I need to start by telling you a little bit about my social life, which I know may not seem relevant, but it is.
لازم است حرفم را با توضیح مختصری شروع کنم از زندگی اجتماعی خودم، که ممکن است مرتبط به نظر نرسد، اما مرتبط است.
When people meet me at parties and they find out that I'm an English professor who specializes in language, they generally have one of two reactions. One set of people look frightened. (Laughter) They often say something like, "Oh, I'd better be careful what I say. I'm sure you'll hear every mistake I make." And then they stop talking. (Laughter) And they wait for me to go away and talk to someone else. The other set of people, their eyes light up, and they say, "You are just the person I want to talk to." And then they tell me about whatever it is they think is going wrong with the English language. (Laughter)
وقتی که مردم مرا در میهمانی ها می بینند و متوجه می شوند که استاد زبان انگلیسی هستم که در زمینه ی زبان تخصص دارم عموماً یکی از این دو واکنش را نشان می دهند. گروهی هراسان به نظر می رسند. (خنده) معمولاً چیزی می گویند مثل، " اوه، بهتره مراقب صحبت کردنم باشم. مطمئنم که شما همۀ اشتباهات منو متوجه می شوی. " و بعد ساکت می شوند.(خنده) و منتظر می مانند تا دور شوم و با کس دیگری صحبت کنم. گروه دیگر مردم چشمانشان می درخشد و می گویند، " شما دقیقاً همان کسی هستی که می خوام باهاش حرف بزنم." و بعد با من راجع به هر چیزی حرف می زنند که فکر می کنند در زبان انگلیسی دچار مشکل شده است. ( صدای خنده )
A couple of weeks ago, I was at a dinner party and the man to my right started telling me about all the ways that the Internet is degrading the English language. He brought up Facebook, and he said, "To defriend? I mean, is that even a real word?"
چند هفتۀ پیش، در یک میهمانی شام بودم و مردی که سمت راست من نشسته بود شروع به گفتن همۀ روش هایی کرد که اینترنت زبان انگلیسی را رو به انحطاط می برد. او فیس بوک را مثال زد، و گفت، " to defriend؟ آیا این یک کلمۀ واقعی انگلیسی است؟ "
I want to pause on that question: What makes a word real? My dinner companion and I both know what the verb "defriend" means, so when does a new word like "defriend" become real? Who has the authority to make those kinds of official decisions about words, anyway? Those are the questions I want to talk about today.
می خواهم روی این سؤال مکث کنم: چه چیزی یک کلمه را واقعی می کند؟ من و بغل دستی من سر میز شام هر دو می دانیم که فعل "defriend" به چه معناست، بنابراین چه زمانی یک کلمۀ جدید مثل "defriend" واقعی می شود؟ چه کسی توانایی این را دارد که از این قبیل تصمیمات رسمی راجع به کلمات بگیرد؟ اینها سؤالاتی است که می خواهم امروز درموردشان حرف بزنم.
I think most people, when they say a word isn't real, what they mean is, it doesn't appear in a standard dictionary. That, of course, raises a host of other questions, including, who writes dictionaries?
من فکر می کنم که بیشتر مردم، وقتی می گویند که کلمه ای واقعی نیست، منظورشان این است که، آن کلمه در یک لغت نامۀ استاندارد دیده نمی شود. که این قطعاً ، یکسری سؤالات دیگر پیش می آورد، مثل، چه کسی لغت نامه ها را می نویسد؟
Before I go any further, let me clarify my role in all of this. I do not write dictionaries. I do, however, collect new words much the way dictionary editors do, and the great thing about being a historian of the English language is that I get to call this "research." When I teach the history of the English language, I require that students teach me two new slang words before I will begin class. Over the years, I have learned some great new slang this way, including "hangry," which -- (Applause) — which is when you are cranky or angry because you are hungry, and "adorkable," which is when you are adorable in kind of a dorky way, clearly, terrific words that fill important gaps in the English language. (Laughter) But how real are they if we use them primarily as slang and they don't yet appear in a dictionary?
قبل از آنکه جلوتر بروم، اجازه بدهید نقشم را در این رابطه برای شما روشن کنم. من لغت نامه ها را نمی نویسم. امّا، کلمات جدید را جمع آوری می کنم بیشتر راهی که تدوینگران لغت نامه ها انجام می دهند، خوبی مورّخ بودن در زبان انگلیسی این است که می توانم آن را "پژوهش" بنامم. وقتی که من تاریخ زبان انگلیسی درس می دهم، از دانشجویان می خواهم که دو کلمۀ جدید عامیانه به من یاد بدهند قبل از این که کلاس را شروع کنم. در طول سالها، با این روش چندین اصطلاح عامیانه جدید فوق العاده را یاد گرفته ام، مانند "hangry" که-- ( تشویق )-- که وقتی است که شما عبوس یا عصبانی ( angry) هستید به خاطر گرسنگی ( hungry) ، و " ,adorkable" که هنگامیست که شما دلپذیرهستید ( adorable) در عین حماقت (dorky)، آشکارا، اینها کلمات بسیار خوبی هستند که خلاء های مهمی را در زبان انگلیسی پر می کنند. ( خندۀ حضار) امّا آنها چقدرواقعی هستند اگر که ما آنها را عمدتاً به عنوان اصطلاح عامیانه استفاده می کنیم و هنوز در لغت نامه وجود ندارند؟
With that, let's turn to dictionaries. I'm going to do this as a show of hands: How many of you still regularly refer to a dictionary, either print or online? Okay, so that looks like most of you. Now, a second question. Again, a show of hands: How many of you have ever looked to see who edited the dictionary you are using? Okay, many fewer. At some level, we know that there are human hands behind dictionaries, but we're really not sure who those hands belong to. I'm actually fascinated by this. Even the most critical people out there tend not to be very critical about dictionaries, not distinguishing among them and not asking a whole lot of questions about who edited them. Just think about the phrase "Look it up in the dictionary," which suggests that all dictionaries are exactly the same. Consider the library here on campus, where you go into the reading room, and there is a large, unabridged dictionary up on a pedestal in this place of honor and respect lying open so we can go stand before it to get answers.
حال، برگردیم به لغت نامه ها من می خواهم این کار را با بالا بردن دست انجام بدهم: چند نفر از شما همچنان به طور مرتب به لغت نامه مراجعه می کنید، چه کاغذی چه آنلاین؟ خب، به نظر می رسد که بیشتر شما. حالا، سوال دوم. دوباره دست بالا کنید: چند نفر از شما تا به حال نگاه کردید که ببینید چه کسی لغت نامه ای را که استفاده می کنید تدوین کرده است؟ خب، خیلی کمتر. تا حدی، ما می دانیم که دست های بشر در پشت لغت نامه ها وجود دارد، اما کاملاً مطمئن نیستیم که این دست ها متعلق به کیست. من واقعاً از این مسأله شگفت زده می شوم. حتّی منتقدترین افراد هم تمایل دارند که دربارۀ لغت نامه ها انتقاد نکنند، تمایزی بین آنها قابل نمی شوند و سؤالات فراوان وگوناگون نمی پرسند دربارۀ اینکه چه کسی آنها را تدوین کرده است. به این عبارت فکر کنید " در لغت نامه آن را جستجو کن " که می گوید همۀ لغت نامه ها کاملاً مثل هم هستند. همین کتابخانۀ پردیس دانشگاه اینجا را در نظر بگیرید، جایی که وارد اتاق مطالعه می شوید، و لغت نامۀ مشروح بزرگی هست بر بالای پایۀ ستون در این مکان عزت و احترام که بصورت گشوده قرار گرفته است تا بتوانیم برای یافتن جوابها جلوی آن بایستیم.
Now, don't get me wrong, dictionaries are fantastic resources, but they are human and they are not timeless. I'm struck as a teacher that we tell students to critically question every text they read, every website they visit, except dictionaries, which we tend to treat as un-authored, as if they came from nowhere to give us answers about what words really mean. Here's the thing: If you ask dictionary editors, what they'll tell you is they're just trying to keep up with us as we change the language. They're watching what we say and what we write and trying to figure out what's going to stick and what's not going to stick. They have to gamble, because they want to appear cutting edge and catch the words that are going to make it, such as LOL, but they don't want to appear faddish and include the words that aren't going to make it, and I think a word that they're watching right now is YOLO, you only live once.
منظور من را اشتباه متوجه نشوید، لغت نامه ها منابع فوق العاده ای هستند، امّا آنها بشرند و جاودان نیستند. من به عنوان یک معلّم متأسفم که به دانشجویان می گوییم که منتقدانه هر متنی را که می خوانند، هر وب سایتی را که بازدید می کنند،مورد سؤال قرار دهند، الا لغت نامه ها، که تمایل داریم با آنها مانند یک سند نانوشته برخورد کنیم، گویی آنها از جایی نیامده اند تا دربارۀ این که کلمات واقعاً چه معنایی می دهند، جوابمان را بدهند. نکته این است : اگر شما از تدوین کنندگان لغت نامه بپرسید، آنچه آنها به شما پاسخ می دهند این است که آنها فقط سعی می کنندهمینطور که ما زبان را تغییر می دهیم، با ما همراه شوند. آنها آنچه ما می گوییم و می نویسیم را نظاره می کنند و سعی می کنند بفهمند چه چیزی ماندگار است و چه چیزی ماندگار نخواهد بود. آنها مجبورند که ریسک کنند، چون می خواهند پبشرو باشند و کلماتی را که در زبان مصطلح می شوند را به کار بگیرند مانند LOL،(مخفف با صدای بلند خندیدن) امّا آنها نمی خواهند مد گرا به نظر برسند و نمی خواهند کلماتی را بگنجانند که ماندگار نیست، و من فکر می کنم که کلمه ای که الان آنها در نظر دارند YOLO است، تو تنها یکبار زندگی می کنی. ( you only live once )
Now I get to hang out with dictionary editors, and you might be surprised by one of the places where we hang out. Every January, we go to the American Dialect Society annual meeting, where among other things, we vote on the word of the year. There are about 200 or 300 people who come, some of the best known linguists in the United States. To give you a sense of the flavor of the meeting, it occurs right before happy hour. Anyone who comes can vote. The most important rule is that you can vote with only one hand. In the past, some of the winners have been "tweet" in 2009 and "hashtag" in 2012. "Chad" was the word of the year in the year 2000, because who knew what a chad was before 2000, and "WMD" in 2002.
حالا می خواهم به تدوین کنندگان لغت نامه رو بیاورم، و ممکن استذ با یکی از جاهایی که ما می رویم که باعث غافلگیریتان شوم. هر ژانویه، ما به گردهمایی سالانۀ لهجۀ آمریکایی می رویم، جایی که در میان دیگر چیزها، ما به کلمۀ سال رأی می دهیم. حدود ۲۰۰ یا ۳۰۰ نفر هستند که می آیند، برخی از شناخته شده ترین زبان شناسان آمریکا. جهت اطلاع شما از حس و حال جلسه، جلسه دقیقاً قبل از ساعت خوش اتفاق می افتد. هر کسی که بیاید می تواند رأی بدهد. مهم ترین قانون این است که شما می توانید تنها با یک دست رأی دهید. در گذشته، بعضی از برگزیدگان "tweet" در سال ۲۰۰۹ و "hashtag" در سال ۲۰۱۲ بوده اند. "chad" در سال ۲۰۰۰ کلمۀ سال بود، چون تا پیش از سال ۲۰۰۰ کسی chad را نمی شناخت و "WMD" در سال ۲۰۰۲.
Now, we have other categories in which we vote too, and my favorite category is most creative word of the year. Past winners in this category have included "recombobulation area," which is at the Milwaukee Airport after security, where you can recombobulate. (Laughter) You can put your belt back on, put your computer back in your bag. And then my all-time favorite word at this vote, which is "multi-slacking." (Laughter) And multi-slacking is the act of having multiple windows up on your screen so it looks like you're working when you're actually goofing around on the web. (Laughter) (Applause)
ما دسته بندی های دیگری هم داریم که در آنها رأی می دهیم، ودسته بندی مورد علاقۀ من خلّاقانه ترین کلمۀ سال است. برگزیدگان قبلی در این دسته شامل " recombobulation area" می شود که در فرودگاه میلواکی بعد از حراست قرار دارد، جایی که شما recombobulate می کنید. ( خندۀ حضار) می توانید کمربندتان را دوباره ببندید، کامپیوترتان را داخل کیفتان برگردانید. و کلمۀ مورد علاقۀ من در این قسمت تا حالا که " multi-slacking" است. (خندۀ حضار) و multi-slacking عمل داشتن چندین پنجرۀ باز روی صفحۀ کامپیوترتان است که به نظر می رسد مشغول کار هستید درحالی که درواقع در اینترنت وقت می گذرانید. ( خندۀ حضار) ( تشویق)
Will all of these words stick? Absolutely not. And we have made some questionable choices, for example in 2006 when the word of the year was "Plutoed," to mean demoted. (Laughter) But some of the past winners now seem completely unremarkable, such as "app" and "e" as a prefix, and "google" as a verb.
آیا تمام این کلمات ثبت خواهند شد؟ قطعاً خیر. ما چندین گزینۀ سؤال برانگیز داریم، برای مثال در سال ۲۰۰۶ وقتی که کلمۀ سال " plutoed" بود، به معنی نازل. ( خندۀ حضار) امّا بعضی از برگزیدگان گذشته الان کاملاً عادی به نظر می رسند، مانند " app" و "e" به عنوان یک پیشوند، و "google" به عنوان یک فعل.
Now, a few weeks before our vote, Lake Superior State University issues its list of banished words for the year. What is striking about this is that there's actually often quite a lot of overlap between their list and the list that we are considering for words of the year, and this is because we're noticing the same thing. We're noticing words that are coming into prominence. It's really a question of attitude. Are you bothered by language fads and language change, or do you find it fun, interesting, something worthy of study as part of a living language?
چند هفته قبل از رأی دادن ما، دانشگاه دولتی سوپریر لیک لیست کلمات منسوخ شدۀ خود را منتشر کرد. چیز قابل توجه در این مورد این است که در واقع معمولاً خیلی همپوشانی وجود دارد بین فهرست آنها و فهرستی که ما برای کلمات سال در نظر داریم، و این به خاطر این است که ما چیزهای مشابهی را ملاحظه می کنیم. ما کلماتی را می بینیم که دارند برجسته می شوند. این واقعاً مسألۀ نگرش است. آیا شما از مد ها و تغییرات زبان اذیت می شوید، یا آن را جالب، مطبوع می دانید چیزی باارزش برای مطالعه به عنوان بخشی از یک زبان زنده؟
The list by Lake Superior State University continues a fairly long tradition in English of complaints about new words. So here is Dean Henry Alford in 1875, who was very concerned that "desirability" is really a terrible word. In 1760, Benjamin Franklin wrote a letter to David Hume giving up the word "colonize" as bad.
لیست دانشگاه دولتی سوپریر لیک رسم نسبتاً طولانی در زبان انگلیسی را دربارۀ گله ها از کلمات جدید ادامه می دهد. اشاره می کنم به رییس دانشگاه هنری آلفورد در سال ۱۸۷۵، که خیلی نگران بود که "desirability" کلمۀ خیلی بدی است. در سال ۱۷۶۰، بنجامین فرانکلین نامه ای به دیوید هیوم نوشت کلمۀ "colonize" را به خاطر بد بودن رد کرد.
Over the years, we've also seen worries about new pronunciations. Here is Samuel Rogers in 1855 who is concerned about some fashionable pronunciations that he finds offensive, and he says "as if contemplate were not bad enough, balcony makes me sick." (Laughter) The word is borrowed in from Italian and it was pronounced bal-COE-nee.
در طول سالها، ما همچنین نگرانیهایی را می بینیم در رابطه با تلفظات جدید. همینطور ساموئل راجرز در سال ۱۸۵۵ بسیار نگران تلفظات رایج بود و آنها را ناخوشایند تلقی می کرد، و می گفت " اگر چنانچه contemplate به اندازۀ کافی بد نیست اما balcony من را آزار می دهد." ( خندۀ حضار) این کلمه از زبان ایتالیایی گرفته شده است و بَل-کُو-نی تلفّظ می شود.
These complaints now strike us as quaint, if not downright adorkable -- (Laughter) -- but here's the thing: we still get quite worked up about language change. I have an entire file in my office of newspaper articles which express concern about illegitimate words that should not have been included in the dictionary, including "LOL" when it got into the Oxford English Dictionary and "defriend" when it got into the Oxford American Dictionary. I also have articles expressing concern about "invite" as a noun, "impact" as a verb, because only teeth can be impacted, and "incentivize" is described as "boorish, bureaucratic misspeak."
این ایرادها به نظر ما غیر عادی می آید، اگر کاملاً adorkable نباشد-- ( خندۀ حضار ) نکته این است: ما هنوز از تغییرات زبان نگران می شویم. من لیست جامعی از مقالات روزنامه ها در دفترم دارم که در رابطه با کلمات غیر مستدلی ابراز نگرانی می کنند که نباید در لغت نامه ها گنجانده شوند، مانند "LOL" که وقتی وارد لغت نامۀ انگلیسی آکسفورد شد و " defriend" وقتی که وارد لغت نامۀ آکسفورد آمریکایی شد. من همچنین مقالاتی دارم که ابراز نگرانی می کنند دربارۀ کلمۀ "invite" به عنوان یک اسم، یا "impact" به عنوان یک فعل، زیرا فقط دندانها هستند که می توانند در هم فشرده شوند، و " incentivize" که «غلط حرف زدن گستاخانه مبنی بر زیاد رعایت کردن امور تشریفاتی » توصیف شده است.
Now, it's not that dictionary editors ignore these kinds of attitudes about language. They try to provide us some guidance about words that are considered slang or informal or offensive, often through usage labels, but they're in something of a bind, because they're trying to describe what we do, and they know that we often go to dictionaries to get information about how we should use a word well or appropriately. In response, the American Heritage Dictionaries include usage notes. Usage notes tend to occur with words that are troublesome in one way, and one of the ways that they can be troublesome is that they're changing meaning. Now usage notes involve very human decisions, and I think, as dictionary users, we're often not as aware of those human decisions as we should be. To show you what I mean, we'll look at an example, but before we do, I want to explain what the dictionary editors are trying to deal with in this usage note.
این طور نیست که تدوین کنندگان لغت نامه ها این گونه رویکردها نسبت به زبان را نادیده بگیرند. آنها تلاش می کنند که قدری راهنمایی دربارۀ کلمات را برای ما فراهم آورند که گاهی به سبب طریقۀ استفاده عامیانه یا غیر رسمی به حساب می آیند یا نامطبوع، امّا آنها در چیزی مقیّد هستند، چراکه تلاش می کنند آنچه را ما انجام می دهیم توصیف کنند، و می دانند ما گاهی به لغت نامه ها مراجعه می کنیم تا دربارۀ این مطلع شویم که چطور باید از کلمه ای به طور خوب و مناسب استفاده کنیم. در پاسخ، لغت نامه American Heritage شامل یادداشت های کاربردی می شود. یادداشت های کاربردی با کلماتی می آیند که به گونه ای مشکل ساز هستند، یکی از وجوهی که می توانند مشکل ساز باشند این است که معنی را تغییر می دهند. حال آنکه یادداشت های کاربردی بسیاری از نظرات بشری را شامل می شود، و من گمان می کنم که، به عنوان استفاده کنندگان لغت نامه ها ما اغلب چندان از آن نظرات بشری آگاه نیستیم. برای اینکه به شما نشان دهم منظورم چیست، به یک مثال نگاهی می اندازیم، امّا قبل از اینکه این کار را بکنیم، می خواهم توضیح دهم تدوین کنندگان لغت نامه با چه چیزی سعی می کنند توسط یادداشت های کاربردی مقابله کنند.
Think about the word "peruse" and how you use that word. I would guess many of you are thinking of skim, scan, reading quickly. Some of you may even have some walking involved, because you're perusing grocery store shelves, or something like that. You might be surprised to learn that if you look in most standard dictionaries, the first definition will be to read carefully, or pore over. American Heritage has that as the first definition. They then have, as the second definition, skim, and next to that, they say "usage problem." (Laughter) And then they include a usage note, which is worth looking at.
دربارۀ کلمۀ " peruse" فکر کنید و مورد استفاده از آن. حدس می زنم که بسیاری از شما فکر می کنید به مرور کردن، نظر اجمالی انداختن، سریع خواندن. برخی از شما ممکن است به نوعی گذر کردن را در نظر داشته باشید، چراکه قفسه های خواربارفروشی را از نظر می گذرانید، یا چیزی شبیه به آن. ممکن است تعجب کنید از اینکه بفهمید که اگر در بیشتر لغت نامه های استاندارد جست و جو کنید، اوّلین تعریف آن "خواندن با دقّت" است، یا بررسی کردن. لغت نامۀ American Heritage آن را به عنوان اولین تعریف ارائه داده است. بعد آنها، به عنوان معنی ثانویه، مرور کردن را دارند، و در کنار آن، می گویند " اشتباه کاربردی." ( خندۀ حضار) و بعد یک یادداشت کاربردی را شامل می شوند، که نگاه کردن به آن می ارزد.
So here's the usage note: "Peruse has long meant 'to read thoroughly'... But the word is often used more loosely, to mean simply 'to read.'... Further extension of the word to mean 'to glance over, skim,' has traditionally been considered an error, but our ballot results suggest that it is becoming somewhat more acceptable. When asked about the sentence, 'I only had a moment to peruse the manual quickly,' 66 percent of the [Usage] Panel found it unacceptable in 1988, 58 percent in 1999, and 48 percent in 2011."
این یادداشت کاربردی است: peruse زمان طولانی به معنی " با دقّت خواندن است"... امّا کلمه اگر اغلب به صورت بی ربط استفاده می شود، به معنی "خواندن" ... الحاقی بیشتر کلمه به معنی " نظر اجمالی انداختن، مرور کردن،" اشتباه در نظر گرفته می شود، اما مجموع نتیجۀ آراء ما نشان می دهد که دارد چیزی موردقبول تری می شود. وقتی راجع به این جمله سؤال می کنیم، " من فقط یک لحظه وقت داشتم که کتاب راهنما را سریع بخوانم،" ۶۶ درصد رآی دهندگان در سال ۱۹۸۸ آن را قابل قبول می دانستند، ۵۸ درصد در سال ۱۹۹۹، و ۴۸ درصد در سال ۲۰۱۱."
Ah, the Usage Panel, that trusted body of language authorities who is getting more lenient about this. Now, what I hope you're thinking right now is, "Wait, who's on the Usage Panel? And what should I do with their pronouncements?" If you look in the front matter of American Heritage Dictionaries, you can actually find the names of the people on the Usage Panel. But who looks at the front matter of dictionaries? There are about 200 people on the Usage Panel. They include academicians, journalists, creative writers. There's a Supreme Court justice on it and a few linguists. As of 2005, the list includes me. (Applause)
گروه کاربردی، که به توانایی بدنۀ زبان اطمینان داشتند که در این رابطه ملایم تر می شود. اکنون، آنچه من توقع دارم به آن فکر کنید این است که، " چه کسی روی صفجه ی کاربردی است؟ و با صدور آرا چه باید بکنم؟ " اگر نگاه کنید در مقدمۀ کتاب لغت نامۀ American Heritage می توانید اسامی را پیدا کنید کسانی که در صفحه کاربردی هستند. اما چه کسی به پیشگفتار لغت نامه ها نگاه می کند؟ حدود ۲۰۰ نفر در گروه کاربردی هستند. شامل اعضای علمی دانشگاه ها می شوند، روزنامه نگاران، نویسندگان خلّاق. یک هیئت منصفۀ عالی برای آن وجود دارد و چندین زبانشناس. در سال ۲۰۰۵، لیست شامل من هم می شد. ( تشویق)
Here's what we can do for you. We can give you a sense of the range of opinions about contested usage. That is and should be the extent of our authority. We are not a language academy. About once a year, I get a ballot that asks me about whether new uses, new pronunciations, new meanings, are acceptable.
این کاری است که ما می توانیم برای شما انجام بدیم. می توانیم به شما درکی دهیم از دامنۀ عقاید در رابطه با کاربردهای متضاد. اینطور هست و باید وسعت اختیار باشد. ما مدرسۀ زبان نیستیم. حدوداً یک بار در سال، من یک برگۀ رأی می گیرم که از من می پرسد آیا کاربردهای جدید، تلفظّات جدید، معانی جدید، قابل قبول هستند یا خیر.
Now here's what I do to fill out the ballot. I listen to what other people are saying and writing. I do not listen to my own likes and dislikes about the English language. I will be honest with you: I do not like the word "impactful," but that is neither here nor there in terms of whether "impactful" is becoming common usage and becoming more acceptable in written prose. So to be responsible, what I do is go look at usage, which often involves going to look at online databases such as Google Books. Well, if you look for "impactful" in Google Books, here is what you find. Well, it sure looks like "impactful" is proving useful for a certain number of writers, and has become more and more useful over the last 20 years.
و این کاری است که من انجام می دهم تا برگۀ رأی را پر کنم. من به آنچه دیگران می گویند و می نویسند گوش می دهم. من به علایق و دوست نداشتن های خودم دربارۀ زبان انگلیسی گوش نمی کنم. راستش را بگویم: من کلمۀ " impactful" را دوست ندارم، امّا فرقی نمی کند در این که " impactful" کاربرد رایجی باشد و در نثرهای نوشته شده بیشتر قابل قبول بشود. برای این که مسئول باشم، آنچه انجام می دهم این است که به کاربرد دقت کنم، که معمولاً شامل نگاه کردن به منابع اطلاعاتی آنلاین مثل کتابهای گوگل است. حال اگر که در کتابهای گوگل به دنبال " impactful" هستید، این چیزی است که می یابید. خب، بنظر می رسد که "impactful" که برای تعداد بخصوصی از نویسنده ها، سودمند واقع می شود و در طول بیست سال اخیر بیشتر و بیشتر به درد می خورد.
Now, there are going to be changes that all of us don't like in the language. There are going to be changes where you think, "Really? Does the language have to change that way?" What I'm saying is, we should be less quick to decide that that change is terrible, we should be less quick to impose our likes and dislikes about words on other people, and we should be entirely reluctant to think that the English language is in trouble. It's not. It is rich and vibrant and filled with the creativity of the speakers who speak it. In retrospect, we think it's fascinating that the word "nice" used to mean silly, and that the word "decimate" used to mean to kill one in every 10. (Laughter) We think that Ben Franklin was being silly to worry about "notice" as a verb. Well, you know what? We're going to look pretty silly in a hundred years for worrying about "impact" as a verb and "invite" as a noun. The language is not going to change so fast that we can't keep up. Language just doesn't work that way. I hope that what you can do is find language change not worrisome but fun and fascinating, just the way dictionary editors do. I hope you can enjoy being part of the creativity that is continually remaking our language and keeping it robust.
حال آنکه تغییراتی هست که همۀ ما آن را در زبان دوست نداریم. تغییراتی هست آنجا که فکر می کنید، "واقعاً؟ آیا زبان باید اینگونه تغییر کند؟" آنچه من می گویم این است که، ما باید صبور باشیم برای اینکه تصمیم بگیریم که آن تغییر بد است، ما باید برای تحمیل دوست داشتن ها و نداشتن هایمان را بروی دیگران، آهسته تر عمل کنیم ، باید کاملاً خنثی باشیم برای اینکه فکر کنیم زبان انگلیسی در مخمصه است. نه،اینطور نیست. زبان ما غنی و پویا و مملو از خلاقیت صحبت کنندگان آن است که به آن زبان سخن می گویند. با بازنگری، در می یابیم که زبان انگلیسی دلکش است وقتی که کلمه ی " nice" به معنی احمقانه استفاده می شود، و کلمۀ " decimate" به معنی از هر ۱۰ نفر یکی را کشتن استفاده می شود. ( خندۀ حضار) ما گمان می کنیم که بنجامین فرانکلین دیوانه بوده است که "notice" به عنوان فعل را نمی پسندیده است. می دانید چیست؟ ما هم صد سال آینده کاملاً احمق به نظر می رسیم که از " impact" به عنوان فعل ایراد می گیریم و "invite" به عنوان یک اسم. زبان با سرعتی تغییر نخواهد کرد که ما نتوانیم با آن همراه شویم. زبان اینگونه عمل نمی کند. من امیدوارم آنچه می توانید انجام دهید این باشد که تغییرات زبان را نگران کننده نیابید بلکه مطبوع و دلکش بدانید، همان طوری که تدوین کنندگان لغت نامه ها می یابند. امیدوارم که لذت ببرید از بودن بخشی از خلاقیتی که دائماً زبان ما را بازسازی می کند و آن را تنومند نگاه می دارد.
So how does a word get into a dictionary? It gets in because we use it and we keep using it, and dictionary editors are paying attention to us. If you're thinking, "But that lets all of us decide what words mean," I would say, "Yes it does, and it always has." Dictionaries are a wonderful guide and resource, but there is no objective dictionary authority out there that is the final arbiter about what words mean. If a community of speakers is using a word and knows what it means, it's real. That word might be slangy, that word might be informal, that word might be a word that you think is illogical or unnecessary, but that word that we're using, that word is real.
حال چطور یک کلمه به لغت نامه راه می یابد؟ آن وارد لغت نامه می شود چرا که ما از آن استفاده می کنیم. و به استفاده کردن از آن ادامه می دهیم، و نویسندگان لغت نامه ها به ما توجه می کنند. اگر فکر می کنید، "پس آن به ما اجازه می دهد که تصمیم بگیریم کلمه چه معنایی داشته باشد،" من خواهم گفت، "بله این طور است، و همیشه همین طور است." لغت نامه ها راهنما و منابع فوق العاده ای هستند، اما هیچ انتقادی از اختیار لغت نامه ها وجود ندارد این آخرین داوری است دربارۀ اینکه کلمات چه معنایی داشته باشند. اگر گروهی از متکلمان کلمه ای را استفاده می کنند و می دانند که به چه معناست، آن کلمه واقعی است. آن کلمه ممکن است عامیانه باشد، آن کلمه ممکن است غیررسمی باشد، آن کلمه ممکن است کلمه ای باشد که فکر می کنید نامعقول و غیرضروری باشد، اما آن کلمه ای که ما استفاده می کنیم، آن کلمه واقعی است.
Thank you.
ممنونم.
(Applause)
( تشویق )