You know, my favorite part of being a dad is the movies I get to watch. I love sharing my favorite movies with my kids, and when my daughter was four, we got to watch "The Wizard of Oz" together. It totally dominated her imagination for months. Her favorite character was Glinda, of course. It gave her a great excuse to wear a sparkly dress and carry a wand.
از دید من، بهترین قسمت پدر بودن فیلم هایی هست که با بچه هایم می بینم. من عاشق دیدن فیلم های مورد علاقه ام با بچه هایم هستم، و وقتی دخترم چهار ساله بود، ما فیلم "جادوگر شهر اُز" را باهم دیدیم. این فیلم تا ماه ها بر قوه ی تخیلش غالب شده بود. شخصیت محبوب او "گلیندا" بود. به همین دلیل او معمولا یک لباس زرق و برق دار می پوشید، و یک عصای جادویی نورانی دستش می گرفت.
But you watch that movie enough times, and you start to realize how unusual it is. Now we live today, and are raising our children, in a kind of children's-fantasy-spectacular-industrial complex. But "The Wizard of Oz" stood alone. It did not start that trend. Forty years later was when the trend really caught on, with, interestingly, another movie that featured a metal guy and a furry guy rescuing a girl by dressing up as the enemy's guards. Do you know what I'm talking about? (Laughter) Yeah.
اما وقتی شما این فیلم را چند بار ببینید، کم کم می فهمید که چقدر عجیب است. در دنیای امروزی، ما بچه های خودمان را در محیطی بزرگ می کنیم که فانتزی آن ها در یک پیچیدگی عمیق صنعتی است. در دنیای امروزی، ما بچه های خودمان را در محیطی بزرگ می کنیم که فانتزی آن ها در یک پیچیدگی عمیق صنعتی است. اما "جادوگر شهر اُز" مقاومت کرد. این فیلم از این گرایش پیروی نکرد. چهل سال بعد، این گرایش، در فیلم دیگری واقعاً جا افتاد، که به طرز جالبی، یک آدم آهنی، و یک موجود با پوست خزدار را نشان می داد، یک آدم آهنی، و یک موجود با پوست خزدار را نشان می داد، که با پوشیدن لباس نگهبانان دشمن، یک دختر را نجات می دادند، می دانید درباره ی چه فیلمی صحبت می کنم؟ (جنگ ستارگان) (خنده ی حاضرین) بله.
Now, there's a big difference between these two movies, a couple of really big differences between "The Wizard of Oz" and all the movies we watch today. One is there's very little violence in "The Wizard of Oz." The monkeys are rather aggressive, as are the apple trees. But I think if "The Wizard of Oz" were made today, the wizard would say, "Dorothy, you are the savior of Oz that the prophecy foretold. Use your magic slippers to defeat the computer-generated armies of the Wicked Witch." But that's not how it happens.
اما، تفاوت بزرگی بین این دو فیلم وجود دارد، در اصل، تفاوت های خیلی بزرگی بین "جادوگر شهر اُز" و تمام فیلم هایی که امروزه می بینیم وجود دارند. در اصل، تفاوت های خیلی بزرگی بین "جادوگر شهر اُز" و تمام فیلم هایی که امروزه می بینیم وجود دارند. یکی از آن ها این است که خشونت خیلی کمی در فیلم "جادوگر شهر اُز" وجود دارد. اگرچه میمون ها نسبتا خشن هستند، درخت های سیب هم همین طور. اما به نظر من اگر فیلم "جادوگر شهر اُز" امروز ساخته میشد، جادوگر می گفت، "دوروتی، تو همان نجات دهنده ی شهر اُز هستی که پیش گوتو را پیش بینی کرده بود. جادوگر می گفت، "دوروتی، تو همان نجات دهنده ی شهر اُز هستی که پیش گوتو را پیش بینی کرده بود. از دمپایی های جادوییت استفاده کن تا ارتش های ماشینی عفریتهی بدجنس را شکست دهیم." از دمپایی های جادوییت استفاده کن تا ارتش های ماشینی عفریتهی بدجنس را شکست دهیم." اما اتفاقی که می افتد این نیست .
Another thing that's really unique about "The Wizard of Oz" to me is that all of the most heroic and wise and even villainous characters are female.
مورد دیگری که باعث می شود "جادوگر شهر اُز" به نظر من بی نظیر باشد، این است که تمامی شخصیت های قهرمان، خردمند و حتی شیطانی، زن هستند. این است که تمامی شخصیت های قهرمان، خردمند و حتی شیطانی، زن هستند. این است که تمامی شخصیت های قهرمان، خردمند و حتی شیطانی، زن هستند.
Now I started to notice this when I actually showed "Star Wars" to my daughter, which was years later, and the situation was different. At that point I also had a son. He was only three at the time. He was not invited to the screening. He was too young for that. But he was the second child, and the level of supervision had plummeted. (Laughter) So he wandered in, and it imprinted on him like a mommy duck does to its duckling, and I don't think he understands what's going on, but he is sure soaking in it.
من زمانی متوجه این تفاوت شدم که فیلم "جنگ ستارگان" را به دخترم نشان دادم، من زمانی متوجه این تفاوت شدم که فیلم "جنگ ستارگان" را به دخترم نشان دادم، که البته مربوط به سال ها بعد از نشان دادن فیلم جادوگر شهر اُز می شد، و موقعیت من کمی متفاوت بود. در آن زمان من یک پسر هم داشتم. او در آن زمان تنها ۳ سال داشت. او اجازهی تماشای آن فیلم را نداشت. برای این کار هنوز خیلی بچه بود. اما او فرزند دوم بود، و در نتیجه سطح نظارت والدین کاهش پیدا می کرد. (خنده ی حاضرین) بنابراین او هم پای فیلم نشست، و این فیلم او را مثل یک اردک مادر که بچه های اردکش تحت تأثیر قرار می دهد، تحت تأثیر قرار داد، و من فکر نمی کردم که او بفهمد چه اتفاقاتی می افتد، اما او مطمئن است که کاملا در فیلم غرق شده است.
And I wonder what he's soaking in. Is he picking up on the themes of courage and perseverance and loyalty? Is he picking up on the fact that Luke joins an army to overthrow the government? Is he picking up on the fact that there are only boys in the universe except for Aunt Beru, and of course this princess, who's really cool, but who kind of waits around through most of the movie so that she can award the hero with a medal and a wink to thank him for saving the universe, which he does by the magic that he was born with?
ولی من نمی دانم او دقیقاً در چه چیزی غرق شده است. آیا او مفاهیم شجاعت و پشتکار و وفاداری را برداشت می کند؟ آیا او مفاهیم شجاعت و پشتکار و وفاداری را برداشت می کند؟ آیا او این مفهوم را برداشت می کند که لوک به یک ارتش ملحق می شود تا حکومت را از بین ببرد؟ آیا او این مفهوم را برداشت می کند که لوک به یک ارتش ملحق می شود تا حکومت را از بین ببرد؟ آیا او این مفهوم را برداشت می کند که، در جهان فقط پسر ها وجود دارند، البته به غیر از عمه "برو"، و البته این شاهزاده خانم، که خیلی جذاب است، اما در بیشتر فیلم منتظر است تا بتواند به قهرمان فیلم یک مدال و یک چشمک هدیه دهد، که خیلی جذاب است، اما در بیشتر فیلم منتظر است تا بتواند به قهرمان فیلم یک مدال و یک چشمک هدیه دهد، تا از او بابت نجات جهان، که این کار را با جادویی که همراه با آن متولد شده انجام داده است، تشکر کند؟ تا از او بابت نجات جهان، که این کار را با جادویی که همراه با آن متولد شده انجام داده است، تشکر کند؟
Compare this to 1939 with "The Wizard of Oz." How does Dorothy win her movie? By making friends with everybody and being a leader. That's kind of the world I'd rather raise my kids in -- Oz, right? -- and not the world of dudes fighting, which is where we kind of have to be. Why is there so much Force -- capital F, Force -- in the movies we have for our kids, and so little yellow brick road?
این فیلم را با سال ۱۹۳۹ و با فیلم "جادوگر شهر اُز" مقایسه کنید. دوروتی چگونه در فیلم خودش برنده می شود؟ با دوست شدن با همه، و فرمانروا شدن. این دنیایی است که من ترجیح می دهم بچه هایم را در آن بزرگ کنم -- اُز، درسته ؟ -- و نه دنیایی که شخصیت ها در آن با هم می جنگند، که جایی است که ما مجبوریم در آن باشیم. چرا این قدر ارتش های مختلف را در فیلم های مختلف برای بچه هایمان به نمایش می گذاریم، چرا این قدر ارتش های مختلف را در فیلم های مختلف برای بچه هایمان به نمایش می گذاریم، ولی جاده های سنگفرش شده ی زرد رنگ این قدر کم شده اند؟
There is a lot of great writing about the impact that the boy-violent movie has on girls, and you should do that reading. It's very good. I haven't read as much on how boys are picking up on this vibe. I know from my own experience that Princess Leia did not provide the adequate context that I could have used in navigating the adult world that is co-ed. (Laughter) I think there was a first-kiss moment when I really expected the credits to start rolling because that's the end of the movie, right? I finished my quest, I got the girl. Why are you still standing there? I don't know what I'm supposed to do.
مقالات فوق العاده ی زیادی درباره ی تأثیری که فیلم های خشونت آمیز پسرانه بر روی دختران دارند نوشته شده است، مقالات فوق العاده ی زیادی درباره ی تأثیری که فیلم های خشونت آمیز پسرانه بر روی دختران دارند نوشته شده است، و شما باید حتما مطالعه ای در این زمینه انجام دهید. واقعا فوق العاده است. البته من مطالعهی چندانی در مورد این که پسر ها چگونه از محیط های این فیلم ها برداشت می کنند نداشته ام. من از روی تجربه ی شخصی خودم می دانم، که شاهزاده لیا زمینه ی مناسبی فراهم نکرده است، تا بتوانم از آن در دنیای بزرگسالان استفاده کنم، که شامل هر دو جنسیت است. (خنده ی حاضرین) همیشه وقتی لحظه ی "اولین بوسه" فرا می رسید، انتظار داشتم اسامی عوامل فیلم نمایش داده شوند، چون آن لحظه پایان فیلم بود، درسته؟ من ماجراجوییم را تمام کردم، و به شخصیت دختر فیلم رسیدم. دیگر منتظر چه چیزی هستید؟ من نمی دانم باید چه کار کنم.
The movies are very, very focused on defeating the villain and getting your reward, and there's not a lot of room for other relationships and other journeys. It's almost as though if you're a boy, you are a dopey animal, and if you are a girl, you should bring your warrior costume. There are plenty of exceptions, and I will defend the Disney princesses in front of any you. But they do send a message to boys, that they are not, the boys are not really the target audience. They are doing a phenomenal job of teaching girls how to defend against the patriarchy, but they are not necessarily showing boys how they're supposed to defend against the patriarchy. There's no models for them. And we also have some terrific women who are writing new stories for our kids, and as three-dimensional and delightful as Hermione and Katniss are, these are still war movies. And, of course, the most successful studio of all time continues to crank out classic after classic, every single one of them about the journey of a boy, or a man, or two men who are friends, or a man and his son, or two men who are raising a little girl. Until, as many of you are thinking, this year, when they finally came out with "Brave." I recommend it to all of you. It's on demand now. Do you remember what the critics said when "Brave" came out? "Aw, I can't believe Pixar made a princess movie." It's very good. Don't let that stop you.
فیلم های امروزی خیلی خیلی بر روی شکست دادن نیروی شرور، و همین طور دادن جایزه ی شما متمرکز شده اند، و فضای زیادی برای روابط و مفاهیم دیگر باقی نمی ماند. و همین طور دادن جایزه ی شما متمرکز شده اند، و فضای زیادی برای روابط و مفاهیم دیگر باقی نمی ماند. تقریبا مثل این است که بگوییم اگر شما پسر باشید، یک حیوان احمق و خشن هستید، و اگر دختر باشید، باید لباس رزم خود را بپوشید. سطح توقعات مردم خیلی بالا رفته است، ولی من از شاهزاده های دختر انیمیشن های شرکت والت دیزنی در برابر همه ی شما دفاع خواهم کرد. آن ها یک پیغام به پسرها می دهند، که آن ها، واقعا مخاطب هدف این فیلم ها نیستند. آن ها با یاد دادن نحوه ی دفاع در برابر نظام مردسالارانه به دختران یک کار بی نظیر انجام می دهند، آن ها با یاد دادن نحوه ی دفاع در برابر نظام مردسالارانه به دختران یک کار بی نظیر انجام می دهند، اما آن ها الزاما به پسر ها نشان نمی دهند که چگونه باید در برابر نظام مردسالارانه دفاع کنند. هیچ الگویی برای آن ها وجود ندارد. ما همین طور زن های فوق العاده ای داریم که داستان های جدیدی برای بچه های ما می نویسند، و اگرچه به اندازه ی هرمیون (هری پاتر) و کتنیس (بازی های حرص) سه بعدی و جذاب هستند، اما باز هم داستان جنگی هستند. و، البته، موفق ترین استودیوی تاریخ، همچنان فیلم های کلاسیک پشت کلاسیک می سازد، همه ی آن ها درباره ی داستان یک پسر، یا یک مرد، یا دو مرد که دوست هستند، همه ی آن ها درباره ی داستان یک پسر، یا یک مرد، یا دو مرد که دوست هستند، یا یک مرد و پسرش، یا دو مرد که یک دختر را بزرگ می کنند است. تا این که، همان طور که بعضی از شما احتمالاً حدس می زنید، امسال، بالأخره انیمیشن "شجاع دل" ساخته شد. من این انیمیشن را به همه ی شما پیشنهاد میکنم. به شدت پرطرفدار شده است. یادتان می آید وقتی انیمیشن "شجاع دل" ساخته شد منتقدها چه گفتند؟ "آه، باورم نمی شود پیکسار یک انیمیشن پرنسسی ساخته است." این انیمیشن واقعا فوق العاده بود. اجازه ندهید این نقد شما را از دیدن آن منع کند.
Now, almost none of these movies pass the Bechdel Test. I don't know if you've heard of this. It has not yet caught on and caught fire, but maybe today we will start a movement. Alison Bechdel is a comic book artist, and back in the mid-'80s, she recorded this conversation she'd had with a friend about assessing the movies that they saw. And it's very simple. There's just three questions you should ask:
در حال حاضر، هیچکدام از این فیلم ها در آزمون "بچندل" موفق نشده است. نمی دانم درباره ی آن شنیده اید یا نه. این آزمون هنوز آن قدر ها معروف نشده است، اما شاید امروز حرکتی را در این باره شروع کنیم. آلیسون بچندل یک طراح کتاب های کمیک است، و در اواسط دهه ی ۸۰، بحثی را که درباره ی قضاوت کردن در مورد فیلم هایی که دیده بود با دوستش انجام داده بود، ارائه کرد. و خیلی ساده بود. تنها سه سؤال وجود داشت که باید می پرسیدید:
Is there more than one character in the movie that is female who has lines? So try to meet that bar.
آیا بیش از یک شخصیت در فیلم وجود دارد، که زن است و دیالوگ دارد؟ سعی کنید چنین چیزی را پیدا کنید.
And do these women talk to each other at any point in the movie?
و آیا این زن ها با هم در تمام سکانس های فیلم صحبت می کنند؟
And is their conversation about something other than the guy that they both like? (Laughter)
و آیا بحث آن ها درباره ی چیزی به غیر از مردی است که هر دوی آن ها او را دوست دارند؟ (خنده ی حاضرین) و آیا بحث آن ها درباره ی چیزی به غیر از مردی است که هر دوی آن ها او را دوست دارند؟ (خنده ی حاضرین)
Right? Thank you. (Applause) Thank you very much.
درسته؟ متشکرم. (تشویق حاضرین) خیلی ممنونم.
Two women who exist and talk to each other about stuff. It does happen. I've seen it, and yet I very rarely see it in the movies that we know and love.
دو زن که در فیلم هستند و درباره ی چیزی با هم صحبت می کنند. این اتفاق می افتد. من این را دیده ام، ولی در حال حاضر چنین صحنه ای را خیلی به ندرت در فیلم هایی که می شناسم و دوست دارم می بینیم.
In fact, this week I went to see a very high-quality movie, "Argo." Right? Oscar buzz, doing great at the box office, a consensus idea of what a quality Hollywood film is. It pretty much flunks the Bechdel test. And I don't think it should, because a lot of the movie, I don't know if you've seen it, but a lot of the movie takes place in this embassy where men and women are hiding out during the hostage crisis. We've got quite a few scenes of the men having deep, angst-ridden conversations in this hideout, and the great moment for one of the actresses is to peek through the door and say, "Are you coming to bed, honey?" That's Hollywood for you.
حقیقتاً، این هفته رفته بودم تا فیلم فوق العاده ی "آرگو" را ببینم. حقیقتاً، این هفته رفته بودم تا فیلم فوق العاده ی "آرگو" را ببینم. درسته؟ پر سر و صدا در جشنواره ی اسکار، فروش فوق العاده در باکس آفیس، یک فیلم استاندارد از لحاظ کیفیت برای یک فیلم هالیوودی در بین همه. این فیلم شدیدا در آزمون بچندل شکست خورد. و من فکر نمی کنم که باید موفق می شد، چون بخش های زیادی از این فیلم، هرچند ممکن است که آن را ندیده باشید، اما بخش زیادی از این فیلم در یک سفارت که مردان و زنان در حین گروگان گیری در آن مخفی شده اند اتفاق می افتد. ما صحنه های کمی در این فیلم داریم که در آن ها مردان مکالمه هایی عمیق و عصبی در حین این مخفی شدن دارند، و لحظه ی بزرگ برای یکی بازیگران زن این است که، سرش را از لای در بیرون می آورد و می گوید، "میای بخوابیم، عزیزم؟" این تعریف فیلم هالیوودی برای ما است.
So let's look at the numbers. 2011, of the 100 most popular movies, how many of them do you think actually have female protagonists? Eleven. It's not bad. It's not as many percent as the number of women we've just elected to Congress, so that's good. But there is a number that is greater than this that's going to bring this room down.
اجازه بدهید نگاهی به آمار بیندازیم. فکر می کنید در سال ۲۰۱۱، از بین مشهور ترین ۱۰۰ فیلم جهان، چه تعداد از آن ها نقش اول زن داشته اند؟ یازده تا. آن قدرها هم بد نیست. این عدد به اندازه ی درصد تعداد زنانی که ما به مجلس فرستاده ایم نیست، بنابراین خوب است. اما عددی وجود دارد که از این عدد خیلی بزرگ تر است، و واقعا شوکه کننده است.
Last year, The New York Times published a study that the government had done. Here's what it said. One out of five women in America say that they have been sexually assaulted some time in their life.
پارسال، روزنامه ی نیویورک تایمز نتیجه ی یک تحقیق که دولت انجام داده بود را چاپ کرد. پارسال، روزنامه ی نیویورک تایمز نتیجه ی یک تحقیق که دولت انجام داده بود را چاپ کرد. مقاله می گفت، از هر پنج زن در آمریکا، یکی از آن ها می گوید تا به حال از لحاظ جنسی مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. از هر پنج زن در آمریکا، یکی از آن ها می گوید تا به حال از لحاظ جنسی مورد آزار و اذیت قرار گرفته است.
Now, I don't think that's the fault of popular entertainment. I don't think kids' movies have anything to do with that. I don't even think that music videos or pornography are really directly related to that, but something is going wrong, and when I hear that statistic, one of the things I think of is that's a lot of sexual assailants. Who are these guys? What are they learning? What are they failing to learn? Are they absorbing the story that a male hero's job is to defeat the villain with violence and then collect the reward, which is a woman who has no friends and doesn't speak? Are we soaking up that story?
من نمی گویم که این اتفاق اشتباه نهاد های تفریحات و سرگرمی مردمی است. من نمی گویم فیلم های کودکان باعث این اتفاق می شود. من حتی نمی گویم موزیک ویدئوها یا هرزه نگاری ها مستقیما باعث این اتفاقات می شوند، من حتی نمی گویم موزیک ویدئوها یا هرزه نگاری ها مستقیما باعث این اتفاقات می شوند، اما یک چیزی این وسط اشتباه است، و وقتی من آمار را بررسی می کنم، یکی از چیز هایی که به آن فکر می کنم این است که، متجاوزان جنسی خیلی زیادی داریم. این افراد چه کسانی هستند؟ آن ها چه چیزی یاد می گیرند که چنین افرادی می شوند؟ و چه چیزی را یاد نمی گیرند که این طور می شود؟ آیا آن ها این قضیه که یک قهرمان مرد کسی است که که شخصیت های بد را با خشونت شکست می دهد، آیا آن ها این قضیه که یک قهرمان مرد کسی است که که شخصیت های بد را با خشونت شکست می دهد، و بعد جایزه اش را که زنی است که هیچ دوستی ندارد و حرف نمی زند می گیرد، باور کرده اند؟ و بعد جایزه اش را که زنی است که هیچ دوستی ندارد و حرف نمی زند می گیرد، باور کرده اند؟ آیا ما این داستان را باور کرده ایم؟
You know, as a parent with the privilege of raising a daughter like all of you who are doing the same thing, we find this world and this statistic very alarming and we want to prepare them. We have tools at our disposal like "girl power," and we hope that that will help, but I gotta wonder, is girl power going to protect them if, at the same time, actively or passively, we are training our sons to maintain their boy power? I mean, I think the Netflix queue is one way that we can do something very important, and I'm talking mainly to the dads here. I think we have got to show our sons a new definition of manhood.
می دانید، به عنوان یک پدر که دخترش را بزرگ می کند، به عنوان یک پدر که دخترش را بزرگ می کند، مثل بعضی از شما، این دنیا و این آمار را خیلی خطرناک می بینم، و می خواهم فرزندانم را برای زندگی در این دنیا آماده کنم. ما ابزارهایی مانند "قدرت دخترانه" را در اختیار داریم، و امیدواریم که کمکمان کنند، اما من شک دارم که اگر هم زمان، خواسته یا ناخواسته، به پسرانمان یاد بدهیم تا قدرت پسرانه شان را حفظ کنند، قدرت دخترانه از دختران حمایت کند. منظورم این است که، به نظر من کنترل رسانه ای تنها راهی است، که می توانیم حرکت بزرگی در این رابطه انجام دهیم، و مخاطبم بیشتر پدر ها هستند. من فکر می کنم که باید به پسرانمان تعریف جدیدی از مردانگی را نشان دهیم. من فکر می کنم که باید به پسرانمان تعریف جدیدی از مردانگی را نشان دهیم.
The definition of manhood is already turning upside down. You've read about how the new economy is changing the roles of caregiver and wage earner. They're throwing it up in the air. So our sons are going to have to find some way of adapting to this, some new relationship with each other, and I think we really have to show them, and model for them, how a real man is someone who trusts his sisters and respects them, and wants to be on their team, and stands up against the real bad guys, who are the men who want to abuse the women. And I think our job in the Netflix queue is to look out for those movies that pass the Bechdel Test, if we can find them, and to seek out the heroines who are there, who show real courage, who bring people together, and to nudge our sons to identify with those heroines and to say, "I want to be on their team," because they're going to be on their team.
معنای مردانگی در حال حاضر وارونه شده است. حتماً شما درباره ی این که چگونه اقتصاد جدید نقش پرستار و نان آوررا عوض می کند خوانده اید. این نقش ها کاملا دگرگون شده اند. بنابراین پسرانمان باید راهی برای تطبیق دادن خود با این مشکل پیدا کنند، یک جور رابطهی جدید با یکدیگر، و من فکر میکنم ما واقعا باید این معنا را به آن ها نشان بدهیم، و به آن ها یک الگو بدهیم، و من فکر میکنم ما واقعا باید این معنا را به آن ها نشان بدهیم، و به آن ها یک الگو بدهیم، که یک مرد واقعی کسی است که به خواهرانش اعتماد می کند، و به آن ها احترام می گذارد، و می خواهد با آن ها در یک تیم باشد، و در برابر آدم های بد واقعی بایستد، که مردانی هستند که می خواهند از زن ها سوء استفاده کنند. و من فکر میکنم وظیفه ی ما این است که در رسانه ها به دنبال فیلم هایی باشیم که درآزمون بچندل قبول شوند، تا آن ها را پیدا کنیم، و از قهرمان های زن آن ها، تا آن ها را پیدا کنیم، و از قهرمان های زن آن ها، که شجاعت واقعی را نشان می دهند، و مردم را با هم متحد می کنند پیروی کنیم، و پسرانمان را ترغیب کنیم تا با قهرمان های زن هم ذات پنداری کنند، و بگویند، "من می خواهم طرف آن ها باشم،" چون می خواهند طرف آن ها باشند.
When I asked my daughter who her favorite character was in "Star Wars," do you know what she said? Obi-Wan. Obi-Wan Kenobi and Glinda. What do these two have in common? Maybe it's not just the sparkly dress. I think these people are experts. I think these are the two people in the movie who know more than anybody else, and they love sharing their knowledge with other people to help them reach their potential. Now, they are leaders. I like that kind of quest for my daughter, and I like that kind of quest for my son. I want more quests like that. I want fewer quests where my son is told, "Go out and fight it alone," and more quests where he sees that it's his job to join a team, maybe a team led by women, to help other people become better and be better people, like the Wizard of Oz. Thank you.
وقتی من از دخترم پرسیدم که شخصیت مورد علاقه اش در فیلم "جنگ ستارگان" چه کسی بود، می دانید چه جوابی به من داد؟ اوبی-وان. اوبی وان کنوبی و گلیندا. این دو شخصیت چه چیز مشترکی دارند؟ شاید این شباهت تنها لباس های پر زرق و برق نباشد. من فکر می کنم چون این دو نفر نخبه هستند. من فکر می کنم این دو نفر در فیلم های خود از باقی شخصیت ها بیشتر می دانند، من فکر می کنم این دو نفر در فیلم های خود از باقی شخصیت ها بیشتر می دانند، و آن ها عاشق این هستند که دانسته های خود را با بقیه در میان بگذارند، تا به آن ها کمک کنند تا به سطح آن ها برسند. آن ها، رئیس گروه هستند. من دوست دارم که این ماجراجویی برای دخترم اتفاق بیفتد، و همین طور برای پسرم. من می خواهم ماجراجویی های بیشتری مثل این برای آن ها اتفاق بیفتد. من می خواهم ماجراجوییهای کمتری مثل جایی که به پسرم گفته شد، "برو بیرون و تنهایی از پسش بر بیا"، برای او اتفاق بیفتد، و ماجراجوییهای بیشتری مثل ملحق شدن به یک گروه داشته باشد، حتی شاید گروهی که رئیسش یک زن است، برای این که به بقیه ی مردم کمک کند تا بهتر و بهتر شوند، برای این که به بقیه ی مردم کمک کند تا بهتر و بهتر شوند، مثل جادوگر شهر اُز. متشکرم.