When I'm starting talks like this, I usually do a whole spiel about sustainability because a lot of people out there don't know what that is. This is a crowd that does know what it is, so I'll like just do like the 60-second crib-note version. Right? So just bear with me. We'll go real fast, you know? Fill in the blanks. So, you know, sustainability, small planet. Right? Picture a little Earth, circling around the sun. You know, about a million years ago, a bunch of monkeys fell out of trees, got a little clever, harnessed fire, invented the printing press, made, you know, luggage with wheels on it. And, you know, built the society that we now live in. Unfortunately, while this society is, without a doubt, the most prosperous and dynamic the world has ever created, it's got some major, major flaws.
وقتی صحبت درباره موضوعاتی اینچنین را شروع می کنم، من معولا تعریفی تفضیلی در مورد پایداری ارایه خواهم داد چون اکتر افرادی که بیرون از اینجا هستند نمی دانند این کلمه چیست و چه معنی می دهد. اینها گروه کثیری هستند که از آن اطلاع دارند، به همین خاطر من علاقه مندم یک تعریف شصت ثانیه ای مانند بعضی از یادداشتهایی که برای تقلب به کار می برند. ازاین واژه به شما بدهم. آماده اید؟ کمی صبر داشته باشید، من سعی می کنم خیلی سریع از این موضوع رد خواهیم شد، قبول ؟ جاهای خالی را پر کنید. خوب، می دانید، پایداری ، یک سیاره کوچک است. درسته ؟ یک زمین کوچک با یک خورشید که به دور آن می چرخد بکشید. همانطور که ميدانید، نزدیک به یک میلیون سال قبل، تعدادی میمون از چند درخت افتادند پایین، کمی که باهوش تر شدند، آتش را مهار کردند و تحت کنترل خود درآوردند. دستگاه چاپ را اختراع کردند، و میدانستید که ،زیر اسباب و وسایل خود چرخ برای حمل گذاشتند. و، همانطور که میدانید، جامعه ای که ما الان در آن زندگی می کنیم را به وجود آوردند. متاسفانه، با اینکه این جامعه، بدون شک، یکی از موفق ترین و پویا ترین عوالمی است که تا این زمان خلق شده، یک سری بزرگ، عیب و نقص مهم و بزرگ به آن وارد آمده.
One of them is that every society has an ecological footprint. It has an amount of impact on the planet that's measurable. How much stuff goes through your life, how much waste is left behind you. And we, at the moment, in our society, have a really dramatically unsustainable level of this. We're using up about five planets. If everybody on the planet lived the way we did, we'd need between five, six, seven, some people even say 10 planets to make it. Clearly we don't have 10 planets. Again, you know, mental, visual, 10 planets, one planet, 10 planets, one planet. Right? We don't have that. So that's one problem.
یکی از آنها این است که هر جامعه ای دارای آن است، منابع حیاتی است . که اثری شدید و قابل اندازه گیری بر روی آن سیاره می گذارد. شما چقدر ماده و کالا در طول زندگیتان انباشته و مصرف می کنید، چقدر ضایعات پشت سر خود به جا می گذارید. و ما، درست همین لحظه، در جامعه مان، میزان شگفت آور و غیر قابل تحملی از اینها را داریم. ما تقریبا" از پنج سیاره استفاده می کنیم. اگر هر کسی روی سیاره اینگونه که ما زندگی می کنیم زندگی کند، ما به پنج، شش، هفت سیاره نیاز خواهیم داشت، بعضی افراد حتی می گویند ما باید ده سیاره برای آن بسازیم. واضح است که ما ده سیاره نداریم. دوباره تکرار می کنم، میدونید، عقلانی، بصری، ده سیاره ، یک سیاره،( ده سیاره در مقابل یک سیاره ) ده سیاره، یک سیاره، درسته ؟ ما ده سیاره نداریم. پس این اولین مشکل است.
The second problem is that the planet that we have is being used in wildly unfair ways. Right? North Americans, such as myself, you know, we're basically sort of wallowing, gluttonous hogs, and we're eating all sorts of stuff. And, you know, then you get all the way down to people who live in the Asia-Pacific region, or even more, Africa. And people simply do not have enough to survive. This is producing all sorts of tensions, all sorts of dynamics that are deeply disturbing. And there's more and more people on the way. Right? So, this is what the planet's going to look like in 20 years. It's going to be a pretty crowded place, at least eight billion people.
مشکل دوم اینکه سیاره ای که ما داریم به روشهای بسیار غیر منصفانه ای مورد مصرف قرار گرفته. درسته ؟ مردمان آمریکای شمالی، مثل خود من، میدونید، ما اساسا" گونه ای از خوکهای پرخور هستیم، که در گل و لای می غلتیم، و هر نوع ماده ای را می خوریم. و به دنبالش،همانطور که میدانید، شما راهتون را به سمت پایین ادامه می دهید تا به انسانهایی برسید که در منطقه آسیایی اقیانوس آرام، یا حتی کمی دورتر، در آفریقا زندگی می کنند. و آدمها واقعا" چیز کافی برای زنده موندن و زیستن ندارند. این می تواند انواع و اقسام زیادی فشار و بحران را به وجود بیاورد، بحران های محرکی که به طور وسیعی همه چیز را بهم می ریزند و مختل می کنند. و تعداد بیشتر و بیشتری آدم هم در راه هستند. درسته ؟ و این چیزی است که این سیاره در بیست سال آینده به آن شبیه خواهد شد. این سیاره تبدیل به مکانی تقریبا" شلوغ و پر ازدحام، با حداقل جمعیتی برابر با هشت میلیارد نفر خواهد شد.
So to make matters even more difficult, it's a very young planet. A third of the people on this planet are kids. And those kids are growing up in a completely different way than their parents did, no matter where they live. They've been exposed to this idea of our society, of our prosperity. And they may not want to live exactly like us. They may not want to be Americans, or Brits, or Germans, or South Africans, but they want their own version of a life which is more prosperous, and more dynamic, and more, you know, enjoyable. And all of these things combine to create an enormous amount of torque on the planet. And if we cannot figure out a way to deal with that torque, we are going to find ourselves more and more and more quickly facing situations which are simply unthinkable.
در نتیجه برای تبدیل شدن این موضوعات به موضوعاتی مهم تر و دشوارتر، این سیاره خیلی جوان است. یک سوم افرادی که روی این سیاره زندگی می کنند کودکان هستند. و این کودکان به روشی کاملا" متفاوت بزرگ خواهند شد نسبت به زندگی والدینشان، فرقی نمی کند که کجا زندگی کنند. این ایده و نظر جامعه ی ما درباره ی موفقیت و کامیابی به آنها نمایانده می شود. و شاید آنها نخواهند دقیقا" مثل ما زندگی کنند. ممکن است آنها نخواهند آمریکایی، یا بریتانیایی باشند، یا آلمانی، یا آفریقای جنوبی، اما آنها نسخه و مدل خاص خودشان را می خواهند از زندگی که موفق تر، پر انرژی و پر تحرک تر باشد، وهمانطور که میدونید، بیشتر لذت بردنی باشد. و تمام اینها ترکیب شده برای بوجود آوردن مقدار زیاد و هنگفتی نیروی گشتاور بر روی سیاره. و اگر ما نتوانیم راهی را برای بکار بردن این نیروی گشتاور کشف کنیم، می رویم به سمت اینکه خودمان را بیشتر و بیشتر و سریعتر پیدا کنیم با شرایطی مواجه ببینیم که به سادگی برایمان فکرکردنی نبود.
Everybody in this room has heard the worst-case scenarios. I don't need to go into that. But I will ask the question, what's the alternative? And I would say that, at the moment, the alternative is unimaginable. You know, so on the one hand we have the unthinkable; on the other hand we have the unimaginable. We don't know yet how to build a society which is environmentally sustainable, which is shareable with everybody on the planet, which promotes stability and democracy and human rights, and which is achievable in the time-frame necessary to make it through the challenges we face. We don't know how to do this yet.
هر کسی در این اتاق ممکن است سناریوهایی با بدترین حالت از این قضیه را شنیده باشد. و من نیازی نمی بینم که در آنها تحقیق و تفحص کنم. اما میخواهم سوالی را مطرح کنم، پیشنهاد چیست ؟ و می خواهم بگويم که، در این لحظه، این پیشنهاد غیر قابل تصور است. می دونید، از طرفی گزینه فکر نکردنی داریم، از طرف دیگر گزینه تصور نکردنی. شما هنوز نمی دانید چگونه جامعه ای ساخته می شود که از نظر محیطی غیر قابل تحمل است، و با هر کسی روی آن سیاره قابل سهیم شدن و تقسیم کردن است، جامعه ای که در آن ثبات، پایداری و دموکراسی و حقوق بشر ترفیع و ترویج داده می شود، و در مدت زمان لازم و ضروری قابل دسترسی باشد برای ساختن از طریق چالشهایی که ما با آن مواجه می شویم. و ما هنوز نمی دانیم این چگونه انجام می شود.
So what's Worldchanging? Well, Worldchanging you might think of as being a bit of a news service for the unimaginable future. You know, what we're out there doing is looking for examples of tools, models and ideas, which, if widely adopted, would change the game. A lot of times, when I do a talk like this, I talk about things that everybody in this room I'm sure has already heard of, but most people haven't. So I thought today I'd do something a little different, and talk about what we're looking for, rather than saying, you know, rather than giving you tried-and-true examples. Talk about the kinds of things we're scoping out. Give you a little peek into our editorial notebook. And given that I have 13 minutes to do this, this is going to go kind of quick. So, I don't know, just stick with me. Right?
بنابراین، دگرگونی دنیا چیست؟ خب، دگرگونی و تغییر دنیا چیزی که شما به آن فکر می کنید به عنوان مثال، شدن جزئی از یک سرویس خبری برای آینده غیر قابل تصور. میدونید، کاری که ما آن بیرون انجام میدهیم مثل گشتن به دنبال نمونه هایی برای اسباب و ابزارالات، مدلها وافکار و عقایدی می باشد، که، اگر به طور وسیع و نامحدود اتخاذ شود، می تواند بازی را تغییر دهد. موافقید؟ بسیاری از اوقات، وقتی من سخنرانی هایی شبیه این را ارائه می کنم، درباره چیزهایی صحبت می کنم که مطمئنا" افراد حاضر در این اتاق قبلا"در مورد آنها شنیده اند، خب،اما اکثریت آدمها نشنیده اند. به همین خاطر امروز فکر می کنم که باید کاری کمی متفاوت انجام دهم، و درباره این حرف بزنم که ما به دنبال چه هستیم تا اینکه چه بگوییم، همانطور که میدانید، یا همانطور که میدونید، مثال هایی درست و آزموده شده به شما بدهم. من می خواهم درباره انواع مختلف چیزهایی که ما میخواهیم از آنها صرفنظر کنیم صحبت کنم. به شما اجازه می دهم نگاهی کوتاه و زیرچشمی به دفتر یادداشت سرمقاله نویس ما بندازید. و فرض می کنیم که من سیزده دقیقه وقت برای انجام این کار داده شده است، پس باید خیلی سریع پیش برویم. بنابراین، من نمیدونم، فقط با من باشید. باشه؟
So, first of all, what are we looking for? Bright Green city. One of the biggest levers that we have in the developed world for changing the impact that we have on the planet is changing the way that we live in cities. We're already an urban planet; that's especially true in the developed world. And people who live in cities in the developed world tend to be very prosperous, and thus use a lot of stuff. If we can change the dynamic, by first of all creating cities that are denser and more livable ... Here, for example, is Vancouver, which if you haven't been there, you ought to go for a visit. It's a fabulous city. And they are doing density, new density, better than probably anybody else on the planet right now. They're actually managing to talk North Americans out of driving cars, which is a pretty great thing. So you have density. You also have growth management. You leave aside what is natural to be natural.
خب، اول از همه، ما دنبال چه چیزی میگردیم؟ شهر سبز روشن. یکی از بزرگترین اهرم هایی که ما در این دنیای توسعه یافته در دست داریم برای تغییر اثری که بر روی این سیاره داریم اینست که روشی را که در شهرها زندگی می کنیم تغییر دهیم. ما از قبل تا کنون سیاره ای مدنی و شهرنشین بودیم، که مخصوصا" در این دنیای توسعه یافته صحیح و پابرجا می باشد. و افرادی که در این دنیای توسعه یافته در شهرها زندگی می کنند تمایل دارند بسیار موفق و کامیاب باشند، بنابراین کالاها و مواد زیادی را مصرف می کنند. اگر ما بتوانیم دینامیک و پویایی را تغییر دهیم، اول از همه میتوانیم شهرهایی بوجود بیاوریم که در عین حالیکه پر جمعیت تر هستند برای زندگی مناسبتر و پویاتر میباشند.... اینجا،برای مثال، ونکوور را در نظر می گیریم، شهری که اگرتا به حال آنجا نبوده اید، باید برای دیدن آن بروید، شهری افسانه ای و شگفت آور است. آنها تراکم شهرشان را زیاد می کنند، تراکمی امروزی و جدید، شاید بهتر از هر کس دیگری که اکنون روی این سیاره زندگی می کند. آنها عملا" با مردمان آمریکای شمالی مذاکراتی درباره ماشین هایشان پیش برده اند، که مقوله ای نسبتا" بزرگ و مهم است. بتابراین، شما انبوهی و تراکم را دارید. شما همچنین مدیریتی رشدیافته و مترقی دارید. هر چیز طبیعی را کنار بگذارید تا طبیعی بماند.
This is in Portland. That is an actual development. That land there will remain pasture in perpetuity. They've bounded the city with a line. Nature, city. Nothing changes. Once you do those things, you can start making all sorts of investments. You can start doing things like, you know, transit systems that actually work to transport people, in effective and reasonably comfortable manners. You can also start to change what you build. This is the Beddington Zero Energy Development in London, which is one of the greenest buildings in the world. It's a fabulous place. We're able to now build buildings that generate all their own electricity, that recycle much of their water, that are much more comfortable than standard buildings, use all-natural light, etc., and, over time, cost less. Green roofs. Bill McDonough covered that last night, so I won't dwell on that too much.
در پرتلند (در ایالات متحده) این اتفاق می افتد.پیشرفت و توسعه واقعی همین است. آن سرزمین به عنوان مرتع و چراگاهی ابدی و جاودان باقی خواهد ماند. آنها محدوده ی شهر را معلوم کرده اند. طبیعت، شهر. هیچ چیزی تغییر نمی کند. وقتی شما هم این کارها را انجام دادید، می توانید هرگونه سرمایه گذاری را شروع کنید. همانطور که میدانید، میتوانید انجام یک سری کار را آغاز کنید مثل سیستم های حمل ونقل و ترابری که عملا"برای نقل و انتقال افراد کار کنند، به طوربسیار موثرو عقلانی راحت این کار را انجام دهند. موافقید؟ شما همچنین میتوانید شروع به تغییر هر چه ساخته اید بکنید. ساختمان توسعه انرژی بدینگتون زرو در لندن، یکی از سبزترین ساختمانها در تمام دنیاست.مکانی شگفت آور و جالب است. حال ما قادریم ساختمانهایی بسازیم که بتوانند انرژی الکتریسیته خور را تولید کنند، حجم زیادی از آب مصرفی خود را بازیافت کنند، و از ساختمانهای استاندارد خیلی راحت تر باشند، نور و روشنایی کاملا" طبیعی مصرف کنند و غیره، در طول زمان نیز هزینه کمتری صرف کنند. پشت بامهای سبز. مثل پشت بام بیل مک دانو که پوشیده شده بود، به همین خاطر من نتوانستم مدت طولانی آنجا بمانم.
But once you also have people living in close proximity to each other, one of the things you can do is -- as information technologies develop -- you can start to have smart places. You can start to know where things are. When you know where things are, it becomes easier to share them. When you share them, you end up using less. So one great example is car-share clubs, which are really starting to take off in the U.S., have already taken off in many places in Europe, and are a great example. If you're somebody who drives, you know, one day a week, do you really need your own car?
اما وقتی شما انسانهایی دارید که زندگی می کنند خیلی نزدیک بهم و در مجاورت هم، یکی از کارهایی که میتوانید انجام دهید اینست که -- از آنجایی که تکنولوژی و فناوری اطلاعات توسعه یافته -- شما می توانید مکانهای خیلی باهوش داشته باشید. می توانید شروع به پیدا کردن مکان اشیا و وسایل کنید. وقتی بدانید وسایل کجا قرار دارند، تقسیم کردن و سهیم شدن آنها آسانتر می شود. وقتی وسایل را تقسیم کنید، منتهی به استفاده ی کمتر از آنها می شود. بنابراین، یکی از نمونه های مهم این کار کلوب های کرایه ی اتومبیل است، که شروع به اجرا شدن در ایالات متحده کرده است، تقریبا" پیش از این نیز در بسیاری از شهرهای اروپایی انجام شده است، و مثال خیلی خوبیست. همانطور که میدونید، اگر شما فردی باشید که یک روز در هفته رانندگی می کند، آیا واقعا" به خودرو شخصی نیاز دارید؟
Another thing that information technology lets us do is start figuring out how to use less stuff by knowing, and by monitoring, the amount we're actually using. So, here's a power cord which glows brighter the more energy that you use, which I think is a pretty cool concept, although I think it ought to work the other way around, that it gets brighter the more you don't use. But, you know, there may even be a simpler approach. We could just re-label things. This light switch that reads, on the one hand, flashfloods, and on the other hand, off. How we build things can change as well. This is a bio-morphic building. It takes its inspiration in form from life. Many of these buildings are incredibly beautiful, and also much more effective. This is an example of bio-mimicry, which is something we're really starting to look a lot more for. In this case, you have a shell design which was used to create a new kind of exhaust fan, which is greatly more effective. There's a lot of this stuff happening; it's really pretty remarkable. I encourage you to look on Worldchanging if you're into it. We're starting to cover this more and more. There's also neo-biological design, where more and more we're actually using life itself and the processes of life to become part of our industry. So this, for example, is hydrogen-generating algae. So we have a model in potential, an emerging model that we're looking for of how to take the cities most of us live in, and turn them into Bright Green cities.
یکی دیگر از چیزهایی که تکنولوژی اطلاعات اجازه ی انجام آن را به ما می دهد اینست که شروع کنیم به کشف اینکه چگونه کمتر از مواد و کالاها استفاده کنیم با شناخت، دانستن و آگاهی پیدا کردن از مقداری که ما به طور عملی مصرف می کنیم. اینجا یک سیم برق است، که بیشتر ازآن انرژی ای که شما مصرف می کنید به شما نور میدهد، كه من فكر مي كنم اين يك مفهوم بسيار جالب است، علي رغم اينكه من فكر مي كنم بايد به گونه اي متفاوت كار كند، كه باعث مي شود بيشتر از آن چيزي كه شما استفاده مي كنيد روش باشد و نور دهد. اما، همانطور كه مي دونيد، رويكرد حتي ساده تري در اين مورد مي تواند وجود داشته باشد. ما فقط ميتوانيم اشيا را با چند نام متفاوت به كار ببريم. كليد روشنايي را ببينيد كه روي يك طرف آن كلمه روشن ديده مي شود، روي طرف ديگر خاموش مي باشد. پس به همين ترتيب، اينكه ما چگونه اشيا را بسازيم نيز تغيير ميكند. اين ساختماني است كه شكل آن برگرفته از طبيعت مي باشد. این ساختمان روح خود را از زندگي مي گيرد. تعداد زيادي از اين ساختمانها به طرز قابل توجهي زيبا هستند، و همچنين بسيار كارا و مفيد مي باشند. اين مثالي از تقليد زيستي است، چيزي كه ما عملا" شروع به جستجوي بيشتري در مورد آن كرده ايم. در اين حالت، ما يك طرح حلزون مانند داريم كه از آن براي خلق مدل جديدي پنكه ی مصرفي استفاده مي كنيم، كه خيلي زياد كاربردي مي باشد. تعداد زيادي از اين گونه چيزها اتفاق مي افتد، كه عملا" قابل توجه هستند. من شما را تشويق مي كنم كه اگر تمايل دارید و به آن علاقه مندید نگاهي به وب سايت دگرگوني دنيا بياندازيد. ما شروع كرده ایم بيشتر و بيشتر آنرا مرورکرده و در محتویاتش تجدید نظر كنيم. آنجا يك سازه ي نئو- زيستي هم وجود دارد، جائیکه ما بيشتر و بيشتر عملا" خود زندگي را بكار مي بريم و فرآیند زندگي قسمتي از صنعت ما شده است. پس اين، براي مثال، جلبكي است كه هيدروژن توليد مي كند. بنابراين ما يك مدل بالقوه داريم، يك مدل آشكار شده كه به دنبال آن بوده ایم مدلي از اينكه چگونه شهرها را بيشتر ازآنچه درآن زندگي مي كنيم، به كار بگيريم، و آنها را تبديل به شهرهاي سبز كنيم.
But unfortunately, most of the people on the planet don't live in the cites we live in. They live in the emerging megacities of the developing world. And there's a statistic I often like to use, which is that we're adding a city of Seattle every four days, a city the size of Seattle to the planet every four days. I was giving a talk about two months ago, and this guy, who'd done some work with the U.N., came up to me and was really flustered, and he said, look, you've got that totally wrong; it's totally wrong. It's every seven days. So, we're adding a city the size of Seattle every seven days, and most of those cities look more like this than the city that you or I live in. Most of those cites are growing incredibly quickly. They don't have existing infrastructure; they have enormous numbers of people who are struggling with poverty, and enormous numbers of people are trying to figure out how to do things in new ways.
اما متاسفانه، اكثريت مردم اين سياره در شهرهايي كه ما در آنها زندگي مي كنيم، زندگي نمي كنند. آنها در شهرهاي ميليوني بوجود آمده توسط دنياي توسعه يافته زندگي مي كنند. و اينجا آماري وجود دارد كه من اغلب دوست دارم آنرا به كار ببرم، اينكه ما هر چهار روز يك شهر مثل سياتل را اضافه مي كنيم، هر چهار روز شهري به اندازه ي سياتل به سياره. من حدود دو ماه قبل درباره اين موضوع سخنراني كردم، و فردي، كسي كه براي سازمان ملل كار مي كرد، به من اعتراض كرد و او واقعا" عصباني و آشفته شده بود، گفت، نگاه كن تو كاملا" اشتباه مي كني، اين كاملا" اشتباه است. آن هفت روز يك بار است. بنابراين، ما هفت روز يكبار شهري به بزرگي سياتل اضافه مي كنيم، وبه نظر میرسد اكثر آن شهرها بيشتر شبيه اين شهر باشد تا آن شهري كه ما و شما در آن زندگي ميكنيم. بيشتر اين شهرها با سرعت باورنكردني رشد مي كنند. آنها زيربناي موجود را ندارند، آنها تعداد هنگفتي انسان دارند كه در حال جدال با فقر هستند، تعداد زيادي كه تلاش مي كنند، كشف كنند چگونه كارها را به روشهاي جديد انجام دهند. موافقيد؟
So what do we need in order to make developing nation megacities into Bright Green megacities? Well, the first thing we need is, we need leapfrogging. And this is one of the things that we are looking for everywhere. The idea behind leapfrogging is that if you are a person, or a country, who is stuck in a situation where you don't have the tools and technologies that you need, there's no reason for you to invest in last generation's technologies. Right? That you're much better off, almost universally, looking for a low-cost or locally applicable version of the newest technology. One place we're all familiar with seeing this is with cell phones. Right? All throughout the developing world, people are going directly to cell phones, skipping the whole landline stage. If there are landlines in many developing world cities, they're usually pretty crappy systems that break down a lot and cost enormous amounts of money. So I rather like this picture here. I particularly like the Ganesh in the background, talking on the cell phone. So what we have, increasingly, is cell phones just permeating out through society. We've heard all about this here this week, so I won't say too much more than that, other than to say what is true for cell phones is true for all sorts of technologies.
پس چيزي كه ما براي ساختن ملت رو به توسعه نياز داريم تبديل شهرهاي ميليوني به شهرهاي سبز روشن ميليوني است؟ خب، اولین چيزي كه به آن نياز داريم، نياز به پيشي گرفتن از همديگراست. و اين يكي از چيزهايي است كه ما براي هر جايي به دنبال آن مي گرديم. تفكر پنهان نهفته در پيشي گرفتن از يكديگر آنست كه اگر شما فردي باشيد، يا كشوري باشيد، كه در اين شرايط گير كرده باشد جاييكه ابزار و تكنولوژي مورد نيازتان را نداشته باشيد، دليل براي شما وجود ندارد تا در تكنولوژيهاي نسل قبل سرمايه گزاري كنيد.موافقید؟ تقريبا" به طور كلي، بهتر است شما بيشتر به دنبال فناوريهايي با هزينه ي كمتر و يا نسخه كاربردي محلي از جديدترين تكنولوژي باشيد. يكي از جاهاييكه همه ي ما با اين گونه فناوري آشنا شديم ديدن تلفنهاي شخصي يا موبايل است. موافقيد؟ در همه جاهای اين دنياي توسعه يافته، افراد مستقيما" از تلفنهاي همراهشان استفاده مي كنند، تا از به كار گيري خطوط مخابراتي زميني فرار كنند. اگر در تعداد زيادي از شهرهاي در حال توسعه دنيا خطوط مخابراتي زميني وجود داشت، آنها به طور معمول سيستم هاي نسبتا" كم بازده مي بودند كه استهلاك زيادي داشتند، مقدار خيلي زياد و قابل توجهي پول و هزينه صرف مي كردند. موافقيد؟ به همين دليل من اين تصوير را دوست دارم. بخصوص گانش را در پس زمينه ي تصوير دوست دارم، در حاليكه دار با تلفن همراهش صحبت مي کند. پس چيزي كه ما داريم، به طرز رو به افزايشي، تلفن هاي همراه هستند كه در جامعه نفوذ كرده و پخش شده اند. ما درباره اين مقوله در طول هفته خيلي زياد شنيده ايم، پس من درباره آن بيشتر از اين حرف نخواهم زد، فقط ميگويم چيزي كه در مورد تلفن هاي همراه مصداق دارد براي همه ي انواع فناوريها نيز صدق مي كند.
The second thing is tools for collaboration, be they systems of collaboration, or intellectual property systems which encourage collaboration. Right? When you have free ability for people to freely work together and innovate, you get different kinds of solutions. And those solutions are accessible in a different way to people who don't have capital. Right? So, you know, we have open source software, we have Creative Commons and other kinds of Copyleft solutions. And those things lead to things like this. This is a Telecentro in Sao Paulo. This is a pretty remarkable program using free and open source software, cheap, sort of hacked-together machines, and basically sort of abandoned buildings -- has put together a bunch of community centers where people can come in, get high-speed internet access, learn computer programming skills for free. And a quarter-million people every year use these now in Sao Paulo. And those quarter-million people are some of the poorest people in Sao Paolo. I particularly like the little Linux penguin in the back. (Laughter)
چیز دیگر وسایل و ابزارالات براي همكاري با يكديگر و تشريك مساعي مي باشد، بودن جزئي از سيستمهاي همكاري، يا سيستم هاي داراي استعدادهاي فكري و ذهني كه شما را تشويق به همكاري و تشريك مساعي با يكديگرمي كند. موافقيد؟ وقتي شما توانايي آزاد براي افراد داشته باشيد تا بتوانند به راحتي در كنار هم كار كنند و نوآوري كنند، مي توانيد چند نوع راه حل مختلف و متفاوت داشته باشيد. و آن راه حل ها به روشهاي گوناگون در دسترس شما هستند براي افرادي كه سرمايه ندارند. درسته؟ بنابراين، همانطور كه ميدانيد، ما يك منبع بي انتها نرم افزار داريم، ما اجتماع هاي خلاق و انواع ديگري راه حل كپي برداشته شده داريم. موافقيد؟ و داشتن آن چيزها ما را به داشتن چيزهايي شبيه اين هدايت مي كند. اينجا تله سنتر در سائوپائولو است. برنامه اي نسبتا" قابل توجه مي باشد با به كار گيري نرم افزارهايي با منابع آزاد و باز، مدلهاي ارزان ماشينهاي آسیب دیده در كنار هم، و اساسا" گونه اي از ساختمانهاي واگذار شده- - تعدادی از مراكز تجمع را كنار هم قرار داده است جاييكه افراد ميتوانند بيايند و به اينترنت با سرعت بالا دسترسي داشته باشند، و مجاني مهارتهاي برنامه نويسي كامپيوتر را ياد بگيرند. و سالانه يك چهارم ميليون نفرازجمعيت سائوپائولو از اينها استفاده مي كنند. و آن دويست و پنجاه هزار نفر تعدادي از افراد فقير سائوپائولو را شامل می شوند من به خصوص آن پنگوئن كوچك لینوکس را در آن پشت را دوست دارم.
So one of the things that that's leading to is a sort of southern cultural explosion. And one of the things we're really, really interested in at Worldchanging is the ways in which the south is re-identifying itself, and re-categorizing itself in ways that have less and less to do with most of us in this room. So it's not, you know, Bollywood isn't just answering Hollywood. Right? You know, Brazilian music scene isn't just answering the major labels. It's doing something new. There's new things happening. There's interplay between them. And, you know, you get amazing things. Like, I don't know if any of you have seen the movie "City of God?" Yeah, it's a fabulous movie if you haven't seen it. And it's all about this question, in a very artistic and indirect kind of way.
پس اين يكي از چيزهايي است كه منجر به انفجار فرهنگي اهالی جنوب مي شود . و يكي از چيزهاي كه ما عملا" و واقعا" در سايت دگرگوني دنيا به آن علاقه منديم راههايي است كه جنوب با آنها خود را دوباره شناسانده و معرفی كرده است، و خود را با روشهاي دیگر طبقه و دسته بندي كرده است كه خيلي از ماها در اين اتاق خيلي كمتر و كمتر با آن كار داريم. بنابراين، همانطور كه میدانید، اين نيست، باليوود در جواب و يا براي پاسخ دادن به هاليوود بوجود نيامده است. موافقيد؟ و میدانید كه، جلوه هاي موسيقي برزيلي نيز پاسخي به اتيكت ها و اصطلاحات خاص و مهم نمي دهند. اين گونه است كه چيزهاي جديد انجام ميشود. چيزهاي جديدي به وقوع مي پيوندد. فعل و انفعالی بين آنها وجود دارد. و همانطور كه ميدانيد،چيزهاي جالبي به دست مي آوريد. مثلا"، من نمي دانم كدام يك از شماها فيلم" شهر خدا" را ديده اید؟ خب، اگر آنرا نديده ايد فيلمي بسيار چشم گير و جالب است. و تمام فيلم درباره اين سوال است، به روشي بسيار هنرمندانه و غير مستقیم.
You have other radical examples where the ability to use cultural tools is spreading out. These are people who have just been visited by the Internet bookmobile in Uganda. And who are waving their first books in the air, which, I just think that's a pretty cool picture. You know? So you also have the ability for people to start coming together and acting on their own behalf in political and civic ways, in ways that haven't happened before. And as we heard last night, as we've heard earlier this week, are absolutely, fundamentally vital to the ability to craft new solutions, is we've got to craft new political realities.
شما مثالهاي بنيادي ديگري نيز داريد تا جاييكه توانايي استفاده از ابزارهاي فرهنگي گسترده شده است. اينها افرادي هستند كه اخيرا" ديده شده اند توسط كتابخانه های سيار اينترنتي در اوگاندا. و كساني كه اولين كتابهاي خود را در هوا تكان مي دادند، كه، من فكر كردم آن ميتواند تصويري جالب باشد. آيا ميدانستيد؟ در نتيجه شما همچنين توانايي داريد كه افراد بتوانند شروع كنند دور هم جمع شوند و به جاي روشهاي سياسي واجتماعي و مدني مطابق ميل خودشان عمل كنند. به روشهایی که تا کنون اتفاق نیافتاده است. و همانطور که دیشب شنیدید، و ابتدای هفته هم شنیده بودیم، آن چيزهایي كه كاملا"، برای توانایی خلق راه حلهای جدید حیاتی می باشند، اين است كه ما آنها را به كار ببريم براي شکل دادن به واقعيتهای سياسی به طرز ماهرانه ای.
And I would personally say that we have to craft new political realities, not only in places like India, Afghanistan, Kenya, Pakistan, what have you, but here at home as well. Another world is possible. And sort of the big motto of the anti-globalization movement. Right? We tweak that a lot. We talk about how another world isn't just possible; another world's here. That it's not just that we have to sort of imagine there being a different, vague possibility out there, but we need to start acting a little bit more on that possibility. We need to start doing things like Lula, President of Brazil. How many people knew of Lula before today? OK, so, much, much better than the average crowd, I can tell you that. So Lula, he's full of problems, full of contradictions, but one of the things that he's doing is, he is putting forward an idea of how we engage in international relations that completely shifts the balance from the standard sort of north-south dialogue into a whole new way of global collaboration. I would keep your eye on this fellow.
و من شخصا" اعلام مي كنم كه ما بايد واقعيات سياسي جديد را مهار كنيم، نه تنها در جاهايي مثل هندوستان، افغانستان، كنيا، پاكستان، كه مجبوريم، بلكه حتي اينجا در كشور خودمان. داشتن و ساختن دنيايي ديگر امكان پذير است. و نوعي از شعار بزرگ جنبش ضد- جهاني شدن. درسته؟ ما آنرا خيلي زياد کش داده و پيچانده ايم. ما درباره اين صحبت مي كنيم كه چرا و چطور دنيايي ديگر ممكن نيست، دنياي ديگر همين جاست. فقط اين نيست كه ما بايد نوعي تصور در مورد آن داشته باشي تفاوت ديگري نيز وجود دارد، احتمالات مبهمي نيز هست، اما ما نياز داريم كمي بيشتر از قبل بر روي آن احتمالات كار كنيم. ما نياز داريم مثل لولا، رئيس جمور برزيل، يك سري كارها را انجام دهيم. چند نفر از شما تا قبل از امروز لولا را مي شناختيد؟ خوبه. تعداد خوبيه، مي توانم بگويم بيشتر از نصفه جمعيت، لولا، پر از مشكل است، سراسر ضد و نقيض است، اما يكي از كارهايي كه او انجام داده اينست كه، ايده اي مبني بر اينكه چگونه مي توانيم درگير روابط بين المللي شويم را پيشنهاد كرد كه كاملا" توازن را از استاندارد نمونه ای از مكالمات شمال-جنوب تغییر داد به روش كاملا" جديدي از همكاري و تشريك مساعي جهاني. من چشمان شما را معطوف به اين شخص ميكنم.
Another example of this sort of second superpower thing is the rise of these games that are what we call "serious play." We're looking a lot at this. This is spreading everywhere. This is from "A Force More Powerful." It's a little screenshot. "A Force More Powerful" is a video game that, while you're playing it, it teaches you how to engage in non-violent insurrection and regime change. (Laughter) Here's another one. This is from a game called "Food Force," which is a game that teaches children how to run a refugee camp. These things are all contributing in a very dynamic way to a huge rise in, especially in the developing world, in people's interest in and passion for democracy. We get so little news about the developing world that we often forget that there are literally millions of people out there struggling to change things to be fairer, freer, more democratic, less corrupt. And, you know, we don't hear those stories enough. But it's happening all over the place, and these tools are part of what's making it possible.
مثالي ديگر از اين ابر قدرتهای دوم وقوع یک سري از بازيهاييست كه ما آنها را بازيهاي جدي و مهم مي ناميم. ما خيلي زياد به آنها نگاه مي كنيم، همه جا در حال گسترش است. اين یک صحنه از " يك نيروي خيلي قوي" مي باشد. يك تصویر لحظه ای كوچك می باشد. "نيروي خيلي قوي" يك بازي ويدئويي است كه، هگاميكه در حال بازي كردن آن هستيد، به شما ياد ميدهد كه چگونه درگير شويد در يك شورش بدون خشم و پرخاشگرانه و تغيير دادن رژيم. ايجا يكي ديگر نيز است.اين از يك بازي است كه نامش " فشار و نيروي غذا" است، بازي اي كه به بچه ها ياد مي دهد چگونه كمپ پناهندگان و مهاجران را اداره كنند. اين چيزها همگي به روشي خيلي ديناميك و پويا شركت داده شده در پيشرفتي بزرگ و مهم، به خصوص در دنياي در حال توسعه، در علاقه افراد و درعلاقه و اشتياق آنها براي دموكراسي. ما اخبار كمي درباره جهان در حال توسعه دريافت مي كنيم، كه اغلب فراموش مي كنيم كه آنجا تقريبا" وجود دارند به صورت تحت اللفظی ميليونها نفر كه بر سر تغيير دادن چيزها با هم جدال مي كنند تا بهتر و منصفانه تر، آزادتر، دموكراتيك تر، با فساد و خرابي كمتر باشند. و، همانطور كه ميدانيد، مااز این داستانها را به ميزان كافي نشنيده ايم. اما اين چيزي است كه در همه جا اتفاق مي افتد، و اين وسايل قسمتي از چيزهايي هستند كه ساختن آنرا ممكن ميسازد.
Now when you add all those things together, when you add together leapfrogging and new kinds of tools, you know, second superpower stuff, etc., what do you get? Well, very quickly, you get a Bright Green future for the developing world. You get, for example, green power spread throughout the world. You get -- this is a building in Hyderabad, India. It's the greenest building in the world. You get grassroots solutions, things that work for people who have no capital or limited access. You get barefoot solar engineers carrying solar panels into the remote mountains. You get access to distance medicine. These are Indian nurses learning how to use PDAs to access databases that have information that they don't have access to at home in a distant manner. You get new tools for people in the developing world. These are LED lights that help the roughly billion people out there, for whom nightfall means darkness, to have a new means of operating. These are refrigerators that require no electricity; they're pot within a pot design.
حال وقتي شما تمام آن چيزها را به همديگر اضافه كنيد، وقتي شما پيشي گرفتن و ديگر ابزار جديد را به هم اضافه كنيد، همانطور كه ميدانيد، دومين چيزهاي ابر قدرت و غيره، شما چه خواهيد داشت؟ خب، خيلي سريع، آينده اي روشن و سبز براي جهان در حال توسعه خواهيد داشت. شما، براي مثال، قدرت سبزي بدست مي آوريد كه در همه ي دنيا گسترده مي شود. شما بدست مي آوريد- -اين يك ساختمان در حيدرآباد است، در هندوستان. آن سبزترين ساختمان در تمام دنياست. شما راه حلهاي ريشه اي و اساسي بدست مي آوريد، چيزهايي كه كار مي كند براي افرادي كه سرمايه اي ندارند يا دسترسي كمي به آن دارند. شما مهندسينی داريد كه با پای پیاده و برهنه پانل هاي خورشيدي را به طرف كوههايي در دور دست حمل مي كنند. شما روشهای درمانی از راه دور دسترسي خواهيد داشت. اينها پرستاران هندي هستند كه ياد مي گيرند چگونه از PDA ها استفاده كنند براي دستيابي به پايگاههاي داده اي كه اطلاعاتي دارند كه بعيد به نظر میرسد آنها در خانه هایشان به آن دسترسي داشته باشند. شما ابزارهاي جديدی براي انسانها در دنياي درر حال توسعه داريد. اينها چراغهاي LED هستند كه به ميلياردها نفر انسان خشنی كه بيرون از اينجا هستند كمك مي كنند، كسانی که شب براي آنها معني تاريكي مي دهد، براي داشتن ابزار و وسايلي جديد براي فعاليت و کار. اينها يخچالهايي هستند كه نيازي به برق ندارند، آنها گلدا نهايي با طرح گلدان هستند.
And you get water solutions. Water's one of the most pressing problems. Here's a design for harvesting rainwater that's super cheap and available to people in the developing world. Here's a design for distilling water using sunlight. Here's a fog-catcher, which, if you live in a moist, jungle-like area, will distill water from the air that's clean and drinkable. Here's a way of transporting water. I just love this, you know -- I mean carrying water is such a drag, and somebody just came up with the idea of well, what if you rolled it. Right? I mean, that's a great design. This is a fabulous invention, LifeStraw. Basically you can suck any water through this and it will become drinkable by the time it hits your lips. So, you know, people who are in desperate straits can get this. This is one of my favorite Worldchanging kinds of things ever. This is a merry-go-round invented by the company Roundabout, which pumps water as kids play. You know? Seriously -- give that one a hand, it's pretty great. And the same thing is true for people who are in absolute crisis. Right?
و شما ميتوانيد راه حلهايي براي آب داشته باشيد. آب يكي از مبرم ترین مشكلات است. اين طرحي براي ريزش باران در زمان برداشت محصول است كه بسيار ارزان و براي تمام مردم در اين دنياي در حال توسعه در دسترس است. اين طرحي براي تقطير آب با استفاده از نور خورشيد است. اين يك دستگاه مه گیر است، كه، اگر شما در مناطق مرطوب جنگلي زندگي كنيد، آب موجود در هوا را به صورت تميز و قابل نوشيدن تقطير خواهد كرد. اين راهي براي انتقال آب است. من فقط اين را دوست دارم، همانطور كه ميدانيد، منظورم اينست كه حمل آب کاریست سخت و طاقت فرسا، و بعضي تنها جوابی برای این ایده پيدا و مطرح كرده اند، فرض کنید شما آنها مي کشید و می چرخانید. درسته؟ منظورم اينست كه، این طرحي بسيار مهم و بزرگ است. اين يك اختراع شگفت آور است، لايف استروا. اساسا" مي توانيد هر مقدار آب بخواهيد از طريق آن بمكيد و به محض اينكه آب به لبهاي شما برسد تبديل به آب قابل شرب شده است. بنابراين، همانطور كه مي دونيد، انسانهايي كه در مضیقه هستند و نااميد می باشند مي توانند آنرا تهیه کرده و داشته باشند. اين يك نمونه از چيزهاي مورد علاقه ي من در دگرگوني دنياست. يك چرخ فلك است كه توسط كمپاني رانداباوت ساخت و طراحي شده است، كه همزمان با بازي بچه ها آب را نيز پمپ مي كند. ميدونستيد؟ جدا"- -بايد به آنها كمك كرد، اي يك طرح بسيار بزرگ است. و چيزي مشابه همين براي افرادي كه در بحران قطعي و كامل به سر مي برند نيز صدق مي كند. درسته؟
We're expecting to have upwards of 200 million refugees by the year 2020 because of climate change and political instability. How do we help people like that? Well, there's all sorts of amazing new humanitarian designs that are being developed in collaborative ways all across the planet. Some of those designs include models for acting, such as new models for village instruction in the middle of refugee camps. New models for pedagogy for the displaced. And we have new tools. This is one of my absolute favorite things anywhere. Does anyone know what this is?
ما انتظار داریم تا سال 2020 بیش از دویست میلیون نفر پناهنده و مهاجر داشته باشیم به دليل تغييرات آب و هوايي و ناپايداري هاي سياسي. چگونه ما مي توانيم به افرادي مثل آنها كمك كنيم؟ خب، مدلهای زیادی طرحهای جالب و جديد بشر دوستانه وجود دارد كه با روشهاي كمك رساني و همكاري كردن در تمام جاهاي اين سياره توسعه و گسترش خواهد يافت. بعضي از آن طرحها شامل مدلهاي عملي مي باشد، مثل مدلهاي جديدي براي آموزش روستاييان در ميان كمپ هاي مهاجران و پناهندگان. مدلهاي جديد براي آموزش و تربيت تبعيدشدگان. و ما ابزارهايي جديد داريم. اين يكي از چيزهاي خيلي مورد علاقه من در هر جاييست. آيا كسي ميداند آن چيست؟
Audience: It detects landmines.
شنوندگان: دستگاه رديابي معدنهاي زيرزميني است.
Alex Steffen: Exactly, this is a landmine-detecting flower. If you are living in one of the places where the roughly half-billion unaccounted for mines are scattered, you can fling these seeds out into the field. And as they grow up, they will grow up around the mines, their roots will detect the chemicals in them, and where the flowers turn red you don't step. Yeah, so seeds that could save your life. You know?
دقيقا"، اين يك گل ردياب-معدن است. اگر شما در يكي از مكانهايي زندگي كنيد كه تقريبا" به سختي نيم ميليارد معدن شمرده و گزارش نشده پراكنده شده باشد، شما ميتوانيد اين دانه ها را از بيرون به داخل زمين بفرستيد. و وقتي آنها رشد كردند، آنها حوالي معدنها رشد خواهند كرد، مواد شيميايي در داخل ريشه هايشان رديابي خواهد شد، و جاييكه وقتي گلها شروع به قرمز شدن كردند شما يك قدم هم برنداشتيد. بله، پس اين دانه ها هستند كه مي توانند زندگي خود را نجات دهند. ميدونستيد؟
(Applause)
صداي تشويق
I also love it because it seems to me that the example, the tools we use to change the world, ought to be beautiful in themselves. You know, that it's not just enough to survive. We've got to make something better than what we've got. And I think that we will. Just to wrap up, in the immortal words of H.G. Wells, I think that better things are on the way. I think that, in fact, that "all of the past is but the beginning of a beginning. All that the human mind has accomplished is but the dream before the awakening." I hope that that turns out to be true. The people in this room have given me more confidence than ever that it will.
من اين را هم دوست دارم چون به نظرم مي آيد آن مثالي است از، ابزاري كه ما استفاده مي كنيم براي تغيير دنيا، كه شايسته است به خودي خود زيبا باشد. همانگونه كه ميدانيد، اين تنها براي زنده ماندن و نجات پيدا كردن كافي نيست. ما بايد چيزهايي بهتر از آنچه داريم بسازيم. و من فكر مي كنم ما خواهيم ساخت. فقط براي خاتمه دادن به گفته های ابدي و جاودانی اچ.جي،ولز، من فكر مي كنم چيزهاي بهتري در راه است. من فكر مي كنم كه،در حقيقت، همه ي گذشته چيزي نيست به غير از آغاز كردن يك آغاز. تمام چيزي كه ذهن بشر آنرا به انجام رسانده است نيست مگر خوابي قبل از بيدار شدن". من اميدوارم كه اينها روزی به واقعيت و حقيقت بپيوندد. كساني كه در اين اتاق هستندخيلي بيشتر از آنچه هر زماني بتوانم داشته باشم به من اعتماد به نفس دادند.
Thank you very much.
بسیار متشکرم
(Applause)
صدای تشويق