Billie Jean King: Hi, everyone!
بیلی جین کینگ: سلام به همه!
(Applause)
(تشویق)
Thanks, Pat. Thank you! Getting me all wound up, now!
متشکرم، پت. متشکرم! الان حسابی هیجانزده ام.
(Laughter)
(خنده)
Pat Mitchell: Good! You know, when I was watching the video again of the match, you must have felt like the fate of the world's women was on every stroke you took. Were you feeling that?
پت میچل: چه عالی! میدونی، وقتی داشتم دوباره فیلم مسابقه را تماشا می کردم بنظرم این حس را داشتی که سرنوشت زنان جهان در تک به تک ضرباتی بود که می زدی. آیا همین حس را داشتی؟
BJK: First of all, Bobby Riggs -- he was the former number one player, he wasn't just some hacker, by the way. He was one of my heroes and I admired him. And that's the reason I beat him, actually, because I respected him.
ب ج ک: اول از همه، بابی ریگز-- بازیکن نفر اول پیشین بود، و خوب، فقط یک بازیکن معمولی نبود. یکی از قهرمانان من بود و من او را ستایش می کردم. و برای همین بود که شکستش دادم، راستش به او احترام می گذاشتم.
(Laughter)
(خنده)
It's true -- my mom and especially my dad always said: "Respect your opponent, and never underestimate them, ever." And he was correct. He was absolutely correct. But I knew it was about social change. And I was really nervous whenever we announced it, and I felt like the whole world was on my shoulders. And I thought, "If I lose, it's going to put women back 50 years, at least." Title IX had just been passed the year before -- June 23, 1972. And women's professional tennis -- there were nine of us who signed a one-dollar contract in 1970 -- now remember, the match is in '73. So we were only in our third year of having a tour where we could actually play, have a place to compete and make a living. So there were nine of us that signed that one-dollar contract. And our dream was for any girl, born any place in the world -- if she was good enough -- there would be a place for her to compete and for us to make a living. Because before 1968, we made 14 dollars a day, and we were under the control of organizations. So we really wanted to break away from that. But we knew it wasn't really about our generation so much; we knew it was about the future generations.
حقیقت دارد-- مامان من و بخصوص بابام همیشه می گفتند: "به حریفانت احترام بگذار، و هرگز آنها را دست کم نگیر." و او حق داشت. کاملا درست میگفت. اما میدانستم که درباره تغییرات اجتماعی بود. و من واقعا در زمان اعلام آن عصبی بودم، و حس میکردم تمام دنیا روی دوشم بود. و فکر کردم،" اگر ببازم، زنان را حداقل ۵۰ سال عقبتر می برد." عنوان نهم سال قبل تصویب شده بود-- ۲۳ ژوئن، ۱۹۷۲. و تنیس حرفهای زنان-- نه نفر از ما قراردادی یک دلاری را در ۱۹۷۰ بستیم-- الان این مسابقه را در ۱۹۷۳ به یاد بیاورید. خب در سال سوم برگزاری تورمان بودیم جایی که واقعا می توانستیم بازی کنیم، جایی برای رقابت و امرار معاش داشتیم. پس نه نفر از ما آن قرارداد یک دلاری را امضاء کردند. و رویای ما برای همه دخترها بود، در هر جایی از جهان که متولد شده بودند-- اگر به حد کافی خوب بود-- برای او جایی برای رقابت و برای ما امکان کسب درآمد وجود داشت. چون تا قبل از ۱۹۶۸، روزانه ۱۴ دلار درآمد داشتیم، و تحت کنترل نهادها بودیم. پس واقعا می خواستیم از آن سرپیچی کنیم. اما می دانستیم که درواقع چندان هم درباره نسل ما تنها نبود؛ میدانستیم که درباره نسلهای آینده است.
We do stand on the shoulders of the people that came before us, there is no question. But every generation has the chance to make it better. That was really on my mind. I really wanted to start matching the hearts and minds to Title IX. Title IX, in case anybody doesn't know, which a lot of people probably don't, said that any federal funds given to a high school, college or university, either public or private, had to -- finally -- give equal monies to boys and girls. And that changed everything.
شکی نیست که ما مدیون کسانی هستیم که قبل از ما آمده اند. اما هر نسلی شانس این را دارد که آن را بهتر کند. این نکته واقعا در ذهنم بود. من واقعا قصد داشتم قلبها و ذهنها را به عنوان نهم پیوند دهم. عنوان نهم، در صوتیکه کسی خبر ندارد، که خب خیلیها هم شاید درباره آن ندانند، بیان می کرد که هر میزان بودجه فدرالی که به دبیرستانها، کالج ها یا دانشگاه های خصوصی یا دولتی داده می شد، باید -- در نهایت -- برای پسرها و دخترها به یک اندازه خرج می شد. و آن همه چیز را تغییر داد.
(Applause)
(تشویق)
So you can have a law, but it's changing the hearts and minds to match up with it. That's when it really rocks, totally. So that was on my mind. I wanted to start that change in the hearts and minds.
پس می توانید قانونی را داشته باشید، اما تغییر در قلبها و ذهن ها است که آن را عملی می کند. آن زمان، همه چیز کاملا فوقالعاده است. خب، این را در ذهن داشتم. میخواستم آن تغییر را در قلبها و ذهنها شروع کنم.
But two things came out of that match. For women: self-confidence, empowerment. They actually had enough nerve to ask for a raise. Some women have waited 10, 15 years to ask. I said, "More importantly, did you get it?"
اما دو چیز از آن مسابقه حاصل شد. برای زنان: اعتماد به نفس، توانمندسازی. آنها از جرات کافی برای افزایش حقوق برخوردار بودند. برخی زنها ۱۰، ۱۵ سالی برای بیان خواسته خود صبر کرده بودند . گفتم، "از همه مهمتر، بهش رسیدی؟"
(Laughter)
(خنده)
And they did! And for the men? A lot of the men today don't realize it, but if you're in your 50s, 60s or whatever, late 40s, you're the first generation of men of the Women's Movement -- whether you like it or not!
و آنها انجامش دادند. و برای مردان؟ بسیاری از مردها امروز قادر به تشخیص آن نیستند، اما اگر در دهه ۵۰، ۶۰ یا اواخر دهه ۴۰ زندگی خود باشید، شما اولین نسل مردان در جنبش زنان هستید-- خواه خوشتان بیاید یا نه.
(Laughter)
(خنده)
(Applause)
(تشویق)
And for the men, what happened for the men, they'd come up to me -- and most times, the men are the ones who have tears in their eyes, it's very interesting. They go, "Billie, I was very young when I saw that match, and now I have a daughter. And I am so happy I saw that as a young man." And one of those young men, at 12 years old, was President Obama. And he actually told me that when I met him, he said: "You don't realize it, but I saw that match at 12. And now I have two daughters, and it has made a difference in how I raise them." So both men and women got a lot out of it, but different things.
و برای مردها، اتفاقی که با مردان افتاد این بود که پیش من می آیند-- و بیشتر اوقات، مردها کسانی هستند که اشک در چشمانشان حلقه می زند، واقعا جالب است. می گویند، " بیلی، وقتی مسابقه را تماشا کردم، خیلی کوچک بودم، و الان یک دختر دارم. و از اینکه بعنوان یک مرد جوان شاهد آن بودم خیلی خوشحالم." و یکی از آن مردان جوان، در ۱۲ سالگی، رئیس جمهور اوباما بود. و راستش او این را زمانی که او را ملاقات کردم گفت: "شما متوجه نیستید، اما من آن مسابقه را در ۱۲ سالگی دیدم. و الان دو دختر دارم، و آن اتفاق در بزرگ کردن آنها تاثیر داشت." پس هم زنان و هم مردان ازآن نفع زیادی بردند، اما خوب بطور متفاوت.
PM: And now there are generations -- at least one or two -- who have experienced the equality that Title IX and other fights along the way made possible. And for women, there are generations who have also experienced teamwork. They got to play team sports in a way they hadn't before. So you had a legacy already built in terms of being an athlete, a legacy of the work you did to lobby for equal pay for women athletes and the Women's Sports Foundation. What now are you looking to accomplish with The Billie Jean King Leadership Initiative?
پ م: و اکنون نسلهایی هستند-- حداقل یک یا دو-- که برابری را تجربه کردهاند که عنوان نهم و دیگر مبارزات در امتداد راه ممکن شده است. و برای زنان، نسلهایی هستند که کار تیمی را هم تجربه کرده اند. آنها باید ورزشهای گروهی را بطریقی بازی می کردند که قبلا نکرده بودند. پس در این به اصطلاح ورزشکار حرفهای بودنت پایه گذار میراثی بودی که حاصل کارت مذاکره برای حقوق مساوی زنان ورزشکار حرفه ای و بنیاد ورزشهای زنان است. الان بدنبال رسیدن به چه هستی با این مرکز ابتکار رهبری بیلی جین کینگ؟
BJK: I think it goes back to an epiphany I had at 12. At 11, I wanted to be the number one tennis player in the world, and a friend had asked me to play and I said, "What's that?" Tennis was not in my family -- basketball was, other sports. Fast forward to 12 years old,
ب ج ک: فکر کنم به تجلی بر میگرده که در ۱۲ سالگی داشتم. در ۱۱ سالگی، میخواستم شماره یک تنیس جهان شوم، و دوستی ازم خواست بازی کنم و من گفتم، " اون چیه؟" در خانواده ام تنیس نبود- بسکتبال و ورزشهای دیگر بودند. با سرعت پیش بسوی ۱۲ سالگی،
(Laughter)
(خنده)
and I'm finally starting to play in tournaments where you get a ranking at the end of the year. So I was daydreaming at the Los Angeles Tennis Club, and I started thinking about my sport and how tiny it was, but also that everybody who played wore white shoes, white clothes, played with white balls -- everybody who played was white. And I said to myself, at 12 years old, "Where is everyone else?" And that just kept sticking in my brain. And that moment, I promised myself I'd fight for equal rights and opportunities for boys and girls, men and women, the rest of my life. And that tennis, if I was fortunate enough to become number one -- and I knew, being a girl, it would be harder to have influence, already at that age -- that I had this platform. And tennis is global. And I thought, "You know what? I've been given an opportunity that very few people have had." I didn't know if I was going to make it -- this was only 12. I sure wanted it, but making it is a whole other discussion. I just remember I promised myself, and I really try to keep my word. That's who I truly am, just fighting for people.
و بالاخره شروع کردم به بازی در تورنمنت ها جایی که در پایان سال رتبه بندی داریم. پس در باشگاه تنیس لس آنجلس رویا پردازی می کردم، و شروع کردم به فکر کردن درباره ورزشم و این که چقدر کوچک بود، اما خب همه بازیکنها کفشهای سفید و لباسهای سفید به تن داشتند، با توپهای سفید بازی می کردند-- همه بازیکنها سفیدپوش بودند. و در ۱۲ سالگی به خودم گفتم، " بقیه کجا هستند؟" و این همینطور تو ذهنم ماند. و آن لحظه، به خودم قول دادم که برای حقوق و فرصتهای برابر برای پسران و دختران، زنان و مردان، در بقیه زندگی ام بجنگم. و آن تنیس، به حد کافی خوش شانس بودم که شماره یک شدم-- و می دانستم بخاطر دختر بودنم، نفوذ داشتن سخت تر می شد، در آن سن-- از این جایگاه برخوردار بودم. و تنیس جهانی است. و فکر کردم، " می دانی چیست؟ به من فرصتی داده شده که افراد خیلی اندکی آن را داشته اند." نمیدانستم که از پس آن بر میامدم-- فقط ۱۲ سالم بود. مطمئنم که آن را می خواستم، اما رسیدن به آن تماما بحث دیگری بود. فقط قولی که به خودم دادم یادم مانده، و واقعا سعی می کنم سر حرفم بمانم. این من واقعی است، فقط برای مردم می جنگم.
And, unfortunately, women have had less. And we are considered less. And so my attentions, where did they have to go? It was just ... you have to. And learn to stick up for yourself, hear your own voice. You hear the same words keep coming out all the time, and I got really lucky because I had an education. And I think if you can see it you can be it, you know? If you can see it, you can be it. You look at Pat, you look at other leaders, you look at these speakers, look at yourself, because everyone -- everyone -- can do something extraordinary. Every single person.
و بدبختانه، زنان کمتر آن را داشته اند. و ما کمتر لحاظ میشویم. و خب توجهات من، باید به کجا معطوف میشدند؟ این که فقط-- باید این کار را انجام دهی. و یاد می گیری از حقت دفاع کنی، صدای خودت را بشنوی. مدام این حرفهایی که از دهانت خارج می شود ر ا می شنوی، و من واقعا خوش شانس بودم، چون تحصیل کرده بودم. و فکر می کنم اگر آن را میبینید، پس قادرید به آن برسید. موافقید؟ اگر آن را می بینید، پس قادرید به آن برسید. شما به پت نگاه کنید، به رهبران دیگر نگاه کنید، به این سخنرانان نگاه کنید، به خودتان نگاه کنید، چون همه-- همه-- یک چیز خارق العاده را می توانند انجام دهند. تک به تک افراد.
PM: And your story, Billie, has inspired so many women everywhere. Now with the Billie Jean King Leadership Initiative, you're taking on an even bigger cause. Because one thing we hear a lot about is women taking their voice, working to find their way into leadership positions. But what you're talking about is even bigger than that. It's inclusive leadership. And this is a generation that has grown up thinking more inclusively --
پ م: و داستان تو، بیلی، الهام بخش زنان بسیار زیادی در همه جا بوده. اکنون با مرکز ابتکار رهبری بیلی جین کینگ، حتی آرمان بزرگتری را نیز اتخاذ کردی. چون یکی از چیزهایی که زیاد می شنویم این است که زنان صدای خود باشند، راه خود را به موقعیتهای رهبری پیدا کنند. اما آنچه تو درباره اش حرف می زنی حتی از آن هم بزرگتر است. شامل رهبری میشود. و این گروهی است که طوری رشد کرده تا فراگیرتر فکر کند.
BJK: Isn't it great? Look at the technology! It's amazing how it connects us all! It's about connection. It's simply amazing what's possible because of it. But the Billie Jean King Leadership Initiative is really about the workforce mostly, and trying to change it, so people can actually go to work and be their authentic selves.
ب ج کی: عالی نیست؟ به فناوری نگاه کنید! جوری که همه ما را بهم وصل میکند، فوق العاده است! مساله ارتباط است. تمامی این چیزهایی که به خاطر آن میسر شده فوق العاده است. اما پیشگامان رهبری بیلی جین کینگ بیشتر واقعا درباره نیروی کار است، و سعی در تغییر آن، بنابراین راستش آدمها می توانند سرکار بروند و اصل خویش باشند.
Because most of us have two jobs: One, to fit in -- I'll give you a perfect example. An African American woman gets up an hour earlier to go to work, straightens her hair in the bathroom, goes to the bathroom probably four, five, six times a day to keep straightening her hair, to keep making sure she fits in. So she's working two jobs. She's got this other job, whatever that may be, but she's also trying to fit in. Or this poor man who kept his diploma -- he went to University of Michigan, but he never would talk about his poverty as a youngster, ever -- just would not mention it. So he made sure they saw he was well-educated. And then you see a gay guy who has an NFL -- which means American football for all of you out there, it's a big deal, it's very macho -- and he talked about football all the time, because he was gay and he didn't want anybody to know. It just goes on and on. So my wish for everyone is to be able to be their authentic self 24/7, that would be the ultimate. And we catch ourselves -- I mean, I catch myself to this day. Even being gay I catch myself, you know, like,
چون اکثر ما دو شغل داریم: اولی، درخور بودن است-- برایتان یک مثال کامل می زنم. یک زن افریقایی آمریکایی یک ساعت زودتر برای سر کار رفتن بیدار می شود، موهایش را در دستشویی صاف میکند، چهار، پنج یا شش بار در روز به دستشویی می رود تا موهایش را صاف نگه دارد، تا مطمئن شود در خور هست. پس او دو شغل دارد. یکی آن شغل دیگر اوست، هر چه که می خواهد باشد، اما او همچنان تلاش می کند که درخور باشد. یا این مرد بیچاره ای که دیپلمش را نگه داشته-- به دانشگاه میشیگان رفته، اما هیچ وقت درباره تنگدستی اش در نوجوانی حرفی نزده-- اصلا به زبان نمی آورد. تا از این که آنها ببینند از چه تحصیلات خوبی برخوردار بوده مطمئن شود. و بعد مرد همجنسگرایی را می بینید که لیگ سراسری فوتبال را دارد-- که به معنای فوتبال آمریکایی برای همه شمایی است که آن بیرون هستید، موضوع بزرگی هست، خیلی مردانه است. و همش درباره فوتبال حرف میزد، چون او همجنسگرا بود و نمی خواست کسی بداند. همینطور ادامه پیدا کرد. پس آرزوی من برای همه این است که هفت روز هفته ۲۴ ساعته اصل خویش باشند، این نهایت ما است. و خودمان را می گیریم-- منظورم این است که، من خودم را تا به امروز نگه داشتم. حتی بوقت خوشحالی خودم را نگه میدارم، این شکلی،
(Gasp)
(بریده بریده نفس کشیدن)
a little uncomfortable, a little surge in my gut, feeling not totally comfortable in my own skin. So, I think you have to ask yourself -- I want people to be themselves, whatever that is, just let it be.
یک کم ناراحتم، معده ام کمی ناجوره، کاملا توی پوست خودم احساس راحتی نمی کنم. پس فکر می کنم باید از خودتان بپرسید-- می خواهم آدمها خودشان باشند، هر چه که هست، همان باشند.
PM: And the first research the Leadership Initiative did showed that, that these examples you just used -- that many of us have the problem of being authentic. But what you've just looked at is this millennial generation, who have benefited from all these equal opportunities -- which may not be equal but exist everywhere --
پ م: و نخستین تحقیق انجام شده از سوی پیشگامان رهبری را نشان داد که، خب این مثالهای که الان به کار بردی-- این که خیلی از ما مشکل اصل خویش بودن را داریم. اما آنچه شما بهش نگاه کرده اید فقط همین نسل هزاره ها است، که از همه این فرصتهای برابر بهره بردهاند-- که شاید برابر نباشد اما همه جا هست--
BJK: First of all, I'm really lucky. Partnership with Teneo, a strategic company that's amazing. That's really the reason I'm able to do this. I've had two times in my life where I've actually had men really behind me with power. And that was in the old days with Philip Morris with Virginia Slims, and this is the second time in my entire life. And then Deloitte. The one thing I wanted was data -- facts. So Deloitte sent out a survey, and over 4,000 people now have answered, and we're continuing in the workplace.
ب ج ک: اول از همه، واقعا خوش شانسم. شراکت با تنیو، یک کمپانی استراتژی عالی است. واقعا دلیلی است که قادر به انجام این کار هستم. دور بار در زندگیم بوده که راستش حمایت مردان قدرتمند را داشتم. و یکبارش آن قدیمها با فلیپ موریس و ویرجینیا اسلیمز بود، و این دفعه دوم در کل زندگیم هست. و بعد دیلویت. ( بزرگترین شرکت ارائه خدمات حرفه ای در جهان) تنها چیزی که می خواستم داده ها بود- حقایق. پس دیلیویت بررسی را انجام داد، و بیش از ۴٫۰۰۰ نفر به ان پاسخ داده اند، و ما در محل کار به آن ادامه می دهیم.
And what do the millennials feel? Well, they feel a lot, but what they're so fantastic about is -- you know, our generation was like, "Oh, we're going to get representation." So if you walk into a room, you see everybody represented. That's not good enough anymore, which is so good! So the millennials are fantastic; they want connection, engagement. They just want you to tell us what you're feeling, what you're thinking, and get into the solution. They're problem-solvers, and of course, you've got the information at your fingertips, compared to when I was growing up.
و نسل هزاره ها چه احساسی دارد؟ خب، احساسات زیادی دارند، اما آنچه خیلی در این باره فوق العاده است -- میدانید نسل ما اینطوری بود که، "اوه، قرار است نماینده داشته باشیم." پس اگر وارد اتاقی شوید، ببیند همه نمایندگی می شوند، دیگر به حد کافی خوب نیست، بلکه خیلی خوب است! پس نسل هزاره ها فوق العاده است؛ آنها خواستار ارتباط و مشارکت هستند. آنها فقط می خواهند به ما بگویند که چه احساسی داریم، چی فکر میکنیم، و بعد راه حل را بیابند. آنها حلال مشکلات هستند، و البته، شما اطلاعات را در نوک انگشتانتان دارید، در مقایسه با زمانی که من بزرگ شدم.
PM: What did the research show you about millennials? Are they going to make a difference? Are they going to create a world where there is really an inclusive work force?
پ م: تحیقات درباره نسل هزارهها چه نشان داد؟ آیا آنها تفاوتی را بوجود خواهند آورد؟ آنها می خواهند جهانی را خلق کنند که واقعا یک نیروی کار فراگیر وجود دارد؟
BJK: Well, in 2025, 75 percent of the global workforce is going to be millennials. I think they are going to help solve problems. I think they have the wherewithal to do it. I know they care a lot. They have big ideas and they can make big things happen. I want to stay in the now with the young people, I don't want to get behind.
ب ج ک: خب، در ۲۰۲۵ ۷۵ درصد از نیروی کار جهانی از نسل هزاره ها خواهد بود. میدانم که می خواهند به حل مشکلات کمک کنند. فکر کنم سرمایه لازم را برای انجامش دارند. می دانم که برای آنها اهمیت دارد. ایده های بزرگی دارند و می توانند منجر به وقوع اتفاقات بزرگی شوند. الان می خواهم به جوانها بچسبم، نمی خواهم عقب بمانم.
(Laughter)
(خنده)
PM: I don't think there's any chance! But what you found out in the research about millennials is not really the experience that a lot of people have with millennials.
پ م: فکر نکنم هیچ شانسی باشه! اما آنچه در تحقیق درباره نسل هزاره ها یافتیم واقعا تجربه ای نیست که بیشتر افراد با هزاره ها دارند.
BJK: No, well, if we want to talk -- OK, I've been doing my little mini-survey. I've been talking to the Boomers, who are their bosses, and I go, "What do you think about the millennials?" And I'm pretty excited, like it's good, and they get this face --
ب ج ک: نه خب، اگر بخواهیم صحبت کنیم- خب من آمارگیری کوچولوی خودم ر ا انجام می دهم. با افراد نسل انفجار و روسایشان صحبت کرده ام و پرسیدم، " درباره نسل هزاره یا ایگرگ نظری دارید؟" و من خیلی هیجانزده ام و به نظر خوب میاد، و قیافه شون این ریختی شد --
(Laughter)
(خنده)
"Oh, you mean the 'Me' generation?"
" چی؟ منظورت نسلی هست که فرق من و ما را نمی داند؟"
(Laughter)
(خنده)
I say, "Do you really think so? Because I do think they care about the environment and all these things." And they go, "Oh, Billie, they cannot focus."
میگم، «واقعا اینطور فکر می کنی؟» چون فکر می کنم درباره محیط زیست و همه این چیزها اهمیت می دهند.» و ادامه می دهند که بیلی آنها قادر به تمرکز کردن نیستند.
(Laughter)
(خنده)
They actually have proven
راستش ثابت کرده اند
that the average focus for an 18-year-old is 37 seconds.
که متوسط تمرکز برای ۱۸ ساله ها ۳۷ ثانیه است.
(Laughter)
(خنده)
They can't focus. And they don't really care. I just heard a story the other night: a woman owns a gallery and she has these workers. She gets a text from one of the workers, like an intern, she's just starting -- she goes, "Oh, by the way, I'm going to be late because I'm at the hairdresser's."
آنها نمی توانند تمرکز کنند. و واقعا اهمیتی هم نمی دهند. همین دیشب داستانی را شنیدم: زنی صاحب یک گالری است و سه کارمند دارد: از یکی از کارکنان پیغامی را دریافت می کند، که انگار کارورز است-- در ادامه پیغام اینطور ادامه داده، " اوه، راستی دیرتر می رسم چون قرار سلمونی دارم."
(Laughter)
(خنده)
So she arrives, and this boss says, "What's going on?" And she says, "Oh, I was late, sorry, how's it going?" She says, "Well, guess what? I'd like you leave, you're finished." She goes, "OK."
پس وقتی میاد، و رییس بهش میگه، " چه خبر؟" جواب میده،" اوه، ببخشید دیر کردم، اوضاع چطوره؟" جواب می شنود، "خب، حدس بزن چی شده؟ میخوام که بری، کارت اینجا تمام شده." او هم جواب می دهد، "باشه."
(Laughter)
(خنده)
No problem! PM: Now Billie, that story -- I know, but that's what scares the boomers -- I'm just telling you -- so I think it's good for us to share.
بی دردسر! پ م: الان بیلی، آن داستان-- خوب می دانم که نسل انفجاریها را می ترساند-- فقط بهت این را بگم--پس فکر می کنم که به اشتراک گذاشتنش برای ما خوب باشه.
(Laughter)
(خنده)
No, it is good for us to share, because we're our authentic selves and what we're really feeling, so we've got to take it both ways, you know? But I have great faith because -- if you've been in sports like I have -- every generation gets better. It's a fact. With the Women's Sports Foundation being the advocates for Title IX still, because we're trying to keep protecting the law, because it's in a tenuous position always, so we really are concerned, and we do a lot of research. That's very important to us. And I want to hear from people. But we really have to protect what Title IX stands for worldwide. And you heard President Carter talk about how Title IX is protected. And do you know that every single lawsuit that girls, at least in sports, have gone up against -- whatever institutions -- has won? Title IX is there to protect us. And it is amazing. But we still have to get the hearts and minds -- the hearts and minds to match the legislation is huge.
بله، به اشتراک گذاردن برای ما خوب هست، چون ما اصل خویش هستیم و آنچه واقعا حس می کنیم، پس باید هر دوسویش را ببینیم، متوجه که هستید؟ اما ایمان بزرگی دارم چون-- چون اگر مثل من ورزشی باشید-- هر نسلی بهتر از قبل است. این یک واقعیت است. با بنیاد ورزشهای زنان هنوز حامی عنوان نهم هستیم، چون تلاش در حمایت از حفظ قانون داریم، چون همیشه در موقعیتی شکننده قرار دارد، پس ما واقعا نگران هستیم، و یک عالم تحقیق انجام می دهیم. خیلی برایمان اهمیت دارد. و مایلم آن را از زبان مردم بشنوم. ما باید واقعا از مفهومی که عنوان نهم برای کل جهان دارد حمایت کنیم. و صحبت پرزیدنت کارتر درباره حفاظت از عنوان نهم را شنیدید. وآیا می دانید که تک به تک دادخواهی ها که دخترها حداقل در ورزش با آن به دادگاه رفتند-- یا هر نهاد دیگری--- برنده بوده؟ عنوان نهم اینجاست که از ما حمایت کند. و این فوقالعاده است. و ما هنوز قلبها و ذهنها را باید به دست بیاوریم-- ذهنها و قلبهایی که برای هماهنگی قانون عظیم باشند.
PM: So what gets you up every morning? What keeps you sustaining your work, sustaining the fight for equality, extending it, always exploring new areas, trying to find new ways ... ?
پ م: انگیزه صبحها بیدار شدنت چیست؟ چی باعث میشه که کارت را ادامه دهی، نبردت را برای برابری و گسترش آن ادامه داده و همیشه در جستجوی حوزههای تازه باشی و سعی در یافتن روشهای نو کنی...؟
BJK: Well, I always drove my parents crazy because I was always the curious one. I'm highly motivated. My younger brother was a Major League Baseball player. My poor parents did not care if we were any good.
ب ج ک: خب، همیشه پدر و مادرم را دیوانه میکردم، چون کنجکاو بودم. انگیزه ام خیلی بالاست. برادر کوچم بازیکن اصلی لیگ بیسبال بود. والدین فقیرم برایشان فرقی نمی کرد که در چیزی خوب باشم.
(Laughter)
(خنده)
And we drove them crazy because we pushed, we pushed because we wanted to be the best. And I think it's because of what I'm hearing today in TED talks. I think to listen to these different women, to listen to different people, to listen to President Carter -- 90 years old, by the way, and he we was throwing these figures out that I would never -- I'd have to go, "Excuse me, wait a minute, I need to get a list out of these figures." He was rattling off -- I mean, that's amazing, I'm sorry.
و ما دیوانه شان میکردیم چون فشار می آوردیم، فشار می آوردیم چون میخواستیم بهترین باشیم. و فکر کنم بخاطر چیزهایی است که امروز اینجا در سخنرانیهای TED می شنوم. فکر کنم گوش دادن به این زنان مختلف، گوش دادن به آدمهای مختلف، گوش دادن به رییس جمهور کارتر-- و او به ارقام و آماری اشاره کرد که من هرگز-- باید بروم، " عذر میخوام، یک لحظه صبر کنید، باید فهرستی از این ارقام دربیاورم." داشت قیل و قال می کرد-- منظورم این است که عالیست. متاسفم.
PM: He's an amazing man.
پ م: مرد فوق العاده ای است.
(Applause)
(تشویق)
BJK: And then you're going to have President Mary Robinson, who's a former president -- Thank you, Irish! 62 percent! LGBTQ! Yes!
ب ج ک: و بعد قرار است که رییس جمهور مری رابینسون را داشته باشید، که رییس جمهور سابق است-- متشکرم، ایرلندی! ۶۲ درصد! دگرباشی جنسی! بله!
(Applause)
(تشویق)
Congress is voting in June on same-sex marriage, so these are things that for some people are very hard to hear. But always remember, every one of us is an individual, a human being with a beating heart, who cares and wants to live their authentic life. OK? You don't have to agree with somebody, but everyone has the opportunity.
کنگره در ژوئن به ازدواج همجنسها رای می دهد، خب اینها چیزهایی هستند که شنیدنشان برای برخی دشوار است. اما همیشه بخاطر داشته باشید، هر کدام از ما یک فرد است، انسانی با قلبی تپنده، که مایل است زندگی اصلی خویش را داشته باشد. اینطور نیست؟ نباید که همه با شما موافق باشند، اما همه باید از فرصت برخوردار باشند.
I think we all have an obligation to continue to keep moving the needle forward, always. And these people have been so inspiring. Everyone matters. And every one of you is an influencer. You out there listening, out there in the world, plus the people here -- every single person's an influencer. Never, ever forget that. OK? So don't ever give up on yourself.
فکر کنم ما همه تعهد داریم همیشه به فکر ایجاد تغییر باشیم. و این آدمها همیشه الهام بخش بوده اند. همه مهم هستند. و هر کدام از ما تاثیرگذاریم. همه شمایی که آن بیرون شنونده هستید، همراه کسانی که در اینجا حضور دارند-- تک به تک افراد تاثیرگذارند. هیچوقت آن را فراموش نکنید. باشه؟ پس هیچوقت بیخیال خودتان نشوید.
PM: Billie, you have been an inspiration for us.
پ م: بیلی، تو الهامبخش ما بودی.
BJK: Thanks, Pat!
ب ج ک: تشکر پت!
(Applause)
(تشویق)
Thanks, TED!
تشکر TED!
(Applause)
(تشویق)
Thanks a lot!
بسیار متشکرم!