First, a video. Yes, it is a scrambled egg. But as you look at it, I hope you'll begin to feel just slightly uneasy. Because you may notice that what's actually happening is that the egg is unscrambling itself. And you'll now see the yolk and the white have separated. And now they're going to be poured back into the egg. And we all know in our heart of hearts that this is not the way the universe works. A scrambled egg is mush -- tasty mush -- but it's mush. An egg is a beautiful, sophisticated thing that can create even more sophisticated things, such as chickens. And we know in our heart of hearts that the universe does not travel from mush to complexity. In fact, this gut instinct is reflected in one of the most fundamental laws of physics, the second law of thermodynamics, or the law of entropy. What that says basically is that the general tendency of the universe is to move from order and structure to lack of order, lack of structure -- in fact, to mush. And that's why that video feels a bit strange.
با یک ویدیو شروع می کنیم بله، این یک تخم مرغ نیمرو است ولی در حین اینکه اون رو می بینید امیدوارم شما کم کم احساس پریشان خاطری کنید. چون شما ممکنه متوجه شده باشید اون چیزی که در واقع داره اتفاق می افته اینه که تخم مرغ داره خودش رو از حالت مخلوط بودن در میاره. و الان خواهید دید که زردی و سفیدی از هم جدا شده اند. و الان آنها دوباره به داخل پوسته تخم مرغ برگردانده می شوند. و همه ما در درونمون می دونیم که نحوه عملکرد عالم وجود به اینصورت نیست. یک تخم مرغ تهیه شده بصورت مخلوط، خمیریه، یه خمیر خوش طعم ولی بصورت خمیره. یک تخم مرغ زیبا و پیچیده است که میتونه چیزهای حتی پیچیده تری هم خلق کنه مثل جوجه ها. و همه ما در درونمون می دونیم که حرکت عالم وجود از بی نظمی بسوی نظم نیست. در واقع این حس درونی در یکی از پایه ای ترین قوانین فیزیک منعکس شده، قانون دوم ترمودینامیک، یا قانون انتروپی. در واقع این قانون بیان میکنه که گرایش عمومی عالم وجود حرکت از نظم و ساختار بسوی بی نظمی، بی ساختاری-- در واقع بسوی بی نظمی و اختلاط. حرکت از نظم و ساختار بسوی بی نظمی، بی ساختاری-- در واقع بسوی بی نظمی و اختلاط. حرکت از نظم و ساختار بسوی بی نظمی، بی ساختاری-- در واقع بسوی بی نظمی و اختلاط. حرکت از نظم و ساختار بسوی بی نظمی، بی ساختاری-- در واقع بسوی بی نظمی و اختلاط. بخاطر همینه که اون ویدیو یه مقداری عجیب و غریب به نظر میاد. بخاطر همینه که اون ویدیو یه مقداری عجیب و غریب به نظر میاد.
And yet, look around us. What we see around us is staggering complexity. Eric Beinhocker estimates that in New York City alone, there are some 10 billion SKUs, or distinct commodities, being traded. That's hundreds of times as many species as there are on Earth. And they're being traded by a species of almost seven billion individuals, who are linked by trade, travel, and the Internet into a global system of stupendous complexity.
و حالا به اطرافمون نگاه کنیم. و حالا به اطرافمون نگاه کنیم. چیزی که اطرافمون می بینیم پیچیدگی ای گیج کننده اس. اریک بینهوکر تخمین می زنه که تنها توی شهر نیویورک حدود 10 میلیارد اس.کا.یو(شاخصه کالا یا خدمات قابل فروش یا عرضه)، یا کالای متمایز در حال داد و ستد است این صد برابر بیشتر از تعداد همه موجودات روی زمینه. این صد برابر بیشتر از تعداد همه موجودات روی زمینه. و آن کالاها در حال داد و ستد شدن بوسیله گونه ای هستند که تقریبا تعدادشون هفت میلیارد نفره که از طریق تجارت، مسافرت و اینترنت بهم متصل هستند بصورت یک سیستم جهانی که پیچیدگی شگفت انگیزی داره.
So here's a great puzzle: in a universe ruled by the second law of thermodynamics, how is it possible to generate the sort of complexity I've described, the sort of complexity represented by you and me and the convention center? Well, the answer seems to be, the universe can create complexity, but with great difficulty. In pockets, there appear what my colleague, Fred Spier, calls "Goldilocks conditions" -- not too hot, not too cold, just right for the creation of complexity. And slightly more complex things appear. And where you have slightly more complex things, you can get slightly more complex things. And in this way, complexity builds stage by stage. Each stage is magical because it creates the impression of something utterly new appearing almost out of nowhere in the universe. We refer in big history to these moments as threshold moments. And at each threshold, the going gets tougher. The complex things get more fragile, more vulnerable; the Goldilocks conditions get more stringent, and it's more difficult to create complexity.
خب معمای بزرگ اینه: در عالم وجودی که از قانون دوم ترمودینامیک تبعیت می کنه، در عالم وجودی که از قانون دوم ترمودینامیک تبعیت می کنه، چگونه ممکنه خلق کردن پیچیدگی هایی از نوع آنهایی که توضیح دادم-- چگونه ممکنه خلق کردن پیچیدگی هایی از نوع آنهایی که توضیح دادم-- پیچیدگی هایی که بوسیله من و شما و مرکز همایش نمایان میشه؟ خب جواب نظر میرسه این باشه که، عالم وجود میتونه پیچیدگی رو خلق کنه، ولی با مشکلات فراوان. در علم اقتصاد، اونا در شرایطی پدیدار میشن که همکار من فرد اسپیر بهشون میگه "شرایط گلدیلاک"(یک اصطلاح اقتصادی)-- نه زیاد گرم، نه زیاد سرد; دقیقا به اندازه برای خلق شدن پیچیدگی. و چیزهای اندکی پیچیده تر بوجود می آیند. و جایی که شما چیزهای کمی پیچیده تر داشته باشید، می توانید چیزهای پیچیده تری بدست بیاورید. و به این صورت پیچیدگی بصورت مرحله به مرحله ساخته می شه. هر مرحله سحرآمیز است چون اثر یک چیز کاملا جدید را که تقریبا از عدم به عالم وجود آمده را بوجود می آورد. ما به این موقعیت های زمانی در تاریخ بزرگ موقعیت های زمانی آستانه ای می گوییم. و در هریک از این آستانه ها پیش رفتن سخت تر و دشوارتر میشه. و در هریک از این آستانه ها پیش رفتن سخت تر و دشوارتر میشه. پیچیدگی ها شکننده تر می شوند، آسیب پذیرتر می شوند، پیچیدگی ها شکننده تر می شوند، آسیب پذیرتر می شوند، قانون شرایط گلدیلاک سفت و سخت تر می شود، و مشکل تر می توان پیچیده گی بوجود آورد. و مشکل تر می توان پیچیده گی بوجود آورد.
Now, we, as extremely complex creatures, desperately need to know this story of how the universe creates complexity despite the second law, and why complexity means vulnerability and fragility. And that's the story that we tell in big history. But to do it, you have do something that may, at first sight, seem completely impossible. You have to survey the whole history of the universe. So let's do it.
حالا ما به عنوان موجوداتی در نهایت پیچیدگی ناچاریم این داستان رو بدونیم که چگونه عالم وجود، پیچیدگی بوجود میاره علیرغم قانون دوم، و اینکه چرا به معنی آسیب پذیری و شکنندگیه. و اینکه چرا به معنی آسیب پذیری و شکنندگیه. و اینکه چرا به معنی آسیب پذیری و شکنندگیه. و این داستانیه که ما در تاریخ بزرگ تعریف می کنیم. ولی برای انجام این کار، شما باید یه کاری کنید که ممکنه در اولین نگاه، کاملا غیر ممکن به نظر برسه. شما باید همه تاریخ عالم وجود رو بطور یکدفعه بررسی و نظاره کنید. بنابراین بیاین شروع کنیم.
(Laughter)
(خنده حاضرین)
Let's begin by winding the timeline back 13.7 billion years, to the beginning of time.
بیاین با برگردوندن زمان به عقب شروع کنیم 13.7 میلیارد سال موقعی که زمان شروع شد.
Around us, there's nothing. There's not even time or space. Imagine the darkest, emptiest thing you can and cube it a gazillion times and that's where we are. And then suddenly, bang! A universe appears, an entire universe. And we've crossed our first threshold. The universe is tiny; it's smaller than an atom. It's incredibly hot. It contains everything that's in today's universe, so you can imagine, it's busting. And it's expanding at incredible speed. And at first, it's just a blur, but very quickly distinct things begin to appear in that blur. Within the first second, energy itself shatters into distinct forces including electromagnetism and gravity. And energy does something else quite magical: it congeals to form matter -- quarks that will create protons and leptons that include electrons. And all of that happens in the first second.
دور و بر ما هیچ چیزی نیست. حتی زمان یا فضا هم وجود ندارند. تاریک ترین و خالی ترین چیزی رو که میتونید تصور کنید و میلیاردها بار اون رو به توان سه برسونید و اون جاییه که ما هستیم. و بعد ناگهان بنگ! عالم وجود پیدا میشه، کل جهان هستی. و ما از اولین زمان آستانه ای خود گذشته ایم. عالم وجود خیلی خرد و کوچکه، اون از یک اتم هم کوچکتره. فوق العاده داغه. شامل همه چیزهاییه که امروز در جهان هستی وجود داره. پس میتونید حدس بزنید که اون در حال انفجاره. و با سرعت باورنکردنی ای در حال توسعه و بسط پیدا کردنه. و در ابتدا تیره و تاره ولی خیلی سریع چیزهای متمایز و مجزایی شروع می کنن به نمایان شدن در اون تیرگی. در خلال ثانیه اول، خود انرژی به نیروهای متمایزی شکسته میشه شامل الکترومغناطیس و نیروی جاذبه. و انرژی یه کار فوق العاده دیگه هم میکنه، سفت میشه که ماده رو تشکیل بده-- کوارک ها که پروتون ها را تشکیل خواهند داد و لپتون ها که شامل الکترون ها هستند. و همه اینها در ثانیه اول اتفاق می افته.
Now we move forward 380,000 years. That's twice as long as humans have been on this planet. And now simple atoms appear of hydrogen and helium. Now I want to pause for a moment, 380,000 years after the origins of the universe, because we actually know quite a lot about the universe at this stage. We know above all that it was extremely simple. It consisted of huge clouds of hydrogen and helium atoms, and they have no structure. They're really a sort of cosmic mush. But that's not completely true. Recent studies by satellites such as the WMAP satellite have shown that, in fact, there are just tiny differences in that background. What you see here, the blue areas are about a thousandth of a degree cooler than the red areas. These are tiny differences, but it was enough for the universe to move on to the next stage of building complexity.
حالا ما 380,000 سال جلو می آییم. این مقدار زمانی دو برابره زمانیه که انسانها روی کره زمین بوده اند. و حالا اتم های ساده ای نمایان شده اند از هیدروژن و هلیوم. حالا من میخوام چند لحظه مکث کنم، 380,000 بعد از مبدا بوجود آمدن عالم وجود، چون ما در واقع اطلاعات و شناخت زیادی درباره عالم وجود در این مرحله داریم. ما از همه مهمتر می دونیم که فوق العاده ساده بوده. اون از ابرهای عظیم الجثه ای از اتم های هیدروژن و هلیوم تشکیل شده، و اونها هیچ ساختاری ندارند. واقعا اونها شبیه خمیر کیهانی هستند. ولی این کاملا حقیقت نداره. مطالعات جدید بوسیله ماهواره هایی مثل ماهواره WMAP نشان داده اند، در واقع، در اون تصویر پشت زمینه تفاوت های ریز و کوچکی وجود دارند. چیزی که شما اینجا مشاهده می کنید، ناحیه های آبی رنگ حدودا هزاران درجه سردتر از ناحیه های قرمز رنگ هستند. اینها تفاوت های کوچکی هستند، ولی کافی هستند برای عالم وجود که به راه خودش ادامه بده به مرحله بعد برای تولید پیچیدگی.
And this is how it works. Gravity is more powerful where there's more stuff. So where you get slightly denser areas, gravity starts compacting clouds of hydrogen and helium atoms. So we can imagine the early universe breaking up into a billion clouds. And each cloud is compacted, gravity gets more powerful as density increases, the temperature begins to rise at the center of each cloud, and then, at the center, the temperature crosses the threshold temperature of 10 million degrees, protons start to fuse, there's a huge release of energy, and -- bam! We have our first stars. From about 200 million years after the Big Bang, stars begin to appear all through the universe, billions of them. And the universe is now significantly more interesting and more complex.
و طرز کارش به این صورته. نیروی جاذبه در جایی که چیزهای بیشتری باشن خیلی پرقدرته. نیروی جاذبه در جایی که چیزهای بیشتری باشن خیلی پرقدرته. بنابراین در مناطقی که چگالی بالاتری داریم، نیروی جاذبه شروع می کنه به فشرده کردن ابرهای تشکیل شده از اتم های هیدروژن و هلیوم. پس ما میتونیم تصور کنیم جهان هستی ابتدایی رو که در حال تجزیه شدن به میلیاردها ابره. و هریک از ابرها فشرده است، هرچه چگالی بالاتر برود نیروی جاذبه قوی تر می شود، حرارت در مرکز هریک از ابرها شروع به افزایش می کند، و بعد در مرکز هریک از ابرها، دما از سطح دمای آستانه ای بالاتر می رود که 10 میلیون درجه است، پروتون ها شروع می کنند به گداخته شدن، انرژی عظیمی در آنجا آزاد می شود، و، بنگ! ما اولین ستاره های خود را بدست آورده ایم. بعد از حدود 200 میلیون سال بعد از انفجار بزرگ، ستاره ها در سرتاسر عالم وجود پیدا شدند، میلیاردها ستاره. و عالم وجود در این زمان به طرز قابل توجهی جالب تر و پیچیده تره.
Stars will create the Goldilocks conditions for crossing two new thresholds. When very large stars die, they create temperatures so high that protons begin to fuse in all sorts of exotic combinations, to form all the elements of the periodic table. If, like me, you're wearing a gold ring, it was forged in a supernova explosion. So now the universe is chemically more complex. And in a chemically more complex universe, it's possible to make more things. And what starts happening is that, around young suns, young stars, all these elements combine, they swirl around, the energy of the star stirs them around, they form particles, they form snowflakes, they form little dust motes, they form rocks, they form asteroids, and eventually, they form planets and moons. And that is how our solar system was formed, four and a half billion years ago. Rocky planets like our Earth are significantly more complex than stars because they contain a much greater diversity of materials. So we've crossed a fourth threshold of complexity.
ستاره ها شرایط گلدیلاک رو پدید می آورند برای گذشتن از دو آستانه جدید. وقتی ستاره های خیلی بزرگ می میرند، دماهای بسیار بالایی پدید می آورند که پروتون ها شروع می کنند به گداخته شدن بصورت های ترکیبات مرموز و عجیب و غریب تا همه عناصر جدول تناوبی را تشکیل دهند. اگر شما هم مثل من یک حلقه طلا به دست دارید، اون در حین یک انفجار سوپرنوا ساخته شده است. در این زمان عالم وجود از نظر شیمیایی خیلی پیچیده تره. و در یک جهان پیچیده از نظر شیمیایی پیچیده، ساختن چیزای بیشتری امکان پذیره. و چیزی که شروع به رخ دادن می کنه اینه که، در مجاورت خورشید های جوان، ستاره های نوظهور، اینه که، در مجاورت خورشید های جوان، ستاره های نوظهور، همه این عناطر ترکیب می شوند، با هم می چرخند، انرژی ستاره آنها را بهم می زند، آنها ذرات را تشکیل می دهند، کریستال های یخی را تشکیل می دهند، گرد و غبارها را تشکیل می دهند، صخره ها را تشکیل می دهند، آنها شهاب های آسمانی را تشکیل می دهند، و در نهایت آنها سیاره ها و ماه ها را بوجود می آورند. منظومه خورشیدی ما هم به همین صورت تشکیل شده، چهار و نیم میلیارد سال پیش. سیاره هایی مثل زمین ما که از صخره تشکیل شده اند به مقدار قابل توجهی پیچیده تر از ستاره ها هستند بخاطر اینکه شامل تنوع خیلی بیشتری از مواد و عناصر هستند. بنابراین ما از آستانه چهارم پیچیدگی گذشته ایم.
Now, the going gets tougher. The next stage introduces entities that are significantly more fragile, significantly more vulnerable, but they're also much more creative and much more capable of generating further complexity. I'm talking, of course, about living organisms. Living organisms are created by chemistry. We are huge packages of chemicals. So, chemistry is dominated by the electromagnetic force. That operates over smaller scales than gravity, which explains why you and I are smaller than stars or planets. Now, what are the ideal conditions for chemistry? What are the Goldilocks conditions? Well, first, you need energy, but not too much. In the center of a star, there's so much energy that any atoms that combine will just get busted apart again. But not too little. In intergalactic space, there's so little energy that atoms can't combine. What you want is just the right amount, and planets, it turns out, are just right, because they're close to stars, but not too close.
حالا پیشرفت دشوارتر می شود. مرحله بعد موجوداتی را معرفی می کند که به مراتب شکننده تر، به مراتب آسیب پذیر هستند، ولی در عین حال خیلی خلاق تر هستند، و به مراتب قادرند پیچیدگی های بیشتری تولید کنند. البته که من دارم راجع به موجودات زنده صحبت می کنم. موجودات زنده توسط قوانین شیمی بوجود آمده اند. ما بسته های بسیار بزرگ شیمیایی هستیم. پس شیمی بر نیروی الکترومغناطیس چیره می شود. و شیمی روی محدوده محدود تری نسبت به نیروی جاذبه عمل می کند، و این دلیل این است که چرا من و شما از ستاره ها و سیاره ها کوچک تر هستیم. حالا شرایط ایده آل شیمی کدام هاست؟ شرايط گلدیلاک چه ها هستند؟ خب ابتدا، شما به انرژی احتیاج دارید، ولی نه بیش از اندازه. در مرکز ستاره، مقدار انرژی بیش از حد است، که هرکدام از اتم ها دقیقا بعد از بهم پیوستن دوباره از هم جدا می شوند. و نه کمتر از اندازه، در فضای بین کهکشانها، مقدار انرژی بسیار کمی موجود است که اتم ها امکان ترکیب شدن با هم را ندارند. چیزی که لازم است مقدار کافی و اندازه ای از انرژی است، که اتفاقا، سیاره ها به اندازه کافی دارا هستند، چون آنها به ستاره ها نزدیکند، اما نه خیلی نزدیک.
You also need a great diversity of chemical elements, and you need liquids, such as water. Why? Well, in gases, atoms move past each other so fast that they can't hitch up. In solids, atoms are stuck together, they can't move. In liquids, they can cruise and cuddle and link up to form molecules. Now, where do you find such Goldilocks conditions? Well, planets are great, and our early Earth was almost perfect. It was just the right distance from its star to contain huge oceans of liquid water. And deep beneath those oceans, at cracks in the Earth's crust, you've got heat seeping up from inside the Earth, and you've got a great diversity of elements. So at those deep oceanic vents, fantastic chemistry began to happen, and atoms combined in all sorts of exotic combinations.
همچنین شما به محدوده وسیعی از عناصر شیمیایی نیاز دارید، و شما به مایعی مثل آب نیاز دارید. چرا؟ چون در گازها، اتم ها به سرعت از کنار هم رد می شوند و نمی توانند به هم برخورد کنند. در جامدها، اتم ها ثابتند و نمی توانند حرکت کنند. در مایعات، آنها می توانند گشت بزنند و با همدیگر برخورد کنند و برای تشکیل مولکول ها به همدیگر متصل شوند. حالا شما کجا میتوانید شرایط گلدیلاک اینچنینی پیدا کنید؟ خب سیاره ها عالی هستند، و سیاره زمین در اوایل عمر خود از این جهت تقریبا کامل و بی نقص بود. اون دقیقا در فاصله مناسبی نسبت به ستاره اش قرار داشت برای اینکه بتونه اقیانوس های آب های آزاد رو شامل بشه. و در اعماق آن اقیانوس ها در شکاف هایی که روی پوسته زمین وجود داره، شما گرمایی دارید که از داخل زمین به آب وارد می شود، و شما عناصر بسیار متنوعی دارید. در آن منافذ عمیق اقیانوسی، فعل و انفعالات شیمیایی خارق العاده ای اتفاق افتاد، و اتم ها به انواع ترکیبات عجیب و غریبی با هم ترکیب شدند.
But of course, life is more than just exotic chemistry. How do you stabilize those huge molecules that seem to be viable? Well, it's here that life introduces an entirely new trick. You don't stabilize the individual; you stabilize the template, the thing that carries information, and you allow the template to copy itself. And DNA, of course, is the beautiful molecule that contains that information. You'll be familiar with the double helix of DNA. Each rung contains information. So, DNA contains information about how to make living organisms. And DNA also copies itself. So, it copies itself and scatters the templates through the ocean. So the information spreads. Notice that information has become part of our story. The real beauty of DNA though is in its imperfections. As it copies itself, once in every billion rungs, there tends to be an error. And what that means is that DNA is, in effect, learning. It's accumulating new ways of making living organisms because some of those errors work. So DNA's learning and it's building greater diversity and greater complexity. And we can see this happening over the last four billion years.
ولی، البته که زندگی از فعل و انفعالات شیمیایی بالاتر و برتره. شما چگونه تثبیت می کنید اون مولکول های عظیم رو که قابل زیست و بقا به نظر می رسند؟ خب اینجاست که زندگی معرفی می کنه یک فوت و فن کاملا جدید رو. شما یک فرد یا موجود رو تثبیت نمی کنید، شما قالب و الگوی اون رو تثبیت می کنید. اون چیزی رو که اطلاعات رو با خودش حمل می کنه، و شما به اون الگو اجازه می دید که خودش رو تکثیر کنه. و البته که دی.ان.ای، اون مولکول زیبایی که حاوی اطلاعات هست. اون مولکول زیبایی که حاوی اطلاعات هست. شما با مارپیچ دوگانه دی.ان.ای آشنا خواهید شد. هر پله از اون حاوی اطلاعاته. پس دی.ان.ای حاوی اطلاعاتیه که میشه با اونا موجودات زنده رو ساخت. و علاوه بر این دی.ان.ای خودش رو تکثیر می کنه. پس اون خودش رو تکثیر می کنه و الگو رو سرتاسر اقیانوس ها پراکنده می کنه. بنابراین اطلاعات منتشر می شه. دقت کنید که اطلاعات جزوی از داستان ما شد. هرچند زیبایی واقعی دی.ان.ای توی ناقص بودنشه. وقتی که داره خودش رو تکثیر می کنه، به ازای هر بیلیون پله یکبار، به احتمال زیاد یه اشتباه بوجود میاد. و این به این معنیه که که اون دی.ان.ای، بر اثر این، داره یاد می گیره. اون داره راه های جدیدی یاد می گیره برای بوجود آوردن موجودات زنده چون چندتا از اون اشتباهات موفقیت آمیز از آب درمیان. پس دی.ان.ای در حال یادگیریه و داره تنوع بیشتر و پیچیدگی بیشتری می سازه. و ما می تونیم ببینیم که این اتفاق داره در خلال چهار میلیارد سال پیش می افته.
For most of that time of life on Earth, living organisms have been relatively simple -- single cells. But they had great diversity, and, inside, great complexity. Then from about 600 to 800 million years ago, multi-celled organisms appear. You get fungi, you get fish, you get plants, you get amphibia, you get reptiles, and then, of course, you get the dinosaurs. And occasionally, there are disasters. Sixty-five million years ago, an asteroid landed on Earth near the Yucatan Peninsula, creating conditions equivalent to those of a nuclear war, and the dinosaurs were wiped out. Terrible news for the dinosaurs, but great news for our mammalian ancestors, who flourished in the niches left empty by the dinosaurs. And we human beings are part of that creative evolutionary pulse that began 65 million years ago with the landing of an asteroid.
موجودات زنده بیشتر عمر خودشون رو روی زمین بصورت نسبتا ساده ای گذروندند-- تک سلولی ها. بصورت نسبتا ساده ای گذروندند-- تک سلولی ها. ولی تنوع بسیار زیادی داشته اند، و در درونشون، پیچیدگی بسیاری داشته اند. بعد بین 600 تا 800 میلیون سال پیش، موجودات چند سلولی پدیدار شدند. قارچ ها و ماهی ها بوجود آمدند، گیاهان بوجود آمدند، دوزیستان و خزندگان بوجود آمدند، و بعد، البته، دایناسورها. و گهگاه، فاجعه هایی هم هست، 65 میلیون سال پیش، یک شهاب آسمانی به زمین برخورد کرد، نزدیک یوکاتان پنسیلوانیا، که شرایطی شبیه به یک جنگ اتمی را بوجود آورد، و دایناسورها از روی زمین محو شدند. خبر بدی برای دایناسورها بود. ولی خبر عالی برای نیاکان پستاندار ما بود که شروع کردند به رشد کردن در تو رفتگی هایی که دایناسورها از خودشون به جا گذاشته بودند. و ما، انسانها قسمتی از همان نبض تکامل خلاقانه هستیم و ما، انسانها قسمتی از همان نبض تکامل خلاقانه هستیم که 65 میلیون سال پیش با برخورد یک شهاب آسمانی به زمین شروع شد. که 65 میلیون سال پیش با برخورد یک شهاب آسمانی به زمین شروع شد.
Humans appeared about 200,000 years ago. And I believe we count as a threshold in this great story. Let me explain why. We've seen that DNA learns in a sense, it accumulates information. But it is so slow. DNA accumulates information through random errors, some of which just happen to work. But DNA had actually generated a faster way of learning: it had produced organisms with brains, and those organisms can learn in real time. They accumulate information, they learn. The sad thing is, when they die, the information dies with them. Now what makes humans different is human language. We are blessed with a language, a system of communication, so powerful and so precise that we can share what we've learned with such precision that it can accumulate in the collective memory. And that means it can outlast the individuals who learned that information, and it can accumulate from generation to generation. And that's why, as a species, we're so creative and so powerful, and that's why we have a history. We seem to be the only species in four billion years to have this gift.
انسانها حدودا 200,000 سال پیش پدیدار شدند. و من معتقدم ما هم به عنوان یک آستانه در این تاریخ مهم به حساب می آییم. و من معتقدم ما هم به عنوان یک آستانه در این تاریخ مهم به حساب می آییم. اجازه بدید دلیل آن را توضیح بدهم. دیدیم که دی.ان.ای بصورتی یاد می گیره، که بر اطلاعات خودش اضافه می کنه. ولی روند اون خیلی کنده. دی.ان.ای به اطلاعات خودش اضافه می کنه از طریق اشتباهات تصادفی ای که بعضی از آنها اتفاقا خوب عمل می کنند. ولی دی.ان.ای در واقع راه سریع تری برای یادگیری بوجود آورده است موجوداتی دارای مغز ساخته است، و اون موجودات می توانند بلا درنگ یاد بگیرند. آنها اطلاعات را ذخیره می کنند، آنها یاد می گیرند. ناراحت کننده اینه که، وقتی آنها می میرند، اطلاعات آنها نیز همراه با آنها از بین می رود. حالا اون چیزی که انسانها را متمایز می کند زبان و قابلیت تکلم آنهاست. ما بخاطر داشتن زبان خوشبختیم، سیستمی برای برقراری ارتباط، خیلی قدرتمند و خیلی دقیق که ما می توانیم آنچه را که آموخته ایم با دقت بالایی با دیگران به اشتراک بگذاریم که اون می تونه در ذهن ذخیره بشه. و این به معنیه اینه که که اون می تونه حتی بعد از از بین رفتن فردی که اونو یاد گرفته باقی بمونه، و اون می تونه از نسلی به نسل دیگه روی هم انباشته بشه. و بخاطر همینه که، به عنوان یک موجود، ما خیلی خلاق و قدرتمند ایم، و به همین خاطره که ما دارای تاریخ هستیم. به نظر می رسه که ما تنها موجوداتی هستیم که در طول چهار میلیارد سال از این هدیه برخوردار بوده ایم.
I call this ability collective learning. It's what makes us different. We can see it at work in the earliest stages of human history. We evolved as a species in the savanna lands of Africa, but then you see humans migrating into new environments, into desert lands, into jungles, into the Ice Age tundra of Siberia -- tough, tough environment -- into the Americas, into Australasia. Each migration involved learning -- learning new ways of exploiting the environment, new ways of dealing with their surroundings.
من این توانایی را یادگیری به هم پیوسته می نامم. این چیزیه که ما رو متمایز می کنه. ما می تونیم عملکرد اون رو در مرحله های ابتدایی تاریخ بشر ببینیم. ما موجوداتی بودیم که تکامل پیدا کردیم در سرزمینهای ساوانا در آفریقا، ولی بعد شما می بینید انسانها به محیط های جدیدی مهاجرت کردند-- به سرزمینهای بیابانی، به جنگلها، به تندراهای مربوط به عصر یخ در سیبری-- به محیط های سخت و دشوار-- به آمریکا، به استراليا. هر یک از مهاجرت ها شامل یادگیری بوده-- آموختن راه های جدیدی برای بکار گرفتن محیط، راه های جدیدی برای کنار آمدن با محیط اطرافشان.
Then 10,000 years ago, exploiting a sudden change in global climate with the end of the last ice age, humans learned to farm. Farming was an energy bonanza. And exploiting that energy, human populations multiplied. Human societies got larger, denser, more interconnected. And then from about 500 years ago, humans began to link up globally through shipping, through trains, through telegraph, through the Internet, until now we seem to form a single global brain of almost seven billion individuals. And that brain is learning at warp speed. And in the last 200 years, something else has happened. We've stumbled on another energy bonanza in fossil fuels. So fossil fuels and collective learning together explain the staggering complexity we see around us.
بعد، 10,000 سال قبل، با استفاده از یک تغییر ناگهانی در آب و هوای اقلیمی با به پایان رسیدن آخرین دوره یخ بندان، انسانها آموختند که کشاورزی کنند. کشاورزی یک منبع عظیم انرژی بود. و با بکارگیری آن انرژی، جمعیت انسانها چند برابر شد. جامعه انسانی وسیع تر، متراکم تر، و به هم پیوسته تر شد. و بعد، از 500 سال قبل، انسانها شروع کردند به پیوند برقرار کردن با همدیگر بصورت جهانی بوسیله کشتیرانی، بوسیله قطارها، از طریق تلگراف، از طریق اینترنت، تا الان که انگار ما داریم یک مغز جهانی را تشکیل می دهیم از تقریبا هفت میلیارد نفر روی زمین. و اون مغز با سرعت در حال یادگیریه. و در طول 200 سال گذشته، اتفاق دیگری هم افتاده است: ما به یکی دیگر از منابع انرژی برخورده ایم به منابع فسیلی. پس منابع فسیلی و یادگیری به هم پیوسته با هم این پیچیدگی گیج کننده را توضیح می دهند که ما در اطراف خود می بینیم.
So -- Here we are, back at the convention center. We've been on a journey, a return journey, of 13.7 billion years. I hope you agree this is a powerful story. And it's a story in which humans play an astonishing and creative role. But it also contains warnings. Collective learning is a very, very powerful force, and it's not clear that we humans are in charge of it. I remember very vividly as a child growing up in England, living through the Cuban Missile Crisis. For a few days, the entire biosphere seemed to be on the verge of destruction. And the same weapons are still here, and they are still armed. If we avoid that trap, others are waiting for us. We're burning fossil fuels at such a rate that we seem to be undermining the Goldilocks conditions that made it possible for human civilizations to flourish over the last 10,000 years. So what big history can do is show us the nature of our complexity and fragility and the dangers that face us, but it can also show us our power with collective learning.
خب، حالا ما اینجاییم بازگشتیم به مرکز همايش. ما در یک سیاحت بودیم، یک سیاحت به گذشته، 13.7 میلیارد ساله. امیدوارم شما هم موافق باشید که این حکایت خیلی قوی ایه. و این حکایتیه که انسانها در اون نقش عجیب و خلاقانه ای بازی می کنند. ولی اون همچنین شامل اخطارهایی هم هست. یادگیری بهم پیوسته، یک نیروی خیلی خیلی قدرتمندیه، و این شفاف نیست که ما انسانها مسوول آن هستیم. من خیلی خوب به یاد دارم که به عنوان بچه ای در انگلستان بزرگ می شدم، در دوره بحران موشک های کوبا زندگی می کردم. برای چند روز، تمامی کره زمین در مرز نابودی قرار داشت. و دقیقا همان اسلحه ها هنوز آنجا هستند، و همچنان مسلح هستند. اگر ما به تله نیافتیم، دیگران منتظر ما هستند. اگر ما به تله نیافتیم، دیگران منتظر ما هستند. ما در حال سوزاندن سوخت های فسیلی به سرعتی هستیم که انگار در حال خراب کردن شرایط گلدیلاک هستیم که تمدن انسانها را امکان پذیر کرد رشد و نمو کردن در طول 10,000 سال گذشته. خب، تاریخ بزرگ کاری که می تونه بکنه اینه که نهاد و سرشت پیچیدگی و شکنندگی ما رو به ما نشون بده و خطراتی که رویاروی ما هستند، ولی اون همچنان می تونه به ما نشون بده قدرتی که داریم رو بوسیله یادگیری بهم پیوسته.
And now, finally -- this is what I want. I want my grandson, Daniel, and his friends and his generation, throughout the world, to know the story of big history, and to know it so well that they understand both the challenges that face us and the opportunities that face us. And that's why a group of us are building a free, online syllabus in big history for high-school students throughout the world. We believe that big history will be a vital intellectual tool for them, as Daniel and his generation face the huge challenges and also the huge opportunities ahead of them at this threshold moment in the history of our beautiful planet.
و اکنون، در نهایت این چیزیه که من می خوام. می خوام که نوه من دانیل و دوستاش و هم نسلی هاش در سراسر دنیا می خوام که نوه من دانیل و دوستاش و هم نسلی هاش در سراسر دنیا می خوام که نوه من دانیل و دوستاش و هم نسلی هاش در سراسر دنیا حکایت تاریخ بزرگ رو بدونن و اون رو انقدر خوب بدونن که بتونن درک کنند حکایت تاریخ بزرگ رو بدونن و اون رو انقدر خوب بدونن که بتونن درک کنند حکایت تاریخ بزرگ رو بدونن و اون رو انقدر خوب بدونن که بتونن درک کنند هم رقابت ها و مخاطراتی که با آنها روبرو هستیم و هم فرصت هایی که با آنها روبرو هستیم. و بخاطر همینه که گروهی از ما داریم یک برنامه آنلاین رایگان می سازیم راجع به تاریخ بزرگ برای دانش آموزان دوره دبیرستان در سراسر دنیا. راجع به تاریخ بزرگ برای دانش آموزان دوره دبیرستان در سراسر دنیا. ما معتقدیم که این تاریخ بزرگ ابزار حیاتی و اساسی ای برای آنها خواهد بود، وقتی دانیل و هم نسلی هایش با مخاطراتی و رقابت هایی بزرگ و همچنین فرصت های بزرگی که در این موقعیت حساس زمانی پیش روی آنهاست در تاریخ سیاره زیبای ما مواجه می شوند.
I thank you for your attention.
از شما بخاطر توجهتون تشکر می کنم.
(Applause)
(تشویق حاضرین)