال شده که با این ترس از خواب بپری که امکان دارد لحظاتی مثل حادثه هیندنبرگ برای اسپیس ایکسی که ...
EM: We've had many Hindenburg. Well, we've never had Hindenburg moments with people, which is very important. Big difference. We've blown up quite a few rockets. So there's a whole compilation online that we put together and others put together, it's showing rockets are hard. I mean, the sheer amount of energy going through a rocket boggles the mind. So, you know, getting out of Earth's gravity well is difficult. We have a strong gravity and a thick atmosphere. And Mars, which is less than 40 percent, it's like, 37 percent of Earth's gravity and has a thin atmosphere. The ship alone can go all the way from the surface of Mars to the surface of Earth. Whereas getting to Mars requires a giant booster and orbital refilling.
ا م: ما هیندنبرگهای زیادی تجربه کردهایم خب، ما هرگز حوادث مشابه هیندنبرگ با وجود مردم نداشتیم که همین خیلی مهم است. فرقشان خیلی است. ما چندین موشک منفجر کردهایم. بنابراین، یک سیستم جامع آنلاین وجود دارد که ما با هم گروه تشکیل میدهیم و بقیه هم همینطور، که این نشان میدهد فرایند موشکها دشوار است. منظورم این است که، مقدار انرژیای که صرف یک موشک میشود قابل درک نیست. خب، میدانی که بیرون آمدن از چاه جاذبه کره زمین سخت است. ما جاذبهای قوی و اتمسفری غلیظ داریم. و جاذبه مریخ، چیزی کمتر از ۴۰ درصد، به طور دقیق، ۳۷ درصد جاذبه زمین است و اتمسفر رقیقی هم دارد. هر سفینه میتواند به تنهایی تمام مسیر از سطح مریخ تا سطح زمین را طی کند. در حالیکه رسیدن به مریخ نیازمند یک تقویت کننده غولپیکر و سوختگیری مجدد در مدار است
CA: So, Elon, as I think more about this incredible array of things that you're involved with, I keep seeing these synergies, to use a horrible word, between them. You know, for example, the robots you're building from Tesla could possibly be pretty handy on Mars, doing some of the dangerous work and so forth. I mean, maybe there's a scenario where your city on Mars doesn't need a million people, it needs half a million people and half a million robots. And that's a possibility. Maybe The Boring Company could play a role helping create some of the subterranean dwelling spaces that you might need.
ک ا: خب، ایلان، من هرچه بیشتر در مورد این مجموعه کارهای بینظیری که تو در آنها مشارکت داری فکر میکنم، به سوی این همافزاییها در این بین برای استفاده از کلمه وحشتناکی مینگرم. میدانی، برای مثال، رباتهایی که در تسلا میسازید احتمالاً در مریخ بسیار کارآمد خواهند بود، که کارهای خطرناک و مانند اینها را انجام خواهند داد. یعنی، شاید سناریویی وجود داشته باشد که شهر مریخی به یک میلیون انسان وجود ندارد، بلکه به نیم میلیون انسان و نیم میلیون ربات نیاز دارد. و این یک احتمال است. شاید شرکت بورینگ بتواند به شما در ساختن فضاهای مسکونی زیرزمینی که ممکن است به آن نیاز پیدا کنید کمک کند.
EM: Yeah.
ا م: بله.
CA: Back on planet Earth, it seems like a partnership between Boring Company and Tesla could offer an unbelievable deal to a city to say, we will create for you a 3D network of tunnels populated by robo-taxis that will offer fast, low-cost transport to anyone. You know, full self-driving may or may not be done this year. And in some cities, like, somewhere like Mumbai, I suspect won't be done for a decade.
ک ا: برگردیم به سیاره زمین، به نظر میرسد که همکاری شرکت بورینگ و تسلا میتواند معاملهای باور نکردنی به یک شهر ارائه دهد که بگوید، ما برایتان یک شبکه تونلی سه بعدی پر از تاکسیهای رباتیک خواهیم ساخت که حمل و نقل ارزان و سریعی را در اختیار هرکس قرار میدهد. میدانی،سیستم کاملاً خودران ممکن است تا آخر امسال به سرانجام برسد شاید هم نه و در برخی شهرها، مثلاً در مناطقی مانند بمبئی، من شک دارم که تا ده سال آینده هم عملی شود.
EM: Some places are more challenging than others.
ا م: برخی مناطق از بقیه جاها چالشیتر هستند.
CA: But today, today, with what you've got, you could put a 3D network of tunnels under there.
ک ا:اما امروزه،در همین امروز با همین چیزی که در اختیار داری میتوانی شبکه سه بعدی تونلی در زیر آنجا بنا کنی.
EM: Oh, if it’s just in a tunnel, that’s a solved problem.
ا م: اوه، اگر فقط در تونل باشد که این یک مشکل حل شده است.
CA: Exactly, full self-driving is a solved problem. To me, there’s amazing synergy there. With Starship, you know, Gwynne Shotwell talked about by 2028 having from city to city, you know, transport on planet Earth.
ک ا: دقیقاً، رانندگی کاملاً خودران یک مشکل حل شده است. از نظر من شخصاً، این همکاری فوقالعادهای است. با استارشیپ، میدانی،گوئین شاتول در مورد سفر شهر به شهر روی سیاره زمین تا سال ۲۰۲۸ صحبت کرد.
EM: This is a real possibility. The fastest way to get from one place to another, if it's a long distance, is a rocket. It's basically an ICBM.
ا م: واقعاً احتمالش هست. سریعترین راه برای رفتن از یک مکان به مکان دیگر، اگر که فاصله طولانی است، موشک است. اساساً ICBM (موشک بالستیک قارهپیما) است.
CA: But it has to land -- Because it's an ICBM, it has to land probably offshore, because it's loud. So why not have a tunnel that then connects to the city with Tesla? And Neuralink. I mean, if you going to go to Mars having a telepathic connection with loved ones back home, even if there's a time delay...
ک ا: اما در خصوص فرود آمدن -- چون یک ICBM است، احتمالاً باید در منطقه فراساحلی فرود آید، چون صدای بلندی دارد. خب چرا تونلهایی نداشته باشیم که به وسیله محصولات تسلا به سایر شهرها برسیم؟ و نورالینک. یعنی، اگر میخواهید به مریخ بروید ارتباطی تلپاتی با کسی که عاشقش هستید و در خانه هست داشته باشید، حتی اگر وقفه زمانی وجود داشته باشد...
EM: These are not intended to be connected, by the way. But there certainly could be some synergies, yeah.
ا م: به هر حال، برقراری این ارتباطات در نظر گرفته نشده است. اما مطلقاً ممکن است که همکاریهایی صورت گیرد، بله.
CA: Surely there is a growing argument that you should actually put all these things together into one company and just have a company devoted to creating a future that’s exciting, and let a thousand flowers bloom. Have you been thinking about that?
مطمئناً این موضوعی رو به رشد است که در واقع باید تمام این سازوکارها را به صورت یک شرکت یکپارچه در بیاورید و همین یک شرکت فقط برای ساختن آیندهای که هیجانانگیز است اختصاص یابد، و اجازه دهید که هزاران گل شکوفه بزنند. آیا تابحال در موردش فکر کردهای؟
EM: I mean, it is tricky because Tesla is a publicly-traded company, and the investor base of Tesla and SpaceX and certainly Boring Company and Neuralink are quite different. Boring Company and Neuralink are tiny companies.
ا م: به نظرم، این دشوار و پر هزینه است چون تسلا یک شرکت سهامی عام است. و منبع سرمایه گذاری تسلا و اسپیس ایکس با شرکتهای بورینگ و نورالینک نسبتاً متفاوت است. شرکت بورینگ و نورالینک کمپانیهای بسیار کوچکی هستند.
CA: By comparison.
ک ا: به نسبت البته.
EM: Yeah, Tesla's got 110,000 people. SpaceX I think is around 12,000 people. Boring Company and Neuralink are both under 200 people. So they're little, tiny companies, but they will probably get bigger in the future. They will get bigger in the future. It's not that easy to sort of combine these things.
ا م: بله، تسلا ۱۱۰,۰۰۰ نفر نیرو دارد. اسپیس ایکس فکر میکنم حدود ۱۲,۰۰۰ نفر. کمپانی بورینگ و نورالینک روی هم زیر ۲۰۰ نفر دارند. بنابراین، آنها شرکتهای بسیار بسیار کوچکی هستند، اما احتمالاً در آینده بزرگتر خواهند شد. آنها در آینده رشد خواهند کرد. به این سادگیها هم نیست که این سازوکارها را با هم ادغام کنیم.
CA: Traditionally, you have said that for SpaceX especially, you wouldn't want it public, because public investors wouldn't support the craziness of the idea of going to Mars or whatever.
ک ا: در گذشته، تو در مورد اسپیس ایکس حرف زدی، و گفتی نمیخواهی آن را به شکل عمومی اعلام کنی، چون سرمایهگذاران از ایده دیوانهوار رفتن به مریخ یا هر کجای دیگر حمایت نخواهند کرد.
EM: Yeah, making life multi-planetary is outside of the normal time horizon of Wall Street analysts. (Laughs) To say the least.
ا م: بله، چند سیارهای کردن زندگی از افق زمانی معمول تحلیلگران وال استریت فاصله دارد. (صدای خنده) حداقل چیزی است که میشود گفت.
CA: I think something's changed, though. What's changed is that Tesla is now so powerful and so big and throws off so much cash that you actually could connect the dots here. Just tell the public that x-billion dollars a year, whatever your number is, will be diverted to the Mars mission. I suspect you'd have massive interest in that company. And it might unlock a lot more possibility for you, no?
ک ا: با این حال، به نظرم چیزی تغییر کرده است. تغییر این است که تسلا در حال حاضر بسیار قدرتمند و بزرگ است و پول بسیار زیادی هم به ارمغان میآورد که تو در واقع توانستی در اینجا به سایر حوزهها هم ورود بکنی. فقط به مردم بگو که فلان میلیارد دلار در سال، هر قدر که عدد واقعی است، صرف عملیات مریخ خواهد شد. به نظرم تو علاقه شدیدی به آن شرکت داری. و این میتواند راههای بسیار بیشتری پیش رویت قرار دهد، مگه نه؟
EM: I would like to give the public access to ownership of SpaceX, but I mean the thing that like, the overhead associated with a public company is high. I mean, as a public company, you're just constantly sued. It does occupy like, a fair bit of ... You know, time and effort to deal with these things.
ا م: من دوست دارم که به مردم اجازه مالکیت اسپیس ایکس را بدهم، اما چیزی که وجود دارد این است که، مخارج کلی مربوط به شرکتهای سهامی عام بالاست. منظورم این است که، به عنوان یک شرکت سهامی عام مدام از شما شکایت میشود. انرژی زیادی میگیرد، بسیار ... میدانی، رسیدگی به این چیزها زمان و تلاش میخواهد.
CA: But you would still only have one public company, it would be bigger, and have more things going on. But instead of being on four boards, you'd be on one.
ک ا: اما شما هنوز هم یک شرکت سهامی عام خواهید داشت که در آینده بزرگتر خواهد شد، و چیزهای بیشتری پیش خواهد آمد. اما به جای شرکت در چهار جلسه در یک جلسه شرکت خواهید کرد.
EM: I'm actually not even on the Neuralink or Boring Company boards. And I don't really attend the SpaceX board meetings. We only have two a year, and I just stop by and chat for an hour. The board overhead for a public company is much higher.
ا م: من در واقع حتی در هیئت مدیره نورالینک و بورینگ نیستم. و واقعاً در جلسات هیئت مدیره اسپیس ایکس هم شرکت نمیکنم. فقط هر دو سال یکبار، که فقط یک سری میزنم و یک ساعتی با بقیه گپ میزنم. هزینههای هیئت مدیره در یک شرکت سهامی عام به مراتب بسیار بیشتر است.
CA: I think some investors probably worry about how your time is being split, and they might be excited by you know, that. Anyway, I just woke up the other day thinking, just, there are so many ways in which these things connect. And you know, just the simplicity of that mission, of building a future that is worth getting excited about, might appeal to an awful lot of people.
ک ا: به نظرم برخی سرمایه گذاران احتمالاً نسبت به نحوه تقسیم بندی زمان نگرانند و ممکن است که بخاطر آن هیجانزده باشند. به هر حال،یک روز همین که از خواب بیدار شدم به این فکر میکردم که راههای بسیار زیادی برای ارتباط این چیزها وجود دارد. اما میدانی، فقط سادگی این ماموریت، یعنی ساختن آیندهای که ارزش هیجانزده شدن دارد، ممکن است برای بسیاری از مردم جذاب باشد.
Elon, you are reported by Forbes and everyone else as now, you know, the world's richest person.
ایلان، تو بر اساس گزارش نشریه فوربس و چندتای دیگر در حال حاضر، ثروتمندترین فرد جهان هستی.
EM: That’s not a sovereign.
ا م: اینکه به معنی فرمانروا بودن نیست
CA: (Laughs) EM: You know, I think it’s fair to say that if somebody is like, the king or de facto king of a country, they're wealthier than I am.
ک ا: (میخندد) ا م: میدانی،به نظرم منصفانه است بگوییم که اگر کسانی به شکلی پادشاه هستند و یا مثل پادشاه یک کشور اختیارات دارند، آنها از من ثروتمندتر هستند.
CA: But it’s just harder to measure -- So $300 billion. I mean, your net worth on any given day is rising or falling by several billion dollars. How insane is that?
ک ا: اما اندازه گیری آنها سختتر است -- خب تا ۳۰۰ میلیارد دلار. یعنی، دارایی خالص تو روزانه میلیاردها دلار بالا و پایین میشود. چقدر این دیوانهکننده است؟
EM: It's bonkers, yeah.
ا م: آدم را دیوانه میکند، بله.
CA: I mean, how do you handle that psychologically? There aren't many people in the world who have to even think about that.
ک ا: تو چطور این قضیه را از لحاظ روانی مدیریت میکنی؟ حتی تعداد آدمهایی که در جهان به این موضوع فکر هم میکنند کم است.
EM: I actually don't think about that too much. But the thing that is actually more difficult and that does make sleeping difficult is that, you know, every good hour or even minute of thinking about Tesla and SpaceX has such a big effect on the company that I really try to work as much as possible, you know, to the edge of sanity, basically. Because you know, Tesla’s getting to the point where probably will get to the point later this year, where every high-quality minute of thinking is a million dollars impact on Tesla. Which is insane. I mean, the basic, you know, if Tesla is doing, you know, sort of $2 billion a week, let’s say, in revenue, it’s sort of $300 million a day, seven days a week. You know, it's ...
ا م: واقعیتش من خیلی به آن فکر نمیکنم. اما چیزی که در واقع برایم دشوارتر است و خوابیدن را برایم سخت میکند این است که، میدانی، هر ساعت یا حتی دقیقه مفیدی که صرف فکر کردن درباره تسلا یا اسپیس ایکس میکنم تاثیر بسیار بزرگی بر شرکت میگذارد که در واقع تلاش میکنم تا جایی که ممکن است بیشتر کار کنم، میدانی،اساساً تا وقتی که سلامت عقلی دارم. چون میدانی، تسلا قرار است به نقطهای برسد که احتمالاً تا اواخر امسال به آن خواهد رسید، که هر دقیقه فکر کردن با کیفیت بالا به اندازه یک میلیون دلار بر تسلا تاثیر بگذارد. که این دیوانهوار است. منظورم این است که اساسا، میدانی، اگر تسلا دارد به آن میرسد، میدانی، حدود ۲ میلیارد دلار در هفته، بیا بگوییم، درآمد آن، در هفت روز هفته، حدوداً روزی ۳۰۰ میلیون دلار است. میدانی، این ...
CA: If you can change that by five percent in an hour’s brainstorm, that's a pretty valuable hour.
ک ا: اگر که بتوانی با یک ساعت فکر کردن پنج درصد در این آمار تغییر ایجاد کنی، آن یک ساعت، بسیار ارزشمند بوده است.
EM: I mean, there are many instances where a half-hour meeting, I was able to improve the financial outcome of the company by $100 million in a half-hour meeting.
ا م: منظورم این است، مواقع زیادی بوده که من توانستم با یک جلسه نیم ساعته بازده مالی شرکت را بهبود ببخشم. ۱۰۰ میلیون دلار با یک جلسه نیم ساعته.
CA: There are many other people out there who can't stand this world of billionaires. Like, they are hugely offended by the notion that an individual can have the same wealth as, say, a billion or more of the world's poorest people.
ک ا: خیلیها هم در این جهان هستند که نمیتوانند این دنیای میلیاردرها را تحمل کنند. مثلاً، آنها از این تصور که یک آدم میتواند ثروتی به اندازه ثروت یک میلیارد نفر از فقیرترینهای جهان یا حتی بیشتر داشته باشد بسیار خشمگین شدند.
EM: If they examine sort of -- I think there's some axiomatic flaws that are leading them to that conclusion. For sure, it would be very problematic if I was consuming, you know, billions of dollars a year in personal consumption. But that is not the case. In fact, I don't even own a home right now. I'm literally staying at friends' places. If I travel to the Bay Area, which is where most of Tesla engineering is, I basically rotate through friends' spare bedrooms. I don't have a yacht, I really don't take vacations. It’s not as though my personal consumption is high. I mean, the one exception is a plane. But if I don't use the plane, then I have less hours to work.
ا م: اگر آنها کمی واکاوی کنند -- به نظرم کاستیهای واضحی وجود دارد که آنها را به نتیجه موردنظر میرساند. به طور حتم، اگر که من برای خودم خرج کنم، میدانی، میلیاردها دلار در سال خرج مصارف شخصی بکنم بسیار مشکلساز خواهد بود. اما اینطور نیست. در واقع، من حتی در حال حاضر یک خانه هم ندارم. من در اصل در خانه دوستانم اقامت دارم. اگر من به منطقه خلیج سان فرانسیسکو سفر کنم که بیشتر مراحل مهندسی تسلا در آنجاست، اساساً در اتاق خوابهای اضافه دوستانم مینشینم. من کشتی تفریحی ندارم. واقعاً به مرخصی هم نمیروم. اینگونه نیست مخارج شخصی من زیاد باشد. منظورم این است که، فقط هواپیما که آن هم استثناست. چون اگر از هواپیما استفاده نکنم، ساعات کمتری برای کار کردن خواهم داشت.
CA: I mean, I personally think you have shown that you are mostly driven by really quite a deep sense of moral purpose. Like, your attempts to solve the climate problem have been as powerful as anyone else on the planet that I'm aware of. And I actually can't understand, personally, I can't understand the fact that you get all this criticism from the Left about, "Oh, my God, he's so rich, that's disgusting." When climate is their issue. Philanthropy is a topic that some people go to. Philanthropy is a hard topic. How do you think about that?
منظورم این است که من شخصاً فکر میکنم که تو نشان دادهای که تحت تاثیر حس عمیقی از اهداف اخلاقی هستی. مثلاً تا جایی که من اطلاع دارم هیچ کس در کره زمین به اندازه تو برای حل مشکلات آب و هوا تلاش نکرده است. و من واقعاً نمیفهمم، شخصاً این واقعیت را درک نمیکنم که تو چرا اینقدر انتقاد منفی دریافت میکنی «اوه، خدای من، او خیلی ثروتمند است، چقدر نفرت انگیز.» آن هم وقتی آب و هوا مسئله آنهاست. بشر دوستی موضوعی است که برخی از مردم آن را انتخاب میکنند. بشر دوستی موضوع دشواری است. نظر تو دربارهاش چیست؟
EM: I think if you care about the reality of goodness instead of the perception of it, philanthropy is extremely difficult. SpaceX, Tesla, Neuralink and The Boring Company are philanthropy. If you say philanthropy is love of humanity, they are philanthropy. Tesla is accelerating sustainable energy. This is a love -- philanthropy. SpaceX is trying to ensure the long-term survival of humanity with a multiple-planet species. That is love of humanity. You know, Neuralink is trying to help solve brain injuries and existential risk with AI. Love of humanity. Boring Company is trying to solve traffic, which is hell for most people, and that also is love of humanity.
ا م: به نظرم اگر که به جای درک کار خیر به واقعیت آن اهمیت دهید، بشر دوستی بسیار دشوارتر میشود. اسپیس ایکس، تسلا، نورالینک و شرکت بورینگ بشر دوستانه هستند. اگر از نظر شما بشر دوستی داشتن عشق به آدمهاست، آن شرکتها بشر دوست هستند. تسلا دارد به انرژی تجدید پذیر سرعت میبخشد این یعنی عشق -- انسان دوستی. اسپیس ایکس در تلاش است تا بقای طولانیمدت بشریت را با گونههای میان سیارهای تضمین کند. این یعنی عشق به انسانها. میدانی، نورالینک تلاش میکند تا به حل صدمات مغزی و ریسکهای موجود در مورد هوش مصنوعی کمک کند. عشق به انسانهاست. شرکت بورینگ هم در تلاش است تا مشکل ترافیک که برای اکثریت مثل جهنم است را حل کند که این هم عشق به بشریت است.
CA: How upsetting is it to you to hear this constant drumbeat of, "Billionaires, my God, Elon Musk, oh, my God?" Like, do you just shrug that off or does it does it actually hurt?
ک ا: شنیدن مداوم این حرفهای تکراری چقدر برایت ناراحت کننده است؟ مثل «میلیاردرها، خدای من، ایلان ماسک، اوه، خدای من» مثلاً، آیا فقط ساده از کنارشان رد میشوی یا در واقع آنها آزارت میدهد؟
EM: I mean, at this point, it's water off a duck's back.
ا م: خب، در این برهه زمانی، این مثل آب در هاون کوبیدن است.
CA: Elon, I’d like to, as we wrap up now, just pull the camera back and just think ... You’re a father now of seven surviving kids.
ک ا: ایلان، من مایلم که، همین الان به این بحث خاتمه بدهیم، بیا برگردیم به خودت و فکر کن ... تو الان پدر هفت بچه صحیح و سالم هستی.
EM: Well, I mean, I'm trying to set a good example because the birthrate on Earth is so low that we're facing civilizational collapse unless the birth rate returns to a sustainable level.
ا م: خب، من سعی میکنم که الگوی خوبی باشم چون نرخ زاد و ولد روی کره زمین به قدری پایین است که ما را با فروپاشی تمدنی مواجه میکند مگر اینکه نرخ زاد و ولد به سطح پایداری برگردد.
CA: Yeah, you've talked about this a lot, that depopulation is a big problem, and people don't understand how big a problem it is.
ک ا: بله، تو در این مورد زیاد حرف زدهای، اینکه کاهش جمعیت مشکل بزرگی است و مردم درکی از بزرگی این مشکل ندارند.
EM: Population collapse is one of the biggest threats to the future of human civilization. And that is what is going on right now.
ا م: فروپاشی جمعیت یکی از بزرگترین تهدیدها برای تمدن بشری در آینده است. این چیزی است که همین الان هم در جریان است.
CA: What drives you on a day-to-day basis to do what you do?
ک ا:چه چیزی تو را روزانه به انجام کاری که انجام میدهی سوق میدهد؟
EM: I guess, like, I really want to make sure that there is a good future for humanity and that we're on a path to understanding the nature of the universe, the meaning of life. Why are we here, how did we get here? And in order to understand the nature of the universe and all these fundamental questions, we must expand the scope and scale of consciousness. Certainly it must not diminish or go out. Or we certainly won’t understand this. I would say I’ve been motivated by curiosity more than anything, and just desire to think about the future and not be sad, you know?
ا م: از نظر خودم، من واقعاً میخواهم اطمینان حاصل کنم که آینده خوبی برای بشریت وجود داشته باشد و ما در مسیر درک طبیعت جهان هستی و معنای زندگی باشیم. چرا ما اینجا هستیم، چطور به اینجا رسیدیم؟ و برای درک طبیعت جهان هستی و تمام این سوالات اساسی، ما باید وسعت و میزان آگاهی را گسترش دهیم. مطمئناً نباید کم شود یا از بین برود. وگرنه ما قطعاً این را نخواهیم فهمید. من میخواهم بگویم که با کنجکاوی بیشتر از هر چیز دیگری انگیزه میگیرم، و فقط میخواهم که به آینده فکر کنم و غمگین نباشم، میدانی؟
CA: And are you? Are you not sad?
ک ا: و آیا تو؟ تو غمگین نیستی؟
EM: I'm sometimes sad, but mostly I'm feeling I guess relatively optimistic about the future these days. There are certainly some big risks that humanity faces. I think the population collapse is a really big deal, that I wish more people would think about because the birth rate is far below what's needed to sustain civilization at its current level. And there's obviously ... We need to take action on climate sustainability, which is being done. And we need to secure the future of consciousness by being a multi-planet species. We need to address -- Essentially, it's important to take whatever actions we can think of to address the existential risks that affect the future of consciousness.
ا م: من گاهی اوقات غمگین میشوم، اما اکثراً احساس میکنم که این روزها بیشتر به آینده خوشبین هستم. یقیناً خطرات زیادی بر سر راه بشریت وجود دارد. به نظرم فروپاشی جمعیت یکی از بزرگترینهایش است، که امیدوارم بیشتر مردم در موردش فکر کنند چرا که نرخ زاد و ولد بسیار کمتر از حدی است که برای حفظ تمدن فعلی در همین سطح نیاز است. و بدیهی است که ... ما باید در راستای پایداری آب و هوا اقدام کنیم که در حال انجام است. و ما باید آینده آگاهی را با یک گونه چند سیارهای بودن تضمین کنیم. ما باید رسیدگی کنیم -- اساساً، مهم است که هر اقدامی را که میتوانیم برای حل و فصل خطرات وجودی که آینده اگاهی را تحت تأثیر قرار میدهند انجام دهیم.
CA: There's a whole generation coming through who seem really sad about the future. What would you say to them?
یک نسل دارد از راه میرسد که به نظر میآید همهشان نسبت به آینده غمگین هستند. چه میخواهی به آنها بگویی؟
EM: Well, I think if you want the future to be good, you must make it so. Take action to make it good. And it will be.
ا م: خب، به نظر من، اگر که آینده خوبی میخواهید، باید آن را بسازید. برای خوب شدنش تلاش کنید. و اینطور هم خواهد شد.
CA: Elon, thank you for all this time. That is a beautiful place to end. Thanks for all you're doing.
ک ا: ایلان، به خاطر زمانی که گذاشتی از تو متشکرم. این پایان زیبایی برای گفتگو است. ممنون برای همه کارهایی که میکنی.
EM: You're welcome.
ا م: خواهش میکنم.