I'd like to reimagine education. The last year has seen the invention of a new four-letter word. It starts with an M. MOOC: massive open online courses. Many organizations are offering these online courses to students all over the world, in the millions, for free. Anybody who has an Internet connection and the will to learn can access these great courses from excellent universities and get a credential at the end of it. Now, in this discussion today, I'm going to focus on a different aspect of MOOCs. We are taking what we are learning and the technologies we are developing in the large and applying them in the small to create a blended model of education to really reinvent and reimagine what we do in the classroom.
من میخواهم تحصیل را، از نو طراحی کنم. پارسال، شاهد ابداع کلمهی چهارحرفی جدیدی بودیم. آن کلمه با حرف M شروع میشود. MOOC: دورههای آموزشی عمومی اینترنتی. مؤسسات زیادی دورههای آموزشی اینترنتی را به طور رایگان، به دانشآموزان سراسر جهان ارائه میکنند. هر کسی که به اینترنت خوبی دسترسی داشته باشد و تمایل به یادگیری داشته باشد، میتواند این درسهای فوقالعاده را از بهترین دانشگاهها فرا بگیرد و در پایان، مدرکی بابت گذراندن این درس هم دریافت کند. اما در بحث امروز، من میخواهم دربارهی جنبهی دیگری از MOOC صحبت کنم. ما داریم چیزهایی را که یاد میگیریم و تکنولوژیهایی را که در ابعاد گسترده استفاده میکنیم، جمع میکنیم و در ابعاد کوچکی خلاصه میکنیم، تا مدلی ترکیبی از تحصیلات بسازیم و در نتیجه کاری را که در کلاس درس انجام میدهیم بازسازی کنیم.
Now, our classrooms could use change. So, here's a classroom at this little three-letter institute in the Northeast of America, MIT. And this was a classroom about 50 or 60 years ago, and this is a classroom today. What's changed? The seats are in color. Whoop-de-do. Education really hasn't changed in the past 500 years. The last big innovation in education was the printing press and the textbooks. Everything else has changed around us. You know, from healthcare to transportation, everything is different, but education hasn't changed.
بهتر است کلاسهای ما تغییر کنند. اینجا یک کلاس درسی است، کلاسی درسی در یک مؤسسهی سه حرفی در شمال شرقی آمریکا، دانشگاه MIT. این تصویر مربوط به ۵۰ یا ۶۰ سال پیش است، و این تصویر امروزهی آن کلاس است. چه چیزی تغییر کرده است؟ صندلیها رنگی شدهاند. وای خدا! الگوی تحصیلات در ۵۰۰ سال گذشته تغییر چندانی نداشتهاند. آخرین نوآوری بزرگی که در آموزش ارائه شد اختراع صنعت چاپ برای کتابهای درسی بود. همه چیز در اطراف ما تغییر کرده است. راستش، از بهداشت تا صنعت حمل و نقل، همه چیز فرق کرده است، ولی وضع تحصیلات ما به همان صورت باقی مانده است.
It's also been a real issue in terms of access. So what you see here is not a rock concert. And the person you see at the end of the stage is not Madonna. This is a classroom at the Obafemi Awolowo University in Nigeria. Now, we've all heard of distance education, but the students way in the back, 200 feet away from the instructor, I think they are undergoing long-distance education. Now, I really believe that we can transform education, both in quality and scale and access, through technology. For example, at edX, we are trying to transform education through online technologies. Given education has been calcified for 500 years, we really cannot think about reengineering it, micromanaging it. We really have to completely reimagine it. It's like going from ox carts to the airplane. Even the infrastructure has to change. Everything has to change. We need to go from lectures on the blackboard to online exercises, online videos. We have to go to interactive virtual laboratories and gamification. We have to go to completely online grading and peer interaction and discussion boards. Everything really has to change.
حتی نحوهی دسترسی مردم به تحصیلات هم هنوز یکی از دغدغههای اصلی ماست. این تصویر از یک کنسرت موسیقی راک نیست. و کسی که در طرف دیگر بر روی صحنه ایستاده است مَدونا نیست (خوانندهی معروف سبک پاپ). اینجا یک کلاس درسی در دانشگاه "اُبافِمی آوولووو" در نیجریهی آفریقاست. همگی ما دربارهی تحصیلات از راه دور شنیدهایم، اما به گمانم دانشجویانی که در ردیفهای آخر نشستهاند، و در فاصلهی ۶۰ متری استاد قرار دارند، دارند از راه دورتری تحصیل میکنند. من عمیقاً معتقدم که ما میتوانیم به کمک تکنولوژی هم از لحاظ کیفیت و هم از لحاظ در دسترس بودن الگوی تحصیلات را دگرگون کنیم. به طور مثال، ما در سازمان edX، تلاش میکنیم تا تحصیلات را از طریق تکنولوژیهای اینترنتی انتقال دهیم. نظام تحصیلات در ۵۰۰ سال گذشته در میان مردم پایههای محکمی یافته است، و ما نمیتوانیم جزئیات آن را تغییر دهیم، یا آن را تصحیح کنیم. ما باید آن را تماماً از پایه بازسازی کنیم. این مثل پیشرفت از درشکه تا هواپیماست. حتی زیربناهای آن هم باید تغییر کنند. همه چیز باید تغییر کند. ما باید تحصیلات را از درسهایی که روی تخته سیاه نوشته میشوند، به صورت تمرینها، و کلیپهای ویدئویی که بر روی اینترنت قرار داده میشوند تغییر دهیم. ما باید آزمایشگاههای مجازی بسازیم که دانشجوها بتوانند در آنها به صورت تعاملی کار کنند، و درس را به قالب بازی درآوریم. ما باید سیستم نمرهدهی را اینترنتی کنیم و گروههایی را برای بحث و تبادل نظر اینترنتی راهاندازی کنیم. همه چیز باید از پایه تغییر کند.
So at edX and a number of other organizations, we are applying these technologies to education through MOOCs to really increase access to education. And you heard of this example, where, when we launched our very first course -- and this was an MIT-hard circuits and electronics course -- about a year and a half ago, 155,000 students from 162 countries enrolled in this course. And we had no marketing budget. Now, 155,000 is a big number. This number is bigger than the total number of alumni of MIT in its 150-year history. 7,200 students passed the course, and this was a hard course. 7,200 is also a big number. If I were to teach at MIT two semesters every year, I would have to teach for 40 years before I could teach this many students.
در حال حاضر ما داریم چنین تکنولوژیهایی را، از طریق دورههای آموزشی اینترنتی مربوط به سایت edX و چند سازمان دیگر، در تحصیلات اِعمال میکنیم تا بتوانیم دسترسی مردم به تحصیلات را افزایش دهیم. حتماً خبر اولین درسی که بر روی اینترنت قرار دادیم، به گوشتان خورده است -- این درس مربوط به درس مدارها و اجزاء الکترونیک بود که در دانشگاه MIT ارائه شده بود -- حدود یک سال و نیم پیش، نزدیک به ۱۵۵٫۰۰۰ دانشجو از ۱۶۲ کشور جهان در این دوره شرکت کردند. در حالی که ما هیچگونه سودآوری در این کار در نظر نگرفته بودیم. اما ۱۵۵٫۰۰۰ نفر، تعداد واقعاً زیادی هستند. این تعداد بیشتر از تعداد کل فارغالتحصیلان دانشگاه MIT در تاریخ ۱۵۰ سالهی آن است. با این که امتحان آن درس واقعاً سخت بود، حدود ۷٫۲۰۰ نفر از دانشجویان در آن قبول شدند. اما ۷٫۲۰۰ نفر هم تعداد زیادی هستند. اگر من هر ساله در دانشگاه MIT، دو ترم تدریس میکردم، باید به مدت ۴۰ سال یکسره درس میدادم، تا بتوانم این تعداد دانشجو داشته باشم.
Now these large numbers are just one part of the story. So today, I want to discuss a different aspect, the other side of MOOCs, take a different perspective. We are taking what we develop and learn in the large and applying it in the small to the classroom, to create a blended model of learning.
این تعداد کثیر تنها بخشی از این داستان هستند. امروز، میخواهم دربارهی جنبهی متفاوتی از دورههای آموزشی اینترنتی صحبت کنم، و از دیدگاهی متفاوت. ما داریم چیزهایی را که در ابعاد گسترده استفاده میکنیم و یاد میگیریم گردآوری میکنیم و در ابعاد کوچک برای کلاسها خلاصه میکنیم، تا مدلی ترکیبی از یادگیری ایجاد کنیم.
But before I go into that, let me tell you a story. When my daughter turned 13, became a teenager, she stopped speaking English, and she began speaking this new language. I call it teen-lish. It's a digital language. It's got two sounds: a grunt and a silence.
اما پیش از آن که به این مبحث بپردازم، اجازه بدهید داستانی را تعریف کنم. وقتی دخترم ۱۳ ساله شد، و وارد دورهی نوجوانی شد، دیگر به زبان انگلیسی خودمان حرف نمیزد، و شروع به حرف زدن به زبان جدیدی کرد. من به آن زبان نوجوانی میگویم. این زبان، یک جور زبان دیجیتالی است. این زبان تنها دو آوا دارد: "هوم" و سکوت.
"Honey, come over for dinner."
"عزیزم، بیا شام بخوریم."
"Hmm."
"هوم."
"Did you hear me?"
"شنیدی چی گفتم؟"
Silence. (Laughter)
سکوت. (خندهی حاضرین)
"Can you listen to me?"
"میشنوی الآن چی میگم؟"
"Hmm."
"هوم"؛
So we had a real issue with communicating, and we were just not communicating, until one day I had this epiphany. I texted her. (Laughter) I got an instant response. I said, no, that must have been by accident. She must have thought, you know, some friend of hers was calling her. So I texted her again. Boom, another response. I said, this is great. And so since then, our life has changed. I text her, she responds. It's just been absolutely great. (Applause)
در نتیجه ما در برقراری ارتباطاتمان دچار مشکلات جدی شدیم، و ارتباطات ما تقریباً قطع شده بود، تا این که این ابداع به ذهنم رسید. من به او پیامک دادم. (خندهی حاضرین) همان لحظه به من جواب داد. با خودم گفتم، نه، حتماً اتفاقی بوده. حتماً فکر کرده، میدونید، یکی از دوستانش به اون پیامک داده. پس دوباره به او پیامک دادم. خیلی سریع جواب بعدی آمد. با خودم گفتم، این واقعاً عالی است. از آن زمان، زندگی ما دگرگون شده است. من به او پیامک میدهم، و او جواب میدهد. واقعاً عالی است. (تشویق حاضرین)
So our millennial generation is built differently. Now, I'm older, and my youthful looks might belie that, but I'm not in the millennial generation. But our kids are really different. The millennial generation is completely comfortable with online technology. So why are we fighting it in the classroom? Let's not fight it. Let's embrace it. In fact, I believe -- and I have two fat thumbs, I can't text very well -- but I'm willing to bet that with evolution, our kids and their grandchildren will develop really, really little, itty-bitty thumbs to text much better, that evolution will fix all of that stuff. But what if we embraced technology, embraced the millennial generation's natural predilections, and really think about creating these online technologies, blend them into their lives. So here's what we can do. So rather than driving our kids into a classroom, herding them out there at 8 o'clock in the morning -- I hated going to class at 8 o'clock in the morning, so why are we forcing our kids to do that? So instead what you do is you have them watch videos and do interactive exercises in the comfort of their dorm rooms, in their bedroom, in the dining room, in the bathroom, wherever they're most creative. Then they come into the classroom for some in-person interaction. They can have discussions amongst themselves. They can solve problems together. They can work with the professor and have the professor answer their questions. In fact, with edX, when we were teaching our first course on circuits and electronics around the world, this was happening unbeknownst to us. Two high school teachers at the Sant High School in Mongolia had flipped their classroom, and they were using our video lectures and interactive exercises, where the learners in the high school, 15-year-olds, mind you, would go and do these things in their own homes and they would come into class, and as you see from this image here, they would interact with each other and do some physical laboratory work. And the only way we discovered this was they wrote a blog and we happened to stumble upon that blog.
نسل هزارهی جدید ما، کمی متفاوتتر است. من پیرتر از این حرفها هستم، و شاید تیپ نسبتاً جوانم ظاهراً نشان دهد که جوانم، اما من متعلق به نسل هزارهی جدید نیستم. اما فرزندان ما واقعاً متفاوت هستند. نسل هزارهی جدید با تکنولوژیهای اینترنتی احساس راحتی کامل میکند. پس چرا ما با استفاده از آن سر کلاس درس مبارزه میکنیم؟ بیایید با آن مبارزه نکنیم. بیایید آن را بپذیریم. راستش من معتقدم -- البته شستهای دستم خیلی بزرگ هستند، و نمیتوانم درست پیامک بنویسم -- اما قول میدهم که با این سیر تکاملی، فرزندان و نوههای ما، شستهای خیلی خیلی کوچولو موچولویی پیدا خواهند کرد تا بتوانند بهتر پیامک بدهند، تکامل، همه چیز را درست خواهد کرد. اما اگر ما تکنولوژی، و تمایلات طبیعی نسل هزارهی جدید را بپذیریم، و دربارهی ایجاد این گونه تکنولوژیهای اینترنتی فکر کنیم، و آنها را با زندگی خودمان ادغام کنیم، خیلی بهتر میشود. اما چه کاری از دست ما برمیآید؟ به جای این که بچههایمان را به زور به کلاس درس بفرستیم، و آنها را ساعت ۸ صبح به زور از خانه بیرون ببریم -- وقتی بچه بودم از این که ساعت ۸ صبح به کلاس بروم متنفر بودم، پس چرا داریم بچهها را مجبور میکنیم این کار را انجام دهند؟ در عوض میتوانیم کاری کنیم که بچهها در خوابگاهشان، اتاق خوابشان، در اتاق ناهار خوریشان، در دست شوییشان، و در هر جایی که بیشترین میزان خلاقیت را دارند، در آرامش کامل کلیپهای ویدئویی آموزشی ببینند و تمرینهای تعاملی انجام دهند. بعد از آن میتوانند برای تعامل حضوری بین خودشان به کلاس درس بیایند. میتوانند با همدیگر به مباحثه بپردازند. میتوانند مشکلاتشان را با هم حل کنند. میتوانند به استادشان دسترسی پیدا کنند و سؤالاتشان را از استادشان بپرسند. در حقیقت، وقتی داشتیم اولین درسمان در زمینهی مدارها و اجزاء الکترونیک را در سایت edX برای سراسر جهان ارائه میدادیم، اصلاً فکرش را هم نمیکردیم که چنین اتفاقی بیفتد. دو معلم از دبیرستان "سَنت" در کشور مغولستان، کلاسهای خودشان را تعطیل کردند، و شروع به استفاده از تدریسهای اینترنتی و تمرینهای تعاملی ما کردند، که در نتیجهی آن دانشآموزان دبیرستان، که تنها ۱۵ سال داشتند، درسشان را در خانههایشان یاد میگرفتند و بعد سر کلاس میآمدند، و همان طور که در این تصویر میبینید، آنها در حال تعامل با یکدیگر و انجام کارهای آزمایشگاهی فیزیکی هستند. آن مدرسه در این باره یک وبلاگ زده بود و ما به طور اتفاقی آن وبلاگ را پیدا کرده بودیم و از این طریق از این موضوع آگاه شدیم.
We were also doing other pilots. So we did a pilot experimental blended courses, working with San Jose State University in California, again, with the circuits and electronics course. You'll hear that a lot. That course has become sort of like our petri dish of learning. So there, the students would, again, the instructors flipped the classroom, blended online and in person, and the results were staggering. Now don't take these results to the bank just yet. Just wait a little bit longer as we experiment with this some more, but the early results are incredible. So traditionally, semester upon semester, for the past several years, this course, again, a hard course, had a failure rate of about 40 to 41 percent every semester. With this blended class late last year, the failure rate fell to nine percent. So the results can be extremely, extremely good.
البته ما برنامههای دیگری را نیز به اجرا در آوردیم. ما با همکاری دانشگاه "ایالت سَن خوزه" در کالیفرنیا، درسهایی را به صورت ترکیبی از حالت مجازی و حضوری ارائه دادیم، و مجدداً درس مدارها و اجزاء الکترونیک نیز ارائه شد. شما نام این درس را بسیار خواهید شنید. این درس برای ما مثل موش آزمایشگاهی در مبحث یادگیری شده بود. در آنجا نیز، دانشآموزان و معلمها کلاسها را تعطیل کردند، و درس را به صورت ترکیبی از اینترنتی و حضوری در آوردند، و نتیجهی آن شگفتآور بود. ولی هنوز برای قضاوت در مورد نتایج آن زود است. کمی صبر کنید تا در مورد آزمایشهای بعدی در این زمینه برایتان بگویم، اما نتایج اولیه شگفتآور بودند. مثل همیشه، در هر ترم، در چند سال گذشته، هر ترم، حدود ۴۰ تا ۴۱ درصد دانشجویان، در این درس، که مجدداً امتحان سختی داشت، رد میشدند. اما با این کلاس ترکیبی که در سال گذشته برگزار کردیم، میزان رد شدن دانشجویان در این درس به نُه درصد کاهش پیدا کرد. نتایج خیلی خیلی بهتر شده بودند.
Now before we go too far into this, I'd like to spend some time discussing some key ideas. What are some key ideas that makes all of this work?
پیش از آن که بیش از حد وارد این قضیه بشویم، میخواهم کمی از وقتتان را بگیرم تا در مورد چند ایدهی اساسی صحبت کنم. ایدههای اساسی که کلیت این کار را تشکیل میدهند شامل چه چیزهایی میشوند؟
One idea is active learning. The idea here is, rather than have students walk into class and watch lectures, we replace this with what we call lessons. Lessons are interleaved sequences of videos and interactive exercises. So a student might watch a five-, seven-minute video and follow that with an interactive exercise. Think of this as the ultimate Socratization of education. You teach by asking questions. And this is a form of learning called active learning, and really promoted by a very early paper, in 1972, by Craik and Lockhart, where they said and discovered that learning and retention really relates strongly to the depth of mental processing. Students learn much better when they are interacting with the material.
اولین ایده یادگیری مؤثر است. ایدهای که ارائه شد، این بود که دانشجویان، به جای این که به کلاس بیایند و به حرفهای استاد گوش کنند، بهتر است به سراغ مفهوم جایگزینی بروند که به آن درس میگوییم. در درسها بخشهای اضافی شامل کلیپهای ویدئویی و تمرینها متعامل گنجانده شدهاند. بنابراین یک دانشجو میتواند یک کلیپ ویدئویی پنج تا هفت دقیقهای را تماشا کند و این یادگیری را با تمرینهای متعامل ادامه دهد. شاید بتوان این را نزدیکترین حالت تحصیلی به افکار سقراطی نامید. شما در آن با پرسیدن سؤالات مختلف آموزش میدهید. و این نوعی از آموختن است که به آن یادگیری مؤثر میگویند، و این مبحث در سال ۱۹۷۲، توسط "کریک" و "لاکهارت"، در قالب مقالهای ارائه شد، و در آن مقاله آنها گفته بودند که یادگیری و ماندگاری آن در حافظه تا حد زیادی به عمق اعمال ذهنی بستگی دارد. دانشجوها وقتی با وسایل مختلف کار میکنند خیلی بهتر یاد میگیرند.
The second idea is self-pacing. Now, when I went to a lecture hall, and if you were like me, by the fifth minute I would lose the professor. I wasn't all that smart, and I would be scrambling, taking notes, and then I would lose the lecture for the rest of the hour. Instead, wouldn't it be nice with online technologies, we offer videos and interactive engagements to students? They can hit the pause button. They can rewind the professor. Heck, they can even mute the professor. So this form of self-pacing can be very helpful to learning.
دومین ایده همگامی است. وقتی من در دوران دانشجویی به سخنرانی استادم میرفتم، فکر کنم شما هم مثل من بودید، که در عرض ۵ دقیقه حواسم از حرفهای استاد پرت میشد. من خیلی هم باهوش نبودم، خیلی تلاش میکردم، حرفهای استاد را مینوشتم، ولی در بقیهی ساعت کلاس دیگر حواسم به استاد نبود. در عوض، بهتر نیست که از تکنولوژیهای اینترنتی استفاده کنیم، که در آنها کلیپهای ویدئویی و تمرینهای تعاملی در اختیار دانشجویان قرار میگیرد؟ آنها میتوانند هر جا نیاز داشتند آن کلیپ ویدئویی را متوقف کنند. آنها میتوانند استادشان را به عقب برگردانند. وای، آنها حتی میتوانند صدای استادشان را قطع کنند. این نوع همگامی میتواند تا حد زیادی به یادگیری کمک کند.
The third idea that we have is instant feedback. With instant feedback, the computer grades exercises. I mean, how else do you teach 150,000 students? Your computer is grading all the exercises. And we've all submitted homeworks, and your grades come back two weeks later, you've forgotten all about it. I don't think I've still received some of my homeworks from my undergraduate days. Some are never graded. So with instant feedback, students can try to apply answers. If they get it wrong, they can get instant feedback. They can try it again and try it again, and this really becomes much more engaging. They get the instant feedback, and this little green check mark that you see here is becoming somewhat of a cult symbol at edX. Learners are telling us that they go to bed at night dreaming of the green check mark. In fact, one of our learners who took the circuits course early last year, he then went on to take a software course from Berkeley at the end of the year, and this is what the learner had to say on our discussion board when he just started that course about the green check mark: "Oh god; have I missed you." When's the last time you've seen students posting comments like this about homework? My colleague Ed Bertschinger, who heads up the physics department at MIT, has this to say about instant feedback: He indicated that instant feedback turns teaching moments into learning outcomes.
ایدهی سوم ما این است که بازخورد آنی دریافت کنیم. با دریافت بازخوردهای آنی، کامپیوتر تمرینها را تصحیح میکند. راه دیگری برای درس دادن به ۱۵۰٫۰۰۰ دانشجو نیست. کامپیوتر شما تمامی تمرینها را تصحیح میکند. همگی ما تمرین انجام میدادیم، و نمرات آن دو هفتهی بعد دستمان میرسید، و تا آن زمان دیگر موضوع تمرین هم یادمان رفته بود. فکر کنم چند تایی از تمرینهای دوران دانشآموزیم هنوز تصحیح نشده باشند. نمرهی بعضی از آنها هیچوقت داده نشد. اما با دریافت بازخورد آنی، دانشآموزان میتوانند جوابهایشان را چک کنند. اگر تمرینی را اشتباه انجام دادند، بازخورد آن را به صورت آنی دریافت میکنند. آنها میتوانند این تمرین را بارها و بارها انجام دهند، و این نحوهی کار کردن خیلی مؤثرتر است. آنها به صورت آنی بازخورد دریافت میکنند، و این تیک کوچک سبز رنگ که در اینجا میبینید تبدیل به نوعی نماد قراردادی در سایت edX شده است. دانشآموزان به ما میگویند که وقتی شب به رخت خواب میروند خواب تیک سبز رنگ میبینند. راستش، یکی از دانشآموزان ما که پارسال درس مدارها و اجزاء الکترونیک را گرفته بود، بعد از آن در پایان سال درس طراحی نرمافزار را از دانشگاه "بِرکِلی" گرفت، و وقتی این دوره را شروع کرد در صفحهی بحث و گفتگوی سایت دربارهی تیک سبز رنگ چنین چیزی نوشت: "وای خدا؛ واقعاً دلم برات تنگ شده بود ...." آخرین باری که دانشآموزانتان چنین نظراتی را در مورد تمرینهایشان داشتند چند وقت پیش بود؟ همکار من، "اِد بِرتشینگِر"، که یکی از سرشناسترین استادهای بخش فیزیک دانشگاه MIT است، دربارهی دریافت بازخورد آنی این طور گفت: او گفت که دریافت بازخورد آنی ساعات تدریس را به ساعات یادگیری تبدیل میکنند.
The next big idea is gamification. You know, all learners engage really well with interactive videos and so on. You know, they would sit down and shoot alien spaceships all day long until they get it. So we applied these gamification techniques to learning, and we can build these online laboratories. How do you teach creativity? How do you teach design? We can do this through online labs and use computing power to build these online labs. So as this little video shows here, you can engage students much like they design with Legos. So here, the learners are building a circuit with Lego-like ease. And this can also be graded by the computer.
ایدهی بزرگ بعدی بازیسازی درس بود. میدانید، تمامی دانشآموزانم واقعاً به کلیپهای ویدئویی متعامل و سایر چیزهای این سیستم علاقمند بودند. میدانید، آنها میخواستند تمام روز بنشینند و به سفینههای فضایی شلیک کنند تا بتوانند آن را شکست دهند. پس ما این تکنیکهای بازی را در قالب تدریس گنجاندیم، و توانستیم این آزمایشگاههای مجازی را بسازیم. شما چطور میتوانید خلاقیت را آموزش دهید؟ شما چطور میتوانید طراحی را آموزش دهید؟ ما میتوانیم این کار را از طریق آزمایشگاههای اینترنتی انجام دهیم و از توان کامپیوترها برای ساختن این آزمایشگاههای مجازی استفاده کنیم. همان طور که این کلیپ ویدئویی کوتاه در اینجا نشان میدهد، شما میتوانید کاری کنید که درس برای دانشآموزانتان شبیه به طراحی با قطعات لگو به نظر برسد. در این کلیپ ویدئویی، دانشآموزان دارند مداری را به راحتی ساختن یک سازه با قطعات لگو، طراحی میکنند. و در این آزمایشگاه هم عملکرد دانشآموزان میتواند توسط کامپیوتر نمرهدهی شود.
Fifth is peer learning. So here, we use discussion forums and discussions and Facebook-like interaction not as a distraction, but to really help students learn. Let me tell you a story. When we did our circuits course for the 155,000 students, I didn't sleep for three nights leading up to the launch of the course. I told my TAs, okay, 24/7, we're going to be up monitoring the forum, answering questions. They had answered questions for 100 students. How do you do that for 150,000? So one night I'm sitting up there, at 2 a.m. at night, and I think there's this question from a student from Pakistan, and he asked a question, and I said, okay, let me go and type up an answer, I don't type all that fast, and I begin typing up the answer, and before I can finish, another student from Egypt popped in with an answer, not quite right, so I'm fixing the answer, and before I can finish, a student from the U.S. had popped in with a different answer. And then I sat back, fascinated. Boom, boom, boom, boom, the students were discussing and interacting with each other, and by 4 a.m. that night, I'm totally fascinated, having this epiphany, and by 4 a.m. in the morning, they had discovered the right answer. And all I had to do was go and bless it, "Good answer." So this is absolutely amazing, where students are learning from each other, and they're telling us that they are learning by teaching.
پنجمین ایده بحث و تبادل نظر است. در اینجا، ما برای پرت کردن حواس دانشآموزان از صفحات بحث و تبادل نظر و محیط تعاملی شبیه به قالب سایت فیسبوک استفاده نکردیم، بلکه واقعاً میخواستیم به دانشآموزان کمک کنیم تا یاد بگیرند. اجازه بدهید داستانی را برایتان تعریف کنم. وقتی ما درس مدارها و اجزاء الکترونیک را برای ۱۵۵٫۰۰۰ دانشآموز ارائه دادیم، من سه شب تمام نخوابیدم تا این دوره به طور شایستهای ارائه شود. من به دستیارهایم در تدریس گفتم، که ما باید شبانه روز و در تمامی هفته صحفات بحث و تبادل نظر را تحت نظر داشته باشیم، و به سؤالات پاسخ دهیم. آنها به پرسشهای ۱۰۰ دانشآموز پاسخ دادند. اما شما چطور میتوانید چنین کاری را برای ۱۵۰٫۰۰۰ دانشآموز انجام دهید؟ یک شب حوالی ساعت ۲ صبح، بیدار نشسته بودم و پای سایت بودم و گمانم دانشآموزی از پاکستان بود که سؤالی پرسید، او سؤالی پرسید و من گفتم، خیلی خب، اجازه بده جوابت را تایپ کنم و برایت بگذارم، سرعت تایپ من خیلی بالا نیست، و شروع به نوشتن جواب کردم، و پیش از آن که آن را تمام کنم، دانشآموز دیگری از مصر جواب آن سؤال را در سایت گذاشت، جواب او کاملاً درست نبود، پس شروع کردم به تصحیح جوابش، و پیش از آن که بتوانم کار تصحیح را تمام کنم، دانشآموزی از آمریکا جواب متفاوتی با قبلی را در سایت نوشت. و من با شگفتی تمام دست از کار کشیدم. به طرز خارقالعادهای دانشآموزان شروع به بحث و تعامل با هم کردند، و تا ساعت ۴ صبح من شگفتزده نشسته بودم، و به این ابداع فکر میکردم، و تا ساعت ۴ صبح، آنها جواب درست را پیدا کرده بودند. و تمام کاری که میتوانستم انجام دهم این بود که بروم و تأیید کنم، "جواب درسته." این واقعاً شگفتانگیز بود، که دانشآموزان از یکدیگر یاد میگرفتند، و داشتند به نحوی به ما میگفتند که از طریق یاد دادن، یاد میگیرند.
Now this is all not just in the future. This is happening today. So we are applying these blended learning pilots in a number of universities and high schools around the world, from Tsinghua in China to the National University of Mongolia in Mongolia to Berkeley in California -- all over the world. And these kinds of technologies really help, the blended model can really help revolutionize education. It can also solve a practical problem of MOOCs, the business aspect. We can also license these MOOC courses to other universities, and therein lies a revenue model for MOOCs, where the university that licenses it with the professor can use these online courses like the next-generation textbook. They can use as much or as little as they like, and it becomes a tool in the teacher's arsenal.
چیزهایی که میگویم مربوط به آینده نیستند. ما امروزه به چنین چیزی دسترسی داریم. ما داریم چنین برنامههای آموزشی ترکیبی را در چند تا از دانشگاهها و دبیرستانهای سراسر دنیا، از دانشگاه "چینگوآ" در چین تا "دانشگاه ملی مغولستان" در مغولستان تا دانشگاه "بِرکِلی در کالیفرنیا -- و در سراسر جهان اجرا میکنیم. و تمامی این تکنولوژیها، و مدل ترکیبی آموزشی واقعاً کمک میکنند تا انقلابی در تحصیلات ایجاد شود. این کار همچنین میتواند یکی از مشکلات اصلی دورههای MOOC، یعنی جنبهی اقتصادی آن را حل کند. ما همین طور میتوانیم برای کسانی که در دورههای MOOC شرکت میکنند مدرک صادر کنیم تا به دانشگاههای دیگر ارائه دهند، و دانشگاههایی که دورههای MOOC را به وسیلهی استادی ارائه میدهند، میتوانند از این دورههای اینترنتی به عنوان کتابهای آموزشی برای نسل آینده استفاده کنند. آنها میتوانند هر چقدر خواستند از این منابع استفاده کنند و آن را به عنوان یک ابزار آموزشی کمکی نزد خود داشته باشند.
Finally, I would like to have you dream with me for a little bit. I would like us to really reimagine education. We will have to move from lecture halls to e-spaces. We have to move from books to tablets like the Aakash in India or the Raspberry Pi, 20 dollars. The Aakash is 40 dollars. We have to move from bricks-and-mortar school buildings to digital dormitories.
در پایان، از شما میخواهم رؤیایی را با من تصور کنید. میخواهم با من تحصیل را از نو طراحی کنید. ما باید از کلاسهای درسی به فضاهای اینترنتی برویم. ما باید از دنیای کتابها به تَبلِتها برویم تَبلِتهایی مثل "اَکاش" در هند یا "رَزبِری پای"، به قیمت ۲۰ دلار. (یک نوع کامپیوتر شخصی ارزان و کوچک) اَکاش ۴۰ دلار بیشتر نیست. ما باید از مدارس آجری آسیبپذیر به خوابگاههای دیجیتالی برویم.
But I think at the end of the day, I think we will still need one lecture hall in our universities. Otherwise, how else do we tell our grandchildren that your grandparents sat in that room in neat little rows like cornstalks and watched this professor at the end talk about content and, you know, you didn't even have a rewind button?
اما به نظر من در نهایت، ما هنوز به یک کلاس درسی در دانشگاههایمان نیاز داریم. در غیر این صورت، چطور میتوانیم به نوههایمان بگوییم که پدربزرگها و مادربزرگهایتان در این اتاق مثل دانههای ذرت در ردیفهای موازی مینشستند و به این استاد در اول کلاس نگاه میکردند که در مورد درس صحبت میکرد، و میدانید، شما حتی یک دکمهی برگرداندن به عقب هم نداشتید؟
Thank you.
متشکرم.
(Applause)
(تشویق حاضرین)
Thank you. Thank you. (Applause)
متشکرم. متشکرم. (تشویق حاضرین)