The story that I'm going to tell you today, for me, began back in 2006. That was when I first heard about an outbreak of mysterious illness that was happening in the Amazon rainforest of Peru. The people that were getting sick from this illness, they had horrifying symptoms, nightmarish. They had unbelievable headaches, they couldn't eat or drink. Some of them were even hallucinating -- confused and aggressive. The most tragic part of all was that many of the victims were children. And of all of those that got sick, none survived. It turned out that what was killing people was a virus, but it wasn't Ebola, it wasn't Zika, it wasn't even some new virus never before seen by science. These people were dying of an ancient killer, one that we've known about for centuries. They were dying of rabies. And what all of them had in common was that as they slept, they'd all been bitten by the only mammal that lives exclusively on a diet of blood: the vampire bat.
داستانی که قرار است امروز بگویم، به سال ۲۰۰۶ برمیگردد. زمانی که برای اولین بار درباره شیوع یک بیماری مرموز شنیدم که درحال رخ دادن درجنگلهای استوایی آمازون در پرو بود. مردمی که به این بیماری مبتلا میشدند، علائم هولناک و کابوس واری داشتند. سردردهای وحشتناکی داشتند، که مانع خوردن و آشامیدن میشد. حتی برخی دچار توهم و هذیان گویی میشدند گیج و پرخاشگر میشدند. غم انگیزترین بخش این داستان این بود که بسیاری از قربانیان کودک بودند. و از بین همه بیماران مبتلا شده، هیچ کدام نجات پیدا نکرد. مشخص شد چیزی که درحال قتل عام مردم بود ویروسی بود، که ابولا یا زیکا نبود، حتی ویروسی جدید نبود که به تازگی علم آن را کشف کرده باشد. این مردم را یک قاتل باستانی میکشت. چیزی که قرنهاست آن را میشناسیم. آنها از هاری میمردند. و نکته مشترک بین همه آنها این بود که وقتی خواب بودند، توسط تنها پستانداری که ازخون به عنوان غذا استفاده میکرد، گاز گرفته شده بودند: خفاش خون آشام.
These sorts of outbreaks that jump from bats into people, they've become more and more common in the last couple of decades. In 2003, it was SARS. It showed up in Chinese animal markets and spread globally. That virus, like the one from Peru, was eventually traced back to bats, which have probably harbored it, undetected, for centuries. Then, 10 years later, we see Ebola showing up in West Africa, and that surprised just about everybody because, according to the science at the time, Ebola wasn't really supposed to be in West Africa. That ended up causing the largest and most widespread Ebola outbreak in history.
این دسته از بیماریها که از خفاش به انسان منتقل میشوند، طی چند دهه اخیر بسیار رایج شده اند. در سال ۲۰۰۳، سارس بود. که در بازارحیوانات چین شروع شد و در سطح جهانی شایع شد. آن ویروس هم مثل همین ویروس در پرو نهایتا به خفاشها برمیگشت، که احتمالا قرنها ناشناخته بوده است. ۱۰ سال بعد، شاهد بروز ابولا در غرب آفریقا بودیم، که تقریبا همه را غافلگیر کرد. چرا که براساس شواهد علمی آن زمان، ابولا نباید درغرب آفریقا پدیدار میشد. که منتهی به یکی از بزرگترین و گسترده ترین شیوع ابولا در تاریخ شد.
So there's a disturbing trend here, right? Deadly viruses are appearing in places where we can't really expect them, and as a global health community, we're caught on our heels. We're constantly chasing after the next viral emergency in this perpetual cycle, always trying to extinguish epidemics after they've already started. So with new diseases appearing every year, now is really the time that we need to start thinking about what we can do about it. If we just wait for the next Ebola to happen, we might not be so lucky next time. We might face a different virus, one that's more deadly, one that spreads better among people, or maybe one that just completely outwits our vaccines, leaving us defenseless.
این روند نگران کنندهاس، درسته؟ ویروس های کشنده جاهایی ظاهر میشوند که ما واقعا انتظارشان را نداریم، به جای جامعه بهداشت جهانی، ما هم درمانده و شوکه شده ایم. ما دائما درحال دنبال کردن شرایط اضطراری برای ویروس بعدی در این چرخه توقف ناپذیرهستیم، دائما درتلاشیم قبل از شیوع بیماری همه گیر آن را در نطفه خفه کنیم. با توجه به بیماریهای جدیدی که هرساله ظاهر میشوند، الان زمان آن رسیده که شروع به تفکر درباره اقداماتی که میتوان کرد بکنیم. اگر تا ابولای بعدی فقط دست روی دست بگذاریم، امکانش هست که دفعه بعد خوش شانس نباشیم. شاید با ویروسی متفاوت مواجه شدیم، کشنده تر، شایع تر، شاید هم ویروسی که کاملا در برابر واکسنها مقاوم باشد، و ما را بدون دفاع بگذارد.
So can we anticipate pandemics? Can we stop them? Those are really hard questions to answer, and the reason is that the pandemics -- the ones that spread globally, the ones that we really want to anticipate -- they're actually really rare events. And for us as a species that is a good thing -- that's why we're all here. But from a scientific standpoint, it's a little bit of a problem. That's because if something happens just once or twice, that's really not enough to find any patterns. Patterns that could tell us when or where the next pandemic might strike. So what do we do? Well, I think one of the solutions we may have is to study some viruses that routinely jump from wild animals into people, or into our pets, or our livestock, even if they're not the same viruses that we think are going to cause pandemics. If we can use those everyday killer viruses to work out some of the patterns of what drives that initial, crucial jump from one species to the next, and, potentially, how we might stop it, then we're going to end up better prepared for those viruses that jump between species more rarely but pose a greater threat of pandemics.
آیا ما میتوانیم بیماریهای همه گیررا پیش بینی کنیم؟ میتوانیم متوقفشان کنیم؟ اینها سوالات واقعا سختی برای پاسخ گویی هستند، و علت این است که بیماریهای همه گیر-- که سراسر جهان پخش میشوند، ما واقعا میخواهیم که آنها را پیش بینی کنیم-- واقعا رخدادهای نادری هستند. و برای ما انسانها به عنوان یک گونه جای خوشحالیه که هنوز اینجاییم. اما از دیدگاه علمی این یک مشکل محسوب میشود. به این علت که اگرچیزی فقط یک یا دوبار رخ بدهد، واقعا برای پیدا کردن یک الگو کافی نیست. الگوهایی که به ما بگویند که بیماری بعدی چه زمانی و کجا رخ خواهد داد. پس ما باید چه کنیم؟ خب،فکرمیکنم یکی از راه حلها این است که ما برخی از ویروسهایی را مطالعه کنیم که معمولا ازحیوانات وحشی به انسان، به حیوانات خانگی یا به دامها منتقل میشوند، حتی اگر آنها همان ویروسهایی نباشند که ما انتظار داشتیم منجربه بیماری شوند. اگرما بتوانیم از این ویروسهای جانی استفاده کنیم تا برخی الگوها را شناسایی کنیم این الگو که چه چیزی منجر به آن انتقال اولیه از یک گونه به گونه دیگر میشود، و اینکه چگونه میتوان آن را متوقف کرد، در این صورت ما آمادگی بهتری برای رویارویی با ویروسهایی خواهیم داشت که احتمال انتقال آنها بین گونهها کمتر از تهدید همه گیری آنهاست.
Now, rabies, as terrible as it is, turns out to be a pretty nice virus in this case. You see, rabies is a scary, deadly virus. It has 100 percent fatality. That means if you get infected with rabies and you don't get treated early, there's nothing that can be done. There is no cure. You will die. And rabies is not just a problem of the past either. Even today, rabies still kills 50 to 60,000 people every year. Just put that number in some perspective. Imagine the whole West African Ebola outbreak -- about two-and-a-half years; you condense all the people that died in that outbreak into just a single year. That's pretty bad. But then, you multiply it by four, and that's what happens with rabies every single year.
هاری، با وجود ترسناک بودن، در این زمینه یک ویروس خوب از آب در آمد. مطلع هستید که هاری ویروسی وحشتناک و کشنده ست. تلفات 100درصدی در پی دارد. که یعنی اگربه هاری آلوده شوید و سریعا تحت درمان قرارنگیرید، کار از کار خواهد گذشت. راه درمانی باقی نمیماند درنهایت خواهید مرد. هاری فقط به گذشته مربوط نیست. امروزه، هاری همچنان 50تا60 هزار نفر را سالانه به دامان مرگ میکشاند. فقط این ارقام را درنظر داشته باشید. کل شیوع ابولا درغرب آفریقا را تصور کنید-- که حدود دوسال و نیم طول کشید؛ کل افرادی که طی شیوع ابولا فقط طی یک سال ازبین رفتند را درنظر بگیرید فاجعه اس. آن تعداد را چهار برابر کنید، نتیجه عددی است که بیماری هاری سالیانه قربانی میگیرد.
So what sets rabies apart from a virus like Ebola is that when people get it, they tend not to spread it onward. That means that every single time a person gets rabies, it's because they were bitten by a rabid animal, and usually, that's a dog or a bat. But it also means that those jumps between species, which are so important to understand, but so rare for most viruses, for rabies, they're actually happening by the thousands. So in a way, rabies is almost like the fruit fly or the lab mouse of deadly viruses. This is a virus that we can use and study to find patterns and potentially test out new solutions. And so, when I first heard about that outbreak of rabies in the Peruvian Amazon, it struck me as something potentially powerful because this was a virus that was jumping from bats into other animals often enough that we might be able to anticipate it ... Maybe even stop it.
بنابراین چیزی که هاری را از ویروسی مثل ابولا مجزا میکند این است که وقتی مردم آلوده میشوند، نمیخواهند که بیشتر پخش بشود. یعنی اینکه هربار که کسی به هاری مبتلا میشود، به این علت است که به توسط حیوانی هار غالبا سگ یا خفاش است دندان گرفته میشود. این بدین معناست که انتقال بین گونهای، درحالی که برای اکثر ویروسها مثل هاری که یک در هزار اتفاق میافتد، بسیار کمیاب هستند اما از اهمیت بالایی برخوردارند. میتوان گفت هاری تقریبا مثل پشه یا موش آزمایشگاهی حاوی ویروسهای کشنده ست. ما میتوانیم از این ویروس برای مطالعه و یافتن الگوها و گزینش راهکارهای جدیدمان استفاده کنیم. همچنین، وقتی که اولین بار درباره شیوع هاری در قسمتهای آمازونی پرو شنیدم، به نظرم یک مشکل کاملا جدی آمد به خاطراین که ویروس درحال انتقال از خفاشها به حیوانات دیگر بود این موضوع غالبا برای این که ما بتوانیم پیش بینی کنیم کافی است.. گاهی اوقات متوقف کردن آن
So as a first-year graduate student with a vague memory of my high school Spanish class, I jumped onto a plane and flew off to Peru, looking for vampire bats. And the first couple of years of this project were really tough. I had no shortage of ambitious plans to rid Latin America of rabies, but at the same time, there seemed to be an equally endless supply of mudslides and flat tires, power outages, stomach bugs all stopping me. But that was kind of par for the course, working in South America, and to me, it was part of the adventure. But what kept me going was the knowledge that for the first time, the work that I was doing might actually have some real impact on people's lives in the short term. And that struck me the most when we actually went out to the Amazon and were trying to catch vampire bats. You see, all we had to do was show up at a village and ask around. "Who's been getting bitten by a bat lately?" And people raised their hands, because in these communities, getting bitten by a bat is an everyday occurrence, happens every day. And so all we had to do was go to the right house, open up a net and show up at night, and wait until the bats tried to fly in and feed on human blood. So to me, seeing a child with a bite wound on his head or blood stains on his sheets, that was more than enough motivation to get past whatever logistical or physical headache I happened to be feeling on that day.
پس به عنوان دانشجوی سال اول ارشد با خاطراتی مبهم از کلاس زبان اسپانیایی دوران مدرسه، پریدم داخل هواپیما و به پِرو رفتم، تا دنبال خفاشهای خون آشام بگردم. چندین سال اول این پروژه واقعا سخت بود. من اصلا کمبود برنامههای بلندپروازانه برای رهانیدن آمریکا از بیماری هاری نداشتم، اما همان زمان، به نظر میرسید که مشکلات بی پایان از گل ولاستیکهای صاف گرفته تا قطعی برق و مشکلات معده، همگی سعی در متوقف کردن من داشتند. ازطرفی همه اینها بهای کار کردن، در آمریکای جنوبی بودند، و به نظرم بخشهایی ازاین ماجراجویی بودند. اما چیزی که من را به ادامه دادن وامیداشت آگاهی به این مسئله بود که برای نخستین بار، کاری که انجام میدادم میتوانست اثرات واقعا مهم و کوتاه مدتی روی زندگی افراد داشته باشد. و بیشترین شوک را به من داد وقتی که به آمازون رفتیم سعی داشتیم خفاشهای خونآشام را پیدا کنیم. میدانید تنها کاری که لازم بود این بود که به روستایی برویم و بپرسیم. «چه کسی اخیرا توسط یک خفاش گاز گرفته شده؟» مردم دستهایشان را بالا میبردند، چون دراین روستاها، گاز گرفته شدن توسط خفاش رخدادی است که هر روز اتفاق میافتد. پس تنها کاری که باید میکردیم رفتن به یک خانه مناسب این کار، باز کردن پشه بند و شب هنگام آنجا ماندن در انتظارماندن برای خفاشی بود که سعی داشت از خون انسان تغذیه کند. برای من، دیدن کودکی که روی سرش جای دندان یا روی ملحفههایش لکه خون به جا مانده بود، چیزی فراتر از انگیزه بود تا از همه سردردهای شدیدی که درهمان روز احساس میکردم بگذرم.
Since we were working all night long, though, I had plenty of time to think about how I might actually solve this problem, and it stood out to me that there were two burning questions. The first was that we know that people are bitten all the time, but rabies outbreaks aren't happening all the time -- every couple of years, maybe even every decade, you get a rabies outbreak. So if we could somehow anticipate when and where the next outbreak would be, that would be a real opportunity, meaning we could vaccinate people ahead of time, before anybody starts dying. But the other side of that coin is that vaccination is really just a Band-Aid. It's kind of a strategy of damage control. Of course it's lifesaving and important and we have to do it, but at the end of the day, no matter how many cows, how many people we vaccinate, we're still going to have exactly the same amount of rabies up there in the bats. The actual risk of getting bitten hasn't changed at all. So my second question was this: Could we somehow cut the virus off at its source? If we could somehow reduce the amount of rabies in the bats themselves, then that would be a real game changer.
از آنجایی که تمام طول شب را کار میکردیم، وقت زیادی داشتم برای فکر کردن به اینکه چطور میتوان این مشکل را حل کرد، دو سوال بسیار کلیدی برایم پیش آمد. اول اینکه ما واقف هستیم که مردم همیشه توسط خفاشها گاز گرفته میشوند، اما شیوع بیماری هاری همیشگی نیست-- هرچندسال، شاید هر دهه، این بیماری شیوع پیدا میکند. پس اگر بتوانیم به هرنحوی پیشبینی کنیم که شیوع بعدی چه زمانی و کجا رخ میدهد، موقعیتی استثنایی خواهد بود، به این معنا که میتوانیم قبل از شروع هرگونه مرگ و میرمردم را واکسینه کنیم. اما از طرف دیگر، واکسیناسیون واقعا فقط مثل یک چسب زخم هست. به نوعی استراتژی کنترل آسیب است. البته که باعث حفظ جان افراد میشود و انجام آن ضروری است، اما در آخر، مهم نیست که چه تعداد گاو یا انسان را واکسینه کردیم، همچنان همان مقدار ویروس هاری را درون بدن خفاشها داریم. خطر اصلی که همان گاز گرفته شدن است همچنان باقی است. پس دومین سوال من این بود: این امکان هست که بتوانیم به هرنحوی ویروس را از منشاء آن نابود کنیم؟ اگربه طریقی میتوانستیم مقدار ویروس هاری را درخود خفاشها کم کنیم، واقعا جریان بازی به نفع ما تغییر میکرد.
We'd been talking about shifting from a strategy of damage control to one based on prevention. So, how do we begin to do that? Well, the first thing we needed to understand was how this virus actually works in its natural host -- in the bats. And that is a tall order for any infectious disease, particularly one in a reclusive species like bats, but we had to start somewhere. So the way we started was looking at some historical data. When and where had these outbreaks happened in the past? And it became clear that rabies was a virus that just had to be on the move. It couldn't sit still. The virus might circulate in one area for a year, maybe two, but unless it found a new group of bats to infect somewhere else, it was pretty much bound to go extinct. So with that, we solved one key part of the rabies transmission challenge. We knew we were dealing with a virus on the move, but we still couldn't say where it was going.
ما درباره تغییر استراتژی از کنترل آسیب به پیشگیری صحبت کردیم. خب، از کجا شروع کنیم؟ درواقع اولین چیزی که لازم بود بفهمیم این بود که این ویروس درون بدن خود خفاشها چگونه عملکردی دارد. این کار برای کلیه بیماریهای عفونی مخصوصا گونههایی منزوی مثل خفاشها بسیار دشوار است. اما باید از جایی شروع میکردیم. با بررسی برخی اطلاعات تاریخی شروع کردیم. قبلا شیوع این بیماریها چه زمانی و ازکجا شروع شدند؟ مشخص شد که هاری ویروسی بود که مدام باید درحال جابجایی باشد. نباید یکجا ثابت باشد. ممکن است که ویروس برای مدت یک یا دوسال در یک منطقه بچرخد، اما اگر نتواند گروهی جدید از خفاشها را برای آلوده کردن پیدا کند، بصورت ناگزیر تقریبا منقرض میشود. پس بدین وسیله بخشی کلیدی از چالش انتقال هاری را حل کردیم. میدانستیم که با ویروسی مواجهایم که درحال جابجایی است اما مقصد آن مشخص نیست.
Essentially, what I wanted was more of a Google Maps-style prediction, which is, "What's the destination of the virus? What's the route it's going to take to get there? How fast will it move?" To do that, I turned to the genomes of rabies. You see, rabies, like many other viruses, has a tiny little genome, but one that evolves really, really quickly. So quickly that by the time the virus has moved from one point to the next, it's going to have picked up a couple of new mutations. And so all we have to do is kind of connect the dots across an evolutionary tree, and that's going to tell us where the virus has been in the past and how it spread across the landscape. So, I went out and I collected cow brains, because that's where you get rabies viruses. And from genome sequences that we got from the viruses in those cow brains, I was able to work out that this is a virus that spreads between 10 and 20 miles each year.
اساسا، چیزی که میخواستم فراتر از پیش بینیهای Google Map بود، «مقصد ویروس کجاست؟ مسیر ویروس برای رسیدن به آن کجا بود؟ سرعت حرکت آن چقدر بود؟» برای پیدا کردن پاسخ، به سراغ ژنوم بیماری رفتم. هاری، مثل بسیاری از ویروسها ژنومی بسیار کوچک اما با سرعت تکامل بسیار سریع دارد. پس وقتی که ویروس از یک نقطه به نقطهای دیگر حرکت میکند، به سرعت تعدادی جهش جدید میکند. تنها کاری که باید بکنیم این است که در سیر(درخت) تکاملی آن یک سری نقاط را بهم وصل کنیم، که به ما بگوید این ویروس درگذشته کجا بوده و این که چگونه پخش شده است. من رفتم و تعدادی مغز گاو فراهم کردم، چون ویروسهای هاری در آن قابل یافت شدن هستند. از توالیهای ژنومی که از ویروسهای داخل مغزگاوها به دست آوردیم، میشد فهمید که این ویروس سالیانه بین ۱۶ تا۳۲ کیلومتر جابجا میشود.
OK, so that means we do now have the speed limit of the virus, but still missing that other key part of where is it going in the first place. For that, I needed to think a little bit more like a bat, because rabies is a virus -- it doesn't move by itself, it has to be moved around by its bat host, so I needed to think about how far to fly and how often to fly. My imagination didn't get me all that far with this and neither did little digital trackers that we first tried putting on bats. We just couldn't get the information we needed. So instead, we turned to the mating patterns of bats. We could look at certain parts of the bat genome, and they were telling us that some groups of bats were mating with each other and others were more isolated. And the virus was basically following the trail laid out by the bat genomes. Yet one of those trails stood out as being a little bit surprising -- hard to believe. That was one that seemed to cross straight over the Peruvian Andes, crossing from the Amazon to the Pacific coast, and that was kind of hard to believe, as I said, because the Andes are really tall -- about 22,000 feet, and that's way too high for a vampire to fly. Yet --
خب، ما الان سرعت ویروس را میدانستیم، اما هنوز سوال کلیدی دیگر باقی مانده بود اینکه ویروس در وهله اول کجا میرود. برای پاسخ، باید بیشتر از این حرفها مثل خفاش فکر میکردم، چون هاری ویروسی هست که-- خود به خود حرکت نمیکند، باید به وسیله خفاش میزبان به اطراف حرکت کند، پس باید به این فکر میکردم که تا چه حد و چند بار پرواز میکنند. تصورات من و همینطور ردیابهای دیجیتالی که برای اولین بار روی خفاشها امتحان کردیم بیشتر از این جواب نمیدانند. اصلا نمیتوانستیم اطلاعات موردنیاز را کسب کنیم. درعوض، به الگوهای جفتگیری خفاشها رو آوردیم. میتوانستیم نگاهی به بخشهایی از ژنوم بندازیم، و بفهمیم که برخی از گروههای خفاشها با هم جفتگیری میکردند و برخی منزوی تر بودند. و ویروس اساسا به دنبال ژنوم خفاشهایی میرفت که جفتگیری کرده بودند. با این حال یکی از آنها کمی شگفت آور بود-- باورش کمی سخت است. که به نظر میرسید این یکی مستقیما از کوههای آند عبور کرده بود، از آمازون به سمت ساحل اقیانوس آرام، و باورش کمی سخت بود، همان طور که گفتم، چون که کوههای آند با ارتفاع ۶۷۰۰ متر برای پرواز کردن، خفاش خون آشام بیش ازحد بلند هستند. با این حال--
(Laughter)
(خنده حضار)
when we looked more closely, we saw, in the northern part of Peru, a network of valley systems that was not quite too tall for the bats on either side to be mating with each other. And we looked a little bit more closely -- sure enough, there's rabies spreading through those valleys, just about 10 miles each year. Basically, exactly as our evolutionary models had predicated it would be.
وقتی بادقت بیشتری نگاه کردیم دیدیم که، درقسمتهای شمالی پِرو، یک سری درههای زنجیره ای و متصل به هم که زیاد هم بلند نبودند وجود داشت که خفاشها آنجا با هم جفتگیری میکردند. دقت بیشتری که به خرج دادیم-- مطمئن شدیم ویروس هاری سالیانه تا فاصله حدود ۱۶ کیلومتر درطول این درهها منتشر میشد. دقیقا باید مشابه پیش بینیهای مدل تکاملی ما میبود.
What I didn't tell you is that that's actually kind of an important thing because rabies had never been seen before on the western slopes of the Andes, or on the whole Pacific coast of South America, so we were actually witnessing, in real time, a historical first invasion into a pretty big part of South America, which raises the key question: "What are we going to do about that?"
چیزی که به شما نگفتم و مطلب واقعا مهمی بود این هست که هاری تا به حال در دامنههای غربی کوههای آند یا سراسر سواحل اقیانوس آرام در آمریکای جنوبی مشاهده نشده بود، پس ما درواقع شاهد یک تهاجم تاریخی در بخشهای گسترده ای از آمریکای جنوبی برای اولین بار بودیم، که سوال کلیدی را بوجود میآورد "قرار است که با این موضوع چکار کنیم؟"
Well, the obvious short-term thing we can do is tell people: you need to vaccinate yourselves, vaccinate your animals; rabies is coming. But in the longer term, it would be even more powerful if we could use that new information to stop the virus from arriving altogether. Of course, we can't just tell bats, "Don't fly today," but maybe we could stop the virus from hitching a ride along with the bat.
خب، بدیهی ترین و کوتاه ترین راه این بود که به مردم بگوییم: شما باید خودتان و حیوانهایتان را واکسینه کنید، ویروس هاری در راه است. اما به طور بلند مدت، اگر که از این اطلاعات جدید استفاده میکردیم تا از شیوع یکباره ویروس جلوگیری بکنیم قطعا پاسخ بهتری میگرفتیم. البته که نمیتوانیم به خفاشها بگوییم، «امروز پرواز نکن،» اما شاید بتوانیم با جلوگیری کاری کنیم تا ویروس سواری خوبی از خفاشها بگیرد.
And that brings us to the key lesson that we have learned from rabies-management programs all around the world, whether it's dogs, foxes, skunks, raccoons, North America, Africa, Europe. It's that vaccinating the animal source is the only thing that stops rabies.
واین قضیه درس مهمی را که از برنامههای کنترل بیماری هاری درسراسر دنیا گرفتیم را به ما یادآوری میکند، برای سگها، روباهها، راسوها، راکونها، در شمال آمریکا، آفریقا، اروپا. واکسینه کردن منابع حیوانی تنها چیزی است که میتواند هاری را متوقف کند.
So, can we vaccinate bats? You hear about vaccinating dogs and cats all the time, but you don't hear too much about vaccinating bats. It might sound like a crazy question, but the good news is that we actually already have edible rabies vaccines that are specially designed for bats. And what's even better is that these vaccines can actually spread from bat to bat. All you have to do is smear it on one and let the bats' habit of grooming each other take care of the rest of the work for you. So that means, at the very least, we don't have to be out there vaccinating millions of bats one by one with tiny little syringes.
خب، آیا میتوانیم خفاشها را واکسینه کنیم؟ همیشه درباره واکسینه کردن گربهها و سگها شنیدید، اما درباره واکسینه کردن خفاشها گمان نکنم. شاید این حرف کمی دیوانهوار به نظر بیاد، اما خبرخوب این است که درواقع از قبل واکسنهای هاری خوراکی را که مخصوص خفاشها طراحی شدند را دراختیار داریم. و بهتر از آن، این است که این واکسنها میتوانند ازخفاشی به خفاش دیگرهم منتقل شوند. تنها کاری که باید کرد واکسینه کردن یکی از آنهاست. تا خفاشها به همدیگر انتقال دهند و ترتیب بقیه کارها را برای شما بدهند. این یعنی، حداقل، نیاز نیست بریم بیرون و میلیونها خفاش را با سرنگهای کوچک واکسینه کنیم.
(Laughter)
(خنده حضار)
But just because we have that tool doesn't mean we know how to use it. Now we have a whole laundry list of questions. How many bats do we need to vaccinate? What time of the year do we need to be vaccinating? How many times a year do we need to be vaccinating? All of these are questions that are really fundamental to rolling out any sort of vaccination campaign, but they're questions that we can't answer in the laboratory. So instead, we're taking a slightly more colorful approach. We're using real wild bats, but fake vaccines. We use edible gels that make bat hair glow and UV powders that spread between bats when they bump into each other, and that's letting us study how well a real vaccine might spread in these wild colonies of bats. We're still in the earliest phases of this work, but our results so far are incredibly encouraging. They're suggesting that using the vaccines that we already have, we could potentially drastically reduce the size of rabies outbreaks. And that matters, because as you remember, rabies is a virus that always has to be on the move, and so every time we reduce the size of an outbreak, we're also reducing the chance that the virus makes it onto the next colony. We're breaking a link in the chain of transmission. And so every time we do that, we're bringing the virus one step closer to extinction. And so the thought, for me, of a world in the not-too-distant future where we're actually talking about getting rid of rabies altogether, that is incredibly encouraging and exciting.
اما داستن این ابزار دلیلی نیست که طرز استفاده آن را هم بدانیم. درحال حاضر ما لیست بلند بالایی از سوالات را داریم. چه تعداد خفاش را باید واکسینه کرد؟ چه موقعی از سال باید این کار را کرد؟ چند مرتبه درسال باید این عمل را تکرار کرد؟ تمامی اینها سوالاتی اساسی هستند که برای برپایی هرگونه کمپین واکسیناسیون باید پاسخ داده شوند. اما نمیتوانیم در آزمایشگاه به آنها پاسخ دهیم. پس به جای آن، از رویکرد نسبتا جالب تری استفاده میکنیم. از واکسنهای جعلی برای خفاشهای وحشی و واقعی استفاده میکنیم. از ژلهای خوراکی که باعث درخشش موی خفاش میشد و پودرهای UV که هنگام تماس خفاشها بین آنها پخش میشد استقاده کردیم، تا بتوانیم که چگونگی توزیع واکسن را در کلونیهای خفاشها مطالعه و بررسی کنیم. هنوزهم در مراحل اولیه این کار هستیم، اما نتایج تا اینجا فوقالعاده دلگرم کننده هستند. این نتایج استفاده از ترفند واکسنها که داشتیم را پیشنهاد میکردند، ما توانستیم شیوع هاری را به شدت کاهش بدهیم. این قضیه مهم است، چرا که به یاد دارید، هاری ویروسی است که همواره درحال جابجایی است، پس درنتیجه هربار که میزان شیوع را کنترل کرده و کاهش دادیم، همزمان با آن کار احتمال انتقال آن به کلونی بعدی را هم کم میکنیم. درواقع پیوندی در زنجیره انتقال را پاره میکنیم. در نتیجه با انجام این کار، هربار داریم ویروس را یک قدم به انقراض نزدیکتر میکنیم. فکر این که دنیا در آینده ای نه چندان دور درمورد خلاص شدن کامل از شر بیماری هاری صحبت می کنند، برای من بسیار هیجان انگیز است.
So let me return to the original question. Can we prevent pandemics? Well, there is no silver-bullet solution to this problem, but my experiences with rabies have left me pretty optimistic about it. I think we're not too far from a future where we're going to have genomics to forecast outbreaks and we're going to have clever new technologies, like edible, self-spreading vaccines, that can get rid of these viruses at their source before they have a chance to jump into people.
خب برگردیم به سوال اصلی. بیماری واگیر متوقف میشود؟ خب، هیچ راه حل قطعی برای این مشکل وجود ندارد، اما تجارب، اندکی من را درباره این موضوع خوش بین کرده است. از آینده ای که برای پیش بینی بیماریهای واگیر از ژنومیکس استفاده میشود زیاد دور نیستیم قرار است که تکنولوژیهای نوین و هوشمند داشته باشیم، مثل واکسنهای خوراکیِ خود منتشرشونده، که میتواند ویروس را قبل از احتمال انتقال به سایر افراد در نطفه خفه کند.
So when it comes to fighting pandemics, the holy grail is just to get one step ahead. And if you ask me, I think one of the ways that we can do that is using some of the problems that we already have now, like rabies -- sort of the way an astronaut might use a flight simulator, figuring out what works and what doesn't, and building up our tool set so that when the stakes are high, we're not flying blind.
در مبارزه با بیماریهای همه گیر هدف اصلی حرکت حتی به اندازه یک گام رو به جلوست. اگر از من بپرسید، فکر میکنم یکی از راه های انجام آن استفاده از مشکلاتی است که درحال حاضر هم داریم، مثل هاری-- راهی که فضانورد میتواند از یک شبیهساز پرواز استفاده کند، فهمیدن اینکه چیزی جواب میدهد یا خیر، به وجود آوردن ابزار تا وقتی که مخاطرات زیاد شد، کورکورانه اقدام نکنیم.
Thank you.
متشکرم.
(Applause)
(تشویق حضار)