As a boy in Lima, my grandfather told me a legend of the Spanish conquest of Peru. Atahualpa, emperor of the Inca, had been captured and killed. Pizarro and his conquistadors had grown rich, and tales of their conquest and glory had reached Spain and was bringing new waves of Spaniards, hungry for gold and glory. They would go into towns and ask the Inca, "Where's another civilization we can conquer? Where's more gold?"
بعنوان پسری در لیما پدر بزرگم به من افسانه ای رو از فتح پرو بدست اسپانیا گفت. آتاهوالپا، امپراتور اینکاها، اسیر شده و به قتل رسید پیزارو و جنگجویان مخاطره -جویش ثروتمند شدند، و داستان های فتوحات و افتخارات آنان به اسپانیا رسید و سبب سرازیر شدن امواج جدیدی از اسپانیولی های تشنه طلا و افتخار گردید. آنها به شهرها می رفتند و از اینکاها می پرسیدند، "کجا تمدن دیگری که ما بتوانیم فتح کنیم هست؟ طلای بیشتر کجاست؟"
And the Inca, out of vengeance, told them, "Go to the Amazon. You'll find all the gold you want there. In fact, there is a city called Paititi -- El Dorado in Spanish -- made entirely of gold."
و اینکاها به آنها از سر انتقام جویی گفتند، "به آمازون بروید. شما تمام طلایی را که می خواهید آنجا خواهید یافت. در حقیقت در آنجا شهری هست به نام پایتیتی --در اسپانیایی ال دورادو-- که کاملا از طلا درست شده است."
The Spanish set off into the jungle, but the few that return come back with stories, stories of powerful shamans, of warriors with poisoned arrows, of trees so tall they blotted out the sun, spiders that ate birds, snakes that swallowed men whole and a river that boiled.
اسپانیایی ها به جنگل سرازیر شدند، اما تعداد کمی از آنها بازگشتند، همراه با داستان هایی، داستان هایی از شامن های قدرتمند، از جنگجوهای با تیر های سمی، از درخت هایی آنقدر بلند که خورشید را پنهان می کردند، عنکبوت هایی که پرنده ها را می خوردند، مارهایی که انسان ها را یکجا می بلعیدند، و رودی که می جوشید.
All this became a childhood memory. And years passed. I'm working on my PhD at SMU, trying to understand Peru's geothermal energy potential, when I remember this legend, and I began asking that question. Could the boiling river exist?
همه ی اینها یک خاطره ی دوران کودکی شدند. و سالها گذشت. من روی دکتری خود در SMU کار می کردم. و تلاش می کردم که پتانسیل انرژی زمین گرمایی پرو را بفهمم، وقتی که این افسانه را به یاد آوردم، و شروع کردم به پرسیدن این سوال که آیا ممکن است رود جوشان وجود داشته باشد؟
I asked colleagues from universities, the government, oil, gas and mining companies, and the answer was a unanimous no. And this makes sense. You see, boiling rivers do exist in the world, but they're generally associated with volcanoes. You need a powerful heat source to produce such a large geothermal manifestation. And as you can see from the red dots here, which are volcanoes, we don't have volcanoes in the Amazon, nor in most of Peru. So it follows: We should not expect to see a boiling river.
از همکارانم از دانشگاه ها سوال کردم، دولت، شرکت های نفتی، گازی و معدنی، و پاسخ یک نه ی یکسان بود. و این معقول است. ببینید، رودهای جوشان در دنیا وجود دارند، اما آنها عموما با آتشفشان ها در ارتباطند. شما به یک منبع انرژی قدرتمند احتیاج دارید تا بتوانید اینگونه پدیده ی زمین گرمایی بزرگی خلق کنید. و همانگونه که از نقطه های قرمز می توان دید اینجا ،که آتشفشان ها هستند، ما آتشفشانی در آمازون نداریم، و در بیشتر پرو هم نداریم. در نتیجه ما نباید انتظار دیدن یک رود جوشان داشته باشیم.
Telling this same story at a family dinner, my aunt tells me, "But no, Andrés, I've been there. I've swum in that river."
وقتی این داستان رو سر شام خانواده تعریف می کردم، عمه ام به من گفت، "اما نه، آندرس، من اونجا بوده ام. من در اون رود شنا کرده ام."
(Laughter)
(خنده حضار)
Then my uncle jumps in. "No, Andrés, she's not kidding. You see, you can only swim in it after a very heavy rain, and it's protected by a powerful shaman. Your aunt, she's friends with his wife."
بعد عموی من وارد شد. "نه، آندرس، اون شوخی نمیکنه. ببین تو فقط می تونی بعد از یک بارون سنگین در اون شنا کنی، و اون توسط یک شامن قدرتمند محافظت میشه. عمه تو با همسرش رفیقه."
(Laughter)
(خنده حضار)
"¿Cómo?" ["Huh?"]
"¿Cómo?" ["بله؟"]
You know, despite all my scientific skepticism, I found myself hiking into the jungle, guided by my aunt, over 700 kilometers away from the nearest volcanic center, and well, honestly, mentally preparing myself to behold the legendary "warm stream of the Amazon."
می دونید، برخلاف تمام بدبینی علمی من، من خودم رو درحال جستجو در جنگلی یافتم، که توسط عمه ام هدایت می شدم، بیشتر از 700 کیلومتر دورتر از نزدیکترین مرکز آتشفشانی، و خب، صادقانه، خودم رو از لحاظ ذهنی آماده می کردم تا " جریان گرم آمازون" افسانه ای رو مشاهده کنم.
But then ... I heard something, a low surge that got louder and louder as we came closer. It sounded like ocean waves constantly crashing, and as we got closer, I saw smoke, vapor, coming up through the trees. And then, I saw this.
اما بعد... چیزی شنیدم. یک صدای خروش ضعیف که بلند تر و بلند تر شد وقتی ما نزدیکتر شدیم صدایی شبیه امواج اقیانوس که پیوسته برخورد می کنند، و وقتی نزدیک تر شدیم، من دود وبخار رو دیدم که از میان درختان بیرون می آمد. و سپس، من این رو دیدم.
I immediately grabbed for my thermometer, and the average temperatures in the river were 86 degrees C. This is not quite the 100-degree C boiling but definitely close enough. The river flowed hot and fast. I followed it upriver and was led by, actually, the shaman's apprentice to the most sacred site on the river. And this is what's bizarre -- It starts off as a cold stream. And here, at this site, is the home of the Yacumama, mother of the waters, a giant serpent spirit who births hot and cold water. And here we find a hot spring, mixing with cold stream water underneath her protective motherly jaws and thus bringing their legends to life.
به سرعت ترمومتر خودم رو برداستم، و دمای متوسط رود 86 درجه سلسیوس بود. کاملا 100 درجه سلسیوس دمای جوش نبود ولی کاملا نزدیک بود. رود داغ و سریع، جریان داشت. من رود رو دنبال کردم ، و در حقیقت توسط دستیار شامن راهنمایی می شدم تا به مقدس ترین قسمت رود برسم. واین اون چیزیه که عجیبه ... اون بصورت یک جریان سرد شروع می شود و اینجا، در این مکان ، خانه ی یاکوماما است، مادر آبها و روح یک مار عظیم ، که آب سرد و گرم را بدنیا می آورد. و اینجا ما یک چشمه داغ یافتیم. با مخلوط شدن با جریان آب سرد زیر فک محافظ مادرانه اش و در نتیجه افسانه های آنها را به دنیا می آورد.
The next morning, I woke up and --
صبح بعد، من بیدار شدم و ...
(Laughter)
(خنده)
I asked for tea. I was handed a mug, a tea bag and, well, pointed towards the river. To my surprise, the water was clean and had a pleasant taste, which is a little weird for geothermal systems.
درخواست چای کردم به من یک لیوان ، یک چای کیسه ای داده شد و، خوب ، به سمت رود مورد اشاره قرار گرفتم. با وجود شگفتی من ، آب تمیز بود و طعم دلپذیری داشت، که یک کمی برای سیستم های زمین گرمایی عجیبه
What was amazing is that the locals had always known about this place, and that I was by no means the first outsider to see it. It was just part of their everyday life. They drink its water. They take in its vapor. They cook with it, clean with it, even make their medicines with it.
چیزی که شگفت آور بود این بود که محلی ها همیشه در مورد این مکان می دونستند. و اینکه من اولین غریبه ای بودم که اون رو دیدم. اون فقط قسمتی از زندگی هر روزه اونها بود. اونها آب اون رو می نوشند. آنها بخارش رو تنفس می کنند. آنها با اون غذا می پزند، با اون شستشو می کنند، حتی داروهایشان را با اون درست می کنند.
I met the shaman, and he seemed like an extension of the river and his jungle. He asked for my intentions and listened carefully. Then, to my tremendous relief -- I was freaking out, to be honest with you -- a smile began to snake across his face, and he just laughed.
من شامن رو ملاقات کردم، و اون مثل بسط رود در جنگلش به نظر می رسید. او در مورد افکار من پرسید و با دقت گوش کرد. سپس برای تسلای شگفتی من-- صادقانه بگویم که من وحشت کرده بودم-- خنده ای شروع به ظاهر شدن در صورتش کرد و او خندید.
(Laughter)
(خنده)
I had received the shaman's blessing to study the river, on the condition that after I take the water samples and analyze them in my lab, wherever I was in the world, that I pour the waters back into the ground so that, as the shaman said, the waters could find their way back home.
من برای مطالعه ی رود مورد دعای شامن ها قرار گرفته بودم، تحت این شرط که بعد از اینکه نمونه های آب را برداشتم و در آزمایشگاهم بررسی کردم، در هر جای دنیا که باشم، آب را دوباره به زمین جاری کنم در نتیجه، همانطور که شامن گفت، آبها می توانند راه برگشتشان به خانه را پیدا کنند.
I've been back every year since that first visit in 2011, and the fieldwork has been exhilarating, demanding and at times dangerous. One story was even featured in National Geographic Magazine. I was trapped on a small rock about the size of a sheet of paper in sandals and board shorts, in between an 80 degree C river and a hot spring that, well, looked like this, close to boiling. And on top of that, it was Amazon rain forest. Pshh, pouring rain, couldn't see a thing. The temperature differential made it all white. It was a whiteout. Intense.
من بعد از آن اولین بازدید در ۲۰۱۱ هر سال بازگشته ام، و کار میدانی خیلی فرحبخش، طاقت فرسا و گاهی اوقات خطرناک بوده است. یکی از داستان ها در مجله نشنال جئوگرافیک شرح داده شده است. من روی یک سنگ کوچک در حدود اندازه ی یک برگه کاغذ گیر افتاده بودم با صندل و شلوار کوتاه، بین رودی با دمای ۸۰ درجه سلسیوس و چشمه ای که ، خوب این شکلی دیده می شد، نزدیک جوش. و روی آن بارش جنگلی آمازون بود. پششش، بارانی می بارید، که نمی شد هیچ چیزرا دید اختلاف دمایی آن را کاملا سفید کرده بود، اون یک بوران بود. تصور کنید.
Now, after years of work, I'll soon be submitting my geophysical and geochemical studies for publication. And I'd like to share, today, with all of you here, on the TED stage, for the first time, some of these discoveries.
اکنون ، بعد از سالها کار، من به زودی مطالعات زمین شناسی و ژئوشیمیایی خودم رو برای انتشار خواهم فرستاد. و میخواهم که امروزبا همه شما که اینجایید، در محل برگذاری TED اون رو درمیان بگذارم، بعضی از این کشفیات برای اولین بار بیان می شوند.
Well, first off, it's not a legend. Surprise!
اما ، اول، این یک افسانه نیست. غافلگیر شدید!
(Laughter)
(خنده)
When I first started the research, the satellite imagery was too low-resolution to be meaningful. There were just no good maps. Thanks to the support of the Google Earth team, I now have this. Not only that, the indigenous name of the river, Shanay-timpishka, "boiled with the heat of the sun," indicating that I'm not the first to wonder why the river boils, and showing that humanity has always sought to explain the world around us.
وقتی ابتدا تحقیق رو شروع کردم، تصاویر ماهواره ای بقدری بی کیفیت بودند که معنی خاصی نداشتند. آنها واقعا تصاویر خوبی نبودند. با تشکر از پشتیبانی تیم گوگل ارث (Google Earth) اکنون این نقشه رو دارم. نه فقط اون، نام محلی رود، شانای-تیمپیشکا، "با گرمای خورشید به جوش آمده،" نشان می دهد که من اولین کسی نیستم که درعجبم که چرا رود می جوشد، و نشان می دهد که انسان همیشه به دنبال راهی برای تشریح دنیای اطرافش بوده.
So why does the river boil?
بنابراین چرا رود می جوشد؟
(Bubbling sounds)
(صداهای ایجاد حباب)
It actually took me three years to get that footage.
در حقیقت برای من سه سال طول کشید تا بتوانم آن فیلم را بگیرم.
Fault-fed hot springs. As we have hot blood running through our veins and arteries, so, too, the earth has hot water running through its cracks and faults. Where these arteries come to the surface, these earth arteries, we'll get geothermal manifestations: fumaroles, hot springs and in our case, the boiling river.
چشمه های گرم تغذیه شده از گسل. همانگونه که ما خون گرمی داریم که در سرخرگ ها و سیاهرگ های ما جاری است، زمین هم همچنین آب گرم دارد که در میان شکاف ها و شکستگی هایش جریان دارد. وقتی این شریان ها به سطح می آیند ، شریان های زمین، ما یک پدیده زمین گرمایی خواهیم داشت: بخار افشان ها، چشمه های آب گرم و در مورد ما، رود جوشان.
What's truly incredible, though, is the scale of this place. Next time you cross the road, think about this. The river flows wider than a two-lane road along most of its path. It flows hot for 6.24 kilometers. Truly impressive. There are thermal pools larger than this TED stage, and that waterfall that you see there is six meters tall -- and all with near-boiling water.
چیزی که واقعا شگفت انگیز است ابعاد اینجاست. دوباره که از جاده رد می شوید، در اینباره فکر کنید. رود در طول بیشتر مسیرش پهن تر از یک جاده دو مسیره است. اون برای ۶/۲۴ کیلومتر بصورت گرم جریان دارد واقعا تاثیر گذار است. استخر های آب گرمی هستند، که از این استیج برگذاری TED بزرگترند. و آبشاری که اینجا می بینید ۶ متر ارتفاع دارد -- و همه اش با آب نزدیک به جوش.
We mapped the temperatures along the river, and this was by far the most demanding part of the fieldwork. And the results were just awesome. Sorry -- the geoscientist in me coming out. And it showed this amazing trend. You see, the river starts off cold. It then heats up, cools back down, heats up, cools back down, heats up again, and then has this beautiful decay curve until it smashes into this cold river.
ما دما در طول رود را در آوردیم، و این واقعا طاقت فرسا ترین کار در کارهای میدانی بود. و نتایج واقعا شگفت آور بودند. عذر میخواهم -- زمین شناس درونی ام در حال ابراز وجوده. و اون این روند عجیب رو نشان می دهد. ببینید، رود ابتدا بصورت سرد آغاز می شود. سپس گرم می شود، دوباره سرد می شود، گرم می شود، باز سرد می شود، باز گرم می شود، و سپس این منحنی زیبای تنزل دما را دارد. تا اینکه در این رود سرد می ریزد.
Now, I understand not all of you are geothermal scientists, so to put it in more everyday terms: Everyone loves coffee. Yes? Good. Your regular cup of coffee, 54 degrees C, an extra-hot one, well, 60. So, put in coffee shop terms, the boiling river plots like this. There you have your hot coffee. Here you have your extra-hot coffee, and you can see that there's a bit point there where the river is still hotter than even the extra-hot coffee. And these are average water temperatures. We took these in the dry season to ensure the purest geothermal temperatures.
خوب من متوجهم که همه شما دانشمندان زمین شناسی نیستید پس، برای اینکه اون رو بصورت جملات روزمره بیان کنم: همه قهوه رو دوست دارند، بله؟ خوبه. معمولا لیوان قهوه شما ۵۴ درجه سلسیوس است، یکی که خیلی داغ باشد، خوب، ۶۰ درجه. خوب با مفاهیم مربوط به کافی شاپ، رود جوشان اینگونه در نمودار دیده می شود. اینجا شما قهوه داغتون رو دارید. اینجا قهوه فوق گرمتون رو دارید، و شما می بینید که اونجا نقطه ای وجود دارد، که رود حتی از یک قهوه فوق گرم هم گرمتر است، و اینها متوسط دمای رود هستند. ما اون رو در فصل خشک گرفتیم تا از دماهای زمین گرمایی خالص اطمینان حاصل کنیم.
But there's a magic number here that's not being shown, and that number is 47 degrees C, because that's where things start to hurt, and I know this from very personal experience. Above that temperature, you don't want to get in that water. You need to be careful. It can be deadly.
اما اینجا یک عدد جادویی وجود دارد که نشان داده نمی شود، و اون دمای ۴۷ درجه سلسیوس است، چون اونجا جایی است که درد شروع می شود. و من این رو واقعا از تجربه شخصیم می دانم. بالای این دما شما نمیخواهید که وارد آن آب بشوید. باید مواظب باشید. اون می تواند مرگ آور باشد.
I've seen all sorts of animals fall in, and what's shocking to me, is the process is pretty much the same. So they fall in and the first thing to go are the eyes. Eyes, apparently, cook very quickly. They turn this milky-white color. The stream is carrying them. They're trying to swim out, but their meat is cooking on the bone because it's so hot. So they're losing power, losing power, until finally they get to a point where hot water goes into their mouths and they cook from the inside out.
من افتادن انواع حیوانات در آن را دیده ام، و چیزی که برای من شوک آور است، این است که فرآیند کاملا یکی است. پس آنها می افتند و اولین چیزی که می رود چشم ها هستند. چشم ها ظاهرا خیلی سریع می پزند، آنها به رنگ سفید شیری در می آیند. جریان آنها را با خود می برد. و آنها سعی می کنند تا به بیرون شنا کنند، اما گوشتشان روی استخوان می پزد. چون که آن خیلی گرم است. پس آنها قدرتشان را از دست می دهند، قدرتشان کم می شود، تا در نهایت به نقطه ای می رسند که آب داغ به داخل دهانشان می رود و آنها از داخل به سمت بیرون می پزند.
(Laughter)
(خنده)
A bit sadistic, aren't we? Jeez. Leave them marinating for a little longer. What's, again, amazing are these temperatures. They're similar to things that I've seen on volcanoes all over the world and even super-volcanoes like Yellowstone.
یک کم سادیسمی هستیم، نه؟ خدایا آنها را می گذاریم کمی بیشتر خیس بخورند. دوباره چیزی که واقعا جالب است این دماها هستند. آنها شبیه چیزهایی هستند که من در آتشفشان های تمام دنیا دیده ام و حتی ابرآتشفشان هایی نظیر یلو استون.
But here's the thing: the data is showing that the boiling river exists independent of volcanism. It's neither magmatic or volcanic in origin, and again, over 700 kilometers away from the nearest volcanic center.
اما اینجا مسئله ای هست. داده ها نشان می دهند که رودجوشان بصورت مستقل از فعالیت آتشفشانی وجود دارد. مبدا آن ماگمایی یا آتشفشانی نیست، و مجدد، آن بیشتر 700 کیلومتر دورتر از نزدیکترین مرکز آتشفشانی است.
How can a boiling river exist like this? I've asked geothermal experts and volcanologists for years, and I'm still unable to find another non-volcanic geothermal system of this magnitude. It's unique. It's special on a global scale. So, still -- how does it work? Where do we get this heat? There's still more research to be done to better constrain the problem and better understand the system, but from what the data is telling us now, it looks to be the result of a large hydrothermal system.
چگونه یک رود جوشان می تواند اینطوری وجود داشته باشد؟ من از متخصصان زمین گرمایی و آتشفشان شناس ها برای سالها پرسیده ام، و هنوز نمیتوانم سیستم غیر آتشفشانی دیگری در این اندازه بیابم. این بی همتاست. این در یک مقیاس جهانی، خاص است. خوب، هنوز-- اون چطور کار می کند؟ ما این گرما را از کجا می گیریم؟ هنوز تحقیقات بیشتری باید انجام شود تا بهتر مسئله را مشخص کرد و سیستم را بهتر فهمید، اما از آنچه داده ها اکنون به ما می گویند، بنظر می رسد که این نتیجه ی یک سیستم زمین گرمایی بزرگ باشد.
Basically, it works like this: So, the deeper you go into the earth, the hotter it gets. We refer to this as the geothermal gradient. The waters could be coming from as far away as glaciers in the Andes, then seeping down deep into the earth and coming out to form the boiling river after getting heated up from the geothermal gradient, all due to this unique geologic setting.
اساسا، اون شبیه این کارمی کند: خوب، هرچه شما بیشتر به عمق زمین بروید، آن گرم تر می شود. ما به این بعنوان گرادیان زمین گرمایی اشاره می کنیم. آب ها می توانند ازجایی به دوری یخچال های طبیعی در آند می آمده باشند. سپس به عمق زمین نفوذ کنند و سپس بیرون بیایند تا رود جوشان را تشکیل دهند بعد از اینکه از آن گرادیان زمین گرمایی گرم شدند، همه بر پایه این سیستم بی همتای زمین شناسیه.
Now, we found that in and around the river -- this is working with colleagues from National Geographic, Dr. Spencer Wells, and Dr. Jon Eisen from UC Davis -- we genetically sequenced the extremophile lifeforms living in and around the river, and have found new lifeforms, unique species living in the boiling river.
اکنون، ما فهمیدیم که در داخل و اطراف رود-- این در همکاری با همکارانی از نشنال ژئوگرافیک دکتر اسپنسر ولز، و دکتر جان آیزن از دانشگاه کالیفرنیا در دیویس ما گونه های زیستی اکستریموفیل را توالی یابی ژنتیکی کرده ایم که در داخل و اطراف رود زندگی می کنند، و گونه های زیستی جدیدی یافته ایم، موجودات یکتایی که که داخل رود جوشان زندگی می کنند.
But again, despite all of these studies, all of these discoveries and the legends, a question remains: What is the significance of the boiling river? What is the significance of this stationary cloud that always hovers over this patch of jungle? And what is the significance of a detail in a childhood legend?
اما مجددا، بر خلاف تمام این مطالعات، تمام این کشفیات و افسانه ها، یک سوال باقی می ماند: اهمیت رود جوشان چیست؟ اهمیت این ابر ایستا چیست؟ که همیشه روی این تکه از جنگل، شناور است؟ و اهمیت جزئیاتی در یک افسانه دوران کودکی چیست؟
To the shaman and his community, it's a sacred site. To me, as a geoscientist, it's a unique geothermal phenomenon. But to the illegal loggers and cattle farmers, it's just another resource to exploit. And to the Peruvian government, it's just another stretch of unprotected land ready for development.
برای شامن و جامعه اش، آن یک مکان مقدس است. برای من بعنوان یک زمین شناس، آن یک پدیده زمین گرمایی بی همتاست. اما برای چوب بر های غیرقانونی، و گله دار ها، آن فقط یک منبع برای استثمار است. و برای دولت پرو، آن فقط یک قطعه زمین از زمین محافظت نشده آماده برای توسعه است.
My goal is to ensure that whoever controls this land understands the boiling river's uniqueness and significance. Because that's the question, one of significance. And the thing there is, we define significance. It's us. We have that power. We are the ones who draw that line between the sacred and the trivial. And in this age, where everything seems mapped, measured and studied, in this age of information, I remind you all that discoveries are not just made in the black void of the unknown but in the white noise of overwhelming data.
هدف من اطمینان از این است که هرکس که این زمین را کنترل می کند بی همتایی و اهمیت رود جوشان را درک کند. چون که سوال مهم، از جنبه اهمیت این است. و چیزی که وجود دارد این است که ما اهمیت را تعریف می کنیم. ما هستیم. ما این قدرت را داریم. ما کسانی هستیم که این خط را بین مقدس و بی ارزش می کشیم. و در این دوران، که بنظر می رسد که همه چیز به تصویر کشدیده شده، اندازه گیری و مطالعه شده، در این دوره اطلاعات، من به همه شما یادآوری می کنم، که کشفیات فقط در یک محیط تاریک ناشناخته صورت نمی پذیرند. بلکه در سروصدای روشن داده های زیاده از حد نیز صورت می پذیرند.
There remains so much to explore. We live in an incredible world. So go out. Be curious. Because we do live in a world where shamans still sing to the spirits of the jungle, where rivers do boil and where legends do come to life.
چیزهای زیادی برای کاوش یاقی مانده. ما در دنیایی شگفت آور زندگی می کنیم. پس بیرون بروید. کنجکاو باشید. چون ما در دنیایی زندگی می کنیم که هنوز شامن ها برای روح جنگل می نوازند، جایی که رودها می جوشند و جایی که افسانه ها به زندگی پا می گذارند.
Thank you very much.
بسیار از شما سپاسگزارم
(Applause)
(تشویق حضار)