As it turns out, when tens of millions of people are unemployed or underemployed, there's a fair amount of interest in what technology might be doing to the labor force. And as I look at the conversation, it strikes me that it's focused on exactly the right topic, and at the same time, it's missing the point entirely. The topic that it's focused on, the question is whether or not all these digital technologies are affecting people's ability to earn a living, or, to say it a little bit different way, are the droids taking our jobs? And there's some evidence that they are.
وقتی دهها میلیون نفر بیکارند یا کمکارند، وقتی دهها میلیون نفر بیکارند یا کمکارند، اینکه تکنولوژی ممکنه چه تأثیری بر نیروی کار داشته باشه، توجه زیادی جلب میکنه. و وقتی من به این گفتمان نگاه میکنم، تعجب میکنم که میبینم دقیقاً بر روی موضوع درست تمرکز کرده، و در عین حال، کاملاً از نکتهی اصلی دور افتاده. موضوعی که روی آن تمرکز کرده، پرسش اینه که آیا همهی این فنآوریها بر توانایی مردم برای کسب درآمد زندگی تأثیر داشته، یا به شکل متفاوتتری بگم، بر توانایی مردم برای کسب درآمد زندگی تأثیر داشته، یا به شکل متفاوتتری بگم، آیا رباتها دارند شغلهای ما را میگیرند؟ و مدارکی هست که نشون میده که اینطوره. رکود اقتصادی بزرگ وقتی تمام شد که تولید ناخالص داخلی آمریکا شروع به رشد آهسته و پایدار رو به بالا کرد
The Great Recession ended when American GDP resumed its kind of slow, steady march upward, and some other economic indicators also started to rebound, and they got kind of healthy kind of quickly. Corporate profits are quite high; in fact, if you include bank profits, they're higher than they've ever been. And business investment in gear -- in equipment and hardware and software -- is at an all-time high. So the businesses are getting out their checkbooks. What they're not really doing is hiring. So this red line is the employment-to-population ratio, in other words, the percentage of working-age people in America who have work. And we see that it cratered during the Great Recession, and it hasn't started to bounce back at all.
رکود اقتصادی بزرگ وقتی تمام شد که تولید ناخالص داخلی آمریکا شروع به رشد آهسته و پایدار رو به بالا کرد برخی شاخصهای اقتصادی دیگه هم شروع به جهش کردند و تقریباً سریع به جورایی سالم شدند. سود شرکتها بالاست. در واقع، اگر سودهای بانکی را در نظر بگیرید، از همیشه بالاترند. و سرمایهگذاری تجاری در ابزار، در تجهیزات و سخت افزار و نرمافزار از همیشه بالاتره. و سرمایهگذاری تجاری در ابزار، در تجهیزات و سخت افزار و نرمافزار از همیشه بالاتره. پس تجارتخانهها دسته چکهاشون را درآوردهاند. کاری که واقعاً نمیکنند استخدام کردنه. خوب این خط قرمز نسبت اشتغال به جمعیت است، به عبارت دیگه، درصد افراد در سن کار در آمریکا که شغل دارند. به عبارت دیگه، درصد افراد در سن کار در آمریکا که شغل دارند. و ما میبینیم که در دوران رکود بزرگ فرو رفته، و حتی هنوز هم اصلاً شروع به برگشت نکرده.
But the story is not just a recession story. The decade that we've just been through had relatively anemic job growth all throughout, especially when we compare it to other decades, and the 2000s are the only time we have on record where there were fewer people working at the end of the decade than at the beginning. This is not what you want to see. When you graph the number of potential employees versus the number of jobs in the country, you see the gap gets bigger and bigger over time, and then, during the Great Recession, it opened up in a huge way.
اما این داستان فقط داستان یک رکود اقتصادی نیست. دههای که ما تازه طی کردیم رشد اشتغالزایی نسبتاً ضعیفی در تمام دورانش داشت، دههای که ما تازه طی کردیم رشد اشتغالزایی نسبتاً ضعیفی در تمام دورانش داشت، مخصوصاً وقتی با دهههای دیگه مقایسه می:کنیم، و در دههی ۲۰۰۰ تنها دوران ثبت شده است که در آخر آن افراد کمتری شغل داشتند تا اول آن. و در دههی ۲۰۰۰ تنها دوران ثبت شده است که در آخر آن افراد کمتری شغل داشتند تا اول آن. این چیزی نیست که شما میخواهید ببینید. وقتی نمودار کارمندهای بالقوه را در برابر تعداد شغل در کشور میکشید وقتی نمودار کارمندهای بالقوه را در برابر تعداد شغل در کشور میکشید میبینید که فاصله در طول زمان بزرگتر و بزرگتر میشه، و بعد در طول رکود بزرگ، این فاصله به شدت زیاد شد.
I did some quick calculations. I took the last 20 years of GDP growth and the last 20 years of labor-productivity growth and used those in a fairly straightforward way to try to project how many jobs the economy was going to need to keep growing, and this is the line that I came up with. Is that good or bad? This is the government's projection for the working-age population going forward. So if these predictions are accurate, that gap is not going to close.
من یک سری محاسبهی سریع کردم. من رشد تولید ناخالص داخلی بیست سال گذشته و رشد اشتغالزایی بیست سال گذشته را به طرزی سرراست به کار بردم و رشد اشتغالزایی بیست سال گذشته را به طرزی سرراست به کار بردم و سعی کردم نشون بدم برای اینکه اقصاد رشدش را ادامه بده چند شغل نیاز است و این خطی است که به آن رسیدم. و سعی کردم نشون بدم برای اینکه اقصاد رشدش را ادامه بده چند شغل نیاز است و این خطی است که به آن رسیدم. این خوبه یا بد؟ این خط دولت برای جمعیت در سن کار است که جلو میره. این خوبه یا بد؟ این خط دولت برای جمعیت در سن کار است که جلو میره. پس اگر این خطها دقیق باشند، این فاصله بسته نخواهد شد.
The problem is, I don't think these projections are accurate. In particular, I think my projection is way too optimistic, because when I did it, I was assuming that the future was kind of going to look like the past, with labor productivity growth, and that's actually not what I believe. Because when I look around, I think that we ain't seen nothing yet when it comes to technology's impact on the labor force.
مشکل اینه که، من فکر میکنم این خطها دقیق نیستند. به خصوص، من فکر میکنم خط من بیش از حد خوشبینانهست، چون وقتی من این کار را انجام دادم، فرض کردم که رشد اشتغالزایی در آینده هم یه جورایی شبیه به گذشته خواهد بود، و در واقع این باور من نیست، چون وقتی من این کار را انجام دادم، فرض کردم که رشد اشتغالزایی در آینده هم یه جورایی شبیه به گذشته خواهد بود، و در واقع این باور من نیست، چون وقتی من این کار را انجام دادم، فرض کردم که رشد اشتغالزایی در آینده هم یه جورایی شبیه به گذشته خواهد بود، و در واقع این باور من نیست، چون وقتی به اطرافم نگاه میکنم، فکر میکنم وقتی صحبت از تأثیر فنآوری روی نیروی کار میشه، ما هنوز هیچچیز ندیدهایم. چون وقتی به اطرافم نگاه میکنم، فکر میکنم وقتی صحبت از تأثیر فنآوری روی نیروی کار میشه، ما هنوز هیچچیز ندیدهایم. فقط در چند سال گذشته، ما دیدهایم که ابزارهای دیجیتالی مهارتها و تواناییهایی نشون میدن که قبلاً هرگز نداشتند،
Just in the past couple years, we've seen digital tools display skills and abilities that they never, ever had before, and that kind of eat deeply into what we human beings do for a living. Let me give you a couple examples.
فقط در چند سال گذشته، ما دیدهایم که ابزارهای دیجیتالی مهارتها و تواناییهایی نشون میدن که قبلاً هرگز نداشتند، و این یه جورایی آنچه که ما آدمها میتونیم به عنوان شغل انجام بدیم کم میکند. بگذارید چند مثال براتون بزنم.
Throughout all of history, if you wanted something translated from one language into another, you had to involve a human being. Now we have multi-language, instantaneous, automatic translation services available for free via many of our devices, all the way down to smartphones. And if any of us have used these, we know that they're not perfect, but they're decent.
در طول تاریخ، اگر میخواستید چیزی از یک زبان به زبان دیگه ترجمه بشه، در طول تاریخ، اگر میخواستید چیزی از یک زبان به زبان دیگه ترجمه بشه، باید یک انسان را درگیر میکردید. حالا ما خدمات ترجمهی خودکار، فوری و چند زبانه داریم که مجانی در اختیار ما هستند حالا ما خدمات ترجمهی خودکار، فوری و چند زبانه داریم که مجانی در اختیار ما هستند از طریق خیلی از دستگاههامون تا تلفنهای همراه هوشمندمون. و اگر هر کدام از ما از اینها استفاده کرده باشیم، میدونیم که بی عیب نیستند، اما خوبند. و اگر هر کدام از ما از اینها استفاده کرده باشیم، میدونیم که بی عیب نیستند، اما خوبند.
Throughout all of history, if you wanted something written, a report or an article, you had to involve a person. Not anymore. This is an article that appeared in Forbes online a while back, about Apple's earnings. It was written by an algorithm. And it's not decent -- it's perfect.
در تمام طول تاریخ، اگر میخواستید چیزی نوشته بشه، یک گزارش یا یک مقاله، باید یک نفر را درگیر میکردید. نه از این به بعد. این مقاله چند وقت پیش در فوربز آنلاین در مورد درآمدهای اَپِل ظاهر شد. نه از این به بعد. این مقاله چند وقت پیش در فوربز آنلاین در مورد درآمدهای اَپِل ظاهر شد. با یک الگوریتم نوشته شده. و خوب نیست، بی نقصه.
A lot of people look at this and they say, "OK, but those are very specific, narrow tasks, and most knowledge workers are actually generalists. And what they do is sit on top of a very large body of expertise and knowledge and they use that to react on the fly to kind of unpredictable demands, and that's very, very hard to automate." One of the most impressive knowledge workers in recent memory is a guy named Ken Jennings. He won the quiz show "Jeopardy!" 74 times in a row. Took home three million dollars. That's Ken on the right, getting beat three-to-one by Watson, the Jeopardy-playing supercomputer from IBM. So when we look at what technology can do to general knowledge workers, I start to think there might not be something so special about this idea of a generalist, particularly when we start doing things like hooking Siri up to Watson, and having technologies that can understand what we're saying and repeat speech back to us.
خیلی از مردم به این نگاه میکنند و میگن، "خوب، اینا کارهای خیلی مشخص و باریکیاند، خیلی از مردم به این نگاه میکنند و میگن، "خوب، اینا کارهای خیلی مشخص و باریکیاند، و بیشتر افرادی که کار فکری میکنند در واقعی کلینگر هستند، و اونا بر اساس بدنهی عظیمی از تخصص و دانش کار میکنند و اونا بر اساس بدنهی عظیمی از تخصص و دانش کار میکنند و از آن استفاده میکنند تا به حرکت غیر قابل پیشبینی تقاضا واکنش نشون بدند، و خیلی خیلی سخت میشه این را خودکار کرد." یکی از تأثیرگذارترین افرادی که کار فکری میکنند در حافظهی اخیر، مردی به اسم کن جنینگز است. او در مسابقهی تلویزیونی "جپردی" ۷۴ بار پشت سر هم برنده شده، سه میلیون دلار به خانه برده. این کن است در سمت راست که سه به یک به واتسون -سوپر کامپیوتری از آیبیام که جپردی بازی میکنه میبازه. این کن است در سمت راست که سه به یک به واتسون -سوپر کامپیوتری از آیبیام که جپردی بازی میکنه میبازه. پس وقتی ما به کاری که فنآوری میتونه با به طور کلی افرادی که کار فکری انجام میدن نگاه میکنیم پس وقتی ما به کاری که فنآوری میتونه با به طور کلی افرادی که کار فکری انجام میدن نگاه میکنیم من به این فکر میافتم که شاید این ایدهی کلینگر چیز خاصی نباشه به خصوص وقتی ما کارهایی انجام میدیم مثل وصل کردن سیری به واتسون و داشتن تکنولوژیهایی که میفهمند ما چی میگیم مثل وصل کردن سیری به واتسون و داشتن تکنولوژیهایی که میفهمند ما چی میگیم و حرفها را برای ما تکرار میکنند.
Now, Siri is far from perfect, and we can make fun of her flaws, but we should also keep in mind that if technologies like Siri and Watson improve along a Moore's law trajectory, which they will, in six years, they're not going to be two times better or four times better, they'll be 16 times better than they are right now. So I start to think a lot of knowledge work is going to be affected by this.
حالا سیری با بینقصی فاصلهی زیادی داره، و ما اشتباههاش را مسخره میکنیم، اما این را هم باید در نظر داشته باشیم که اگر فنآوریهایی مثل سیری و واتسون بر اساس قانون مور پیشرفت کنند، که میکنند، اگر فنآوریهایی مثل سیری و واتسون بر اساس قانون مور پیشرفت کنند، که میکنند، در عرض ۶ سال، آنها دو بار بهتر نخواهند بود، یا چهار بار بهتر، آنها ۱۶ بار بهتر از حالا خواهند بود. پس من فکر میکنم که خیلی از کارهای فکری از این مسئله تأثیر میگیرند.
And digital technologies are not just impacting knowledge work, they're starting to flex their muscles in the physical world as well. I had the chance a little while back to ride in the Google autonomous car, which is as cool as it sounds.
و فنآوریهای دیجیتال فقط روی کارهای فکری تأثیر ندارند. آنها دارند ماهیچههاشون را در دنیای فیزیکی هم به کار میبرند. من شانس این را داشتم که چند وقت پیش در خودروی خودکار گوگل شواری کنم که به همون با حالیه که به نظر میاد. (خندهی تماشاگران)
(Laughter)
و من ضمانت میدم که از پس ترافیک در یو اس ۱۰۱ خیلی به نرمی برآمد .
And I will vouch that it handled the stop-and-go traffic on US 101 very smoothly. There are about three and a half million people who drive trucks for a living in the United States; I think some of them are going to be affected by this technology. And right now, humanoid robots are still incredibly primitive. They can't do very much. But they're getting better quite quickly and DARPA, which is the investment arm of the Defense Department, is trying to accelerate their trajectory.
و من ضمانت میدم که از پس ترافیک در یو اس ۱۰۱ خیلی به نرمی برآمد . حدود سه و نیم میلیون نفر در ایالات متحده هستند که برای درآمد کامیون میرانند. حدود سه و نیم میلیون نفر در ایالات متحده هستند که برای درآمد کامیون میرانند. فکر کنم این فنآوری روی بعضی از آنها تأثیر داره. و همین الان، رباتهای انساننما هنوز به طرزی باورنکردنی ابتداییاند. کار زیادی نمیتونند انجام بدند. و همین الان، رباتهای انساننما هنوز به طرزی باورنکردنی ابتداییاند. کار زیادی نمیتونند انجام بدند. اما خیلی سریع دارند بهتر میشن و دارپا که بازوی سرمایهگذاری وزارت دفاع است، داره سعی میکنه که خط سِیر آنها را تسریع کنه.
So, in short, yeah, the droids are coming for our jobs. In the short term, we can stimulate job growth by encouraging entrepreneurship and by investing in infrastructure, because the robots today still aren't very good at fixing bridges. But in the not-too-long-term, I think within the lifetimes of most of the people in this room, we're going to transition into an economy that is very productive, but that just doesn't need a lot of human workers. And managing that transition is going to be the greatest challenge that our society faces. Voltaire summarized why; he said, "Work saves us from three great evils: boredom, vice and need."
پس، به طور خلاصه، آره، رباتها دارند میان دنبال شغلهای ما. در کوتاه مدت، ما میتونیم رشد اشتغال را با تشویق کارآفرینی و با سرمایهگذاری در کوتاه مدت، ما میتونیم رشد اشتغال را با تشویق کارآفرینی و با سرمایهگذاری روی زیرساختها تهییج کنیم، چون رباتهای امروز هنوز زیاد در تعمیر پلها خوب نیستند. روی زیرساختها تهییج کنیم، چون رباتهای امروز هنوز زیاد در تعمیر پلها خوب نیستند. اما در نه چندان دراز مدت، فکر کنم در دوران زندگی بیشتر افراد توی این اتاق، ما به اما در نه چندان دراز مدت، فکر کنم در دوران زندگی بیشتر افراد توی این اتاق، ما به اقصادی که بسیار پربازده خواهد بود اما نیروی کار انسانی زیادی نیاز نداره، گذر کنیم. اقصادی که بسیار پربازده خواهد بود اما نیروی کار انسانی زیادی نیاز نداره، گذر کنیم. و از پس این گذار برآمدن بزرگترین چالشی خواهد بود که جامعهی ما با آن روبروست. و از پس این گذار برآمدن بزرگترین چالشی خواهد بود که جامعهی ما با آن روبروست. ولتر دلیلش را خلاصه کرد. او گفت "کار ما را از سه شیطان بزرگ حفظ میکند: ملال، فساد و نیاز."
But despite this challenge -- personally, I'm still a huge digital optimist, and I am supremely confident that the digital technologies that we're developing now are going to take us into a Utopian future, not a dystopian future. And to explain why, I want to pose a ridiculously broad question. I want to ask: what have been the most important developments in human history?
اما با وجود این چالش، من شخصاً، من هنوز یک خوشبین دیجیتالی بزرگم، و خیلی مطمئنم که فنآوریهای دیجیتالی که ما الان داریم درست میکنیم ما را به آیندهای آرمانی میبرند، نه یک آیندهی پادآرمانی. و برای اینکه توضیح بدم چرا، ما را به آیندهای آرمانی میبرند، نه یک آیندهی پادآرمانی. و برای اینکه توضیح بدم چرا، میخوام پرسشی مطرح کنم که به طرز احمقانهای کُلی ست. میخوام بپرسم مهمترین پیشرفتها در جامعهی انسانی چیست؟ میخوام بپرسم مهمترین پیشرفتها در جامعهی انسانی چیست؟
Now, I want to share some of the answers that I've gotten in response to this question. It's a wonderful question to ask and start an endless debate about, because some people are going to bring up systems of philosophy in both the West and the East that have changed how a lot of people think about the world. And then other people will say, "No, actually, the big stories, the big developments are the founding of the world's major religions, which have changed civilizations and have changed and influenced how countless people are living their lives." And then some other folk will say, "Actually, what changes civilizations, what modifies them and what changes people's lives are empires, so the great developments in human history are stories of conquest and of war." And then some cheery soul usually always pipes up and says, "Hey, don't forget about plagues!"
حالا، میخوام برخی از پاسخهایی که در جواب این سئوال گرفتم را با شما مطرح کنم. حالا، میخوام برخی از پاسخهایی که در جواب این سئوال گرفتم را با شما مطرح کنم. سئوال شگفتانگیزی برای پرسیدن و بحث تمامنشدنیای را شروع کردنه، چون بعضی از آدمها نظامهای فلسفی را در شرق و غرب مطرح میکنند چون بعضی از آدمها نظامهای فلسفی را در شرق و غرب مطرح میکنند که طرز فکر بسیاری از مردم راجع به جهان را تغییر دادهاند. و بعد افراد دیگهای میگن، "نه، در واقع، داستانهای بزرگ، پیشرفتهای بزرگ پیدا کردن ادیان اصلی جهانه که تمدنها را تغییر دادند پیشرفتهای بزرگ پیدا کردن ادیان اصلی جهانه که تمدنها را تغییر دادند و روی طرز زندگی تعداد بیشماری از آدمها تأثیر داشتند و تغییرشان دادند." و بعد یک سری دیگه از آدمها میگن، "در واقع، آنچه تمدنها را تغییر میده، آنچه اصلاحشان میکنه و آنچه زندگی مردم را عوض میکنه امپراطوریها هستند، پس پیشرفتهای بزرگ در تاریخ انسان داستانهای پیروزی و جنگ هستند." پس پیشرفتهای بزرگ در تاریخ انسان داستانهای پیروزی و جنگ هستند." و بعد همیشه یه آدم خوشحال پیدا میشه و میگه، "هی، طاعون را یادت نره." (خندهی تماشاگران)
(Laughter)
پاسخهای خوشبینانهای برای این پرسش هست،
There are some optimistic answers to this question, so some people will bring up the Age of Exploration and the opening up of the world. Others will talk about intellectual achievements in disciplines like math that have helped us get a better handle on the world, and other folk will talk about periods when there was a deep flourishing of the arts and sciences. So this debate will go on and on. It's an endless debate and there's no conclusive, single answer to it. But if you're a geek like me, you say, "Well, what do the data say?" And you start to do things like graph things that we might be interested in -- the total worldwide population, for example, or some measure of social development or the state of advancement of a society. And you start to plot the data, because, by this approach, the big stories, the big developments in human history, are the ones that will bend these curves a lot.
پس برخی افراد عصر کاوش را پیش میارند و باز شدن دنیا را. پس برخی افراد عصر کاوش را پیش میارند و باز شدن دنیا را. دیگران در مورد دستاوردهای اندیشمندانه در رشتههایی مثل ریاضی صحبت میکنند که به ما کمک کردند دیگران در مورد دستاوردهای اندیشمندانه در رشتههایی مثل ریاضی صحبت میکنند که به ما کمک کردند کنترل بهتری بر دنیا داشته باشیم، و افراد دیگه در مورد دورههایی که شکوفایی عمیقی در هنر و علم بود صحبت میکنند. و این بحث همچنان ادامه داره. شکوفایی عمیقی در هنر و علم بود صحبت میکنند. و این بحث همچنان ادامه داره. این بحث تمام نشدنیه، و یک جواب کامل براش وجود نداره. اما اگر شما هم مثل من خورهی علم باشید، این بحث تمام نشدنیه، و یک جواب کامل براش وجود نداره. اما اگر شما هم مثل من خورهی علم باشید، میگید، "خوب، دادهها چی میگن؟" و شروع به کارهایی میکنید مثل کشیدن گراف چیزهایی که ممکنه برامون جالب باشه، مثل جمعیت کل دنیا، و شروع به کارهایی میکنید مثل کشیدن گراف چیزهایی که ممکنه برامون جالب باشه، مثل جمعیت کل دنیا، یا یکی از معیارهای پیشرفت اجتماعی، یا پیشرفت ملی یک جامعه، و شروع به رسم کردن دادههاتون میکنید، چون با این رویکرد داستانهای بزرگ، پیشرفتهای بزرگ در تاریخ انسان آنهایی هستند که باعث شدند این منحنیها خیلی خم بشن. داستانهای بزرگ، پیشرفتهای بزرگ در تاریخ انسان آنهایی هستند که باعث شدند این منحنیها خیلی خم بشن.
So when you do this and when you plot the data, you pretty quickly come to some weird conclusions. You conclude, actually, that none of these things have mattered very much.
پس وقتی این کار را انجام میدید، و وقتی دادهها را رسم میکنید، خیلی سریع به نتایج عجیبی میرسید. نتیجه میگیرید، در واقع که هیچ کدام از این چیزها اهمیت چندانی نداشته. (خندهی تماشاگران) نتیجه میگیرید، در واقع که هیچ کدام از این چیزها اهمیت چندانی نداشته. (خندهی تماشاگران)
(Laughter)
They haven't done a darn thing to the curves. There has been one story, one development in human history that bent the curve, bent it just about 90 degrees, and it is a technology story.
هیچ تأثیری روی منحنیها نداشتند. (خنده ی تماشاگران) یک داستان، یک پیشرفت بوده در تاریخ انسان که منحنی را خم کرده یک داستان، یک پیشرفت بوده در تاریخ انسان که منحنی را خم کرده حدود ۹۰ درجه خمش کرده و آن داستان فنآوری است.
The steam engine and the other associated technologies of the Industrial Revolution changed the world and influenced human history so much, that in the words of the historian Ian Morris, "... they made mockery out of all that had come before." And they did this by infinitely multiplying the power of our muscles, overcoming the limitations of our muscles. Now, what we're in the middle of now is overcoming the limitations of our individual brains and infinitely multiplying our mental power. How can this not be as big a deal as overcoming the limitations of our muscles?
ماشین بخار، و فنآوریهای دیگر مربوط به انقلاب صنعتی دنیا را عوض کرد ماشین بخار، و فنآوریهای دیگر مربوط به انقلاب صنعتی دنیا را عوض کرد و آنقدر روی تاریخ انسان تأثیر داشت، که از زبان تاریخ شناس یان موریس، هر چیزی که قبل از آن آمده بود مسخره مینمود. و این کار را با بینهایت برابر کردن نیروی ماهیچههای ما انجام دادند با غلبه کردن بر محدودیت ماهیچههایمان. حالا، آنچه ما الان در میانش هستیم اینه که بر محدودیت مغزهای فردیمان غلبه کنیم حالا، آنچه ما الان در میانش هستیم اینه که بر محدودیت مغزهای فردیمان غلبه کنیم و نیروی ذهنیمان را بینهایت برابر کنیم. چطور ممکنه این به مهمی غلبه کردن بر محدودیت نیروی ماهیچههامان نباشه؟ چطور ممکنه این به مهمی غلبه کردن بر محدودیت نیروی ماهیچههامان نباشه؟
So at the risk of repeating myself a little bit, when I look at what's going on with digital technology these days, we are not anywhere near through with this journey. And when I look at what is happening to our economies and our societies, my single conclusion is that we ain't seen nothing yet. The best days are really ahead.
پس با خطر به اینکه حرفهام یکم تکراری بشه، وقتی نگاه میکنم که با فناوری دیجیتال این روزها چه اتفاقی داره میافته، ما اصلاً به پایان این سفر نزدیک نیستیم، و وقتی میبینم چه اتفاقی داره برای اقتصادمان و جوامعمان میافته، تنها نتیجهگیری من اینه که ما هنوز هیچچیز ندیدهایم. بهترین روزها خیلی جلوترند.
Let me give you a couple examples. Economies don't run on energy. They don't run on capital, they don't run on labor. Economies run on ideas. So the work of innovation, the work of coming up with new ideas, is some of the most powerful, most fundamental work that we can do in an economy. And this is kind of how we used to do innovation. We'd find a bunch of fairly similar-looking people ...
بگذارید براتون چند مثال بزنم. اقتصادها بر اساس انرژی حرکت نمیکنند. بر اساس سرمایه هم حرکت نمیکنند، بر اساس کار هم حرکت نمیکنند. اقتصادها بر اساس ایدهها حرکت میکنند. پس کار نوآوری، کار ایجاد ایدههای نو، از پرقدرتترین و پایهایترین کارهایی است که میتونیم در یک اقتصاد انجام بدیم. از پرقدرتترین و پایهایترین کارهایی است که میتونیم در یک اقتصاد انجام بدیم. و این یه جورایی همان طوریه که ما نوآوری میکردیم. ما یک مشت آدمهایی که تقریباً شبیه هماند پیدا میکردیم
(Laughter)
(خنده ی تماشاگران)
We'd take them out of elite institutions, we'd put them into other elite institutions and we'd wait for the innovation. Now --
از مؤسسات ممتاز بیرونشان میآوردیم آنها را در مؤسسات ممتاز دیگهای قرار میدادیم و صبر میکردیم تا نوآوری اتفاق بیافته. حالا - (خندهی تماشاگران)
(Laughter)
as a white guy who spent his whole career at MIT and Harvard, I've got no problem with this.
به عنوان یک مرد سفید پوست که تمام دوران کاریاش را در امآیتی و هاروارد گذرانده، من مشکلی با این ندارم. (خندهی تماشاگران)
(Laughter)
But some other people do, and they've kind of crashed the party and loosened up the dress code of innovation.
اما افراد دیگهای مشکل دارند و آنها یه جورایی سرزده به مهمونی آمدند و طرز لباس پوشیدن نوآوران را غیررسمیتر کردند. (خندهی تماشاگران)
(Laughter)
پس اینها برندههای مسابقهی برنامهنویسی تاپ کودر هستند
So here are the winners of a Topcoder programming challenge, and I assure you that nobody cares where these kids grew up, where they went to school, or what they look like. All anyone cares about is the quality of the work, the quality of the ideas.
و من به شما اطمینان میدم هیچکس اهمیت نمیده که این بچهها کجا بزرگ شدند، کجا مدرسه رفتند، یا چه شکلیاند. برای همه فقط کیفیت کار و کیفیت ایدهها مهمه. یا چه شکلیاند. برای همه فقط کیفیت کار و کیفیت ایدهها مهمه.
And over and over again, we see this happening in the technology-facilitated world. The work of innovation is becoming more open, more inclusive, more transparent and more merit-based, and that's going to continue no matter what MIT and Harvard think of it, and I couldn't be happier about that development.
و دوباره و دوباره و ما میبینیم که این اتفاق در دنیای آسان شده با فنآوری میافته. و دوباره و دوباره و ما میبینیم که این اتفاق در دنیای آسان شده با فنآوری میافته. کار نوآوری داره بازتر میشه، چیزهای بیشتری را دربرمیگیره، شفافتره و لیاقتمدارانهتره. و این روند ادامه پیدا میکنه، مهم نیست امآیتی و هاروارد در موردش چی فکر میکنند و من نمیتونستم برای این پیشرفت خوشحالتر از این باشم.
I hear once in a while, "OK, I'll grant you that, but technology is still a tool for the rich world, and what's not happening, these digital tools are not improving the lives of people at the bottom of the pyramid." And I want to say to that very clearly: nonsense. The bottom of the pyramid is benefiting hugely from technology. The economist Robert Jensen did this wonderful study a while back where he watched, in great detail, what happened to the fishing villages of Kerala, India, when they got mobile phones for the very first time. And when you write for the Quarterly Journal of Economics, you have to use very dry and very circumspect language. But when I read his paper, I kind of feel Jensen is trying to scream at us and say, "Look, this was a big deal. Prices stabilized, so people could plan their economic lives. Waste was not reduced -- it was eliminated. And the lives of both the buyers and the sellers in these villages measurably improved."
هر چند وقت یکبار من میشنوم، "خوب، در این مورد بهِت حق میدم، اما فنآوری هنوز ابزاری برای دنیای ثروتمنده، و اتفاقی که نمیافته اینه که این ابزارهای دیجیتالی زندگی مردمی که در پایین هرم زندگی میکنند را بهتر نمیکنند." و من میخوام این را خیلی صریح بگم: چرت و پرت. پایین هرم خیلی از فنآوری نفع میبرند. اقتصاددان روبرت یانسن این مطالعهی شگفتانگیز را چند وقت پیش انجام داد که در آن با جزئیات اقتصاددان روبرت یانسن این مطالعهی شگفتانگیز را چند وقت پیش انجام داد که در آن با جزئیات آنچه را در دهکدههای ماهیگیری کرالا در هند اتفاق افتاد وقتی برای اولین بار آنها تلفن همراه گرفتند را بررسی کرد. آنچه را در دهکدههای ماهیگیری کرالا در هند اتفاق افتاد وقتی برای اولین بار آنها تلفن همراه گرفتند را بررسی کرد. وقتی شما برای مجلهی اقتصادی کوارترلی مینویسید، باید زبان خیلی خشک و محتاطانهای به کار ببرید، اما وقتی من این مقاله را خواندم، یه جورایی حس میکنم یانسن داره سعی میکنه سر ما جیغ بزنه و بگه، ببین، این خیلی مهم بوده. اما وقتی من این مقاله را خواندم، یه جورایی حس میکنم یانسن داره سعی میکنه سر ما جیغ بزنه و بگه، ببین، این خیلی مهم بوده. قیمتها تثبیت شد، پس مردم تونستند برای زندگی اقتصادیشان برنامهریزی کنند. پسماند کم نشد؛ از بین رفت. و زندگی خریداران و فروشندهها در این دهکدهها به تخمین بهتر شد. و زندگی خریداران و فروشندهها در این دهکدهها به تخمین بهتر شد.
Now, what I don't think is that Jensen got extremely lucky and happened to land in the one set of villages where technology made things better. What happened instead is he very carefully documented what happens over and over again when technology comes for the first time to an environment and a community: the lives of people, the welfares of people, improve dramatically.
حالا، من فکر نمیکنم که یانسن خیلی شانس آورده و اتفاقی در یکی از مجموعه دهکدههایی رفته حالا، من فکر نمیکنم که یانسن خیلی شانس آورده و اتفاقی در یکی از مجموعه دهکدههایی رفته که فنآوری باعث بهتر شدن چیزها شده. در عوض اتفاقی که افتاد این بود که او آنچه را دوباره و دوباره اتفاق میافتد وقتی فنآوری در عوض اتفاقی که افتاد این بود که او آنچه را دوباره و دوباره اتفاق میافتد وقتی فنآوری برای اولین بار به یک محیط و به یک جامعه وارد میشه به دقت ثبت کرد. زندگی مردم، رفاه مردم، پیشرفت دراماتیکی داره.
So as I look around at all the evidence and I think about the room that we have ahead of us, I become a huge digital optimist and I start to think that this wonderful statement from the physicist Freeman Dyson is actually not hyperbole. This is an accurate assessment of what's going on. Our technologies are great gifts, and we, right now, have the great good fortune to be living at a time when digital technology is flourishing, when it is broadening and deepening and becoming more profound all around the world.
پس وقتی من به تمام مدارک نگاه میکنم و به اتاقی فکر میکنم که جلوی روی ماست تبدیل به یک خوشبین دیجیتالی عظیم میشم، و فکر میکنم این گفتهی شگفتانگیر از فیزیکدان فریمن دایسن مبالغه نیست. ارزیابی دقیقی است از آنچه در حال وقوع است. دیجیتال ما -- فنآوریهای ما هدیههای بزرگی هستند و ما الان این شانس بزرگ را داریم که در دورانی زندگی کنیم که فنآوری دیجیتال در حال شکوفایی است، در زمانی که در حال وسیع شدن و عمیق شدن است و در سراسر دنیا اساسیتر میشود.
So, yeah, the droids are taking our jobs, but focusing on that fact misses the point entirely. The point is that then we are freed up to do other things, and what we're going to do, I am very confident, what we're going to do is reduce poverty and drudgery and misery around the world. I'm very confident we're going to learn to live more lightly on the planet, and I am extremely confident that what we're going to do with our new digital tools is going to be so profound and so beneficial that it's going to make a mockery out of everything that came before. I'm going to leave the last word to a guy who had a front-row seat for digital progress, our old friend Ken Jennings. I'm with him; I'm going to echo his words: "I, for one, welcome our new computer overlords."
پس، آره، رباتها دارند شغلهای ما را میگیرند، اما با تمرکز کردن روی این حقیقت نکتهی اصلی را به کلی از دست میدید. نکته اینه که در این حالت ما آزاد هستیم تا کارهای دیگری انجام بدیم، و کاری که انجام خواهیم داد، من خیلی اطمینان دارم، کاری که خواهیم کرد کاهش فقر و کارهای پرزحمت و بدبختی در اطراف دنیاست. کاری که خواهیم کرد کاهش فقر و کارهای پرزحمت و بدبختی در اطراف دنیاست. من اطمینان دارم ما یاد خواهیم گرفت چطور سبُکتر روی این سیاره زندگی کنیم، و بسیار اطمینان دارم که آنچه ما با ابزارهای دیجیتالی جدیدمان انجام خواهیم داد آنقدر اساسی و مفید خواهد بود و بسیار اطمینان دارم که آنچه ما با ابزارهای دیجیتالی جدیدمان انجام خواهیم داد آنقدر اساسی و مفید خواهد بود که تمام چیزهایی که قبل از آن آمده را به تمسخر میگیره. که تمام چیزهایی که قبل از آن آمده را به تمسخر میگیره. من آخرین حرفم را برای مردی میگذارم که پیشرفت دیجیتال را از نزدیک تماشا کرد من آخرین حرفم را برای مردی میگذارم که پیشرفت دیجیتال را از نزدیک تماشا کرد دوست قدیمی ما کن جنینگز. من با او هستم. کلمات او را تکرار میکنم: "من شخصاً به اربابهای کامپیوتری جدیدمان خوشامد میگویم." (خندهی تماشاگران)
(Laughter)
خیلی ممنونم. (تشویق تماشاگران)
Thanks very much.
(Applause)